معرفی خانم عبداللهی ، شهر #تبریز :
🔻خانم عبداللهی از شاگردان ، استاد فاطمی نیا در تبریز هستند که در این شهر جلسات تربیتی برای #خانم ها برگزار میکنند.
جلسات ایشان به صورت خصوصی برگزار میشود....
@azerbaijantabriz12
معرفی شیخ قربانعلی ترخان(ره) ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #اهر :
قسمت اول :
🔹عبد صالح خدا ، مرحوم شیخ قربانعلی ترخان (ره) ، از اولیا الهی گمنام در منطقه اذربایجان بودند ، که حتی در شهرشان نیز ، کمتر کسی ایشان را میشناخت...
ایشان در شهر اهر و در خانواده ای متدیّن که از طبقۀ متوسّط جامعه بودند، در روز عید سعید قربان دیده به این جهان گشودند. پدر و مادر به میمنت تقارن روز تولّد ایشان با عید قربان اسم «قربان علی» را برایشان انتخاب می کنند؛ امّا استادشان «علی» خطاب می کرده اند و دوستانشان «داداش»؛ چون خود به دوستانشان فرموده بودند که مرا «داداش» خطاب کنید و این توصیه بر اساس تعالیم قرآنی است که می فرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ. «همانا مؤمنان با هم برادرند.»
🔹جوانی تحت تربیت ولیّ الهی
ایشان در دورۀ جوانی در محلّۀ مسجد کبود اهر ، مغازه ای ساده داشته اند که روزها در آنجا کاسبی کرده شب ها نیز در همان جا بیتوته می کرده اند. در همان زمان بود که مسئولیّت تعلیم و تربیت معنوی ایشان به یکی از اجلّۀ اولیای الهی به نام آقای میر احمد آقا - رَحمَةُ اللّهِ عَلَیه - محوّل می شود. این لطف و عنایت الهی یا تحت تربیت ولیّ الهی بودن مزد سعی تمام ایشان در زمینۀ جهاد با نفس، تزکیۀ روح، عبادت و اطاعت الهی، حرمت و خدمت به پدر و مادر و همنوع و پیروی از قرآن و عترت بوده است.
🔹مطالبی در مورد حالات مرحوم شیخ ترخان ، به نقل از حاج اقای فروغی از شاگردان ماذون مرحوم ایت الله سعادت پرور :
جناب شیخ قربان علی ترخان(ره) ، سال ها در وصال دوست کوشیدند و ریسمان طاعت یار بر گردن آویختند.
از دورۀ جوانی همّت گماردند تا خداوند از غیب استادی برایشان فرستاد؛ به همراه استادی چون آقای میر احمد آقا(ره) به تهذیب نفس پرداختند و چه بلاها و سختی هایی در این مسیر دیدند تا اینکه متحقّق به این بیان شدند:
اَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا اَبْدَانُكُمْ.
و چه سیر و سفرهایی روحانی با استادشان داشتند و چه حکایت در کشف و کرامات از این مرد الهی شنیدیم که آن حقایق در این بیان نمی گنجد.
اهل دلی که حسرت وصال یار را در دل سالکان کوی دوست کاشت و آتش عشق در سینۀ مستعدان برافروخت تا بار سفر بست و به سوی قدسیان شتافت.
🔻باید زمانی سپری شود تا شناخته شود شیخ قربانعلی در این منطقه {که بود.}
که ها گوهر از دستشان رفته است ، نشناختهاند...
خدا شاهد است این مردی که از دنیا رفته دریای کرامات بود؛ دریای کرامات ! اما فاش نکرد؛ کتوم بود...
همین طور هم رفت...
برادرش هم خبر نداشته است کیست ؛ پسرش هم خبر نداشته است کیست ؛ همسرش هم خبر نداشته است کیست تا برسد به {اینکه }شهرش خبر داشته باشد کیست .
