eitaa logo
از گناه تا توبه🇵🇸
26.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
48 فایل
تو راشناخته‌ام یا اِله با توبه جدا شدم ز گنه بعدبارهاتوبه بگیردست مرا دستگیرِ تَواّبین😔 که نیست فاصله‌ای(ازگناه تاتوبه) مدیر کانال: @doryazgonah حمایت مالی از کانال هرمقدار تونستی 6063731061109873 مهدی باقریان کانال تبلیغاتمون @azgonahtatobeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۳ سلام استاد گرامی واقعا جلسه دوم عالی بود من که اشکم جاری شد که سعی کنم
نظرات ۵۴ سلام عليکم بزرگوار جلسه دیشب واقعا عالی بود هیچوقت خودخواهی رو از این نظر نگاه نکرده بودم وچقدر در این سال‌ها به خودم ضرر زدم اللهم الرزقنا توبه النصوح باالقران عاقبتتون بخیر
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۴ سلام عليکم بزرگوار جلسه دیشب واقعا عالی بود هیچوقت خودخواهی رو از این
نظرات ۵۵ سلام روزتون بخیر چقدر معنای توبه رو زیبا بیان فرمودید😍 نگاه کردن به معنای توبه از این زاویه ای که عنوان کردید حقیقتا خیلی به دلم نشست. چندین بار گوش کردم و توی ذهنم تحلیل کردم. بازگو کردن این اصول؛ نشانگر تحقیق های عمیق و طولانی هست. خدا بهتون سلامتی و عزت عنایت کنه🙏🍀 ✅ثبت نام در دوره رهایی از گناه👇 https://eitaa.com/azgonahtatobeh/18871
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۵ سلام روزتون بخیر چقدر معنای توبه رو زیبا بیان فرمودید😍 نگاه کردن به م
نظرات ۵۶ باسلام تابه حال همچین کارگاهی ندیده بودم، دوستم بهم معرفی کردومن درباورم نمیگنجیدفکرمیکردم کارسازنیست 💢امااشتباه میکردم گناهان رو شیطان زیباجلوه میده تامارو به افول برسونه گناه زودگذر و لحظه ای که درظاهرزیباست امادرونش پر از کثیفیه و سالیان سال تاوانشو بایدپس بدی 🗯به ندای درونم گوش دادم و اولین دوره رو شنیدم، حس میکنم به خدانزدیک شدن میرزه به دورشدن ازهرگناه لذت بخشی 💢ارامش خدایی کجا،گناه کجا 🗯گناه مثل کرم پوشاننده گرونیه که جوش هاروپنهون میکنه اماشدتشوبیشتروصورت مسئله رو پاک میکنه 💢امانزدیکی به خدا از ریشه میسازدت(کسی که ماروافریده فقط ماروبلده و سرچشمه ارامش ماست ولاغیر) 🗯حتماشرکت میکنم و ب امیدحل گناهان ویارامام زمان شدن😍 خداخیرتون بده اجرتون باخدا ✅ثبت نام در دوره رهایی از گناه👇 https://eitaa.com/azgonahtatobeh/18871
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۶ باسلام تابه حال همچین کارگاهی ندیده بودم، دوستم بهم معرفی کردومن درباو
نظرشون خیلی زیبا بود فرستادم بخونین نیازی نیست من چیزی بگم همینکه پیام اعضای دوره رهایی از گناه رو بخونین کلی محتوا داخلش هست☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد پسر در خون بغلتد گُم نگردد دختری... نامردا بازم از پشت زدن..... ❤️ تشییع شهید امر‌بمعروف و نهی‌از‌منکر، شهید حمیدرضا الداغی در مشهد‌ مقدس 🔸 دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ساعت ۱۵ 🔸 از مهدیه مشهد تا حرم مطهر رضوی | | @azgonahtatobeh
