eitaa logo
ازندریان خبر ( تاسیس 1402)
1.4هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
6.3هزار ویدیو
160 فایل
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌎▒▓█▇▆▅▄▃▂ ✍ خبرهای شهر ازندریان ،ایران،جهان، اجتماعی،فرهنگی،مذهبی،اقتصادی سیاسی و علمی، دا نستنیها، نیازمندیها،مفقودی،تبلیغات و.....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازندریان خبر ( تاسیس 1402)
‍ 💫💫💫🌸🍃 💫🌺🍂💫 💫🍂🌙 🌸💫 🍃 📚داستان کوتاه " بستنی" نوشته‌ی : شاهین بهرامی ataL_mataL 🌚 ✍کمی از ظهر گذشته بود که پسر جوانی همراه با دو دختر نوجوان وارد محوطه‌ی بستنی فروشی شدند. هر سه لباس‌‌های عجیبی که جلب توجه می‌کرد پوشیده بودن، شلوار پسر که چیزی نمانده بود از پایش بیفتد و دختران هم با آرایشی غلیظ و کلاه لبه دار و بلوز و مانتویی تنگ پشت پسرک لِخ لِخ کنان راه می‌‌رفتند. بعد از سفارش بستنی به سمت میزی سه نفره که سایبان داشت و زیر درختی بزرگ قرار گرفته بود می‌روند. اما پشت میز و روی یکی از صندلی‌ها پیرمردی نشسته که کلاه آفتاب گیرش را تا روی ابروهایش پایین کشیده و سخت مشغول مطالعه روزنامه است. پسر در حالی که سیگار می‌کشد به بالای سر پیرمرد می‌رسد و بی مقدمه می‌گوید: -هووی عمو پاشو برو اون رو ما سه تا اینجا بشینیم! پیرمرد بدون آن که کوچکترین حرکتی بکند و انگار اصلا چیزی نشنیده، ساکت بر جای خود باقی می‌ماند. پسر اما کمی جاخورده و جلوی دخترها احساس خجالت می‌کند به همین خاطر این بار با عصبانیت و در حالی که شانه های پیرمرد را تکان می‌دهد می‌گوید: اوهوی عمو با تواما با دیوار که حرف نمیزنم، اینجا جای همیشگی ماست، پاشو برو اونوری بشین. پیرمرد این بار کمی لبه‌ی کلاهش را بالا می‌دهد و از پشت عینک طبی‌اش نگاه ملتمسانه‌ای به پسرک می‌کند و می‌گوید: نمیشه همینجا بشینم؟ من پام درد میکنه نمی تونم... پسر سیگارش را به زیرپایش می‌اندازد و به میان حرف پیرمرد می‌دود و می‌گوید: نه نمیشه، پاشو یالا... و بعد یقه‌ای پیرمرد را می‌گیرد تا او را کشان کشان از جا بلند کند. درست در همان لحظه پیرمرد که قد بلندی نیز دارد از جا بر‌می‌خیزد و با دست چپش ضربه‌ی مشت سنگینی به صورت پسر می‌زند به طوری که او با همان یک ضربه کف خیابان پهن می‌شود و خون از لب و بینی‌اش جاری می‌شود. دخترها که از عکس العمل سریع و برق‌آسای پیرمرد شوکه شده بودن جیغ بلندی می‌کشند و چند قدم به عقب می‌روند. پیرمرد که حالا کاملا قد راست کرده درست بالای سر پسر می‌ایستد و می‌گوید: این مشت رو واسه این نزدم که بلد نیستی به بزرگترت احترام بذاری واسه اینم نزدم که منو داشتی میکشیدی و هول میدادی به خاطر اینم نزدم که داشتی بغل دست من سیگار می‌کشیدی فقط واسه این زدم که درخواستت رو مودبانه و مثل آدم نگفتی باید این مشت رو میخوردی تا حساب کار دستت بیاد که چطوری باید با مردم حرف بزنی. مردم غلام زر خرید تو نیستن گُل پسر. یه زنجیر انداختی دور گردنتو چند تا خال کوبی کردی فکر کردی رستم دستانی؟ بقول خودت اوهوی، میدونی من کی‌ام؟ بچه جون من سن تو بودم تو بوکس قهرمان آسیا شدم. اگه تو دو تا دختر رنگ کرده دنبال خودت راه انداختی هوا برت نداره ، من ده تا خانم درست و حسابی عاشقم بودن ... در این لحظه پيرمرد با چهره‌ای عبوس و جدی نگاه نافذی به دختران می‌اندازد و می‌گوید: - جمعش کنید این شازده رو از کف خیابون، آفتاب واسه پوستش ضرر داره یکی از دختران به سمت پسر که از درد به خود می‌پیچد می‌رود و بازوی او را می‌گیرد و سعی می‌کند او را بلند کند ولی پسر بی‌حال نای تکان خوردن ندارد و دختر پس از کمی تلاش دست او را ول می‌کند و به دوستش می‌گوید: بیا بریم شیوا، این تن لش بی بخار رو ولش. دخترها می روند و پيرمرد هم در حالی که روزنامه اش را تا می‌کند، آنرا زیر بغلش می‌زند و از سمت مخالف راه می‌افتد. پسر اما همچنان از درد به خود می‌پیچد ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌎▒▓█▇▆▅▄▃▂ ✍ ، ، ، ، ، ، ، و..... ‌┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ 🙏با سلام به هموطنان و همشهریان گرامی و ارجمند ، ممنون می شویم دوستان و آشنایان خود را جهت ارتقاء سواد رسانه ای و روشنگری به کانال مردمی و خبری  شهر دعوت و از مطالب مفید و مرتبط با خبر های شهر خود و اطراف آگاه شوید 🔰 ﻟﻂﻔﺎ ﻧﺸﺮ و اطلاع رسانی نمائید سپاسگزاریم 🙏اﺯ ﻟﻂﻒ و ﻫﻤﺮاﻫﻲ ﺷﻤﺎ سروران  گرامی و ارجمند ﻛﻤﺎﻝ ﻗﺪﺭ ﺩاﻧﻲ و ﺗﺸﻜﺮ ﺭا ﺩاﺭیم ‌ ‌‎❀‌┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄❀    https://eitaa.com/azandaryan2 ❀࿇⊱  ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟🌸 ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟  ⊰࿇❀     ‌
📸 ✨صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ 💭راه آنها كه بر آنان نعمت دادي نه آنها كه بر ايشان غضب كردي و نه گمراهان ‌❀‌┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄❀   https://eitaa.com/azandaryan2 ❀࿇⊱  ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟  ⊰࿇❀
سی و یکمین دوره مسابقات سراسری قرآن و عترت بسیج زمان پنجشنبه ۲۶ مهرماه۱۴۰۳ زمان حضور رشته حفظ ۱ جز به بالا ساعت۸:۰۰ و مابقی رشته ها ساعت۱۰:۰۰ صبح مکان ازندریان خیابان ولیعصر، بیت العباس ✅شرکت برای خواهران عزیزی که از قبل ثبت نام نکرده اند آزاد است.و تنها مختص بسیجیان بزرگوار نمی‌باشد. https://eitaa.com/azandaryan2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا طَامِسَ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ... ▫️🌱سلام بر تو ای مولایی که تنفس هوای بودنت، آلودگی تمام هواهای نفسانی را از آسمان تاریک دلها پاک می کند. سلام بر تو و بر روزی که خورشید نگاهت، آثار شب را از پیشانی جهان پاک خواهد کرد! مهدوی 🥀 زلال نامتان که می‌بارد، شهر دلم غرق امید می‌شود ... ... دلواپسی‌ها می‌روند و بی‌قراری‌ها رنگ می‌بازند ... چه خوشبختم من، که مولایی همچون شما دارم.🥀 تقویم امروز پنجشنبه ، ۲۶مهر ۱۴۰۳ ۱۳ ربیع الثانی ۱۴۴۶ ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ مناسبت . روز تربیت بدنی و ورزش 🦋ذکر روز پنجشنبه :لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین "نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکاد . ‌‎❀‌┄┅═☫🌹☫═┅┄❀ ꧁☬https://eitaa.com/azandaryan2☬꧂ ❀࿇⊱  ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟🦋 ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟  ⊰࿇❀ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎
21.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از تظاهرات‌های قبل از انقلاب به پیروزی رسیدیم از به دفاع از حرم رسیدیم از پشت دیواره‌های بصره به پشت دیواره‌های بیت‌المقدس رسیدیم و از اتفاقات این روزهای و غزه به ظهور حضرت می‌رسیم ‌❀‌┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄❀   https://eitaa.com/azandaryan2 ❀࿇⊱  ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟  ⊰࿇❀