💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__زمینه
ای گلباغه یاسمنی ام
آقا دست رد نزنی ام
بزار همه عالم بدونن
من خیلی امام حسنی ام
آقامی / همه ی دنیامی
تو کریمی من
گدات هستم/ گدات هستم/ گدات هستم
دارم شور / از همین راه دور
چشم به راهه یک
نگات هستم / نگات هستم
سینه میزنیم ما همه
رو لب داریم این زمزمه
السّلام ای خاک بقیع
یاحسن بن فاطمه
آقام آقام آقام حسن (4)
بند دوم
جونم فدای کرم تو
خاک قبر محترم تو
یه روزی میرسه شیعه ها
میسازن آخر حرم تو
بارونه / چشمامون گریونه
بارگاهت رو
خراب کردن / خراب کردن / خراب کردن
آقاجون / به خدا که با خون
شیعه های تو
خضاب کردن / خضاب کردن
شد مادر تو روضه خون
میباره از غم آسمون
مضجع نورانی تو
مونده هنوز بی سایبون
آقام آقام آقام حسن (4)
علی اصغر رفیعی
امام حسن (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__شور
حسن جانم ای سِبطِ خَیرُالنِسا
مدد یاکریم ٬ ایها المجتبیٰ
غریبی عجین گشته با نام تو
بِنَفسی فِدا ٬ سِدرَةُ المُنتَهیٰ
یاحسن ٬ کرامت شده شهرتت ای اقام
یاحسن ٬ به قاسم رسید غیرتت ای اقام
یاحسن ٬ فدای غم و غربتت ای اقام
دلبری ٬ زِ کلِ کریمان عالم سری
دلبری ٬ یلِ ارشدِ حضرت حیدری
دلبری ٬ درِ خونته منصبم نوکری
یاحسن ٬ غریب ای اقام ٬ ای اقام ٬ ای اقام ٬ یاحسن
بنددوم
ایشالا میبینم با چشم تَرَم
میسازیم برای تو صحن و حرم
پیاده میاییم یه روز تا بقیع
میگیریم دمه یا حسن هر قدم
یاحسن ٬ به درگاه لطفت اسیره دلم
یاحسن ٬ کریمی و عمری فقیره دلم
یاحسن ٬ سر من فدای امیره دلم
نوکرم٬میسازم برای توصحن و حرم
نوکرم ٬ گدای در خونه ی حیدرم
نوکرم٬نوشتم حسن جان به انگشترم
یاحسن.غریب ای اقام ٬ای اقام٬ای اقام٬یاحسن
بندسوم
یه عمره که آقا گرفتارتم
با این اشک چشمام خریدارتم
به لطف تو بوده شدم سر به راه
تا که جون دارم من بدهکارتم
یاحسن ٬ منم عبد / (کلب) زنجیریه کوی تو
یا حسن ٬ شده حسرت هر شبم روی تو
یاحسن ٬ بُوَد قبله ی قلب من سوی تو
جان حسن٬ چه طوفان به پا کرده ای درجمل
جان حسن ٬ نگنجد مقامات تو در غزل
جان حسن ٬ شده نام تو خوش تر از هر عسل
یا حسن ٬غریب ای اقام ٬ ای اقام٬ ای اقام٬ یاحسن
شاعر : علی مرادیان
امام حسن (ع)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__روضه
هر قدر که می خواست گدا ، شاه کرم داشت
آن قدر که پیش کرمش ، خواسته کم داشت
در خانه ی او بود که در اوج غریبی
دل های غریبان جهان ، راه به هم داشت
دلخوش به نفس های مسیحایی او بود
شب های مدینه که فقط غربت و دم داشت
داغی شده بر سینه ی غم های وسیع ش
یک کوچه ی باریک که بیش از همه غم داشت
راحت شد از اندوه جفاکاری یاران
ای کاش که یاری به وفاداری سم داشت
ای آینه ها آینه ها ! ذکر بگویید
ای کاش حرم داشت حرم داشت حرم داشت
شاعر : زهرا بشری موحد
امام حسن (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__زمزمه
کربلا ازطلا،مدینه خاکیه
کرببلا شلوغ،بقیع،سکوت حاکیه
کبوترای کربلاخوشحال
کبوترای مدینه بدحال
مثل آقا توخاک غم پامال
غریب امام مجتبی(ع) آقام
این دم آخرم،من پاره جگرم
دارم میسوزم و،همش،به فکرمادرم
زهر جفا نبود برام قاتل
جون ازتنم رفته بیرون کامل
وقتی که زدبه صورتش قاتل
غریب امام مجتبی(ع)آقام
داداش حسین(ع)بیا،بیابالاسرم
