eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست @hosenih مثل جدش شده در کنیه اباعبدالله در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ ولی می دانم (( او سلیمان جهان است که خاتم با اوست)) زندگی نامه ی او سطر به سطرش روضه است که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک ، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضه ی سقاست و زمزم با اوست @hosenih لفظی از کوچه در این مرثیه محزون تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
salam-m-b-madine-navadiha.ir.mp3
3.03M
سلام من به مدینه، به آستان رفیعش به مسجد نبوی ، به لاله های بقیعش سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا تو ای مسافر شهر مدینه در دل شب ها نبود هرچه که گشتم نشان ز مرقد زهرا یا زهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا سلام من به تو ای بانویی که مرد نبردی ز غیر هرچه که دیدی به یار شکوه نکردی سلام من به بازو ، کبودی رویت به سرخ فامی اشک تو و سپیدی مویت ******************** مدینه منزل قرآن مدینه محفل قرآن درون دل خبر داری تو از درد دل قرآن مدینه شهر پیغمبر مدینه شهر پیغمبر خدا بر تو نظر دارد ، که هستی شهر پیغمبر مدینه شهر گلهایی چه گلهایی همه پر پر مدینه شهر پیغمبر مدیه شهر پیغمبر بود کعبه گرفتارت که هستی تربت زهرا چرا با ما نمی گویی حدیث غربت زهرا مدینه شهر پیغمبر مدیه شهر پیغمبر چرا خاموش و دلگیری مدینه شور و شینت کو امام مجتبایت کو ، حسینت کو حسینت کو ! مدینه شهر پیغمبر مدیه شهر پیغمبر به بالای سر محبوبه ی حق آه و واویلا نشسته ساقی کوثر ، شکسته آه و واویلا مدینه شهر پیغمبر مدینه شهر پیغمبر مداح اهل بیت ؛ منصور ارضی ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ بهترین مداحی های روز @qwehgm ⏪⬅️⏪
2. یک جهان.mp3
6.66M
: یک جهان گل در درون پیرهن دارد بقیع درد دلها از برای مرد و زن دارد بقیع نام گلهایش اگر خواهی بگویم یک به یک سوسن و نسرین و یاس و یاسمن دارد بقیع : سالها بگذشته از این ماجرا اما هنوز داغ هجده ساله زهرای جوان دارد بقیع راز مخفی بودن قبر ترا با ما نگفت تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع ؟ شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته اند زائری چون مهدیِ صاحب زمان دارد بقیع واغربتا ، واغربتا ... وای غریب ، وای غریب ... در کنار علقمه سروی ز پا افتاده است یا گُلی از گلشنِ آل عبا افتاده است ای علمدار سپاه منو ای میر حرم دیده بر هم منه ای سروِ به خون غلطیده تا نگویند حسین داغ برادر دیده ... ( مظلوم وا اماما ، غریب یا اماما ) قرآن ناطق کُشته شد امام صادق کشته شد ... دل دیونه باز دوباره هوای کربلا کرد دوباره تو صحن و حریمش مادرشو صدا کرد وای حسین .. یا زینب ... (علیه السلام) ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ بهترین مداحی های روز @qwehgm ⏪⬅️⏪
ای سرو رشید یا اباعبدالله آقای شهید یا اباعبدالله ظلمت زده ایم رحم کن بر دل ما ای نور امید یا اباعبدالله غیر از تو که رحمت خدایی ما را یک تن نخرید یا ابا عبدالله دل خون شد و خون اشک غریبی تو شد از دیده چکید یا ابا عبدالله ما روضه شنیدم و چنینیم بگو زینب چه کشید یا ابا عبدالله از جانب خیمه با تمامی توان سوی تو دویید یا ابا عبدالله هی خورد زمین و پا شد و خورد زمین فریاد کشید یا ابا عبدالله وقتی که رسید شمر بود و بدنت از غصه خمید یا ابا عبدالله لعنت به کسی که چنگ زد بر مویت آن موی سپید یا ابا عبدالله سر تا سر دشت پر شد از آیاتت قرآن مجید یا ابا عبدالله بعذ از تو نبودی که ببینی در شام طفلت چه شنید یا ابا عبدالله دنبال کنیز بود مردی بی شرم در بزم یزید یا ابا عبدالله 🔸شاعر: =========================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