من ان شاءالله توی تشییع شرکت میکنم کیا امروز میان برای مراسم تشییع شهید؟👇 @doryazgonah
💠 🔹رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: کسی که در دنیا چشم هایش را از نگاه به نامحرم پر کند، خداوند در روز قیامت چشم هایش را با میخ های آتشین پر از آتش کند تا وقتی که به حساب مردم رسیدگی شود، سپس او را به برند. 📚ثواب الاعمال/ص338. @azGonahtaTobeh
1⃣ داستان واقعی / دختری که با فریب خوردن از یک پسر، اینطور بدبخت شد 🔸در رشته مترجمی زبان انگلیسی یکی از شهرستان های نزدیک تهران پذیرفته شده بودم. پدر و مادرم از این موضوع خیلی خوشحال بودند. هرچند اولین فرزندشان نبودم که به دانشگاه راه پیدا کرده بودم چون برادرم چندسال قبل وارد دانشگاه شده بود. 🔹خواهر بزرگترم بعد از گرفتن دیپلم با دوست برادرم ازدواج کرد و به همین علت ادامه تحصیل نداد. هنوز مدت زیادی از شروع ترم اول دانشگاه نگذشته بود که با دختری به نام سایه دوست شدم. 🔸سایه ترم چهارم رشته ادبیات فارسی و اهل تهران بود. او بدون هیچ ترس و لرزی با پسرها دوست می‌شد و با آنها رفت و آمد داشت. اوایل کلی مرا دست می‌انداخت و می‌گفت: باور نمی‌کنم که بچه تهران باشی. نمی‌دانم به چه علتی خیلی طول نکشید که دقیقاً اخلاق او را پیدا کردم. 🔹یک روز که به اتفاق سایه برای تفریح و به اصطلاح هواخوری به بیرون از خوابگاه رفته بودیم، اتومبیلی جلوی پای ما ترمز کرد. دو جوان نسبتاً خوش تیپ درون آن بودند. اولین باری نبود که اتو می‌زدیم. طبق روال کمی کلاس گذاشتیم و بعد هم سوار شدیم. مطابق معمول تعارفات و به قولی خالی‌بندی‌های پسرها شروع شد. 🔸یکی از آنها که کنار راننده نشسته بود و تقریباً خوش تیپ تر بود بعد از راننده، با اکراه خودش را معرفی کرد. گفت که اسمش نادر است. راننده هم که به نظر خیلی پسر پررویی می‌آمد، پرویز نام داشت. آنها خودشان را دانشجو معرفی کردند. البته بعد ها فهمیدیم که دروغ می‌گویند. آنه قبلاً در دانشگاه کار خدماتی می‌کردند و به عللی اخراج شده بودند. 🔹بر خلاف دوستی های قبلی، دوستی ما با هم خیلی طول کشید. یک روز پرویز گفت: توی خیابان گشتن خیلی خطرناک است. برویم توی خانه صحبت کنیم. نمی‌دانم چطور شد که با عصبانیت به او اعتراض کردم و گفتم: این پیشنهاد بدی است. 🔸پرویز از جواب تندی که به او دادم خوشش آمد و کلی تعریف و تمجید کرد و گفت: چه دختر نجیبی هستی، فکر نمی‌کردم قبول کنی. 🔹دقیقاً بعد از این جریان بود پرویز پیشنهاد به من ازدواج داد. باورم نمی‌شد موضوع اینقدر جدی شود. در واقع من آن دختری نبودم که او فکر می‌کرد. چندبار خواستم واقعیت را بگویم، اما دوستم سایه مانع شد و گفت: فکر می‌کنی خودش خیلی پسر پاکی است برای خوندن ادامه داستان بیاین کانال👇 @azgonahtatobeh ادامه دارد....
از گناه تا توبه🇵🇸
#فریب 1⃣ داستان واقعی / دختری که با فریب خوردن از یک پسر، اینطور بدبخت شد 🔸در رشته مترجمی زبان ا
2⃣ 🔸پرویز موضوع را با خانواده اش که در همان شهر بودند در میان گذاشت اما والدینش به شدت مخالفت کردند. پرویز هم شدیداً اصرار داشت که حتماً باید این کار صورت پذیرد و به همین خاطر خودش با والدینم تماس گرفت و از من خواستگاری کرد. پدرم خیلی محترمانه با او برخورد کرد و گفت: حتماً باید به نظر والدینت توجه کنی. 🔹اما پرویز اصرار می‌ورزید و پدرم مجبور شد با پدر پرویز تماس بگیرد و در این خصوص با او صحبت کند. پدر پرویز به پدرم گفته بود که پسرم به شما دروغ گفته است و دانشجو نیست و کار درست و حسابی هم ندارد. من هم هیچ کمکی نمی‌توانم به او بکنم. بعد از این تماس بود که پدرم هم مخالفت خود را اعلام کرد، اما من در این مدت مخصوصاً از وقتی که بحث خواستگاری جدی شده بود، روابطم را با پرویز خیلی صمیمی شده بود و به همین جهت خودم را همسر او می‌دانستم و حالا دیگر نمی‌توانستم از نیمه راه برگردم. به همین خاطر سعی کردم به هر شکلی که شده این ازدواج سر بگیرد. 🔸 خواهرم تا حدودی متوجه مشکلم شد و به همین خاطر در صدد برآمد پدرم را راضی کند. پدرم وقتی در جریان قرار گفت، به قدری ناراحت شد که یک دفعه انگار سالها پیر شد و به ناچار پذیرفت. پدر پرویز همچنان مخالف بود اما پرویز توجهی نکرد و علی رغم مخالفت شدید والدینش مراسم عروسی را برگزار کرد. در تهران خانه ای اجاره کردیم. پدرم قبول کرد تا مدت مشخصی به ما کمک مالی بکند، مشروط بر اینکه بعد از شروع به کار پرویز طلب او را پرداخت کنیم. 🔹 به خاطر درگیری پرویز با والدینش دیگر نتوانستیم در آن شهرستان ادامه تحصیل دهم و ترک تحصیل کردم. مدتی از شروع زندگی مشترکمان می‌گذشت اما پرویز همچنان بیکار بود. والدینم دائم مرا سرزنش می‌کردند. مجبور شدم در یک آموزگاه زبان کاری پیدا کنم تا حداقل من سر کار بروم وبا گذشت زمان، شوهرم نیز مشغول به کار شود. برای خوندن ادامه داستان بیاین کانال👇 @azgonahtatobeh ادامه دارد....
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۶ باسلام تابه حال همچین کارگاهی ندیده بودم، دوستم بهم معرفی کردومن درباو
نظرات ۵۷ سلام صبح بخیر خداروشاکرم که برنامه شما در سر راهم قرار گرفت ...صحبت های دیشب خیلی قشنگ بود همیشه یه گناهی که مرتکب میشودیم یه توبه میکردیم تمام ولی باصحبت های شما تو فکر رفتم واقعا اره داریم به خودمون ضرر میزنیم واقعا حرفتون عالی وتاثیر گذار بود برا من .. ممنون
از گناه تا توبه🇵🇸
🔴ثبت نام دوره رهایی از گناه🔴 نظرات دوره قبل👇 https://eitaa.com/azgonahtatobeh/18865 تعداد جلسات:
🔴آخرین مهلت تا ساعت ۱۲ امشب🔴 جهت ثبت نام دوره رهایی از گناه بزنین روی لینک👇 https://eitaa.com/azgonahtatobeh/18871 اگر مشکل مالی داشتین و توان پرداخت کل هزینه دوره رو نداشتین به ایدی خودم برای پرداخت قسطی پیام بدین👇 @doryazgonah
از گناه تا توبه🇵🇸
🔴آخرین مهلت تا ساعت ۱۲ امشب🔴 جهت ثبت نام دوره رهایی از گناه بزنین روی لینک👇 https://eitaa.com/azgon
از طرف اعضای دوره اولمون درخواست های متعددی داشتیم برای شرکت در دوره دوم هرچند مطالب ۹۵درصد تکراری هست ولی بازم اگر اعضای دوره اولمون خواستن میتونن با پرداخت فقط ۱۰۰تومان بجای ۲۵تومن در دوره دوم شرکت کنن✅ .
