#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره #زمزمه
برای مادرت بده
که خاکی باشه موی تو
بده جلوی چشم من
خونی باشه گلوی تو
سری توی سرا شدی
ولی می میرم به خدا
دلنگرانم که سرت
بیفته از رو نیزه ها
@hosenih
موهاتو شونه میکنه
رو نیزه دستای نسیم
شونهی تو دست منه
بیا عزیزم تا بریم
تا کجا اشک چشممو
هدیه به روسری کنم
وقتی رو نیزه ها باشی
چجوری مادری کنم
دست خودم نیست که همش
به صورتم چنگ میخوره
چه طوری طاقت بیارم
وقتی بهت سنگ میخوره
دق میده آخرش منو
دیدن خشکی لبات
خاکستر نشسته رو
موهای سوخته ی بابات
دلم رو خوش کرده بودم
به کفْن و دفن بدنت
تو رو سپردمت به خاک
ولی بیرون کشیدنت
گرد سفیدی اومد و
موی سیاهمو گرفت
بابات پناهم بود و شمر
ازم پناهمو گرفت
@hosenih
کاش نمیدیدم به بابات
چطوری حمله ور شدن
چطوری تیر و نیزه ها
با خون بابات تر شدن
تازیونه کاشکی میذاشت
از دیدنت حظ ببرم
کاشکی تو آغوش بابات
خاکت میکردم پسرم
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
به روی برگ گل شبنم نشسته
به سوگ تشنه ای زمزم نشسته
به روی حنجر ششماهه با تیر
سه تا بوسه کنار هم نشسته
*
پر قنداقه را در خون کشیدند
ز دستان سحر، مهتاب چیدند
دل آهن به حال آن گلو سوخت
که با تیر سه شعبه ، سر بریدند
*
از فرط عطش نفس بگیرد ،سخت است
رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است
این را همه ی حرمله ها می دانند
بر دست پدر ، پسر بمیرد سخت است
*
عطش را روی لب تفسیر داری
نخوابیدی ، ولی تعبیر داری
نمی دانم چه کرده تیر با تو؟
که بر حنجر ، خط شمشیر داری
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#غزال
کوثر علیاصغر
امشب به مستان میدهد ساغر علیاصغر
غوغا به پا کرده
آیینهی کوچکتر حیدر علیاصغر
ارباب میخندد
بر سینهاش تا میگذارد سر علیاصغر
با سنوسال کم
در جنگ برپا میکند محشر علیاصغر
"هل من معین" آمد
طاقت ندارد در حرم دیگر علیاصغر
تیر سهپر خورده
پس شد علیاصغر، علیاصغر، علیاصغر
@hosenih
هم اکبر آورده
هم روی دستانش علیِ اصغر آورده
از باغ خود انگار
زیر عبا سیب گلاب نوبر آورده
در کربلا ارباب
یکساقی و هفتاد و اندی ساغر آورده
بر روی دستانش
انگار حیدر را به روی منبر آورده
تیر سهشعبه، آه!
اشک مرا این جمله هردفعه در آورده
پیش عمو بر نی
ششماهه حالا بین سرها سر درآورده
@hosenih
هربار جان میداد
تا روی نیزه اصغر خود را نشان میداد
تا دق کند مادر
هی حرمله گهوارهی او را تکان میداد
مثل علیاکبر
جنگاوری میشد اگر دنیا امان میداد
مثل عمو میشد
تیر سهشعبه چندسالی گر زمان میداد
آن وقت مادر هم
داماد خود را هی نشان این و آن میداد
باید رباب امروز
ششماه درس عاشقی را امتحان میداد
@hosenih
دنیای ششماهه
شد تیره تا خشکیده شد لبهای ششماهه
رو زد برای آب
" مُنّوا عَلَیَّ " بر لب بابای ششماهه
اُف بر تو ای دنیا
خالیست در آغوش مادر جای ششماهه
حالا رباب است و
لالایی و گهواره و رویای ششماهه
تنها امید ماست
کوچکترین بابالمراد، آقای ششماهه
هرکس حسینی شد
پای براتش میخورد امضای ششماهه
شعر از گروه #یاقوت_سرخ
دفتر شعر و ادب آیینی شهرستان بروجرد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
گاهواره نیست در شأن تو ای کوه وقار!