گریه نکن برام،جونم،عزیزبرادرم
میگی بالا سرم مدام حسن(ع)
دارم میبینم اون روزی رومن
به خاک کربلايی بی کفن
غریب کربلا آقام حسین(ع)
دارم میرم حسین(ع)،توهم یه روزمیری
زینب(ع)میمونه و،یه عمر،غم ودربه دری
بیا باهم گریه کنیم براش
برای این همه غم ودرداش
براش بمیریم هردومون ای کاش
غریب کربلا آقام حسین(ع)
یه پیکرویه مشت،پستای بی مرام
باهرچی که دارن،حسین،زدن جلوچشام
چه همهمه شده توی گودال
داری میری کم کم داداش ازحال
پیکر تو زیر پاها پامال
هیچی ازت نمونده توگودال
غریب کربلا حسین(ع)آقام
امام حسن (ع)
زمزمه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_رضا__ع__شور
یا ابالجواد
آقا فقط دلم یه کربلا میخواد
ببین که بی قراریام شده زیاد
یا ابالجواد (۲)
تکیه گاه من
نگا نکن به این دل سیاه من
به گنبد تو خیره شد نگاه من
ای پناه من (۲)
بی تابم
بده تو صبر وطاقتم
میدونی که یه عمره توی حسرت زیارتم
دریابم
ازین حرم منو آقا
بیا و راهی کن به سوی کربلا امام رضا
مثل انبیا تو صحن پا برهنه ام
عاشق پایین پا و صحن کهنه ام
میشینم تو این حرم اذون تا اذون
آخه سیر نمیشم از تو آقای مهربون
مولا ابالجواد ابالجواد یا رضا
مرهم منی
صفا و مروه ای و زمزم منی
تو بی کسی همیشه همدم منی
مرهم منی (۲)
هستی ضامنم
یه عمره سنگتو به سینه میزنم
اسیر و کسته مردهی نگات منم
هستی ضامنم(۲)
مأنوسم
به این غریب آشنا
تموم زندگی من شده فقط امام رضا
یک عمره
که شهره بین مردمم
غلام نوکرای خونهی امام هشتمم
گنبد تو میکُنه دلارو بی قرار
از محبت تو لا یمکن الفرار
ای تو مرهم و دوای دردهای من
یا رضا و یا علی ومولا ابالحسن
مولا ابالجواد ابالجواد یا رضا
شاعر عماد بهرامی
امام رضا (ع)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#پیامبر_اکرم__ص__روضه
چـراغ و مـسجد و مـحراب شـد خـموش امـشب
فــــتاد چـــــشمـه فــیض ابـــد ز جــوش امــشب
گــــذشت از ســر گــردون فـــغان اهــل زمـین
رســد بـه گـوش زمـین نــــــــاله سـروش امـشب
بـه بـست دیـده حـــــــــق بـین، پـیمبر رحـمت
کــه مــــی زنند مــلائک، ز دل خـــروش امــشب
چــــــرا صــــدای مـــناجــات او نـــــمی آیـــد
ز شوق وصـل، مــگر رفــته او ز هــــوش امشب
بــجای نـــــــغمه تـــکبیر، رهـــبر اســـلام
رسد سروش غم، از دخــترش بـــگوش امـشب
روان فـــــاطمه از قَـــطع وَحـــی می سوزد
در یــغ و درد، کـه این شعله شد خَموش امشب
پیامبر اکرم (ص)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#پیامبر_اکرم__ص__روضه
من که این گونه پدر محو تماشای توام
دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توام
گریه ام را بنگر خنده بزن بر رویم
باغبانا نه مگر من گل زیبای توام
دم آخر سخنی گوی تسلّایم بخش
زان که افسرده چو آیینه سیمای توام
بارها از شفقت دست مرا بوسیدی
وینت آواز که من ام ابیهای توام
حالیا دست به پیش آر که بوسم دستت
من که پرورده این دست توانای توام
پاسخش داد نبی کی گل زیبای پدر
از همه بیش به فکر تو و غم های توام
بعد من باز شود باب ستم بر رویت
سخت امروز در اندیشه فردای توام
صبر کن ز آن چه رسد بر تو و بر جان علی
بس جگر سوخته بهر تو و مولای توام
بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین
شاهد زمزمه وا اَبتاهای توام
لیکن از عترت من زودتر آیی به برم
در جنان منتظر دیدن سیمای توام
شاعر : استاد سازگار
پیامبر اکرم (ص)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__روضه
آهم که آسمان مرا غرق دود کرد
اشکم که چشمهای مرا سرمه سود کرد
من روضه خوان کوچه ام و داغهای آن
همراه پاره های دل من نمود کرد
دستی سیاه روز مرا هم سیاه کرد
دستی که اشکهای مرا مثل رود کرد
دستی که با تمامی قدرت بلند شد
دستی که با تمامی شدت فرود کرد
دستی غرور کودکی ام را شکسته است
دستی که روی مادرمان را کبود کرد
من را خمیده کوچه و سیلی و سنگ کرد
من را یتیم آتش و دیوار و در کرد
شاعر : حسن لطفی
امام حسن (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_رضا__ع__روضه
خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب
از سمت چشم های ترت أیها الغریب
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الغریب
جاری ست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شده ست رهگذرت أیها الغریب
تو آفتاب رأفتی و کوچه کوچه شهر
در سایه سار بال و پرت أیها الغریب
با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الغریب
از کوچه های غربت شهر آمدی ولی
داری عبا به روی سرت أیها الغریب
آقای من! نگو که تو هم رفتنی شدی
زود است حرف از سفرت أیها الغریب
شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الغریب
یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب
با اشک های شعله ورت أیها الغریب
هر گوشهای ز حجره که رو می کنی دگر
کرب و بلاست در نظرت أیها الغریب
در قتلگاه، لحظه ی آخر چه می کشید
جدِّ ز تو غریبترت أیها الغریب
چشمان اهل خیمه دگر سوی نیزه هاست
ظهر قیامت است و سری روی نیزه هاست
شاعر : یوسف رحیمی
امام رضا (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
روضه #دیر_راهب
گذشته چند صباحی، ز روز عاشورا
همان حماسه که جاوید خواندهاند او را
همان حماسه زیبا، همان قیامت عشق
به خون نشستن سرو بلند قامت عشق
به همره اسرا میروند شهر به شهر
سپاه جور و جنایت، سپاه ظلمت و قهر
ندیده چشم کسی، در تمام طول مسیر
به جر مجاهدت، از آن فرشتگان اسیر
چهل ستاره که بر نیزه میدرخشیدند
به مهر و ماه در این راه، نور بخشیدند
@hosenih
طناب ظلم کجا، اهل بیت نور کجا؟
سر بریده کجا، زینب صبور کجا؟
به هر کجا رسیدند، شهر آذین بود
و گفت و گوی اسیران خارج از دین بود
هوا گرفته و دل تنگ بود، در همه جا
نصیب آینهها سنگ بود، در همه جا
نعوذ باللَّه از این هتک احترام حرم
از این اهانت روشن، به خاندان کرم
نسیم، بدرقه میکرد آن عزیزان را
صبا، مشاهده میکرد برگ ریزان را
نسیم با دل سوزان به هر طرف که وزید
صدای همهمه پیچید در سپاه یزید
سپاه، مست غرور است و مست پیروزی
و خنده بر لبش، از شور عافیت سوزی
سپاه همره هشتاد و چار آیۀ ناز
چه آیهها، همه خلوت نشین سایۀ ناز
چه آیهها، همگی ترجمان سورۀ نور
همه شکسته دل، اما بزرگوار و صبور
سپاه، جانب دربار ظلم میرفتند
به پا بوس علمدار ظلم میرفتند
@hosenih
چون برق و باد، به هر منزلی سفر کردند
چون رعد خندۀ شادی از این ظفر کردند
ز حد گذشته پس کربلا جسارتشان
که هست زینب آزاده در اسارتشان
**
گذار قافله یک شب کنار دیر افتاد
شبی که عاقبت، آن اتفاق خیر افتاد