🔻مشخصه ی دومش این بود که در دوران جوانی اش شهوت جنسی را به زیر پایش گذاشته بود.
یوسف را ترک شهوت یوسف کرد ، در این باب سخنانی هست که مفصل است ، باید جمع بشویم و بنویسیم تا نسل آینده استفاده کند و بداند که{ انسانی } درخطه خودش ، در همین محیط {زندگی کرده است } ،در همین هوا تنفس کرده اما تا کجا تعالی یافته است.
🔻 40 سال در بستر بیماری خوابیده است ؛چشمانش نابینا شده است ؛ اما یک دفعه اعتراض نکرده است؛ پروردگار عالم را حمد کرده است ، این مقامی ساده است ؟!
انسان پنج روز نمیتواند تحمل کند ؛ جزع و فزع و اعتراضش عالم را پر می کند. به مقام شاکریت رسیدن مگر به این آسانی است؟!
اینانند مصداق قلیل من عبادی الشکور !خداوند میفرمایند :
اندک اند بندگان شکورم!
اگر بخواهی به این ایه مصداق بیابی ، اینجور انسانها هستند که شکر برای آنان ملکه شده است ، آنانند که به رویشان در گشودهمی شود.
او انسانی بی رغبت به دنیا بود. اگر تمام دنیا را به دستش می دادی آماده بود بی درنگ همه اش را در راه خدا انفاق کند.
از رفتن به سر قبر او و فاتحه دادن برایش غفلت نکنید؛ یقین دارم بر سر قبرش حاجتت روا میشود؛اینها اهل الله هستند...
📌برای اشنایی بیشتر با ایشان ، میتوانید به وبلاگ و کانال زیر مراجعه فرمایید :
abdossaleh.blogfa.com
t.me/abd_ossaleh
eitaa.com/abdossaleh
@azerbaijantabriz12
معرفی شیخ قربانعلی ترخان(ره) ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #اهر :
قسمت دوم :
🔹 نعمت بزرگ الهی
مرحوم ترخان می فرمودند :
همسر انسان از نعمت های بسیار بزرگ پروردگار عالمیان است.
پسر و دختری که تازه باهم ازدواج کرده اند ، آن قدر همدیگر را دوست دارند که اگر برایشان بگویند کل دنیا را به شما می دهیم از هم جدا شوید ، قبول نمی کنند؛ پس ببینید همسر انسان چقدر ارزش قیمت دارد ؛ بنابراین لازم است که شکر این نعمت بزرگ الهی به طور شایسته به جای آورده شود...
🔹یاد امام زمان
اقای ترخان می فرمودند :
روزی استادم اقای میر احمد اقا ره به من فرمودند :
شما امام زمانتان را دوست ندارید؛
با کمال تعجب و ناراحتی عرض کردم :
بنده وقتی که نام امام زمان عج را می شنوم ، بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر می شود؛
استاد فرمودند :
موقعی که غذای لذیذ میخورید ، به یاد حضرت می افتید که کاش ایشان هم تشریف داشتند و از این غذای لذیذ میل می فرمودند؟
عرض کردم :
حضرت افتخار نمیدهند با بنده همسفره شوند.
استاد فرمودند :
مادری که از فرزندش دور است ، با اینکه میداند فرزندش برای غذا خوردن در کنار او حاضر نخواهد شد ، باز سر سفره می گوید کاش او هم بود و از این غذا می خورد ؛ اگر کسی واقعاً عاشق امام زمانش باشد ، همواره اینگونه به یادشان خواهد بود...
🔹معنای نفس مطمئنه
مرحوم شیخ ترخان می فرمودند :
اگر درباره نفس مطمئنه که در قرآن آمده است ۱۵ شبانه روز بی وقفه صحبت کنیم ، تازه معنایش معلوم میشود.
اولین و ابتدایی ترین معنای آن این است که انسان بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم و آخرت ، وجدان خودش را قاضی قرار دهد و با دیگران طوری رفتار کند که دوست دارد دیگران با ان طور رفتار کنند.
