#گاهی_یک_تلنگر_کافیست #تحول
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به #حجاب و #نماز وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد
گناها بیشتر، من از خدا دورتر...
منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم
و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو #گناه فرو رفتم
برای رفع یک مشکلی نذر کردم #نماز بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم..
تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا #بچه ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... #محرم بود
🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم #مراسم_شیر_خوارگانه ...
اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم میسوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی..
💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت #علی_اصغر
⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟
دست رو قلبم میگذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم...
روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟
چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این #هدیه بخاطر #گریه بر #مصائب_اباعبدالله بوده، یه #حدیث هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر #امام_حسین (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم.
از وقتی #نماز خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد
انگار #خدا نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم
همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم
هرچند #گناه فاصله میندازه بین من و یاد آقا
قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟
واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم
2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه
خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی..
خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده
الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو..
و اینکه.....
شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی #شهادت بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم
حدود یه سال که دلم میخواد #شهید بشم برای #امام_زمانم
شهادت که فقط مال مرد ها نیست...
فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه..
از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی...
با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله
به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم...
تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن..
چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم..
انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم..
ببخشید طولانی شد
و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا.
التماس دعای شهادت...
✅عضویت در کانالمون👇👇👇
https://eitaa.com/azgonahtatobeh
از گناه تا توبه🇵🇸
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 #تحول #خانم 💠سلام اقای باقریان ممنون از کانال خوبتون میخام جریان تحولم
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃
#تحول #خانم
💠سلام...راستش متاسفانه من سال95 توی شهریور ماه با پسر عمم دوست شدم اما هیچوقت بیرون و اینا نرفتیم فقط اخر هفته ها چت بود و اینکه مهمونی چیزی که همو ببینیم من اون موقع حجاب بدی نداشتم اما چادری نبودم این اتفاقا ادامه داشت تا اسفند ماه که سفر #شلمچه ثبت نام کردیم با یکی از دوستام متاسفانه ایشون از ماجرا خبر داشت و کمک میکرد بجای اینکه گوش زد کنه و تذکر بده..
💠بعد از شلمچه من خیلی باخودم فکر کردم از طرف پایگاه بسیج رفته بودیم..توی حلقه ها موضوع امر به معروف و نهی از منکر دوستی دختر و پسر بود و حرف هایی که توی این حلقه ها زده میشد منو به فکر وا میداشت تا اینکه امتحان های خرداد اومد و ما باهم اصلا حرف نمیزدیم تا به درسامون لطمه نخوره بعد از امتحانا من تصمیم گرفت این دوستی رو #تموم کنم و راهمو عوض کنم...
💠این کارو انجام دادم و بعدش #چادری شدم و توبه کردم شبی که این کارو انجام دادم بعدش متوجه شدم من این همه مدت هیچ #علاقه ای بهش نداشتم و همش #پوچ بوده ته این دوستایا #هیچی نیست. لذت و شادیی هم اصلا نداره...فقط هر وقت بهش فکر میکنم خیلی ناراحت میشم که من چطوری این کارو انجام دادم و امام زمانمو به #گریه در اوردم😔امیدوارم همه به راه راست هدایت شن
✅ #مهدی_باقریان :👇
فقط میتونم بگم امان از دوست بد
و امان از وابستگی به دوست خراب
دوستی نکنین با انسان های خراب تا خراب نشین👌
مگر از خودتون مطمئن باشین که تاثیر نمی گیرین و قصدتون اصلاح اون شخص باشه
وگرنه فرار کنین از دوستی با اشخاص ناباب
👇عضویت👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1538392064C394b6f57fa
✅ sapp.ir/azgonahtatobeh
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست #تحول
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به #حجاب و #نماز وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد
گناها بیشتر، من از خدا دورتر...
منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم
و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو #گناه فرو رفتم
برای رفع یک مشکلی نذر کردم #نماز بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم..
تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا #بچه ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... #محرم بود
🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم #مراسم_شیر_خوارگانه ...
اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم میسوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی..
💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت #علی_اصغر
⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟
دست رو قلبم میگذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم...
روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟
چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این #هدیه بخاطر #گریه بر #مصائب_اباعبدالله بوده، یه #حدیث هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر #امام_حسین (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم.
از وقتی #نماز خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد
انگار #خدا نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم
همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم
هرچند #گناه فاصله میندازه بین من و یاد آقا
قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟
واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم
2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه
خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی..
خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده
الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو..