رسیده قافله از گرد ره، شتاب زده
به عیش و نوش نشسته همه، شراب زده
حرامیان همه شرب مدام میکردند
به نام فتح و ظفر، می به جام میکردند
اگر چه شب، شب سنگین و تلخ و تاری بود
سر مقدس خورشید، در کناری بود
سری، که جلوۀ و الشمس بود در رویش
سری که معنی واللیل بود گیسویش
سری که با نفس قدسیان مصاحب بود
کنار سایۀ دیوار دیر راهب بود
سری، که از همۀ کاینات، دل میبرد
شعاع نوری از آن سر، به چشم راهب خورد
سکوت بود و سیاهی و نیمۀ شب بود
صدای روشن تسبیح و ذکر یارب بود
@hosenih
صدای بال زدن، از فرشته میآمد
به خط نور ز بالا نوشته میآمد
شگفت منظرهای دید چشم چون وا کرد
برون ز دیر شد و زیر لب، خدایا کرد
میان راه نگهبان بر او چو راه گرفت
او نشانی فرماندۀ سپاه گرفت
رسید و گفت مرا در دل آرزویی هست
اگر تو را ز محبت نشان و بویی هست
دلم به عشق جمالی جمیل، پا بند است
دلم به جلوۀ خورشید، آرزومند است
یک امشبی سر خورشید را به من بدهید
به من اجازۀ از خود رها شدن بدهید
دلم هوایی دیدار این سر پاک است
سری که شاهد او، آسمان و افلاک است
بگو که این سر دور از بدن ز پیکر کیست؟
سر بریدۀ یحیی که نیست، پس سر کیست؟
جواب داد که این سر، سری است شهر آشوب
به خون نشستهتر از آفتاب وقت غروب
سر کسی است که شوریده بر امیر، ای مرد
خیال دولت پرورده در ضمیر، ای مرد
@hosenih
تو بر زیارت این سر، اگر نظر داری
بیار آنچه پس انداز سیم و زر داری
جواب دارد که این زر، در آستین من است
بده امانت ما را، که عشق، دین من است
به چشم همچو تویی، گرچه سیم و زر عشق است
هزار سکۀ زر خرج یک نظر، عشق است
بگو که صاحب این سر، چه نام داشت است؟
چقدر نزد شما، احترام داشته است؟
جواب داد که این سر که آفتاب جلی است
گلاب گلشن زهرا و یادگار علی است
سر بریدۀ فرزند حیدر است، این سر
سر حسین عزیز پیمبر است، این سر
بهار عترت یاسین که سوخت از پاییز
عصارۀ همه گلهای پرپر است این سر
شمیم این گل اگر دل ربوده از دستت
گلاب عصمت زهرای اطهر است این سر
گرفت و گفت خدا بشکند، دهان تو را
خدای زیر و زبر میکند جهان تو را
به دیر رفت و به همراه خود، گلاب آورد
ز اشک دیدۀ خود، یک دو چشمه آب آورد
@hosenih
غبار را از آیینه پاک کرد و نشست
کشید آه ز دل، سینه چاک کرد و نشست
سری، که نور خدا داشت، در حریر گرفت
فضای دیر از او، عطر دلپذیر گرفت
فرشتگان به طواف آمدند در آن دیر
که وقت دیدن خورشید بود و صبح به خیر
دوباره صحبت موسی و طور گل میکرد
درخت طیبۀ عشق و نور، گل میکرد
خطاب کرد به آن سر که ای جلال خدا
اسیر مهر تو شد، دل جدا و دیده جدا
جلال و قدر تو را، حضرت مسیح نداشت
کلیم چون تو بیانی چنین فصیح نداشت
چو گل جدا ز چمن، با کدام دشنه شدی
برای دیدن جانان، چقدر تشنه شدی؟
هزار حیف که در کربلا نبودم من
رکابدار سپاه شما، نبودم من
ز پیشگاه جلال تو عذرخواهم من
تو خود پناه جهانی و بی پناهم من
به احترام تو اسلام را پذیرفتم
رها ز ننگ شدم، نام را پذیرفتم
@hosenih
دلم در این دل شب، روشن است همچون ماه
به نور اشهدُ ان لا اله الا اللَّه
فدای خون جگریهای جد اطهر تو
فدای مکتب پاک و شهید پرور تو
#ادامه شعر در پست بعدی 👇👇👇
#ادامه پست قبلی👆👆👆
شهادتین مرا، بهترین گواه تویی
که چلچراغ هدایت، دلیل راه تویی
مرا ز حلقه به گوشان خود، حسابم کن