🔹بی توجهی به وعده خداوند
اقای ترخان می فرمودند :
زمانی شهرداری اعلام میکند که مثلا تا ده سال آینده در فلان منطقه طرح خیابان کشی اجرا خواهد شد.
همین که مردم و بنگاه ها از این موضوع باخبر میشوند ، قیمت خانه ها و مغازه هایی که به طرح می افتد به شدت کاهش مییابد و قیمت خانه هایی که در آینده بر خیابان واقع میشود به شدت افزایش مییابد و همه بر اساس آن طرح ، برنامهریزی و حساب و کتاب میکنند؛
در حالی که ممکن است شهردار بعدی بیاید و اعلام کند این طرح اقتصادی نبوده و طرح لغو شود .
پروردگار عالمیان که هیچگاه خلف وعده نمیکند و آنچه وعده داده است قطعا اتفاق خواهد افتاد ، میفرماید روزی من ، کوهها ، زمین ، خورشید ، ستارگان و همه ی این تشکیلات را برهم خواهم زد و قیامت خواهد شد پس تا فرصت دارید به حساب و کتابتان برسید ؛
اما بیشتر مردم به آن اهمیت نمی دهند...
@azerbaijantabriz12
شیخ قربانعلی ترخان(ره)
@azerbaijantabriz12
یاد_نامۀ_عبد_صالح،_عارف_بالله_شیخ.pdf
2.33M
🔻یادنامه ی عبد صالح خدا ، شیخ قربانعلی ترخان(ره)
@azerbaijantabriz12
firugi_aga.mp3
4.48M
🔹صحبت های زیبای حاج اقای فروغی
هارا گئدیرسن؟
سخنرانی به زبان ترکی می باشد.
@azerbaijantabriz12
معرفی مرحوم حاج شیخ یعقوب امید حیدر نژاد ، استان #آذربایجان_شرقی شهر #مراغه :
🔻صاحب اسرار عجیبه و ملکات فنون غریبه، آگاه به دقایق خلع بدن و علوم ماوراء، مرحوم حاج شیخ یعقوب حیدر نژاد در شهر علم و ادب، مراغه دیده به جهان گشودند.
ایشان از خردسالی به قرآن کریم و کتب روایی و علی الخصوص نهج البلاغه علاقه خاص نشان داده و دائم در محضر این دو کتاب بودند.
ایشان از ده سالگی وارد عالم خوفناک ریاضات و علوم غریبه و خصوصا علم هیپنوتیزم و مانیه تیزم شده و موجبات حیرت همگان را فراهم آوردند. عمدهء ریاضت ایشان در غار مخوف هامپوئیل مراغه بوده است که میفرمودند بیست سال شبانه روز طول کشیده است.
ایشان در علم سیمیا یدی طولا و در جفر، صاحب مستحصله و در رمل و استخارات واجد الهامات بودند.
حاج اقای حیدر نژاد ، در علم خلع بدن به شدت صاحب قدرت عزرائیلی بوده چنان چه به سادگی روح افراد دیگر را نیز قبض فرموده و سیر می دادند. ایشان معتقد بودند که مریخ زمانی مسکون بوده و با موجودات ساکن در مریخ ملاقاتی داشته اند. ذوق سرشار ایشان باعث شد که در حدود 50 دفتر شعر بنگارند که با یک رباعی از این بزرگ مرد کلام خود را تمام می کنیم:
دردا که در دیار شما درد یار نیست
آنجا که درد یار نباشد دیار نیست
منصور دار گر ببرندم به سوی دار
مستانه جان دهم که جهان بر قرار نیست.