تکیه بر دست حسینت کن میان کارزار
تیر از نوع سه پر، آنهم در این گرد و غبار
یعنی از تو خصم میترسد علیِ شیرخوار!
آمدی و پاسخ هل من معین شد آشکار
چون زره قنداقه را بستی به تن، از هر کنار
چون عمو تیغی به جز ابروی تیزت برندار
آمدی میدان بجنگی، آب میخواهی چه کار
حتم دارم جبرئیل افتاده یاد این شعار:
لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار
در نبردت لب به لب تکبیر میخواهی فقط
شیر لازم نیست، تو شمشیر میخواهی فقط
@hosenih
کی میان خیمه این ساعت اقامت میکنی
در غدیر خویش می آیی امامت میکنی
دشت را یکباره حیران قیامت میکنی
آنچه کرد عباس، تو بی قد و قامت میکنی
تشنگی سخت است اما استقامت میکنی
هر فراتی هست را غرق ندامت میکنی
رود را با این لب خشکت ملامت میکنی
از ضریح حنجرت داری کرامت میکنی
چند ماهت هست و توصیف شهامت میکنی
با پر قنداقه ات فردا قیامت میکنی
داشتی ای کاش در میدان مجالی بیشتر
لااقل مانند اکبر سن و سالی بیشتر
@hosenih
ای قنوت پادشاه کربلا! این سرزمین
شک ندارم با تو گشته قبله ی اهل یقین
نیست در شانت رکابی، خاتم یکسر نگین!
در چنین سن کس نشد باب الحوائج، شاه دین!
شیر خوردی از رباب اصلا تو یا ام البنین؟؟
تیری آمد شعبه شعبه شد شریعه شرمگین
قاب قوسینی و آغوش پدر عرش برین
تازه میفهمم چرا خونت نمیریزد زمین
شد سرت پشت سر عباس با نی همنشین
سر علم کردی ندیده کس علمدار اینچنین
ای مسیح تشنه! هر دم نام تو اعجاز کرد
دست های تو گره های بزرگی باز کرد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هفتم
مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته
با تو بودن را به من از کودکی آموخته
@hosenih
چشم وا کردم ، از اول گفت ؛ این مال حسین
نوکرت را جز به بزم روضه ات نفروخته
هرکجا نام تو آمد گریه کرد اما ببین
بیشتر با گریه های من برایت سوخته
مادر من مادرت را دوست دارد ، اشک را
مادرت زهرا برایم از ازل اندوخته
کاش روشن تر کنی در لحظه های آخرم
آتشی را که غمت در سینه ام افروخته
@hosenih
سوختم با روضه هایت چون شنیدم سوختی
ز آتش تیری که اصغر را به دستت دوخته
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
عارفان را اینچنین در باور است
طفل این گهواره شیخ اکبر است
این علی ابن حسین ابن علیست؟
یا خدایا عیسی پیغمبر است
@hosenih
در کرامت با عمو هم شانه است
در امامت با پدر همجوهر است
صبح محشر فاش خواهد شد به ما
این پسر میزان روز محشر است
نسل زهرا خیر زهرا میدهد
شعبه کوثر خودش هم کوثر است
امتحانش کن به هنگام خطر
از دوصد مرد خطر غوغا تر است
حرمله تیر و کمان آورد اگر
این پسر راهی میدان با سر است
@hosenih
در کمان انگار تیر آماده است
یا رب این تیر است یا که خنجر است
تیر لازم نیست این لب تشنه را
از عطش این شاخهی گل پرپر است
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
خون تو را پاشید تا به آسمانش
آه از زمین درآمد و درندگانش
یک بار امروز این عبا ما را کمک کرد
حالا برایت کرده بابا سایبانش
@hosenih
آسان در آغوش پدر جان دادی اما
چه سخت شد بابای مظلوم امتحانش
تا گفت:"ان لم ترحمونی..."خنده کردند
نفرین من به کوفه و زخم زبانش
این اولین بار است که شاه دو عالم
دارد خجالت می کشد از خاندانش
مهریه ی مادر بزرگ توست این آب
سهم لبت حتی نشد یک استکانش
حتی به من گهواره ات را هم ندادند
دادم ولی بین خیالاتم تکانش
@hosenih
ناباورانه خیره ماندم به مزارت
جای تو را ناخواسته دادم نشانش
ای نانجیبان نیزه در قبرش نکوبید
...ای وای برمن استخوانش... استخوانش
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
همون روز دهم بود توی قبرش
دلم رو لای دستاش خاک کردم
همونجا با همین چادر که سوخته
خون دست حسین رو پاک کردم
همون روز دهم بود یادمه خوب
همینکه خیمه هامونو سوزوندن
سر قبرش براش مجلس گرفتن
با نیزه فاتحه واسش میخوندن
@hosenih
شبام کابوس تیرو حلق بچس
نه جون مونده برام نه خواب راحت
ازون ساعت که تیر وا کرد گلوشو
گلوم تیر میکشه ساعت به ساعت
تمیزش میکنم، دستم بیادش
سرش خاکی و خونی و کبوده
ببینن مادرای شام چی میگن
نمیگن مادرش مادر نبوده؟!
