|کـانـالمـتنمـداحـیایـتـا| @MATNMADDAHISHOOR.mp3
13.1M
🗓تاریخ اجرا: شب نهم #محرم1400
@MATNMADDAHISHOOR
ای سرو خفته در چمن
علی العبّاس واویلا
ای کشتهی صد پاره تن
علی العبّاس واویلا
من آمدم در علقمه
علی العبّاس واویلا
با مادر خود فاطمه
علی العبّاس واویلا
چشمی گشا حرفی بزن
علی العبّاس واویلا
@MATNMADDAHISHOOR
#حضرت_ابالفضل_العباس📜
#حنیف_طاهری🎤
#شب_نهم 9⃣
#زمینه🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌
|کـانـالمـتنمـداحـیایـتـا| @MATNMADDAHISHOOR.mp3
7.01M
🗓تاریخ اجرا: شب نهم #محرم1400
@MATNMADDAHISHOOR
یا من غدوت للوفاء مقیاسا
لنا رؤوفٌ للعداء ذوباسا
رویت سیفک دماء اعدائک
جماجم الابطال أصبحت کاسا
فارس الفرسان
مردی الاقران
یا ابافاضل یا عبّاس، یا حامینا
آلیت أن لا تنثنی بعلیاکا
عین الاطفال و النساء ترعاکا
فی کفّک الیسری لواء ایمان
و ذوالفقار حیدر بیمناکا
فارس الهجاء
جئتنا بالماء
یا ابافاضل یا عبّاس، یا حامینا
داروا علی ساقی العطاشا اوغادا
صاحت القوم هذا حیدر عادا
حامیت عن حریم الطهر کالعین
من خلفک جاء الحسین قد نادا
یاأخی عد للخیام
بعدک الدنیا ظلام
یا ابافاضل یا عبّاس، یا حامینا
@MATNMADDAHISHOOR
#حضرت_ابالفضل_العباس📜
#حاج_محمود_کریمی🎤
#شب_نهم 9⃣
#زمینه🎼
#عربی
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌
|کـانـالمـتنمـداحـیایـتـا| @MATNMADDAHISHOOR.mp3
16.19M
🗓تاریخ اجرا: شب نهم #محرم1400
@MATNMADDAHISHOOR
چه شد آن دست بلندی که به آوای بلند
دعویت بود که من بازوی حیدر دارم
بر در خیمه چو میآمدی و میرفتی
شعفی داشتم از اینکه برادر دارم
ماه رخسار تو میدیدم و میبالیدم
که چراغ شب دامادی اکبر دارم
از تو دیوار شهنشاهی من، محکم بود
حال از بیکسیام، دیده به خواهر دارم
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوشبحال لب اصغر، که تو سقّا شدهای
آب از هیبت عبّاسی تو میلرزد
بیعصا آمدهای؛ حضرت موسی شدهای
به سجود آمدهای یا که عمودت زدهاند؟
یا خجالتزدهای؛ وه که چه زیبا شدهای
یا أخا گفتی و نا گه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شدهای
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویی و ضربهای و فرق ز هم وا شدهای
سعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
اندکی فکر خودت باش؛ ببین تا شدهای
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
ای علمدار حرم مثل معمّا شدهای
@MATNMADDAHISHOOR
#حضرت_ابالفضل_العباس📜
#حنیف_طاهری🎤
#شب_نهم 9⃣
#واحد🎼
https://eitaa.com/joinchat/550436918Cbc44167e53
❌کپی بدون درج لینک
کانال شرعاً حرام است❌
تو همان خون خدایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
همه جا با شهدایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
تو حسینی که زشمشیر عدو با لب عطشان
در ره دوست فدایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
تو به هر سینه صفائی تو به هر ناله نوائی
تو به هر درد دوایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
هم تو در بحر بلا بر همه کشتی نجاتی
هم تو مصباح هدائی، باَبی اَنتَ و اُمّی
نتوان گفت که بی غسل و کفن دریم خونی
تو در آغوش خدایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
زنده ای زنده چو جان در تن عشّاق اگر چه
کشته در کرب و بلایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
بشری یا که خدایی نتوان گفت که هستی
نه خدائی نه جدایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
کربلا جسم تو بگرفته در آغوش ولیکن
چون خدا در همه جایی، باَبی اَنتَ و اُمّی
هر چه فانی است به جز وجه خداوند تعالی
تو همان وجه خدائی، باَبی اَنتَ و اُمّی...
#تنور_خولی
#مصائب_شام
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
محمود ژولیده
@rozeh_1
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
سری به طشتِ طلا در مقابلِ زینب
چرا دو نیمی تو ای ماهِ کاملِ زینب؟
ز نیمِ دیگرت آیا، بگو خبر داری؟
کجا فتاده به خون آن شمائلِ زینب
نهاده قاتلت این سر جلوی رویم تا
به قصدِ اینکه بسوزد فقط دلِ زینب
هلا! تو ماهِ درخشانِ در کسوف امشب
ببر تو هاله ای از غم ز محفلِ زینب
بگو برادرِ زینب چرا دو نیمی تو ؟
تنت به دشتِ بلا سر به مایلِ زینب
ببین چگونه کشیدند و معجر از رویم
بیا جلوی حرامی شو حائلِ زینب
تنت به بسترِ خارا چو صید بحرِ خون
خدا کند که بیایی به ساحلِ زینب
در این خرابه نشینی اگر کم آوردم
چو بارِ غم بنشسته به محملِ زینب
در این سفر چه کشیدم فقط همینم بس
تمامِ غصه ی عالم شد حاصلِ زینب !
