eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
فرصت نکرده‌ای که تنت را بیاوری یا تکه‌هایی از بدنت را بیاوری بی‌تن رسیده‌ای که برای دلم خبر از تلخی نیامدنت را بیاوری سر می‌نهم به نیت دامان تو بر آن گر پاره‌ای ز پیرهنت را بیاوری دردانه تو هستم و بوسم نمی‌کنی؟ یا رفته‌ای لب و دهنت را بیاوری؟ ای حنجر بریده به من قول می‌دهی؟ این بار شرح سوختنت را بیاوری؟ می‌دانم این که نعش خودت را نیافتی می‌شد برای من کفنت را بیاوری بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی یادت بماند این که تنت را بیاوری احمدرضا قدیریان
با کاروان نیزه سفر می کنم پدر با طعنه های حرمله سَر می کنم پدر مانند خواهران خودم روی ناقه ها در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر از کوچه ی نگاه وقیح یهودیان با یک لباس پاره گذر می کنم پدر حالا برو به قصر ولی نیمه شب تورا با گریه های خویش خبر می کنم پدر این گریه جای خطبه کوبنده من است من هم شبیه عمه خطر می کنم پدر با دیدن جراحت پیشانی ات دگر از فکر بوسه صرف نظر می کنم پدر شام سیاه زندگی ام را به لطف تو خورشید روی نیزه ،سحر می کنم پدر امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت در این قمار عشق ضرر می کنم پدر وحید قاسمی
خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز بهشت چادر زهراست بسترم مثلا دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم خیال کن که همان نازدخترم مثلا بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا... کبود نیست کمی خاکی است صورت من نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند مراقب است عموی دلاورم مثلا شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند ولی رسید به دادم برادرم مثلا... به روی نیزه کنار تو دید یک سر را رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلا... مجید تال
‍ شعر مادر زمینه_شور حضرت زهرا(ع) اگه مادرداری برکت داری جَنّت داری اگه مادرداری دلبرداری ساغر داری اگه مادرداری وفاداری صفا داری اگه مادرداری درمون داری سامون داری اگه مادررفته یادگاریهاش شده نشونه رنگ زندگی رو به خزونه داغ رفتنش به دل میمونه اگه مادر رفته فضای خونه تاریک و سرده بعد رفتنش بابا پر درده کاشکی یکبارم شده برگرده حالا حرف مادردارا و مادر ندارا این باشه یک صدا فاطمه فاطمه مادرمه مادرمه مادرمه ۴ اگه مادرداری دلدارداری غمخوارداری اگه مادرداری قدرت داری نصرت داری اگه مادرداری مظهرداری گوهرداری اگه مادر داری رحمت داری نعمت داری اگه مادر رفته یاد تصویرش به دل که قابه دیدن جای خالیش عذابه چش بچه هاش براش پرآبه اگه مادر رفته یاد اون روزا بخیر کنارش درد و غصّه برده بود قرارش استجابت دعا مزارش حالا حرف مادردارا و مادر ندارا این باشه یک صدا فاطمه فاطمه مادرمه مادرمه مادرمه
هوای وصل دلبر را به سر دارم در این شبها رسیده جان من برلب دگر سیرم از این دنیا حسین جان بعد تو دیگر خمیده قامت خواهر بمیرد از غمت زینب همین امروز یا فردا اگر مویم سپید است و اگر من تار می بینم دلیلش هجر تو بوده ، کجایی ماه بی همتا ؟ در این یکسال و نیم از بعد عاشورا شده کارم بگیرم مجلس روضه ، کنم بزم عزا برپا لباس خونی ات را باز روی سینه ام دارم دوباره یادم افتاده غروب روز عاشورا به زور ضربه ی نیزه ز روی اسب افتادی سپاهی حلقه زد دورت شدی در قتلگه تنها خودم دیدم که قاتل خنجری را دست و پا می کرد خودم دیدم که می آمد به روی سینه ات با پا خودم دیدم ز روی تل که می لرزید دستانش جدا می کرد رأست را به پیش مادرم زهرا برادر جان پس از تو خیمه هایت سوخت در آتش عدو خوشحال و طفلانت فراری در دل صحرا به دست دشمنت عمامه و انگشترت دیدم میان عده ای بوده سر پیراهنت دعوا مرا با کعب نی از کوفه میزد دشمنت تا شام به زیر تازیانه ناله ی من بوده : “واجدّا..” به روی نیزه تا دیدم جبینت غرق در خون است به پای چوبه ی محمل شکستم من سر خود را ز بام خانه های شام آتش بر سرم افتاد ولی دستان بی جان و کبودم بسته بود آنجا جسارت شد به دختر ها میان بزم و محفل ها به پیش دیدگانِ خونی و شرمنده ی سقا عدو ما را میان کوچه های شام می گرداند شکسته شد غرور ما میان آن یهودی ها " گدایی می کنم هرشب ، سر کویِ تو یا زینب گدایی می کنم تا کربلای من شود امضا " مهدی علی قاسمی