منبع :
t.me/lam_mim_channel_1
@azerbaijantabriz12
حاج شیخ یعقوب امید حیدر نژاد
@azerbaijantabriz12
معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
معرفی حاج علی اکبر آقا گلگیر ساز ، معروف به حاج اکبر ترک حفظه الله ، شهر #تبریز و #تهران : 🔻حاج
♦️جناب آقای حاج علی فتحعلی می گفتند: یک سال آقای مجتهدی در روز بیست و هشت ماه صفر، مصادف با شهادت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله وسلم) با این که به شدت بیمار بودند، فرمودند: باید به حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرف شویم.
به ایشان عرض کردم: آقا جان، شما مریض هستید، از همین جا به حضرت سلام بدهید چون امروز حرم و صحن های مطهر بسیار شلوغ است.
ایشان فرمودند: ماهم مثل دیگران.
بالاخره آقا را سوار بر صندلی چرخدار کردیم و به طرف حرم رضوی به راه افتادیم. در بین راه با وجود شلوغی و ازدحام عجیبی که در صحن های مطهر بود راه برایمان باز می شد. تا این که به صحن مبارک پایین پا (صحن آزادی) رسیدیم و بر آن وارد شدیم.
در آن جا جناب حاج علی اکبر ( گلگیر ساز)، پیر غلام با صفا و روشن ضمیر حضرت ابا عبدالله علیه السلام که از شیفتگان و منتظران با اخلاص حضرت بقیةالله علیه السلام می باشند، با عده ای مشغول عزاداری به حالت سینه خیز بودند و پس از آن در گوشه ی صحن مبارک پایین پا مشغول مقتل خوانی و توسل شدند
در همین حین آقای مجتهدی فرمودند: مرا به هیئت حاج اکبر آقا ببرید. ماهم ایشان را در حالی که روی صندلی چرخدار نشسته بودند نزد حاج اکبر آقا بردیم.
حاج اکبر آقا سخت مشغول عزاداری بود و پیوسته متذکر مصائب رسول الله صلی الله علیه وآله و حضرت ابا عبدالله علیه السلام و حضرت رضا علیه السلام و سایر ائمه علیه السلام می شد و مردم که مانند حلقه ای ایشان را احاطه کرده بودند، به شدت گریه می کردند.
حاج اکبر آقا در حالی که بین جمعیت ایستاده بود، برای فرج و ظهور حضرت بقیة الله علیه السلام دعا می کرد. در همین حال، خانمی که دختر بچه ای بر روی دست داشت گریه کنان از جا برخاست و بچه اش را به حاج اکبر آقا داد و گفت: شما که این قدر دعا می کنید، از حضرت بخواهید تا بچه ی لال مرا شفا دهد.
حاج اکبر آقا در حالی که با صدای بسیار بلندی گریه می کرد، بچه را بر دست گرفته و به او گفت: بگو یا زهرا، بگو یا زهرا! و چند مرتبه این جمله را تکرار کرد.
ناگهان بچه زبان باز کرده و در حالی که گریه می کرد گفت: یا زهرا، یا زهرا! و بدین صورت به عنایت حضرت رضا علیه السلام آن دختر بچه شفا پیدا کرد!
حاج اکبر آقا در حالی که بسیار منقلب بود، بچه را به حضور آقای مجتهدی آورد و به دست ایشان داد. آقا که سخت گریه می کردند برای لحظاتی بچه را بر دست خود گرفته و او را بوسیدند و مجددا او را به حاج اکبر آقا دادند که در همین موقع تمام افراد هجوم آوردند لباس های بچه را تکه تکه نموده و به عنوان تبرک بردند.
🔻حکایت مدال نوکری
حاج اکبر وقتی بچه بودند پدرشان فوت کرده بوده و حاج اکبرهم ، پدرشان را ندیده بودند.