بهم پیری زود رس داده داغش
همینجور سن روی سنم گذاشته
می پرسیدن زنای کوفه از هم
کدوم پیرِزنه شیرخواره داشته
@hosenih
بغل میخواد اگرداره میفته
دیدم بستند با معجر سرش رو
نمیذارن که نیزه ش رو بیارم
میترسم گم کنن آخر سرش رو
شب از نیمه گذشته دیروقته
نبودش تارو پودم رو سوزونده
غروبی روی نیزه بود، دیدم
نمیدونم الان دست کی مونده
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#قاسم_ابن_الحسن__ع__روضه
چون به شاه کربلا شد کار تنگ
قاسم آمد تا ستاند اذن جنگ
هی به گریه بوسه زد بر دست شاه
گشت جانش عاشق و پابست شاه
گاه پای شاه بوسیدی ز غم
دست خود پیچید در دامان عم
از صفا بس کرد گِرد شه طواف
تا یافت آن صید حرم اذن مصاف
گفت راوی نیک می آرم به یاد
که چو قاسم روی بر میدان نهاد
بندی از نعلین او بگسسته بود
وز کمال کودکی نابسته بود
او به ظاهر کوچک و آن ها بزرگ
او به باطن یوسف و آن قوم گرگ
پایش از رفتار و دست از کار ماند
اوفتاد و عمّ امجد را بخواند
استخوان پشت و پیش و پای و دست
زیر سمّ اسبها در هم شکست
شاعر:جیحون یزدی
قاسم ابن الحسن (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_علی_اکبر__ع__روضه
یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای
پنجه ناپاک صدها گرگ را حس کرده ای
چشم هایم را تماشای تو غافل گیر کرد
عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد
چشمهایت در میان موجی از خون غرق بود
بین زخم پهلویت با زخم هایت فرق بود
دیدمت جسم تو را بر نیزه ها اویختند
ذره ذره پیکرت را بر زمین می ریختند
تا تنت را لمس کردم غصه ها اغاز شد
هر کجا دستم رسید انجا شکافی باز شد
پیکرت با تیغ های داغ جراحی شده
هر کدام از عضوهایت یک طرف راهی شده
قاتل تو نیزه ها و قاتل من خنده ها
لااقل برخیز با عمه بگو اینجا میا
حسن کردی
حضرت علی اکبر (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_علی_اصغر__ع__روضه
لالا لالا بخواب آروم
قهرنکن من طاقت ندارم
لالا لالا گل تشنه
از کجا مادر آب بيارم
لالا لالا بخواب آروم
تا نگيره دشمن سراغت
لالا لالا گل تشنه
مي سوزم از لبهاي داغت
لالا لالا بخواب آروم
مشک سقا شد پاره پاره
لالا لالا گل تشنه
آسمون هم ابري نداره
حضرت علی اصغر (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__زمینه
باتموم گناهایی که کردم
تو بازم بهم اذن گریه دادی
صله ی نوکریمو بازم امسال
یه محرم دیگه هدیه دادی
الله اکبر طنین عزا پیچید
تو ارض و سما پیچید
که نوح علی الحسین
الله اکبر با سوز و نوا پیچید
از سمت خدا پیچید
که نوح علی الحسین
تو عرش خدا......باز روضه به پا شد
اشک پا غمت........روزیه گدا شد
تا اسمت اومد........وللهِ آقاجون
این نوکر تو..........باز غرق نواشد
مظلوم حسینم
تموم زندگیمون باتو سر شد
تموم دنیا دیدن چه خبر شد
قبل محرمت رفیقم آقا
بارشو بست و راهی سفر شد
میگم به یادش
به زیر علم آقا
با چشم ترم آقا
سلام علی الحسین
خیلی دوست داش که
تو روضه ها باشه
بین ماها باشه
سلام علی الحسین
حالا که گدا.......پا روضته یعنی
آرامش من......با تو میشه معنی
