#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از حَرای ِ کوچک ِ قنداقه ات ، آغاز کن
فاش کن پیغمبری را جرعه ای اعجاز کن
فرصتی کوتاه مانده ، از بغل پائین نیا
هرچه میخواهی در این کوتاه فرصت ناز کن
@hosenih
آی اسماعیل ، هاجر خون جگر شد ، هو بکش
چشمه ی ِ آب ِ حیاتی ، زیر پایت باز کن
هفت شهر عشق را پیری ، « اَناَ الحَقیٖ » بگو
مسـند ِ لاهـوتی ِ اشـراق را ، احـراز کن
خاکیان از سِرّ ِ وَجه اللهی ِ تو عاجزند
رازهایـت را برای ِ عرشـیان ، ابـراز کـن
ما همه دلتنگ ِ عطر و بوی حیدر گشته ایم
شیشه ی عطر حرم ! خوشبوترین ! سر باز کن
چون عمو فرصت نداری تا ببازی دست و چشم
وقت کوتاه است ، شور ِ عشق را ایجاز کن
@hosenih
کمتر از قاسم نمی باشی ، بیا بالی بزن
از سر ِ دست ِ پدر تا نیزه ها ، پرواز کن ...
* * *
...بانگ «هَل مِن» درمیان کهکشان پیچیده است
ای رباب ِ شیر زن ، شش ماهه را سرباز کن
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شب_هفتم
ای که داری به دل وفا به حسین
قسمت می دهم بیا به حسین
خیرخواهی و رحمتت انداخت
گذرم را در این عزا به حسین
@hosenih
از مرید گناهکار خودت
دل نکن حجت خدا، به حسین
حاجت مادر مرا دادی
قسمت داد هرکجا به حسین
پدری کرده ای و با نفست
وصل کردی دل مرا به حسین
تو بخواهی همین گدا روزی
می رسد صحن کربلا، به حسین
گریه ات رفته است قطعا بر
گریه ی حضرت رضا به حسین
گریه کردی و گریه کن شده ایم
گریه با اهل کبریا به حسین
**
آه از آن پیرمرد که می زد
ضربه ها با نوک عصا به حسین
@hosenih
خورد از هر طرف بدون مجال
بارش تند سنگ ها به حسین
طاقت از دست داد همسر او
داد زد ناگهان ربابه: "حسین"
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
حسین آبروی آب بود، آب نمیخواست
برای تشنگی زمزمش سراب نمیخواست
حسین منّتِ «مُنّوا عَلَیَّ» را نکشیدهست
حسین حتی بارانِ مستجاب نمیخواست
@hosenih
نهیب زد نفسش «فَارْحَموا» به آخرتِ خویش
کسی از آن همه؛ یک قطره هم ثواب نمیخواست
صدای غربتِ «هَلمِنمُعین» رسید به خیمه
غریب، جز پسرش از کسی جواب نمیخواست
عقیقِ تشنه از آغوش گاهواره جدا شد
به غیرِ دستِ پدر این نگین رکاب نمیخواست
میان ماندن و رفتن؛ میان مرگ و شهادت
صدای گریهی لبیکش انتخاب نمیخواست
کسی که قصهی لالاییاش نبردِ علی بود
میان لشکرِ در دامِ خواب، خواب نمیخواست
حسین خونِ علی را به حکمِ معجزه رو کرد
پیمبری که به جز مقتلش کتاب نمیخواست
@hosenih
... و آفتاب بنا داشت داغِ روز دهم را
خنک کند به دَمِ سایهاش، رباب نمیخواست
به حکمِ رشتهی بر گردنش رباب اسیر است
کشاندنش پیِ خون خدا طناب نمیخواست
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدیه به حضرت علی اصغر صلوات
سبک زنجیر زنی یا واحد حضرت علی اصغر
دلهره های مادرت
جواب نداره پسرم
گریه نکن مادرتو
که اب نداره پسرم
بی تابی و بی تابم و
بی خوابی و بی خوابم و
ترک های لبت علی
داره می ده عذابم و
می خواستم که بزرگ بشی
علیه اکبری بشی
شاید عصای پیریه
خمیده مادری بشی
می خواستم که بزرگ بشی
مقابلم تو راه بری
خیلی زوده که پسرم
به سمت قتلگاه بری
سپیدیه گلوتو تا
به حرمله نشون دادی
به روی دست های بابات
غریبونه تو جون دادی
رها شد تا تیر سه پر
به سمت حنجرت رسید
گلوی نازک تورو
شبیه حنجری برید
گریه های مادرتو
عزیز جونم ندیدن
تن تورو از دل خاک
با نیزه بیرون کشیدن
اللهی بعد غم تو
نمونه زنده مادرت
رونیزه ها دیدم دارن
می بندن با طناب سرت
رضا نصابی
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
کوثر علیاصغر
امشب به مستان میدهد ساغر علیاصغر
غوغا به پا کرده
آیینهی کوچکتر حیدر علیاصغر
ارباب میخندد
بر سینهاش تا میگذارد سر علیاصغر
با سنوسال کم
در جنگ برپا میکند محشر علیاصغر
"هل من معین" آمد
طاقت ندارد در حرم دیگر علیاصغر
تیر سهپر خورده
پس شد علیاصغر، علیاصغر، علیاصغر
هم اکبر آورده
هم روی دستانش علیِ اصغر آورده
از باغ خود انگار
زیر عبا سیب گلاب نوبر آورده
در کربلا ارباب
یکساقی و هفتاد و اندی ساغر آورده
بر روی دستانش
انگار حیدر را به روی منبر آورده
تیر سهشعبه، آه!
اشک مرا این جمله هردفعه در آورده
پیش عمو بر نی
ششماهه حالا بین سرها سر درآورده
هربار جان میداد
تا روی نیزه اصغر خود را نشان میداد
تا دق کند مادر
هی حرمله گهوارهی او را تکان میداد
مثل علیاکبر
جنگاوری میشد اگر دنیا امان میداد
مثل عمو میشد
تیر سهشعبه چندسالی گر زمان میداد
آن وقت مادر هم
داماد خود را هی نشان این و آن میداد
باید رباب امروز
ششماه درس عاشقی را امتحان میداد
دنیای ششماهه
شد تیره تا خشکیده شد لبهای ششماهه
رو زد برای آب
" مُنّوا عَلَیَّ " بر لب بابای ششماهه
اُف بر تو ای دنیا
خالیست در آغوش مادر جای ششماهه
حالا رباب است و
لالایی و گهواره و رویای ششماهه
تنها امید ماست
کوچکترین بابالمراد، آقای ششماهه
هرکس حسینی شد
پای براتش میخورد امضای ششماهه
🔸شاعر:
#گروه_ادبی_یاقوت_سرخ
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
زهر تکانِ لبت هر چه آب ،شرمنده
زتشنگیِ تو قلب کباب ، شرمنده
فقط به مادر تو عرض می کنم که نشد
نشد که آب بنوشد رباب ، شرمنده
کسی ندیده که یک مرد پیشِ همسرِ خود
شود به صورت ِ از خون خضاب شرمنده
سپاهِ کوفه ببین روی من زمین انداخت
شد عاقبت پسرِ بوتراب ، شرمنده
شتابِ تیرزیاد وگلوی تو نازک
به چوبِ تیر، گلو خورده تاب ،.. شرمنده
پسر ببین پدرت را هنوز می لرزد
به پشتِ خیمه روم با شتاب ، شرمنده
اگر مراسمِ دفنت سریع گشته ببخش
شدم ز غصه ای در اضطراب ، شرمنده
اگر که قبر تو پیدا کنند من چه کنم؟
به زیرِ خاک همینجا بخواب ، شرمنده
تنِ تو ، پهنیِ نیزه؟! خدا به خیر کند
اگر به نیزه تنت شد عذاب ، شرمنده
عزیز ِ غیرتی ام ،دیده بسته ای، نشوی
زمحملی که شده بی حجاب ، شرمنده
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
دوساعت برای تو منت کشیدم
از این مردمِ بی مروت کشیدم
لبانت نشان دادم و خنده کردند
ولی منت این جماعت کشیدم
چقدر از رُباب و چقدر از رقیه
خجالت کشیدم خجالت کشیدم
تو را با سهشعبه به من دوختند و
چه دردی زمان اصابت کشیدم
تو چسبیده بودی بر این سینه دیدی
که این تیر را با چه زحمت کشیدم
مبادا که سر روی دستم بماند
به دقت کشیدم به دقت کشیدم
برای گلوی تو یک بوسه بس بود
چقدر آه از این جراحت کشیدم
سفیدی دندان شیریت دیدم
فقط تا در خیمه حسرت کشیدم
تو را خاک کردم برای نشانی...
به دور مزارت کمی خط کشیدم
ولی نیزهداری پس از من بگوید
که یک بچه از زیر تربت کشیدم
دعا کن که پیش رباب این را نگوید
به یک ضربه از خاک راحت کشیدم
"زدند و بریدند اما نگفتند
برای تو ششماه زحمت کشیدم"
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
عارفان را اینچنین در باور است
طفل این گهواره شیخ اکبر است
این علی ابن حسین ابن علیست؟
یا خدایا عیسی پیغمبر است
در کرامت با عمو هم شانه است
در امامت با پدر همجوهر است
صبح محشر فاش خواهد شد به ما
این پسر میزان روز محشر است
نسل زهرا خیر زهرا میدهد
شعبه کوثر خودش هم کوثر است
امتحانش کن به هنگام خطر
از دوصد مرد خطر غوغا تر است
حرمله تیر و کمان آورد اگر
این پسر راهی میدان با سر است
در کمان انگار تیر آماده است
یا رب این تیر است یا که خنجر است
تیر لازم نیست این لب تشنه را
از عطش این شاخه گل پرپر است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
پوشید سرباز کوچک، قنداقه یعنی کفن را
پیمود یاس سپیدی، راه شقایق شدن را
نالید یعنی مرا هم در کاروانت نصیبیست
یعنی که در پیشگاهت آوردهام جان و تن را...