نوحوا علی الحسین که این کار فاطمه است این اشک دیده ها همگی یار فاطمه است نوحوا علی الحسین که جدم غریب بود گودال قتلگاه پُر از بوی سیب بود @hosenih نوحوا علی الحسین که لب تشنه جان سپُرد بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد نوحوا علی الحسین درخاک وخون نشست هرکه رسید دربدنش نیزه را شکست نوحوا علی الحسین که مویش کشیده شد جان داشت جدِ من که گلویش بریده شد نوحوا علی الحسین که در بین ازدحام با ضربه‌ی دوازدهم کار شد تمام نوحوا علی الحسین که ذبحش حرام بود چشمان او هنوز به سوی خیام بود نوحوا علی الحسین که می دید خواهرش تاراج می شود همه هستش برابرش @hosenih نوحوا علی الحسین که باصورتی کبود چشم ِ سرِ بریده ی او باز مانده بود نوحوا علی الحسین که با ضجر کُشتَنَش چیزی نمانده بود ز رگ های گردنش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبیه غنچه ی زخمی شده پرش افتاد کبوتری وسط آشیان سرش اُفتاد کشیده دشمن ملعون تنش به نامردی میان خانه عبایِ مطهرش اُفتاد شب است و کوچۀ باریک و سنگهایِ زمین مواظب است نیافتد که آخرش اُفتاد نهاده اوسره دیوار شانه هایش را اگر چه تکیه زده باز پیکرش اُفتاد زخانه تاسره آن کوچه هی ،زمین میخورد چه کرده ابن ربیع تاکه پیکرش اُفتاد مسیرخانه به کوچه چقد دلگیر است که کارِ او به نَفَسهایِ آخرش اُفتاد رسید دروسط کوچه بر زمین غلطید میان خانه گمانم که همسرش اُفتاد کسی ندیده تن پیرمرد رابکشند که تِکه تکه ی شرم در برابرش اُفتاد گِریست دامنش از پاره ی غمش پُر شد به یادِ خاطره ی گریه آورش اُفتاد تمامِ زندگیش پُر ز روضه های در است چنانکه خانه پُر از شعله شد دَرَش اُفتاد شکسته شد در خانه زپای نامردان میان دربه خدایاده مادرش اُفتاد تمام خاطره ها ی مدینه شد زنده که اشک دیده ی او بود دربرش افتاد __ گرفت کاسه یِ آبی حسین میگوید دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد چنان شده ،اثر بوسه از گلو نگذاشت که شمر از نَفَس افتاد،خنجرش اُفتاد بریده او زقفا با دوازده ضربه درون پنجه سری ماند و حنجرش اُفتاد بیادقتلگه وشمروآن سر وخنجر در آن طرف سرِ گودال خواهرش اُفتاد شاعر: آرمین غلامی(مجنون )
بسم الله الرحمن الرحیم به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت میان آتش در موی اطهرت میسوخت تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو نشددگربخداغارته پیراهن تو برای بستن دستت طناب اوردند تورابه مجلس غم با عذاب اوردند سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش ولي به لطف پیمبرجواب آوردند تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟ چوآمدی به درخانه.اهل وعیال برای خستگی ات ظرف اب اوردند تمام خاطره کوچه ها تدایی شد به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم تنی به روی زمین درمیان گودال است بیادزینب وجسم بدون سر بودم نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ بیادسنگ یهودی هرگذر بودم رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)
به فدای آن امام مظلومی که از ظلم و ستم های منصور دوانیقی، روز خوش نداشت... شهادت امام صادق علیه السلام پس از گذشت دوازده سال از حکومت سیاه منصور عباسی رخ داد و طی این مدت با اینکه امام صادق علیه السلام دور از عراق بود و در مدینه زندگی می‌کرد با این همه از دست او امان و راحتی نداشت. ◼️ سید بن طاووس در کتاب «مهج الدعوات» می‌نویسد: منصور در دوران حکومتش هفت بار امام صادق علیه السلام را نزد خود احضار کرده است؛ گاهی در مدینه گاهی در ربذه به هنگام عزیمت حج و دیگر بار در کوفه و بغداد بارها آن حضرت را مجبور به آمدن از مدینه به مرکز می‌کردند. مفضل بن عمر می‌گوید: منصور مرتب امام صادق علیه السلام را احضار می‌کرد و تصمیم به قتل آن حضرت را داشت. منصور به امام صادق علیه السلام می‌گفت: نباید مردم را بپذیری و باید از ورود مردم به خانه ات جلوگیری کنی. آری منصور درب خانه ی امام صادق علیه السلام را بست و آن حضرت را در نهایت سختی و فشار قرار داد و وضع برای شیعیان هم سخت شد. 📚 مهج الدعوات 📚 نوالابصار ص١۴١ تکثیر عشق 💚 👈 @shoormahshar @yaraliagham
بین شعله های آتش یاد اهل و عیال جدّ غریبم افتادم... مفضل بن عمر گوید: ابو جعفر منصور (خلیفه عباسى) به حسن بن زید که از طرف او والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهما السلام را بسوزان. او به خانه امام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیه‌السلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته راه میرفت و میفرمود: أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیه‌السلام). منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد). 📚الکافی ج١ص٣۶٧ ◼️يكى از شيعيان مى گويد: يك روز بعد از آتش زدن خانه امام صادق(عليه السلام) در مدينه به محضرش رفتم، ديدم بسيار غمگين است، و اشك از ديدگانش بر صورتش مى ريخت، عرض كردم: «چرا ناراحت و گريان هستى؟» فرمود: «وقتى كه روز قبل آتش در دالان خانه ام زبانه كشيد، با اينكه من در خانه بودم، ديدم بانوان خانه ، شيون زنان براى حفظ جان خود از آتش، از اين سو به آن سو مى دوند، به ياد ترس و هراس اهل بيت جدم امام حسين (عليه السلام) افتادم كه در روز عاشورا، دشمن به خيمه هاى آنها هجوم كرد، در حالى كه منادى دشمن فرياد مى زد، خانه ظالمان را بسوزانيد.» 📚 کرامات و مقامات امام صادق علیه السلام ص١٠٣ تکثیر عشق 💚 👈 @shoormahshar @yaraliagham
بگذارید از این خانه عبا بردارد لااقل رحم نمایید عصا بردارد... محمد بن ربیع می‌گوید: منصور به پدرم گفت : سراغ جعفر بن محمد برو و بدون اجازه وارد خانه اش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور. پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سختدلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت: برو سراغ جعفر بن محمد و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور ! من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود. فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ ◼️دستور دادم نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفه ای به دور کمر داشت. تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیه السلام فرمود : دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی ◼️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم را عوض کنم. گفتم : نه، امکان ندارد. امام علیه السلام فرمود : بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم. گفتم : نه؛ نمی شود، معطل نکن! نباید و نمی گذارم وضع سر و صورتتان را عوض نمائید. فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ وَ کَانَ علیه السلام قَدْ جَاوَزَ السَّبْعِینَ ◼️پس امام علیه السلام را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم. سن او از هفتاد سال میگذشت. فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ چون مقداری راه آمدیم، پیرمرد دچار ضعف شد. دلم به حالش سوخت؛ گفتم: سوار شوید! و او بر استر شاکری که در کرایه ما بود، سوار شد. 📚 بحار الانوار ج ٩١ ص٢٨٩ تکثیر عشق 💚 👈 @shoormahshar @yaraliagham
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
صداقت گوشه ای از بی نهایت حسن رفتارش هزاران جابر و صدها ابوحمزه بدهکارش و عنوان رئیس مذهب شیعه سزاوارش عزادارم عزادارم عزادارم عزادارش عزادار امامی که شهید سینه چاکی شد میان کوچه ها ریش سفیدش گرد و خاکی شد @hosenih امامی کز تمام اهل این خانه نشان دارد شبیه مادرش در شعله ها جا و مکان دارد دو دست بسته ای همچون امیرمومنان دارد و مثل عمه اش از طعنه ها قد کمان دارد به اشک غربتش امروز جام دیده را پر کن تمام دردهای شیعه را در او تصور کن تصور کن امامت را که بی عمامه میبردند تصور کن امامت را بدون جامه میبردند تصور کن که او را عده ای خودکامه میبردند تصور کن به زیر دست و پا علامه میبردند به پهلو روی خاک افتاد و باغم گفت وا اماه عبایش رفت زیر سم مرکب گفت یا جداه @hosenih به آن صحن و سرایی که ندارد اشک میریزم به آن گنبد طلایی که ندارد اشک میریزم به آن گلدسته هایی که ندارد اشک میریزم به آن کرب و بلائی که ندارد اشک میریزم فدای غربتش هر چند سرنیزه ندید و رفت فدای غربتش هرچند آبی سرکشید و رفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
دین زنده از شریعت ِ شیخ الائمه شد مرهون ِ صبر و همت ِ شیخ الائمه شد بی شـک قرار عاشـقی و شیعـگی ما ... از اِلتفـات ِ حضـرت ِ شیخ الائمه شد @hosenih هر کس نمازهای خودش را سبک شمرد بـی بهـره از شفاعـت ِ شیخ الائمه شد در شهر مادری خودش هم امان نداشت توهین چرا به‌ساحت شیخ الائمه شد‌ ...؟! با اینکه داشت یار فراوان ، بمیرم آه ... غربت به روی غربت ِ شیخ الائمه شد روزی همین مدینه همین کوچه‌های تنگ... آری ، دوبـاره نـوبـت ِ شیخ الائمه شد ... درکوچه‌ها دویدوزمین خورد و صبر کرد بی حرمتی ، به حرمت ِ شیخ الائمه شد آتـش زدن به خانه‌ی پدرومادرش ولی ... در زنـدگی ، مصـیبت ِ شیخ الائمه شد دلشوره‌داشت اهل‌وعیالش چه می‌شوند... مجروح و زخم ، غیرت ِ شیخ الائمه شد از بس که داغ مادر ِ خود را مرور کرد ... از غم شکـسته قامت ِ شیخ الائمه شد از کوچه، آتـش آمـد و از کربـلا ، بلا ... آتش نصیب و قسمت ِ شیخ الائمه شد @hosenih مُهر نماز اوسـت فقـط ، تُربت الحـسین خاکی که خـاک تُربـت ِ شیخ الائمه شد «یاجَدّیَ‌الغَریب‌،حسین» شصت‌و پنج سال عـمری تمـام ، صحـبت ِ شیـخ الائمه شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
