#روضه
واے اَز آن دَم ڪہ اَز سَرِ طفلی
دَستِ یڪ مَرد روسَرے بڪِشَد
واے اَز آن دَم ڪہ بَر سَرِ بابا
دُختَرے دَستِ مادَرے بڪِشَد...
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
امروز یزید را ادب خواهم کرد
بابای مـرا کسی نبایـد بزنـد ...
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
او از خاندان کرامت است..
گوشواره هایش را نکشید..
اگر بخواهید خودش می بخشد..
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
باید که به قــــربان تو جانان بروم
حر باشم و از گوشهی زندان بروم
دیر آمــــــدهام به جان فشانی اما
رخصت بده تا زود به میدان بروم
#اسماعیلعلیخانی
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
داشتم میگفتم :
این کوفیان چه کردند با حسین ؟
یاد خودم افتادم...
گناهانم چه کردند با قلب حسین
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
هر گِره را پنجہهاے ڪوچکش وا مےڪند
صبح محشر با خدا در عرش غوغا مےڪند
حڪم بخشش بر محبّان #علے را #فاطمہ
با پَر گهـوارهے #شـشماهہ اجرا مےڪند
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
از علی اصغر برای مادرش جا مانده است...
حسرت گهواره ای خالی وَ بغضی ناتمام!
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...
#حمید_رضا_برقعی
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
یکی از بزرگان خواست برای حضرت علی اکبر ع روضه بخونه
تسبیح تو دستشو پاره کرد
دونه هاشو انداخت بین جمعیت و گفت حالا اگه میتونید جمع کنید ...
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
دو دســت بــــریده اش کــــافیست . . .
بــــرای گــــــرفتن دســـت تمــــام عـــــالمیــــــان . . .
ألسَــــلاَمُ عَلَیکَــــــــ یَــــــا أبـــوُالفَضل ِ اَلعَبّــــــاس
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
لحظه ای که به زمین خورد قمر دست نداشت
تا بگیرد جلوی صورت خودرا با دست
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
شرم مرا به خیمۀ طفلان که می برد؟
مشک مرا به خیمۀ سوزان که می برد؟
ادرک اخا سرودم و نالیده ام ز دل
این ناله را به محضر سلطان که می برد؟
سقا به خون نشست و علم بر زمین فتاد
با دختران خبر ز مغیلان که می برد؟
دستم فتاد و پنجۀ دشمن گشوده شد
این قصه را به موی پریشان که میبرد؟
دشمن به فکر غارت و معجر کِشی فتاد
این شرح را به طفل هراسان که می برد؟
این غصه سوخت جان مرا صد هزار بار
سادات را به ناقۀ عریان که می برد؟
#محمد_سهرابی
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهای
آب از هیبت عباسی تو میلرزد
بی عصا آمدهای حضرت موسی شدهای
به سجود آمدهای یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهای وه که چه زیبا شدهای
یا اخا گفتی و نا گه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شدهای
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویی و ضربهای و فرق ز هم وا شدهای
سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
کمی هم فکر خودت باش ببین تا شدهای
مانده ام با تن پاشیده ات آخر چه کنم؟
ای علمدار حرم مثل معما شدهای
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پای چه کسی پا شدهای
تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ای»
#علی_اکبر_لطیفیان
🏴 @azhardarisokhan
#روضه
باز هم روز دهم، ساعت سه، ساعت سر
ساعت وقت ملاقات سری با مادر
#سیدحمیدرضابرقعی
🏴 @azhardarisokhan