قدری بنوشان مرا از، اشک غریبانهٔ خویش
تا حس کنم در نگاهت، لبتشنه پرپر زدن را
تا چند اینجا بمانم، وقتی در این ظهر غربت
میبینی افتاده بر خاک، یاران گلگونکفن را
یک سینه داری پر از داغ، دست تو بگذارد ای کاش
بر شانهٔ کوچک من، این داغ قامتشکن را
ناگاه در دست مولا، یک چشمه جوشید از خون
بوسید تیری گلویِ آن شاخهٔ نسترن را
گهواره خالی خدایا، تنها دلی ماند و داغی
داغی که از من گرفتهست، پروای دلسوختن را
🔸شاعر:
#مجید_تال
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب
تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر
علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر
فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش
🔸شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
___
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
نوحه شهادت علی اصغر
ای علی اصغر، شش ماهه دلبر
بروی دستم، زدی تو پرپر
سیراب از خون گلو گشتی علی جان
بر پدر خود آبرو گشتی علی جان
جانم علی جانم علی جانم علی جان2
_________________
تیر سه شعبه، آمد بسویت
بریده آن تیر، کل گلویت
دیدار ما افتاد بابا در قیامت
لعن خدا بر حرمله آن بی مروت
جانم علی....
________________
جانم بسوزد، بهر تو بابا
تو تشنه بودی، رفتی زدنیا
لبخند تو بابا شرر برجان من شد
حسن ختام لحظه ی پایان من شد
جانم علی..
__________________
مادر به خیمه، چشم انتظار است
بهر تو بابا، او بی قرار است
بابا بیفتاده گره حالا به کارم
ماندم چگونه رو بسوی خیمه آرم
جانم علی....
_________________
در پشت خیمه، غلاف شمشیر
یک قبر کوچک، این طفل بی شیر
ناگه صدا آمد زمادر گوش مولا
صبری نما بینم گل خود یابن زهرا
جانم علی...
شعر :اسماعیل تقوایی
نوحه شهادت حضرت علی اصغر
روی دستم، گشته پرپر اصغر شیرین زبانم
خنده اش در، آخرین دم، می زند آتش به جانم
آخرین سرباز بابا ای علی جان
کرده ای شرمنده اعدا ای علی جان
ای علی جان ای علی جان ای علی جان۲
__________________
کودک من، تشنه بود و، دشمنان آبش ندادند
با سه شعبه، داغ او را، بر دل بابا نهادند
این گلوی ناز واین تیرِچو شمشیر
با نظر بر حلق اصغر گشته ام پیر
ای علی جان....
_____________________--
کن قبولش، ای خدایا، آخرین قربانی ام را
می برم دیگر به پایان، کار گل افشانی را
آخرین گل کرده دنیا را معطر
می درخشد هر زمانی، همچو اختر
ای علی جان....
_______________________
مادر او، بین خیمه، مضطرب در انتظار است
زینب من در کنار خیمه ی او بیقرار است
رفته از دستم خدایا راه چاره
من چسازم با گلوی پاره پاره
ای علی جان...
شعر:اسماعیل تقوایینوحه شهادت حضرت علی اصغر
روی دستم، گشته پرپر اصغر شیرین زبانم
خنده اش در، آخرین دم، می زند آتش به جانم
آخرین سرباز بابا ای علی جان
کرده ای شرمنده اعدا ای علی جان
ای علی جان ای علی جان ای علی جان۲
__________________
کودک من، تشنه بود و، دشمنان آبش ندادند
با سه شعبه، داغ او را، بر دل بابا نهادند
این گلوی ناز واین تیرِچو شمشیر
با نظر بر حلق اصغر گشته ام پیر
ای علی جان....
_____________________--
کن قبولش، ای خدایا، آخرین قربانی ام را
می برم دیگر به پایان، کار گل افشانی را
آخرین گل کرده دنیا را معطر
می درخشد هر زمانی، همچو اختر
ای علی جان....
_______________________
مادر او، بین خیمه، مضطرب در انتظار است
زینب من در کنار خیمه ی او بیقرار است
رفته از دستم خدایا راه چاره
من چسازم با گلوی پاره پاره
ای علی جان...
شعر:اسماعیل تقوایی