دوبیتی ولادت حضرت زینب(س) -(برگلبن بوستان طاها صلوات ) برگلبن بوستان طاها صلوات  بر نور دل حضرت زهرا صلوات در روز ولادت گل باغ علی  بفرست تو بر زینب کبرا صلوات شامل الطاف و احسان تو ایم تو کرم کردی و مهمان تو ایم  در کنار سفره میلادتو  ریزه خوار ریزه خواران تو ایم از خدا بر ما عنایت می رسد  دختر شاه ولایت می رسد  بر همه از مقدم دخت علی  لطف و جود بی نهایت می رسد غنچه ای از گلشن طاها رسید  نور چشم حضرت مولا رسید  در مدینه از کرامات خدا  دخت زهرا زینب کبرا رسید شاعر: رضا یعقوبیان
دروصف حضرت کبری (س) جشن میلاد زینب کبراست روشن امشب دودیده زهراست چون بهشت برین همه عالم سبز وخرم تمام بستانهاست کربلا را سپاه می آید بر حسینش پناه می آید عرشیان در سما ثنا خوانش دست خلق خدا بدامانش فرشیان را بود گه شادی جن وانس وملک بقربانش همه دیدند در ولادت او عشق وایثار او ارادت او آمده مظهر شهامت وصبر آمده دختر امامت وصبر آمده زینب از برای علی (ع) آمده گوهر کرامت وصبر از جمالش شده جهان پر نور شهر یثرب شده چو وادی طور زینت بی نظیر مولا اوست دختر بی نظیر زهرا اوست برحسین وحسن بود خواهر گوهر بی نظیرو والا اوست بانوی صابره به هر چه بلا پاسدارحریم کرب وبلا بفدای تو باد جان وسرم هم فدای مدافعین حرم آرزوی همه زیارت شام بنما قسمت همه زکرم (راسخم) حاجتم عنایت توست دلخوشیـیم فقط رضایت توست سیدرضاراستگو (راسخ کاشانی)
السلام علیک یا سیدتی یا زینب -------- دختر زهرا و حیدر زینب است پاره ی قلب پیمبر زینب است در دیانت ، در حجاب و در عفاف تالی زهرای اطهر زینب است در افق آئينه دار آسمان در سپهر دیده اختر زینب است می نویسد عشق روی برگ گل در جهان یاس معطر زینب است گردش لَیلُ النَهار از چشم اوست ماه و خورشید مکرر زینب است می درخشد بی نهایت در زمین آسمان را نور گستر زینب است کوثر آل نبی زهراست لیک جلوه ی زیبای کوثر زینب است بر علی زینت فزای زندگی بر نبی زهرای دیگر زینب است زن مگو ، زیرا که در میدان رزم چون علی شیر دلاور زینب است مثل زهرا ایستاده همچو کوه مثل زهرا نور پرور زینب است آن که همچون مادر خود فاطمه می خروشد بر ستمگر زینب است خطبه ی غَرای او باشد گواه دین حق را یار و یاور زینب است این که می تابد به دلها همچو ماه وامدار نور داور زینب است کربلا زیباترین معراج اوست عشق را یعنی که شهپر زینب است ایستاده آن که در پیش ستم بی هراس از تیغ و خنجر زینب است آن که مانند حسین اش در نبرد داشته از عشق سنگر زینب است آن که روز سرخ عاشورا ز غم باغ خود را دیده پرپر زینب است آن که دیده در میان قتلگاه لاله را در خون شناور زینب است آن که دیده در میان اشک و خون بر زمین نخل تناور زینب است آن که دیده با هزار اندوه و آه غرق خون جسم برادر زینب است دل بدان خوش دار «یاسر» بعد از این دستگیرت روز محشر زینب است ** محمود تاری «یاسر»
(خورشید حجازی مهدی) گر  بیایی  گره  از  کار جهان وا  بشود سبز و خرم همه جا  چهره  دنیا  بشود ای   بهار  زندگی   گلشن  طاها  مهدی باتوهم فصل خزان موسم گل هابشود ایکه شمشیرعلی درکف مولایی توست با تو شیعه  همه جا  سرور و آقا بشود کورباد چشم حسودان ولایت به جهان خار  گردد  همجا   یکه  و  تنها   بشود پسر   فاطمه   خورشید حجازی  مولا گر نیایی شب ماچون  شب یلدا بشود هر  کجایی  خدا یار و نگهدار  تو   باد با  تو  عدل  علوی  یکسره  بر پا بشود ای امیر دو سرا صاحب ما یوسف جان زندگی با نگه ات وه که  چه زیبا بشود (بیقرارم)  گره  افتاده به کارم  تو بیا گر  بیایی گره  از  کار جهان   وا  بشود بیقرار اصفهانی