هستی محرابی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست
اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست
عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد
زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست
سر خي معجر من و پيشانيت حسين
اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست
اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز
اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست
قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام
آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست
قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها
در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست
اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها
از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست
حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست
نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست
در بين راه نيزه تو ايستاده بود
جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟
گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد
اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست
محمدعلی بیابانی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
پرچمِ اهل حرم موی سرت بود حسین
دستهٔ آل علی خون جگرت بود حسین
سربلندم که در این شهر اسیر تو شدم
زینبت در همه جا در به درت بود حسین
گله از سختیِ شبها ننمودم هرگز
درشب سرد سرِ شعله ورت بود حسین
علت چشمِ ترت را همه می دانستیم
شمر با اهلِ حرم همسفرت بود حسین
دشمنت خواست که از عشق نماند حرفی
هر کجا رفت ولیکن خبرت بود حسین
تهِ گودال تو را تا به خدا بالا برد
زخمهای بدنت بال و پرت بود حسین
حامد آقایی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
اینجا شده هر آهِ مضطر دردسرساز
این کوچه ها شد بهرِ خواهر دردسرسازً
الغوث از چشمانِ هیزِ این جماعت
که شد برایِ چند دختر دردسرساز
پیرانشان هم کینه ای دیرینه دارند
دشنام شد بر آلِ حیدر دردسرساز
آه از رباب و رقصِ نیزه پیش چشمش
شد بر زمین افتادن ِ سر دردسرساز
این حلقِ کوچک جا ندارد بهرِ نیزه
ای وایِ من شد حلقِ اصغر دردسرساز
با زاده ی لیلا نمی دانم چه کردند
شد چهره ی مخدوش اکبر دردسرساز
با گوشِ بر نیزه فرو رفته ابالفضل
شد رأسِ عباسِ دلاور دردسرساز
این کوچه های تنگ و باریک هست قطعاً
در بُرهه هایِ سختِ دیگر دردسرساز
امروز در شام و زمانی در مدینه
می شد به نسوان کلِّ معبر دردسرساز
امروز زینب بر زمین افتاد و غش کرد
یک روز سدِّ راهِ مادر دردسرساز
محسن راحت حق
@rozeh_1
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
در ازدحام رفتم و آزار دیده ام
با دست بسته کوچه و بازار دیده ام
بعد از بریدن سر ماهت به قتلگاه
روز و شبم یکی شده و تار دیده ام
از کوفه تا به شام فقط گریه کرده ام
بر نیزه ها سر تو که هر بار دیده ام
سیلی و تازییانه همه جای خود ولی
زخم و جراحت از در و دیوار دیده ام
از شمر و زجر و اخنس و خولی و حرمله
در قافله جسارت بسیار دیده ام
در مجلس یزید که جای من و تو نسیت
دست خودم نبود به اجبار دیده ام
ابراهیم میرزایی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد
از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد
غروب روز دهم بود عمه ام افتاد
عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد
تمام اهل حرم را سوار محمل کرد
عمو نبود... پدر کارِ عمه مشکل شد
میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند:
عقیله همسفر مشتی از اراذل شد
تمام دشت بهم ریخت آن زمانی که
نگاهت از روی نی سوی عمه مایل شد
چکید خون سرت... خواهرت دلش خون شد
گواه این سخنم خون و چوبِ محمل شد
به جای تک تک ما عمه کعب نی خورده
برای تک تک ما مثل شیر حائل شد
خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو
چگونه دختر حیدر به شام داخل شد
هزار خطبه ی قرّاء خوانده خواهر تو
جواب این همه خطبه فقط کف و کِل شد
عقیله، کعبه ی غم، قبلةُ البرایا بود
ز اشک نیمه شبش خاک دشت ها گِل شد
میان نافله ها یاد مادرش می کرد
همیشه روضه ی او برکت نوافل شد
اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست
گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد
محمدجواد شیرازی
@rozeh_1
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
كوچه به كوچه پايِ سرت سنگ خورده ام
پاي سرت، به جايِ سرت سنگ خورده ام
يحيايِ سر بريده ، شبيه سرِ علي
آخر شكست كوفه سر از دخترِ علي
آنان كه بي ملاحظه بر پيكرت زدند
با كعب نيزه بر بدن خواهــرت زدند
شرمنده از توأم كه به سينه نمي زنم
بستند هر دو دست مَرا دورِ گَردنم
دورم نشانده ام ، حرمي دل شكسته را
اين بچّه هاي گوشه ي زندان نشسته را
زندان كوفه بعد تو دارُ العَزاي ماست
شلاّق ، قوت غالب اين روزهاي ماست
از گريه هام ، كوفه تلاطم گرفته است
زينب براي تو شب هفتم گرفته است
اي تشنه لب ، برايِ تو آتش گرفته ام
در مجلس عزايِ تو آتش گرفته ام
پُر كرده كوفه را دَمِ واويلتاي من
گفتم رباب روضه بخواند به جاي من
تشديد كرده درد مرا ، حال انزواش
از فرط گريه جوهره رفته ست از صداش
جاي صدايِ او همگي ضجّه مي زنيم
از ماجـــرايِ او همگي ضجّه مي زنيم
يك جمله گفت و خواهرت از شرم آب شد
با روضه اش دل همه ي ما كباب شد
گفت از وداع هاي تو ، من سوختم حسين
بيش از همه براي تو ، من سوختم حسين
اندوه تشنه رفتن تو قاتل من است
داغِ گُرسنه رفتن تو قاتل من است
محمد قاسمی
@rozeh_1