بزن به هستیام آتش، ز شرم آبم کن
خوشا دلی که فقط با توعشقبازی کرد
به شوق ناز تو احساس بی نیازی میکرد
من حقیر کجا و صحابی تو کجا
شکست بال و پرم، هم رکابی تو کجا؟
نه حسن سابقه دارم نه مثل ایشانم
فقط، ز دربه دریهای تو پریشانم
به استغاثه سر راهت آمدم، رحمی
فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی
بگیر دست مرا، ای بزرگوار عزیز
که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز
فدای گردش چشمان نیمه باز توأم
نیازمند غم میهمان نواز توام
@hosenih
بده به رسم تبرک، عبیر مشک به من
ببخش بوسهای از آن دو لعل خشک به من
نگاه مهر تو شد، مهر کارنامۀ من
گلاب ریخت غمت، در بهارنامه من
من از تمامی عمر امشبم تبرک شد
ز فیض بوسه به روایت لبم تبرک شد
شفق اگر چه رثای تو از دل و جان گفت
حکایت از سر و سامان عشق عمان گفت
شاعر: استاد #محمدجواد_غفورزاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضهٔ #دیر_راهب
نیمه شب بود دلش را به صلیبی خوش کرد
دل به تمثالِ زن ِ پاک و نجیبی خوش کرد
خاطرش را به مداوای طبیبی خوش کرد
تا دلش را به مسیحای غریبی خوش کرد
مثل یعقوب ِ پریشان شده در کنعان شد
یوسفی آمد و در دیر دلش مهمان شد
پرچم قافله همرنگ گلی احمر بود
کاروانی که جدا گشته ز یک لشگر بود
آسمان غمزده از فاجعه ای دیگر بود
تار میدید ولیکن سر نی ها، سر بود
ناگهان در دل آرامش شب طوفان شد
پیرمرد از نفس افتاد و دلش حیران شد
@hosenih
کاروان آمد و از قامت سر خون می ریخت
پا به پای زنی در بین گذر خون می ریخت
جای اشک بصر از چشم قمر خون می ریخت
پیش چشم پدر از چشم پسر خون می ریخت
آسمان مرثیه خوان پسر انسان شد
ماه در پشت سر ابر سیه پنهان شد
دشت از تابش خورشید و قمر محشر بود
کاروان حامل صد نسترن پرپر بود
نیزه ها بین صف خسته چند دختر بود
بین سر ها، سری از باقی سرها، سر بود
وضع دلشوره اش آن لحظه دو صد چندان شد
محو زیبایی بی سابقه ی جانان شد
نیزه دار آمد و او از سببش پرسش کرد
از پریشانی ِ موها و لبش پرسش کرد
جرئتی کرد و ز نام و لقبش پرسش کرد
تا که از مادر و اصل و نسبش پرسش کرد
ناخودآگاه تمام جگرش عطشان شد
قسمت چشم ِ دل و دیده او باران شد
درهمی داد و سر عیسای خونین را خرید
تشنه لب بود و همه دریای خونین را خرید
یوسف لب تشنه زیبای خونین را خرید
قدر یک شب هم شده لیلای خونین را خرید
چون که آه جگر از دیدن او سوزان شد
بی سبب نیست خدا هم ز غمش گریان شد
ساعتی شد که خودش بود و سری خون آلود
زخم ها، زخم دگر بر جگرش می افزود
بوسه ای زد به لب ِ از اثر سنگ کبود
زیر لب گفت که ای کاش که بی مادر بود
غصه دار از اثر مرثیه دندان شد
ناگهان صورت چون لاله ی سر تابان شد
@hosenih
با گلاب و آب و عنبر قامت سر را که شست
عاشقانه صورت زیبای دلبر را که شست
غرق گریه خون در رگهای حنجر را که شست
گرد خاکستر به روی دیده تر را که شست
دیدن چشم پر از خون شده اش آسان شد
اندکی داغ دل و سینه او درمان شد
در همین فرصت کم عاشقی آموخته بود
چشم خود بر نگه نافذ سر دوخته بود
ماه رویی که سر ِ زلف و لبش سوخته بود
اشک می آمد و رخسار برافروخته بود
چشمه معرفتی در دل او جوشان شد
نیمه شب بود که انجیل دلش قرآن شد
شاعر: #حنیف_منتطر_قائم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e