در خلوتش با حال مضطر روضه میخوانْد بعد از حدیث و درس و منبر روضه میخوانْد می دید در آتش تمام خانه اش را میسوخت و از داغ مادر روضه میخوانْد @hosenih از چشم های سنگ میشد اشک جاری وقتی که از «مسمار» و «بستر» روضه میخوانْد بستند دستش را و در ذهنش برای لرزیدنِ دستانِ حیدر روضه میخوانْد بی شک رئیس مذهب شیعه همه عمر از ظلم ِ بر سردارِ خیبر روضه میخوانْد تلفیق مسجد بود و هیئت، هر نمازش اول اذان میگفت، آخر روضه میخوانْد شیخ الائمه پیرِ داغِ کربلا بود از پیکرِ مجروحِ بی «سر» روضه میخوانْد @hosenih با یادِ جدّش از عطش لبریز میشد میخورد اغلب آب کمتر...روضه میخوانْد با گریه بر پهنای صورت اشک میریخت وقتی که از «خلخال» و «معجر» روضه میخوانْد! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
امان از بادها... سوزان وزیدند امان از تیغ ها برّان رسیدند @hosenih ألا یا اهلَ العالم جد من را به روی خاک ها عریان کشیدند ألا یا اهلَ العالم اهل کوفه سرش را با لب عطشان بریدند سواره ده نفر ناپاک زاده به روی آن تن بی جان دویدند جسارت بر تنش کردند اما فقط از رأس او قرآن شنیدند @hosenih سرش را داده اند و با بهایش نمیدانم چقدری نان خریدند؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ا ﷽ ا صلَّیَ اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: كُلُّ الْجَزَعِ وَالْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَالْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ. هر نالیدن و گریه‌ای مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین علیه‌السلام. 📚الأمالی(طوسی)، ص۱۶۲ #️⃣     تکثیر عشق 💚 👈 @shoormahshar @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لشکری آمده تا سهم غنیمت ببرد از تنی غرقه به خون، جامه به غارت ببرد از سراشیبی گودال سرازیر شدند با هم از بختِ بد غائله درگیر شدند بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند سر عمامه ی آقام قیامت کردند دست از این پیرهن ارثیه بردار ، سنان مادرش دوخته با زحمت بسیار ، سنان خولی خیر ندیده چه خیالی داری ؟ کوفی چشم دریده چه خیالی داری ؟ خورجین دست گرفتی سرِ گودال چرا؟ مانده ای خیره بر این زخمیِ بد حال چرا ؟ حرمله زیر سر توست بولله ببین پشت خیمه چقدر نیزه فرو رفته زمین ساربان منتظر رفتن لشکر مانده گوشه ای منتظر فرصت بهتر مانده هر کسی سهم نبرده ست بهم می ریزد بی نصیب از تن عریان، به حرم می ریزد وحید قاسمی @rozeh_1
نه تنها زخم‌ها بي‌التيام است حديث غربت او ناتمام است ميان قتلگاه افتاده اما نگاه آخرش سوی خيام است به موج خون رها در قتلگاهی به سوی آسمان داری نگاهی چه عرفانی‌ست ذکر آخر تو: «الهی يا الهی يا الهی» یوسف رحیمی @rozeh_1
عکس امشب که خوش احوال تو را می بینم عصر فردا ته گودال تو را می بینم آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم شانه بر مو بزنی، آینه دارت باشم چقدَر پیر شدی!؟ از حسنم پیر تری! از من خسته به والله! زمین گیر تری! مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد من اگر پیر شدم، پیری تو پیرم کرد عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن ته گودال به چشم تر من رحمی کن من ببینم که تو بی پیرهَنی می میرم تکیه بر نیزه ی غربت بزنی، می میرم آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم از دهان نیزه ای بیرون بکشی، می میرم سر گودال من از هول و ولا خواهم مرد زود تر از تو در این کرب و بلا خواهم مرد پنجه ی کینه به مویت برسد من چه کنم!؟ نیزه ای زیر گلویت برسد من چه کنم! بوسه ی فاطمه بر حنجر تو می بینم خنجری کُند به پشت سر تو می بینم بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا تن عریان تو را با چه بپوشم فردا!؟ چادرم هست، ولی همسفرم شک دارم! تا دم عصر بماند به سرم، شک دارم! مُردم از غم، بروم فکر اسیری باشم قبل از آن، فکر مهیّای حصیری باشم وحید قاسمی @rozeh_1
فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد لحظه ی آخر گودال به کندی برود خنجر شمر سراسیمه به حنجر برسد فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟ زینب از تل به تماشای برادر برسد هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد ازدحام است و در این معرکه زینب مانده به برادر برسد یا که به معجر برسد قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟ ارث مادر وسط دشت به دختر برسد محسن ناصحی @rozeh_1
هیچ حالی شبیهِ حالت نیست هیچ روزی شبیه روزت نیست..!! آبهایِ تمام عالم هم مرهم زخمِ سینه سوزت نیست جگرت زخم شد زمانی که داشت از انگشترت نگین میریخت داغ یعنی به چشم خود دیدید قطعه قطعه علی زمین میریخت داغ یعنی جوان رعنایت تشنه لب روی خاک جان میداد نیزه ای بین سینه اش بود و "نا نجیبی "تکان تکان میداد داغ یعنی نبودن عباس بزدلان را جسور خواهد کرد حرمله پیش چشم غیرتی ات سمت خیمه عبور خواهد کرد داغ یعنی که غنچه ای را با سم ِمَرکب گُلاب می گیرند .. داغ یعنی:عموی خیمه که رفت دختران اضطراب میگیرند داغ یعنی که شیرخوارت را جای گهواره بینِ گور کنی... بند قنداقه اش به دستانت از کنار ِ رباب عبور کنی بی پناهی پناه ِاهلِ زمین هانی و مسلم و زهیرت کو؟ کو علمدار لشکرت آقا؟ شُوذَب و عابس و بُرِیرت کو؟ تکیه دادی به نیزه ی غربت آسمان رنگ ِ دود میدیدی روی ِ تل خواهر ِ غریبت را مثل ِ مادر کبود میدیدی.. کشتیِ رحمت ِخداوندی..! گیر کردی میان آن گودال چشم رحمت به قاتلت داری کم کمک گرچه میروی از حال غربت و درد و داغ یعنی که دشمنت میکشد سرت فریاد من بمیرم برای گیسویت که به چنگال قاتلت افتاد "نگران" کشتنت عزیز دلم "نگرانی" که حال ِ خوبی نیست پیش چشمان داغ دیده ی تان ... موقع ِ رقص و پایکوبی نیست هیچ داغی شبیه داغت نیست همه بر غربت تو خندیدند! هیچ دردی از این فراتر نیست که به تل، خواهر ِتو را دیدند وای از ضربه ی دوازدهم آه از ضَجّه های مادرتان قتلگاهِ شماست :گودال و .. تَلّ شده قتلگاه خواهرتان تشنه بودی و جای آب اما نیزه ای در گلو فرو کردند! پیکر ِ زخمی و نحیفت را با سم اسب زیر و رو کردند از تنت چشمه چشمه خون دارد- روی خاک ِ کویر میریزد آنقدر قطعه قطعه ات کردند که تنت از حصیر میریزد شد غروب و به زیر نور ماه برقِ انگشترت نمایان شد بعدِ غارت نمودن خیمه تازه نوبت به آن شتربان شد پیکرت روی خاک ماند و سرت سایه ی بان ِ تمام طفلان شد ماجرای نگاه و ناموس است که سرت ناگهان غزلخوان شد سرت از بسکه سنگ خورد افتاد من بمیرم که دردِ سر داری ای که از حال و روز خواهرها بر سر نیزه هم خبر داری هیچ حالی شبیهِ حالت نیست هیچ روزی شبیه روزت نیست..!! آبهایِ تمامِ عالم هم مرهم زخمِ سینه سوز ت نیست وحید مصلحی @rozeh_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️سلام من به مدینه به غربت صادق ▪️سلام من به بقیع و به تربت صادق ▪️سلام من به مدینه به آستان بقیع ▪️سلام من به بقیع و کبوتران بقیع ▪️سلام من به مزار معطر صادق ▪️که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع ▪️سلام من به شب ماه فاطمی بقیع ▪️سلام من به گل یاس هاشمی بقیع ⬛️◼️◾️▪️◾️◼️⬛️ تکثیر عشق 💚 👈 @shoormahshar @yaraliagham