صبح است و گل در آینه بیدار می شود
خورشید در نگاه تو، تکرار می شود...
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
از هر دری سخن
ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولی من پریشان تر از آنم که تو می پنداری #فاضل_نظری ❇️ @azhardarisokhan
در کاسهیِ وصلِ تو اگر زهر دهندم
خوشتر که به پیمانهیِ هجرانِ تو ،قندم
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
🥀
بعد از تو باز عاشقی و باز...آه نه!
این داستان به نام تو اینجا تمام شد
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
شبیه بغض نوزادی که ساعت هاست میگرید
پــُــر از حرفم، کسی اما زبانم را نمی فهمد!
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
بی عشق چه فرسوده، چه فرسوده ای، ای دل
انگار که عمری است نیاسوده ای، ای دل!
#حسین_منزوى
❇️ @azhardarisokhan
خدا امانت خود را به آدمی بخشيد
كه بار عشق،برای فرشته سنگين بود
اگر كه عشق نمی بود ، داستان حيات
چگونه قابل توجيه و شرح و تبيين بود؟
و آمديم كه عاشق شويم و در گذريم
كه راز آمدن و مرگ آدمی ، اين بود..
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
ای یار دوردست که دل می بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان
در چشمم از تمامی خوبان ، سری هنوز..
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
گاهی همین که دل به کسی بستهای، بس است
بغضت ترکترک شد و نشکستهای، بس است
گاهی فقط همین که به امّیدِ دیگری
از خود غریبهتر شدی و خستهای، بس است
#حسین_منزوی
🏴 @azhardarisokhan
دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم
وچکه چکه می چکم...به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برکه ای ...و من غریق مست شب
دوباره تو ..دوباره من..شناوری ..شناورم
شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدک ..میانِ کوچه پرپرم
گلایه از قفس کمی...کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام ...برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت...میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان ..قدم زنان..تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود...به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد..کنارِ بیت آخرم ...
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
کویرِ تشنهی عشقم، تداوم عطشم
دگر بس است؛ زِ باران مگوی، باران باش!
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
امشب به ساز خاطره مضراب میزنم
مضراب را به ياد تو بی تاب می زنم
آری ، كوير عاطفهام ، تشنه توام
دل را به ياد توست كه بر آب می زنم..
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
آسمان ابری است از آفاق چشمانم بپرس
ابر، بارانی است از اشک چو بارانم بپرس
تخته دل در کف امواج غم خواهد شکست
نکته را از سینه سرشار توفانم بپرس
در همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست
آنچه را میگویم از آیینه جانم بپرس
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس
پرده در پرده همه خنیاگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که میخوانم بپرس
در تب عشق تو میسوزد چراغ هستیام
سوزشم را اینک از اشعار سوزانم بپرس
جز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوخت
باری از شعر ار نپرسی از شبستانم بپرس
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
صبح شد، برخیز و بنشین روبروی آینه
تا ببینی بهتر از خورشید، رویاروی توست
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
با که خواهی باز کرد این در که بر من بستهای؟
بر که خواهی بست دل را چون ز من برداشتی؟
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
من زخم مهلکی به دلم هست و بارها
مرهم نهاده دست تو، زخم مرا، رفیق!
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
من زین عزا چگونه نگریم که در غمت
برخاست ناله از جگر سنگها، حسین!
#حسین_منزوی
#محرم
🏴 @azhardarisokhan
مباد بیم خزانت که هر کجا گذری
هزارباغ به شکرانهی تو خواهدزاد
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan
از هر دری سخن
سر معماری ار داری بیا ای خواجهٔ منعم که من ویرانهای دارم که ویرانم ز تعمیرش #فروغی_بسطامی #روزنگار
چگونه مرگ بفرسایدت ؟ مگر تو تنی ؟
تو جان خالصی و تا همیشه جان تازه است
#روزنگار، ۱۶ اردیبهشت، درگذشت
#حسین_منزوی
❇️ @azhardarisokhan