درد دل با حضرت امام زمان (عج) در ایام فاطمیه دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی بر بدی اصرار کردم ، خوب رفتارم نشد رو به این و آن زدن ، غیر از ضرر چیزی نداشت بارم افتاد و کسی گرمی بازارم نشد کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد بین مردم عزتم داد و گناهان مرا پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد من مریضم به دوا محتاجم و جز تربتِ کربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم من بدهکار آمدم آقا طلبکارم نشد روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد
شعر کودکانه درباره حضرت فاطمه عطر خوب سیب داشت آن گل یاس سفید او که در قلب پدر نور امیدی دمید هدیه ای بود از خدا آمد او از آسمان تا که عطرآگین شود باغ های این جهان بارها چون مادی او پدر را ناز کرد چون نسیم مهربان اخم گل را باز کرد او بهشتی بود و رفت باز هم سوی بهشت آمد و در قلب ها نام «زهرا» را نوشت شعر کودکانه درباره حضرت فاطمه سلام الله علیها فاطمه عزیز ما دختر پیامبر بود او فقط نه یک دختر بلکه مثل مادر بود صبح یواش یواش می‌ رفت خانه و دَمِ در را مثل دسته گل می کرد خانه پیامبر را می نشست و وا می کرد جانماز بابا را توی سفره هم می چید نان و شیر و خرما را آسیای دستی را می نشست و می چرخاند روی لب گل خنده زیر لب دعا می خواند همواره پدر می گفت: یاور پدر هستی دختر عزیز من مادر پدر هستی شعر کودکانه درباره ی حضرت فاطمه شبیه یاس و نسترن شبیه ماه و مریمی تو پاک و خوب با خدا تو دختر پیمبری (ص) خدا به بچه های تو همیشه داده سروری محبت تو می دهد به من امید و آبرو بمان بمان برای من تویی تمام آرزو نشسته مهر فاطمه (س) به قلب من به جان من نشسته نام فاطمه (س) به دفتر و زبان من خدا به احترام او نشانده زیر پای ما برای این محبتش بهشت جاودانه را دکلمه رون مسجد بود و نشسته بود با یارا رسید یه مردی از راه لباس اون پاره بود گرسنه بود و تشنه اون خیلی بیچاره بود پیامبر اون رو که دید دلش به حال اون سوخت نگاهش رو به سمت خونه ی دخترش دوخت فکری به حال اون کرد گفتش که ای بی نوا برای رفع نیاز برو خونه ی زهرا دختر من بخشنده س اون خیلی مهربونه نمیذاره فقیری دست خالی بمونه اون به همراه بلال رفتش منزل ایشون گفتش که ای فاطمه خانم منم یه مهمون حضرت رفتن به خونه اما نداشتن چیزی تنها داشتن تو خونه گردنبند عزیزی گردنبند زیبا رو بخشید ایشون به اون مرد با این کارش فقیر هم خوشحالی و شادی کرد مرد فقیر با شادی برگشت پیش پیامبر گفتش رسول خدا ای مرد شادی آور حضرت زهرا بخشید این گردنبند رو به من تاکه اونو بفروشم حل بشه مشکل من اما بگم بچه ها یار پیامبر ما خرید گردنبند و از همون مرد بینوا بعدم اونو هدیه کرد به حضرت محمد لبخندی خوب و زیبا بر لب ایشون اومد هدیه دادن‌ دوباره پیامبر ما همه گردنبند زیبا رو به ‌دخترش فاطمه
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 پا میذاریم تو هیئتت به روی بال جبرئیل بانی هر مجلس میشه خود خداوند جلیل ‌‌‌ به زیر اوج علمت انبیا هم سینه زنن دعوتیای مجلست مهمون آقا حسنن یافاطمه خیر النسا قرة العین مصطفی فخرت همین بس که تویی مادر شاه کربلا یافاطمه یافاطمه .... نمک سفره ی محب شیرینی ذکر شماس با مهر آل تو فقط قلبای شیعه مبتلاس خورده گره به حب تو قبولی صوم و صلات با بودنت امضا شده هست تموم کائنات یا فاطمه بدرالدّجا منصوره یا رکن الهدیٰ عالم ز نورت روشن ای بدر تمام مرتضی بر یم حق تو گوهری شأن نزول کوثری همتا نداره خلقتت چون که تو کفو حیدری باحب تو غم ندارم از هر گناهی بری ام به کوری چشم عدو جار میزنم مادری ام در تو تجلیٰ ٬ نور حق تو شمسی و فجر وفلق یه نخ ِچادرت بسه واسه نجات ماخَلَق روی زبون جن وانس ذکر تو یا زهراس ولی داری خودت ذکری دیگه میگی فقط مولام علی امیر زهرا حیدره بر همه عالم سروره بعد نبی به امر حق وزیر وصاحب منبره ذکر لبای جبرییل ذکر ورود سلسبیل ذکر یل ام البنین حضرت حیدر الدخیل یامرتضی حیدر مدد... ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) حضرت زهرا (س) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar