🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
ولی بدان نزدم لب به آب بعد از تو
در آن سپاه که شد انقلاب بعد از تو !
تمام دلخوشی ام دست دشمنان افتاد
گرفت بغض من و آفتاب بعد از تو
به روی دست پدر غنچه ی تو پر پر شد
و جمع شد کف دستش گلاب بعد از تو
قرار قلب دوعالم، هنوز هم مانده ست
دل رباب پر از اضطراب بعد از تو
به مشتهای گره کرده ات، چه ها کردی
که کاخ ظلم و ستم شد خراب بعد از تو
روا نبود بیوفتد رباب روی خاک
روا نبود بیوفتد حجاب بعد از تو
🔸شاعر:
#محنا_امیری
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
الهی کاش چشمم تر نمیشد
و این گهواره بی اصغر نمیشد
خوشم با یادگاریهات ای کاش
که زخم ناخنت بهتر نمیشد
غماهنگی گرفته مادر تو
زِ خون رنگی گرفته مادر تو
از آن دَم که نفس در سینهات سوخت
نفس تنگی گرفته مادرِ تو
جهان را خندهات میساخت مادر
تو را بالا که میانداخت مادر
چه آمد بر سرت در این چهل روز
که روی نِی تو را نشناخت مادر
غم تو درد من داغ حرم داشت
پدر بعدِ برادر پشت خم داشت
یکی از شعبههایش بر دلش رفت
سهشعبه کاشکی یک شعبه کم داشت
تو را زد حرمله یک خیمه پاشید
تو را زد بعد از آن هم آب نوشید
فقط بر پوستی بند است این سر
گلویت را سهشعبه بد تراشید
پدر را با پسر با هم چرا زد
به روی سینه زخمی بی هوا زد
نشان بگذاشت .... آمد بینِ گودال
دقیقا روی آن یک نیزه را زد
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
با لب خشکیده ، چشم خیمه را تر کرده ای
کودکم چه خنده های گریه آور کرده ای
شیرخواران تا دوسال از شیر مادر می خورند
نیم سالی شیر خوردی ترک مادر کرده ای
به همان لبخند در خونت قسم تو مرگ را
با خودت در معرکه بردی و پرپر کرده ای
وارث نهج البلاغه خطبه ی تو گریه است
دست بابا را برای خویش منبر کرده ای
رسم جنگ است ابتدا تک تک حریفی خواستن
طفل من تو انتخابی نابرابر کرده ای
حرمله تیر و کمان در دست آمد کارزار
تو ولی با دست خالی هم چه محشر کرده ای
از صدای هلهله پیداست که دشمن شکست
تو چگونه حمله بر این قلب لشکر کرده ای
یک علی رفتی به میدان و دوتا برگشته ای
ماه من زين معجزه خود را پیمبر کرده ای
میثم مؤمنی نژاد
@rozeh_1
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
از خواب ناز کودک من پا نمی شود
می خواستم که پا شود اما نمی شود
هاجر اگر دوید به زمزم رسید ، آه
سعی رباب ، ختم به دریا نمی شود
چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم
با تیر هم گلوی علی وا نمی شود
چشم امید من به ابالفضل بود آه !