از گناه تا توبه🇵🇸
🔴آخرین مهلت تا ساعت ۱۲ امشب🔴 جهت ثبت نام دوره رهایی از گناه بزنین روی لینک👇 https://eitaa.com/azgon
میریم برای شروع سومین جلسه حیف که بعضیا از این دوره دارن جامیمونن واسه رسیدن به آرامش ترک گناه باید بیشتر از هرچی خرج کرد و وقت گذاشت چون هیچی لذیذتر از داشتن یک آرامش عمیق بدون گناه نیست😉
آفرین به کسانیکه قدر میدونن و لحظات آخری ثبت نامشون رو انجام میدن که پشیمون نشن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استقبال مردمی از رئیسی در فرودگاه دمشق تصاویر زیباییه بیینین @azgonahtatobeh
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۷ سلام صبح بخیر خداروشاکرم که برنامه شما در سر راهم قرار گرفت ...صحبت ها
نظرات ۵۸ سلام وقتتون بخیر گروه واقعا عالی بود خیلی عبرت گرفتم و بخودم اومدم . اون تکه که فرمودین برا جبران کمبود محبت میرین سراغ نامحرم شرایط زندگی بدتر میشه دقیقا همینجوریه
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۸ سلام وقتتون بخیر گروه واقعا عالی بود خیلی عبرت گرفتم و بخودم اومدم . ا
. یک نتیجه و یک تلنگر عالی توسط یکی از اعضای دوره اول رهــــــــــــــایی از گـــــــــناه ارتباط با نامحرم نه تنها مشکلی‌ رو حل نمیکنه بلکه ضررهای روحی روانیش بشدت بالاست و انسان رو عجیب تخریب میکنه❌ .
از گناه تا توبه🇵🇸
#فریب 2⃣ 🔸پرویز موضوع را با خانواده اش که در همان شهر بودند در میان گذاشت اما والدینش به شدت مخالفت
3⃣ 🔸اما هر روز که می‌گذشت ناامیدتر می‌شدم. دیگر از آن همه عشق و علاقه خبری نبود. پرویز با کمال پررویی می‌گفت: وظیفه پدرت است که به ما کمک کند. از یک طرف شوهرم و از طرف دیگر، والدینم مرا تحت فشار شدیدی گذاشته بودند. با مرور ، احساس می‌کردم از نظر روانی دچار افسردگی و اضطراب شدیدی شدم و دیگر زندگی برایم غیرقابل تحمل است. در این زمان بود که تصمیم گرفتم به زندگی‌ام خاتمه دهم. یک روز که شوهرم خانه نبود، تصمیمم را عملی کردم، اما موفق نشدم. وقتی به خودم آمدم که چند روز را روی تخت بیمارستان در حال بیهوشی گذرانده بودم. 🔹مادرم گفت: این مرد برای تو شوهر نمی‌شود. بهتر است حداقل خودت را خلاص کنی و از او طلاق بگیری. شکست برایم غیرقابل تحمل بود. اما چاره ای هم نداشتم و باید تکلیف زندگی ام را روشن می‌کردم. من و پرویز دیگر چشم دیدن هم را نداشتیم و دائم با هم درگیر بودیم. با بخشیدن مهریه‌ام از او جدا شدم. حال خوشی نداشتم. سعی می‌کردم وقتم را با کلاس پر کنم تا کمتر در خانه باشم. دوست داشتم به شکلی این شکست را جبران کنم. 🔸این موضوع ادامه داشت تا اینکه یک روز در مسیر آموزشگاه بر حسب اتفاق با آقایی ۳۲ ساله به نام ایرج اشنا شدم.... برای خواندن ادامه داستان وارد کانال شوید👇👇 @azgonahtatobeh ادامه دارد
از گناه تا توبه🇵🇸
#فریب 3⃣ 🔸اما هر روز که می‌گذشت ناامیدتر می‌شدم. دیگر از آن همه عشق و علاقه خبری نبود. پرویز با کما
4⃣ 🔸این موضوع ادامه داشت تا اینکه یک روز در مسیر آموزشگاه بر حسب اتفاق با آقایی ۳۲ ساله به نام ایرج اشنا شدم. او خودش را مهندس بیکار معرفی کرد و گفت به دنبال سرمایه ای است تا بتواند یک شرکت تولیدی را راه‌اندازی کند. به قدری زیبا و حساب شده حرف می‌زد که حتی برای لحظه‌ای نتوانستم به حرف‌هایش شک کنم. به مرور که تماس ها بیشتر می‌شد احساس می‌کردم که به او وابسته تر شدم. تقریباً سرنوشت زندگی‌‌ام را با او پیوند زده بود. 🔹مخصوصاً از وقتی که گفته بود قصد دارم همین که کارش درست شد با من ازدواج کند. ایرج یک روز گفت: کسی به ما کمک نمی‌کند، باید به فکر خودمان باشیم و به طریقی مشکلمان را حل کنیم. این چند کلمه مقدمه ای بود تا ایرج از من بخواهد کاری را برایش انجام دهم. نقشه به این شکل بود که من با وضع درست و حسابی به فروشگاههای معتبری که افراد ثروتمند در آن رفت و آمد داشتند بروم و ایرج در موقعیت مناسب با تلفن همراه تماس بگیرد و راجع به سرمایه گذاری صحبت کند و من هم بگویم که پیشنهاد خیلی خوبی است ولی سرمایه‌ام در حدی نیست که بتوانم در این طرح عظیم مشارکت داشته باشم. 🔹انتظار ما این بود که با شنیدن صحبتهای تلفنی ما چند نفری راغب به سرمایه گذاری شوند. ایرج فکر بکری کرده بود چون خیلی زود چند نفر بعد از مکالمه تلفنی من و ایرج پیگیر جریان شدند. البته فکر می‌کنم در ابتدا صرفاً به  خاطر ظاهرم بود که تمایل صحبت درآنها ایجاد می شد. ولی همین که پیشنهاد وسوسه کننده ما را می‌شنیدند به طمع می‌افتادند که در این طرح شرکت کنند و من هم طبق نقشه در اولین صحبت از آنها می‌پرسدم که در چه حدی می‌توانند سرمایه بگذارند؟ هر مبلغی که می‌گفتند، به آنها می‌گفتم این مبلغ نسبت به چیزی که دوستانم مد نظر دارند خیلی کم است. 🔸به این ترتیب به آنها می‌گفتیم که سرمایه شان را در اختیار من بگذارند تا با تکمیل سرمایه مورد نظر و مشارکت در پروژه مربوطه، هریک به نسبت سرمایه از سود حاصله بهره مند گردیم. در مدت کوتاهی مبلغ قابل توجهی سرمایه جمع آوری شد اما بر خلاف قول و قرار ایرج هیچ شرکتی تأسیس نکرد. تنها چیزی که به من گفت این بود که با این سرمایه می‌توانیم در خارج از کشور راحت زندگی کنیم پس بهتر است هرچه زودتر با پولها فرار کنیم. 🔹وقتی به او گفتم قول و قرار چیز دیگری بود، با خونسردی گفت: ای بابا، توی این کشور مگر به امثال من اجازه کار می‌دهند؟ در مقابل نقشه جدید او شدیداً مقاومت کردم و خیلی جدی گفتم، می‌روم و پول مردم را پس می‌دهم. ایرج گفت، مگر همه این کارها برای ازدواج و شروع زندگی قشنگ‌مان نبوده؟ خب حالا هم بخواهیم همین کار را بکنیم فقط باان تفاوت که به خارج می‌رویم و آنجا راحت‌تر زندگی می‌کنیم. @azgonahtatobeh
از گناه تا توبه🇵🇸
نظرات #دوره_رهایی_از_گناه ۵۸ سلام وقتتون بخیر گروه واقعا عالی بود خیلی عبرت گرفتم و بخودم اومدم . ا
نظرات ۵۹ سلام جلسه امروز خیلی موثر بود من با شنیدن فایده نماز دیدم خیلی عوض شد....امروز برا اولین بار نمازم را خیلی واقعی خوندم ...خیلی از خدا ممنونم که لطفش شامل حالم شد وشما را سر راهم قرار داد....انشالله هر چی خیره براتون رقم بخوره حال امروزم خیلی خوبه واین حال خوب را مدیون حرفای شما هستم واقعا خوشحالم که در این دوره خاص ثبت نام کردم...