پا سفره ی تو.......حاتم شده حاتم
ای جون دلم.......چه سفره ی پهنی
مظلوم حسینم
سبک و شعر:
کربلایی حسین محبی
امام حسین (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_علی_اکبر__ع__نوحه
برو میدان ولی آهسته اکبر
ببینم قامتت یک بار دیگر
بود سختم علی دل کندنم از تو
علی ای آیه نگار پیمبر
نگاهی گوشه چشمی بر پدر کن
چه فانی گشته ای در ذات دلبر
برو ای من فدای قامت تو
خدا همراهت ای سرو صنوبر
عطش می ریزد از لب های خشکت
عطش داری ولی از آب کوثر
خدا صبری دهد بر مادر تو
ندارد طاقت داغ تو مادر
تمام آرزوی من همین است
ببینم روی تو یک بار دیگر
به والله عطر زهراییت ای گل
زند طعنه علی بر مشک و عنبر
خداوندا تو شاهد باش بهرت
گذشتم از علی شبه پیمبر
تماماً مصطفی در اوست پیدا
فرستادم به میدان وجه حیدر
امیدم بوده تا در روز پیری
عصایم گردی ای محبوب داور
مرا داغ تو از پا خواهد انداخت
چه حاجت بر سنان و تیغ و خنجره
حضرت علی اکبر (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_عباس__ع__روضه
محسن راحت حق
چه غم از غصـّه و اندوه که مولا داریم
ما کویری زدگان هیبتِ دریا داریم
چه غم از بی خبری یا ز غمِ تنهایی
ما در این خانه ی امن ست که مأوا داریم
ما حسینی شده ها سینه سپر چون کوه ایم
چون که پشتِ سرمان حضرت سقّا داریم
ساقیِ اهلِ حرم ساقی ما خواهدشد
قسمتِ ما حرمِ کرببلا خواهد شد
نامِ زیبایِ ابالفضل پُر از اعجاز است
درِ این باب کرم تا به قیامت باز است
ما به الطافِ تو عمریست که عادت داریم
قلبمان تا دمِ مردن به شما دمساز است
هر شفا یافته بر لطفِ شما می نازد
با عنایات مسیحاییِ تو طنّاز است
حضرت عشق همیشه علمت پاینده
به گدایانِ حسینی کرمت پاینده
با تو عباس به هر جا برسم جا دارد
عاشقِ دربدرت یک دلِ شیدا دارد
مجلسِ روضه ی ارباب که شرکت کردم
دیدم انگاردلم از یدت امضا دارد
موقع بردنِ نامت ، پسرِ وجه الله
مُهر تأییدِ دل از حضرت زهرا دارد
یا اباالغوث فدایت سرو جانم آقا
رخصتی ده که در این خانه بمانم آقا
ای علمدار مرا هم ز وفا یاری کن
بی خود از خود شده ام بهر گدا کاری کن
مدّتی هست اسیرِ درِ میخانه شدم
بر درِ خانه ی ارباب نگهداری کن
پُرم از غصـّه واندوه، نظر کن عباس
از غلامِ به زمین خورده تو غمخواری کن
ساقی تشنه لبان، تشنه شده لبهایم
یک براتی بدهی کرببلا می آیم
حضرت عباس (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_عباس__ع__روضه
جمع کن طوری بساط منبری افتاده را
اینقدر برهم نزن پلکِ تری افتاده را
با تکان های سرت اوضاع، بدتر میشود
روزی صحرا نکن فرقِ سری افتاده را
مجلس ترحیم من برپا شد و هُو می کنند
چون کنارم دیده لشکر، لشکری افتاده را
دل به دست آوردی عباسم ولی رسمش نبود
دست بر پهلو کشاندی مادری افتاده را
از کمر افتاده ام با صورت افتادی زمین؟
نیزه ها پُر کرده زیرِ پیکری افتاده را
مشک تو پاره تر از این می شود بردارمش
ساختی کار رباب و اصغری افتاده را
دست.خالی آمدم تشییع تو شرمنده ام
برده ام بین عبا پیغمبری افتاده را
ما که دست یاعلی دادیم... پاشو یاعلی!