عباسِ روی نیزه که سقّا نمی شود
بی فایده است سعی شما نیزه دارها
سر کوچک است بر سر نی جا نمی شود
من رو زدم به نیزه ، علی را به من نداد
این نی چه محکم است چرا تا نمی شود
خم شو برای خاطرم ای چوب ! رحم کن
از پای نیزه خوب تماشا نمی شود
محسن ناصحی
@rozeh_1
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
چگونه داغ تو باشد جگر کباب نباشد
چگونه نام تو باشد سخن از آب نباشد
به رغم خواندن لای لای عمه خواب نرفتی
زمان غربت بابا که وقت خواب نباشد
به حنجر پسری اینچنین سه شعبه نخورده
محاسن پدری اینچنین خضاب نباشد
ز گبر و کافر و از هر شکارچی که بپرسند
بریدن گلوی نازکی صواب نباشد
خراب کرد گلوی تو را سه شعبه ی داغی
چگونه حال دل مادرت خراب نباشد
نداشت شیر، تو بودی و، شیر داشت، نبودی
برای مادر از این سخت تر عذاب نباشد
کنار نیزه ی تو مادری دوباره کتک خورد
خدا کند که عروس ابوتراب نباشد
سرت به نیزه بلند است در مقابل محمل
خدا کند که فقط محمل رباب نباشد
نجات می دهد از دست نیزه دار سر ت را
اگر رباب اسیر غل و طناب نباشد
شده ست مشکل زینب شده ست حاجت زینب
عروس فاطمه دیگر در آفتاب نباشد
شعر از گروه یا مظلوم
@rozeh_1
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
بنویسید که اینگونه شده سرگشته
یک قدم رفته به خیمه دو قدم برگشته
روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد
چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته
طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند
پدر پیر خجالت زده مضطر گشته
نه فقط خیمه که از حالت واله شدنش
دیده ی لشگر کوفه به خدا تر گشته
آب میداد و نمیداد چه فرقی میکرد؟!
رفتنی بود دگر غنچه ی پرپر گشته
آب میخواست اگر، خواست هدایت بشوند
پاسخ خواستنش خنده ی لشگر گشته
به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت
داغ این طفل ولی چند برابر گشته
آه از تیر بزرگی که به حلقومش خورد
آه از آن بدن کوچک بی سر گشته
آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد
حرمله از همه انگار که بهتر گشته
شعر از گروه یا مظلوم
@rozeh_1
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
دارد نظری سمت کجا تیر سه شعبه
آمد به سراغ تو چرا تیر سه شعبه
آغوش تو امن است ولی حیف ، کجا برد
امنیت آغوش تو را تیر سه شعبه
آیینه ی اکبر به روی دست تو بود و
برداشت ترک آینه با تیر سه شعبه
فرزند تو آن است که تا حرمله را دید
لبخند زد و گفت بیا تیر سه شعبه
حلقوم علی اصغر تو معبد تیر است
آنجا که شده گرم دعا تیر سه شعبه
بی اذن تو برگی به زمین ، نه نمی افتد
با اذن تو گشته است رها تیر سه شعبه
در حسرت دیدار تو ماندیم و نمردیم
ای کاش که می خورد به ما تیر سه شعبه
محسن ناصحی
@rozeh_1
هدیه به حضرت علی اکبر صلوات
شور یا زمینه یا واحد شب علی اکبر
نور چشم تر من
شبه پیغمبر من
ای دارو ندارمن
علیه اکبر من
خوش قد و بالای حرم ای پسرم
قوته قلبه خواهرم ای پسرم
نور دو چشمای ترم ای پسرم
ای اکبر
ایینه ی تمام قد پیمبری
وقتی می جنگی انگاری که حیدری
زحره ی دشمنای پست و می دری
ای اکبر
یل دلاوره من
امید لشگر ه من
عصای وقت پیریم
علیه اکبر ه من
اه اه اه علیه اکبر
دیده های تر دارم
داغی بر جگر دارم
از روخاک تن تورو
من چجوری بردارم
در نظرم می زنی دست و پا علی
ای ثمرم می زنی دست و پا علی
ای پسرم می زنی دست و پا علی
ای اکبر
جایی نمونده واسه بوسیدنه تو
گرگا دارن می درن پیروهنه تو
ریختن به هم با نوک نیزه تنه تو
وای اکبر
تو دست و پا می زنی
من و صدا می زنی
نفس های اخر رو
پیشه بابا می زنی
اه اه اه علیه اکبر
رضا نصابی
#زمینه_لطمه_زنی_علی_اکبر_ع
#سبک_بین_جنجال
#حیدرلشکرم
🔘🔘🔘🔘
☑️بنداول
حیدرلشکرم ای اکبر
شبه پیغمبرم ای اکبر
عصایی پیریه بابایی
ای جوون حرم ای اکبر
....
به فدای تن پرخونت
بدن سرد تیر بارونت
بوی زهرا میده ای بابا
توی مقتل تن بی جونت
....