حاج اکبرخودشان نقل میکردند که در حرم امام رضا(ع) یه بار به امام رضا(ع) عرض کردم:
آقا دستور بدهید به ملک النقاله که پدر منو بیاره حرم شما ، من ببینمشون.من تا حالا پدرمو ندیدم. میگفت رفتم خونه خوابیدم. خواب دیدم تو یکی از اتاق های حرم امام رضا(ع) وارد شدم. نگاه کردم دیدم یه آقایی نشستن مثل ماه آسمونی می درخشن.جلوتر رفتم بهش سلام کردم. گفتم آقا شما کی باشین؟ گفت : اکبر من بابای توهستم. تو به امام رضا(ع) گفتی ، آقا هم دستور دادند منوآوردند اینجا. درست که نگاه کردم دیدم یه مدالی گردن بابام هست نورانی ،که مثل قرص ماه آسمونی که رو سینه اش هست میدرخشه. ازشون سوال کردم بابا این مدالی که گردنتون انداختین به این قشنگی چیه؟
گفت: اکبرجان از وقتی میری نوکری امام حسین(ع) رو میکنی .اونجا به من مدال دادند...
🔻حکایت چایی ریز روضه امام حسین ع بعد از فوتشان :
حاج اکبر نقل می کنند :
چایی ریز روضه از دنیا رفت؛وقتی مراسم تدفین و تشییع را انجام دادیم،درون قبر رفتم،او را تکانی دادم و گفتم:
فلانی امشب باید به خوابم بیایی و بگویی بعد از یک عمر نوکری و چای ریختن در مجلس امام حسین(ع)،ارباب چگونه دستت را می گیرد... شب را به این امید خوابیدم!!! او وفا کرد و به خوابم آمد... گفت:کاش وقتی آن چایی هایی که با سینی به مردم دادم،دانه دانه تقدیم شان می کردم! ارباب برای تک تک آن چایی ها ، به من پاداش داد!!!
منبع : پیج اینستاگرامی amir_bazzazi
@azerbaijantabriz12
🔻مقتلی راجع به حضرت زینب
جناب آقای حاج اکبر رضایی (ترک) از منتظرین حضرت بقیة الله و از متوسلین به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت که از ذخایر معنوی عصر حاضر به شمار می روند، نقل کردند روزی در حین عزاداری و توسل، مقتلی راجع به حضرت زینب بنا به ذهنم رسید که آن را بیان کردم. بعد از اتمام جلسه از اینکه این مقتل را به زبانم جاری کرده بودم سخت پشیمان شدم و با خود گفتم این چه حرفی بود که زدم؟! و پیوسته ناراحت بودم تا اینکه بعد از گذشت سه سال به جهت عزاداری با هیأت به منزل آقای حاج فتحعلی در قزوین دعوت شدیم، در آن موقع آقای مجتهدی آنجا تشریف داشتند پس از اقامه ی عزاداری و توسل آقای حاج فتحعلی، من و فرزندم و یک نفر دیگر را به اسم صدا زدند و گفتند: آقای مجتهدی نام شما سه نفر را برده و فرموده اند آنها را نزد من بیاورید.
هنگامی که در طبقه ی فوقانی خدمت ایشان رسیدیم در همان بدو ورود فرمودند: آقاجان ناراحت نباشید، حضرت می فرمایند ما خودمان این مطلب را بر
قلب شما جاری کردیم. به ایشان عرض کردم آن مقتل را که راجع به حضرت زینب ب بود می فرمایید؟ فرمودند: بله آقاجان و بدین گونه با بشارت آقای مجتهدی از این ناراحتی خلاصی یافتم
📚لاله ای از ملکوت ، جلد اول ، ص 399
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻صحبت ها و توصیه حاج اکبر ترک ، به جوانان و نقل حکایتی در مورد عنایت امام رضا ع به ایشان...
نکته :
صحبت ها به زبان فارسی می باشد.
@azerbaijantabriz12
هدایت شده از معرفی اولیاء الهی و اساتید اخلاق و عرفان در قید حیات و جلسات تربیتی تبریز و منطقه آذربایجان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روضه خوانی حاج اکبر ترک ...
نکته :
صحبت ها به زبان فارسی می باشد.
@azerbaijantabriz12