هدایت شده از سرباز نبرد نرم
هدایت شده از سرباز نبرد نرم
وقتی چادری سر میخورد، دل من هم همزمان سر میخورد. بازار شنل فروشان سویِ دگر است. در این کوی چادر میفروشند و بس. زهرا میسرایند و بس؛ حیدر فریاد میزنند و بس. هیچچی؛ دلم یکباره هوای محسن کرد و گرفت؛ نمیدانم چه شد از چادر سر برآورد؛ چادری که خاکی شد؛ دودی شد؛ و خونی شد...
#حجاب
#سرباز_نبرد_نرم
@snn313