تا نبرده ساربان انگشتری افتاده را
چشم هایت تیر خورده تا به روی نیزه ها
زیر دست و پا نبیند دختری افتاده را
از تو پنهان نیست پیدا می کند زینب، دگر
در حراجی های کوفه معجری افتاده را
رضا دین پرور
حضرت عباس (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_علی_اصغر__ع__روضه
السلام ای مظهر خون و قیام
در شداید کرده حجت را تمام
یاد آن ساعت که کردی زیب دوش
غنچه را ای باغبان گلفروش
غنچه بودی اصغر و گل مادرش
کز عطش بی شیر ماندی ساغرش
گل برای غنچه اش بی تاب بود
غنچه چشمش بر نگاه باب بود
سوی میدان بردی او را ای امام
تا کنی با بردنش حجت تمام
طبق آن عهدی که بستی از الست
شیر خوارت را گرفتی روی دست
گفتی ای قوم زره بیرون شده
در سراب بی خودی افسون شده
بر شما گر خون من باشد مباح
كشتن طفلی نمی باشد صلاح
در کف او قبضه شمشیر نیست
تشنه هست و مادرش را شیر نیست
پس بگیرید از من و آبش دهید
هست بی تاب و به تن تابش دهید
از عطش بر من عزیزی می کند
روی دستمن تلظی می کند
بر لبانت مانده حرف ناتمام
چون سفیر تیر شد حسن ختام
حرمله کرد از کمان تیری رها
تا دهد بر اصغرت آب بقاء
از کمان آن تیر زهر آلود ، جست
بر گلوی نازک اصغر نشست
گوش تا گوش علی از هم درید
تشنه اصغر روی دستش شد شهید
تا که پرپر غنچه ات را تیر شد
خون تو پیروز بر شمشیر شد
کردی از خونش محاسن را خضاب
تا کنی مظلومیت را فتح باب
چون به خون قنداقه اش شد لاله گون
فارغ التحصیل شد از آزمون
حضرت علی اصغر (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_علی_اصغر__ع__روضه
از لشکر کوفه این خبر می آید
زخم است و دوباره بر جگر می آید
این بار هدف کیست؟ پدر یا که پسر؟
تیر است و به قصد سه نفر می آید
پرسید پدر؟ پسر؟ هدف آخر کیست؟
انگار که دل توی دل مادر نیست
ای تیر به غیر زخم بر جان رباب،
حرفِ درگوشی تو با اصغر چیست؟
می رفت به سمت لشکر بی خبران
می گفت رباب، مادرانه، نگران:
خورشید متاب بر گلوی پسرم
می ترسم چشمی بزند زخم بر آن
شب هایم مهتاب ندارد دیگر
مادر، بی تو خواب ندارد دیگر
گهوارۀ خالی از تو آغوش من است
گهوارۀ تو تاب ندارد دیگر
گفتند بر او داغ مجسم بزنند
یک تیر ولی سه زخم توام بزنند
حتی گهوارۀ علی را بردند
تا تیر به قلب مادرش هم بزنند
حالا من و، اشک و، شب مهتابی و او
لالایی خواب و، تب بی خوابی و او
گهوارۀ کودک مرا پس بدهید
من باشم و، تنهایی و، بی تابی و او
شش ماهه ام ای طفل کفن پوش رباب
جایت خالی ست توی آغوش رباب
در من انگار، کودکی می گرید
هر روز صدای توست در گوش رباب
سیدمهدی حسینی
حضرت علی اصغر (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
4_5920211941900421403.mp3
1.82M
نوحه واحد یا سنگین حضرت قاسم (ع)
عمو تو ای ماه دل آرایم
من وارث غیرت بابایم
منتقم سیلیِ زهرایم (بده اجازه)
ببین دلم تنگه برا بابا
عمو شدم دیگه تک و تنها
قسم می دم به مادرت زهرا (بده اجازه)
[عمو حسین عموحسین جانم(۳)عموحسین جان]۲
من ماه کنعان حسن هستم
از روز اول به تو دل بستم
از عشق تو عمو ببین مستم (عموی خوبم)
دلم شکسته با نگاه تو
آه می کشم عمو با آه ِ تو
ای کاش فدا بشم به راه تو (عموی مظلوم)
[عمو حسین عموحسین جانم(۳)عموحسین جان]۲
ببین عمو سوز و گداز من
سجاده ی خون و نماز من
عشق من و راز و نیاز من (عموی خوبم)
کسی نمیدونه چه دیدم من
چه طعنه هایی که شنیدم من
به زیر مَرکب قد کشیدم من (عموی خوبم)
.