تاب و توون من
آه ای جوون من
ای گل پرپرم علی علی علی
کاش بمیرم برات
شکسته پهلوهات
شبیه مادرم علی علی علی
علی اکبر علی اکبر «ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بنددوم
پاشو بی تو میمیره لیلا
پاشو طاقت ندارم بابا
ببین لشگر به من می خندن
جلو چشمام نزن دست و پا
......
شده از داغ تو قدم تا
ای همه دلخوشیه بابا
چیزی از تو نمونده باقی
شده پخش پیکرت تو صحرا
....
منت سرم بذار
علی دووم بیار
یه بار دیگه بگو بابا بابا بابا
روشنی حرم
چه جوری ببرم
تو رو به خیمه ها خدا خدا خدا
علی اکبر علی اکبر «ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بندسوم
یاورم روی خاک افتادی
باورم روی خاک افتادی
عصای وقت پیریه من
پسرم روی خاک افتادی
می کشم از بدن تیرها رو
می کشم از دهن تیرها رو
می کشم از میونه پهلوت
به یاد زهرا من تیرها رو
....
ای گل پرپرم
به خون شناورم
علی اکبرم پاشو پاشو پاشو پاشو
شبیه مادرم
پناه و یاورم
علی اکبرم پاشو پاشو پاشو پاشو
علی اکبر علی اکبر«ع»
💠💠8⃣7⃣8⃣💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
4_6037408658671797564.mp3
5.51M
هدیه به حضرت علی اکبر صلوات
شور روضه ای حضرت علی اکبر
شعروسبک رضا نصابی
به نفس حاج مهدی کمانی
خوش قدو بالای من
ای ضربانم اکبر
ای هیجانم اکبر
تازه جوانم اکبر
خوش قدو بالای من
ای دل و دلبر اکبر
سرو صنوبر اکبر
شبه پیمبر اکبر
خوش قدو بالای من
عشق رقیه اکبر
پناه خیمه اکبر
امید عمه اکبر
ولدی واااااا
عصای پیریم بابا
بلند شو از جا. اکبر
نموند واسم نا اکبر
قدم شده تا. اکبر
عصا پیریم بابا
ببین دارن می خندن
این لشگر اهریمن
به چشمای خیسه من
ولدی. واااا
از غم تو می باره
چشم همه مادرها
خونه دله خواهر ها
اکبر شدی اکبر ها
هر طرفی می بینم
از تو نشونه اونجا
پر شدی توی صحرا
تنت شده از هم وا
تنت رو بر می دارم
از روی خاک عزیزم
توی عبام می ریزم
ببین که اشک می ریزم
ولدی واااا
رضا نصابی
هدیه به حضرت عباس صلوات
عباسم
امیده لشکره من
پشت و پناه خیمه
تویی برادره من
تو بری من میشم تنها
میونِ لشکرِ اعدا
نشکن تو کمرم داداش
رقیه چشم بِراس سقا
عباسم
فدا سرت که مشک بی ابه
چشم به راهت چشم ربابه
بلند شو عباس
عباسم
ای پشت و پناهه خواهرم
کم نکن سایت و از سرم
بلند شو عباس
بلند شو عباس بلند شو عباس
💠بند دوم
عباسم
افتادی تا زمرکب
گفتم زیر لبم که
امون از دله زینب
از چشمات می کشم بیرون
تیرو با دستای لرزون
مثل تنت شده عباس
ببین چشمای من پرخون
عباسم
پشتم از غم تو تا شده
توی خیمه ها غوغا شده
بلند شو عباس
عباسم
چشم به راه تو هست رقیه
پاشو باهم بریم به خیمه
بلند شو عباس
بلند شو عباس بلند شو عباس
💠 بند سوم
ستونه
خیمه های منی تو
عباس تنها پناهه
بچه های منی تو
از غمت ببین پشتم
تا شده ابالفضلم
شبیه علی فرقت
وا شده ابالفضلم
ابالفضل
از تن تو چقد کم شده
صورت ماهت در هم شده
بلند شو عباس
ابالفضل
نبینم گریه های تورو
با تیر بستن چشای تورو
بلند شو عباس
بلند شو عباس بلند شو عباس
سبک رضا نصابی
به قلم رضا نصابی
حسین عیدی