و اینکه.....
شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی #شهادت بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم
حدود یه سال که دلم میخواد #شهید بشم برای #امام_زمانم
شهادت که فقط مال مرد ها نیست...
فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه..
از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی...
با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله
به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم...
تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن..
چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم..
انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم..
ببخشید طولانی شد
و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا.
التماس دعای شهادت...
@AZGONAHTatobeh
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست #تحول
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به #حجاب و #نماز وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد
گناها بیشتر، من از خدا دورتر...
منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم
و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو #گناه فرو رفتم
برای رفع یک مشکلی نذر کردم #نماز بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم..
تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا #بچه ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... #محرم بود
🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم #مراسم_شیر_خوارگانه ...
اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم میسوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی..
💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت #علی_اصغر
⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟
دست رو قلبم میگذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم...
روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟
چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این #هدیه بخاطر #گریه بر #مصائب_اباعبدالله بوده، یه #حدیث هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر #امام_حسین (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم.
از وقتی #نماز خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد
انگار #خدا نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم
همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم
هرچند #گناه فاصله میندازه بین من و یاد آقا
قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟
واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم
2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه
خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی..
خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده
الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو..
و اینکه.....
شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی #شهادت بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم
حدود یه سال که دلم میخواد #شهید بشم برای #امام_زمانم
شهادت که فقط مال مرد ها نیست...
فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه..
از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی...
با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله
به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم...
تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن..
چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم..
انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم..
ببخشید طولانی شد
و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا.
التماس دعای شهادت...
@AZGONAHTatobeh
🔴هرشب دورهم نماز شب داریم👇
http://eitaa.com/joinchat/4099407872Cc6653b1c3b
از گناه تا توبه🇵🇸
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 #ارسالی_اعضا #تحول #خانم از اعضای کانال روبیکامون من یه دوست پسر
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست #تحول
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به #حجاب و #نماز وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد
گناها بیشتر، من از خدا دورتر...
منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم
و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو #گناه فرو رفتم
برای رفع یک مشکلی نذر کردم #نماز بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم..
تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا #بچه ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... #محرم بود
🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم #مراسم_شیر_خوارگانه ...
اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم میسوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی..
💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت #علی_اصغر
⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟
دست رو قلبم میگذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم...
روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟
چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این #هدیه بخاطر #گریه بر #مصائب_اباعبدالله بوده، یه #حدیث هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر #امام_حسین (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم.
از وقتی #نماز خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد
انگار #خدا نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم
همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم
هرچند #گناه فاصله میندازه بین من و یاد آقا
قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟
واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم
2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه
خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی..
خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده
الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو..
و اینکه.....
شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی #شهادت بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم
حدود یه سال که دلم میخواد #شهید بشم برای #امام_زمانم
شهادت که فقط مال مرد ها نیست...
فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه..
از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی...
با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله
به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم...
تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن..
چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم..
انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم..
ببخشید طولانی شد
و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا.
التماس دعای شهادت...
@AZGONAHTatobeh
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست #تحول
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به #حجاب و #نماز وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد
گناها بیشتر، من از خدا دورتر...
منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم
و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو #گناه فرو رفتم
برای رفع یک مشکلی نذر کردم #نماز بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم..
تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا #بچه ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... #محرم بود
🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم #مراسم_شیر_خوارگانه ...
اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم میسوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی..
💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت #علی_اصغر
⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟
دست رو قلبم میگذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم...
روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟
چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این #هدیه بخاطر #گریه بر #مصائب_اباعبدالله بوده، یه #حدیث هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر #امام_حسین (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم.
از وقتی #نماز خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد
انگار #خدا نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم
همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم
هرچند #گناه فاصله میندازه بین من و یاد آقا
قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟
واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم
2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه
خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی..
خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده
الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو..
و اینکه.....
شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی #شهادت بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم
حدود یه سال که دلم میخواد #شهید بشم برای #امام_زمانم
شهادت که فقط مال مرد ها نیست...
فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه..
از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی...
با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله
به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم...
تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن..
چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم..
انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم..
ببخشید طولانی شد
و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا.
التماس دعای شهادت...
✅ثبت نام دوره رهایی از گناه
با 54 درصد تخفیــــف ویـــــژه👇
@doryazgonah
@azgonahtatobeh