#در_مکتب_حسینی
🔸 «اى بندگان خدا ! اگر حتّى همين [دنيا]، پايانِ ميدانِ مسابقه [ى زندگى] و منزل نهايى شما مىبود، باز سزا بود كه انسان در آن به كار بپردازد تا اندوه او را بزُدايد و او را از دنيا كنار بكشانَد و به كوشش خود در رهايى جويى از جهان بيفزايد، چه رسد به اين كه آدمىپس از اين جهان، در گرو دستاورد خويش است و به حسابرسى بازش مىدارند».
▫️ عبادَ اللّهِ ! فَلَو كانَ ذلِكَ قَصرَ مَرماكُم، ومَدى مَظعَنِكُم، كانَ حَسبُ العامِلِ شُغُلاً يَستَفرِغُ عَلَيهِ أحزانَهُ، ويُذهِلُهُ عَن دُنياهُ، ويُكثِرُ نَصَبَهُ لِطَلَبِ الخَلاصِ مِنهُ، فَكَيفَ وهُوَ بَعدَ ذلِكَ مُرتَهَنٌ بِاكتِسابِهِ، مُستَوقَفٌ عَلى حِسابِهِ.
📚 تحف العقول: ص ۲۳۹
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
@hadithnet | معارف حدیث
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
لالا بر آن که خواب ندارد چه فایده
ماندن بر آن که تاب ندارد چه فایده
گیرم تو را حسین بگیرد، بغل کند
وقتی دو قطره آب ندارد چه فایده
احساس مادری به همین شیر دادن است
آری ولی رباب ندارد چه فایده
انداخته حِرز، اگر چه به گردنت
تا صورتت نقاب ندارد چه فایده
پرسش نکن سه شعبه برایم بزرگ بود
وقتی کسی جواب ندارد چه فایده
با چه سر تو را به نی بند می کنند
زلفی که پیچ و تاب ندارد چه فایده
علی اکبر لطیفیان
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
لرزه بر دست من و پیکر تو میلرزد
وسط معرکه دیدم سر تو می لرزد
خواستم از گلویت تیر کشم اما حیف
تیرهم در وسط حنجر تو می لرزد
شده آویخته بر پوست سر کوچک تو
گر ببیند سر تو، خواهر تو می لرزد
موقع دفنِ تنت، کار پدر مشگل شد
عمه ات گفت، هنوز اصغر تو می لرزد
مثل بسمل شده ای گرچه سرت گشته جدا
خاک میریزم و بینم پرِ تو میلرزد
کاشکی نیزه ی دشمن نکند پیدایت
نیزه در خاک رود، مادر تو میلرزد
محمود اسدی
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
در اصل، تیر قلب پدر را هدف گرفت
گرچه گلوی خشک پسر را هدف گرفت
مُنّو علی الغریب، جگرسوز شد گلم
آبش نداد بلکه جگر را هدف گرفت
دست حسین زیر گلوی علی نشست
تیری رسید، زیر و زِبَر را هدف گرفت
تیری که ظهر سینه خورشید را شکافت
در علقمه هلال قمر را هدف گرفت
سر درد داشت مادر غم پرورش، رباب
از آن زمان که حرمله سر را هدف گرفت
بعد از علی، سکینه دگر قدکمان شده
اینبار تیر، قدّ و کمر را هدف گرفت
اصغر چقدر مثل عمو محسنش شده،
آن روز در مدینه که در را هدف گرفت؟
تیر سه شعبه قصه ی ما را تمام کرد
در اصل تیر قلب پدر را هدف گرفت
محمدرضا نادعلیان
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
می خواستم بزرگ شوی محشری شوی
تا چند سالِ بعد علی اكبری شوی
می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران
شاید عصای پیریِ یك مادری شوی
لحظه به لحظه رنگ تو تغییر میكند
چیزی نمانده است كه نیلوفری شوی
مثل دو تكه چوب لبت را به هم نزن
اسبابِ خجلتم جلویِ دیگری شوی
این مادری ِ من كه به دردت نمیخورد
تو حاضری علی كه تاج سری شوی؟!
علی اکبر لطیفیان