eitaa logo
از هر دری سخن
1.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
222 ویدیو
6 فایل
لطفاجهت پیشرفت کانال مطالب خودتون رو به آیدی زیر ارسال کنید. هرچه میخواهد دل تنگت بگو😊 @Aseman5 اگه دوست داشتین یه نگا به این کانالا هم بندازین👇 ❣ @sherhaye_nab@estikersaz@mojezehashpazkhane@ranginkamaneman
مشاهده در ایتا
دانلود
واے اَز آن دَم ڪہ اَز سَرِ طفلی دَستِ یڪ مَرد روسَرے بڪِشَد واے اَز آن دَم ڪہ بَر سَرِ بابا دُختَرے دَستِ مادَرے بڪِشَد... 🏴 @azhardarisokhan
امروز یزید را ادب خواهم کرد بابای مـرا کسی نبایـد بزنـد ... 🏴 @azhardarisokhan
از غصه‌ ی این فاصله بگذار نگویم از غربت این قافله بگذار نگویم 🏴 @azhardarisokhan
او از خاندان کرامت است.. گوشواره هایش را نکشید.. اگر بخواهید خودش می بخشد.. 🏴 @azhardarisokhan
باید که به قــــربان تو جانان بروم حر باشم و از گوشه‌ی زندان بروم دیر آمــــــده‌ام به جان فشانی اما رخصت بده تا زود به میدان بروم 🏴 @azhardarisokhan
داشتم میگفتم : این کوفیان چه کردند با حسین ؟ یاد خودم افتادم... گناهانم چه کردند با قلب حسین 🏴 @azhardarisokhan
هر گِره را پنجہ‌هاے ڪوچکش وا مےڪند صبح محشر با خدا در عرش غوغا مےڪند حڪم بخشش بر محبّان را با پَر گهـواره‌ے اجرا مےڪند 🏴 @azhardarisokhan
این قلب شكسته هیچ، آقا زاده! افلاك شده دخیل گهــــواره تو... 🏴 @azhardarisokhan
از علی اصغر برای مادرش جا مانده است... حسرت گهواره ای خالی وَ بغضی ناتمام! 🏴 @azhardarisokhan
من تو را در همه کرب و بلا می بینم هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم باید انگار تو را بین عبا بگذارم باید انگار تو را بین عبایم ببرم تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم... 🏴 @azhardarisokhan
‏یکی از بزرگان خواست برای حضرت علی اکبر ع روضه بخونه تسبیح تو دستشو پاره کرد دونه هاشو انداخت بین جمعیت و گفت حالا اگه میتونید جمع کنید ... 🏴 @azhardarisokhan
الحق که به تو نام قمر می آید 🏴 @azhardarisokhan
دو دســت بــــریده اش کــــافیست . . . بــــرای گــــــرفتن دســـت تمــــام عـــــالمیــــــان . . . ألسَــــلاَمُ عَلَیکَــــــــ یَــــــا أبـــوُالفَضل ِ اَلعَبّــــــاس 🏴 @azhardarisokhan
لحظه ای که به زمین خورد قمر دست نداشت تا بگیرد جلوی صورت خودرا با دست 🏴 @azhardarisokhan
شرم مرا به خیمۀ طفلان که می ‌برد؟ مشک مرا به خیمۀ سوزان که می ‌برد؟ ادرک اخا سرودم و نالیده ‌ام ز دل این ناله را به محضر سلطان که می‌ برد؟ سقا به خون نشست و علم بر زمین فتاد با دختران خبر ز مغیلان که می ‌برد؟ دستم فتاد و پنجۀ دشمن گشوده شد این قصه را به موی پریشان که می‌برد؟ دشمن به فکر غارت و معجر کِشی فتاد این شرح را به طفل هراسان که می ‌برد؟ این غصه سوخت جان مرا صد هزار بار سادات را به ناقۀ عریان که می ‌برد؟ 🏴 @azhardarisokhan
وعده‌ای داده‌ای و راهی دریا شده‌ای خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‌ای آب از هیبت عباسی تو می‌لرزد بی عصا آمده‌ای حضرت موسی شده‌ای به سجود آمده‌ای یا که عمودت زده اند یا خجالت زده‌ای وه که چه زیبا شده‌ای یا اخا گفتی و نا گه کمرم درد گرفت کمر خم شده را غرق تماشا شده‌ای منم و داغ تو و این کمر بشکسته تویی و ضرب‌های و فرق ز هم وا شده‌ای سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده‌ای مانده ام با تن پاشیده ات آخر چه کنم؟‌ ای علمدار حرم مثل معما شده‌ای مادرت آمده یا مادر من آمده است با چنین حال به پای چه کسی پا شده‌ای تو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ای» 🏴 @azhardarisokhan
او نفس می کشد از اهل حرم دور شوید 🏴 @azhardarisokhan
باز هم روز دهم، ساعت سه، ساعت سر ساعت وقت ملاقات سری با مادر 🏴 @azhardarisokhan