مژده داد ازمقدم سلطان گل باد صبا
یا به دربار سلیمان هد هد آمد از سبا
راز مکتوم دل تاریخ گشته آشکار
اندراین اندیشه بودم تا که هاتف زد صلا
اختری جلوه نموده درشبستان علی
دختری ظاهرشده در خاندان مرتضا
پنجم شهرجمادی زینب فرخنده پی
با شکوه میمنت بر این جهان بنهاده پا
وه چه زینب همتش بگرفته قدرت ازقدر
وه چه بانو در ازل داده رضایت برقضا
وه چه زینب آستینش عروه الوثقی بود
وه چه خاتون آستانش ملجاء شاه و گدا
مرعلی را همچو زینب دختری باید که هست
در وجودش مهرمدغم دردلش مضمر وفا
طینتش امیخته با شبنم باغ بهشت
سینه اش آیینه ی روشن تر از جام صفا
مادرش زهرا بود دارد بسر تاج شرف
هست باب او علی درفرق وی فرهما
مادر مجد و وقار و خواهرفضل و کرم
دخترعلم و فضیلت آیت جود و سخا
طوطی طبع مرا وصف کمالش شکراست
دیده پیر خرد را خاک پایش توتیا
هست برعلمش نشان تحسین زین العابدی
کی شود بیگانه باشان و جلالش اشنا
اخدا خواهم مدد آنسان دهم داد سخن
تا بمدح او برانگیزم نوای مرحبا
آفرین بر همت والایت ای مرد آفرین
مرحبا ای شیرزن ای قهرمان کربلا
پایمردی بردباری استقامت اقتدار
کرده ای تحصیل تو درمکتب شیرخدا
عصمت و پرهیزگاری از بتول آموختی
تا قبای پارسائی شد ببالایت رسا
ناخدای باخدای کشتی دریای صبر
پیش امواج حوادث ثابت و بی اعتنا
دردیارکربلا بودی هم اواز حسین
گه بشام و گه بکوفه با اسیران هم نوا
کوفه را با خطبه ات کردی قرین انقلاب
کاروان شام را بودی دلیل و راهنما
بر قیام شاه عطشان کوششت داده کشش
گرنبودی تو نمیشد راز نهضت برملا
تا که با نام شه دین نام نیکت توام است
تا که میباشد غمت جانکاه و مهرت جان فزا
تاکه مهرو ماه نورا نیست اندرآسمان
تاکه پا برجا بود شمس و قمرارض و سما
دوستان تو قرین عزت و امن و امان
دشمنانت خوارگردند و گرفتاربلا
(منطقی) خواهی کندزینب بسویت التفات
رو بخاک درگهش بگذار روی التجا
مرحوم استاد حبیب الله منطقی زنجانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن
همه نقاره ی یا ضامن آهو میزنن
یکی بین ازدحام میگه کربلا میخوام
یکی می بنده دخیل بچه ام مریضه به خدا
برام عزیزه به خدا
آقاجون، آقاجون
شب اول ماهه همه دلها پر آهه
ببین خواهشم امشب فقط یه نیم نگاهه
چی میشه آقا منو کفتر گنبد کنی
راهی مشهد کنی
کاش منم مثال آهو توی صحرا بودم
صید تو مولا بودم
علی موسی الرضایا علی موسی الرضا
هرکی روش دست بذاری آتیش حروم اون میشه
پیرزن میگه چرا خمیر من نون نمیشه
گفتی زائرم بشی یا مسافرم بشی
سه جا میام سراغ تو میشم تو قبر چراغ تو
شب راز و نیازه آقام آهو نوازه
نگو غرق گناهم حرم رو همه بازه
عده ای با کرمت مجنون و با صفا شدن
خیلی ها از حرمت راهی کربلا شدن
دل که مبتلا میشه جنسش از طلا میشه
میگه برم امام رضا تا بگیرم یه کربلا
شب شیون و شینه شب شور حسینه
دلم پنجره فولاد یا بین الحرمینه
💫💫💫💫💫💫💫💫
هم نام جام و باده ام
دلداده ام دلداده ام
دلبسته ی ، نام تو ام
آزاده ام آزاده ام
ای دخترِ ، حیدر مدد
زینب مدد ، زینب مدد
دُردانه ی کوثر مدد
حیدر مدد ، حیدر مدد
#بند_دوم
تو صاحب و من رعیتم
بی ارزش و بی قیمتم
ای عشق مولا زاده ها
من عبد نوکر زاده ام
ماه شبستان علی
شمشیر بُران علی
گردن به زیر تیغ تو
بنهاده ام بنهاده ام
( تکرار بند اول )
#بند_سوم
هر کس حسینی مذهب است
مدیون لطف زینب است
این شعر را حک کرده ام
بر گوشه ی سجاده ام
ای خواهر ، شور و شرر
ای دخترِ شاه نجف
ای خواهر شور و شرر
مست از نجف ، تا کربلا
در راهم و در جاده ام
( تکرار بند اول )
#بند_چهارم
دادی به من ، اِذن جنون
با حاء و سین و یاء و نون
قولِ الیه راجعون
را من به قلبم داده ام
باید که جمله جان شود
تا لایق جانان شود
لطفی کن و دستم بگیر
افتاده ام ، افتاده ام
#بند_پنجم
خفته اند در مینوی تو
اصحاب کهف کوی تو
من با شهیدانان آمدم
در دستشان قلاده ام
در پای هر خشت حرم
قابل نمی باشد سرم
جان برکفم ، رزمنده ام
آماده ام آماده ام
( تکرار بند اول )
سرودولادت حضرت زینب(شاهمندی).m4a
1.91M
#سرود
#میلاد_حضرت_زینب (س)
ساقیا مِی بریز از شراب کوثر به نام یارب
تشنه ام تشنه ی سَبوی وِلای حضرت زینب
بوی عطرِ ، زینب اومد
ذکر هر روز و شب اومد
عشقِ ارباب ، اومده از راه
نور و مهتاب ، اومده از راه
زینب زینب ، ای گل حیدر (۳)
تویی آیینه ی عصمت فاطمه ، زینب کبری
درشجاعت و صبر تو هستی خاتمه ، زینب کبری
تو خواهرِ ، دو امامی
زینبِ والا مقامی
مجتبی سیرت و ، حسین کمالی
فاطمه عصمت و ، علی خصالی
زینب زینب ، ای گل حیدر
تویی تو کریمه ، حلیمه ، فهیمه ، زینت حیدر
تویی تو علیمه ، جلوه ی دیگر حضرت مادر
عالمه ی ، دنیایی تو
نایبه ی ، زهرایی تو
بر آل عبا ، تو نور عینی
وَللهِ شَریکه الحسینی
زینب زینب ، ای گل حیدر
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
.:
بسم الله الرحمن الرحیم
بر چهره تابندۀ زينب صلوات
بر منطق كوبنده زينب صلوات
در گريه به رخسار حسينش خنديد
بر گريه وبر خنده زينب صلوات
ما رأیٺ الاجمیلا چون نمایان مےشود
با نگاه زینبے عالم گلستان مےشود
هر ڪسے ڪه ساخٺ سبڪ زندگے را زینبے
زن اگر باشد یقیناً مرد میدان مےشود
درودهای خدا بر تو پرستار
که هستی ناجی و دلسوز بیمار
ادامه میدهی راه کسی را
که هست الگوی صبر و عشق و ایثار
حضرت امام #حسین علیه السلام
هدیه به ارباب صلوات
شور احساسی زیبا
من بدم درسته اما
شعر و سبک رضا نصابی
به نفس کربلایی حسین بخشی
من بدم درسته اما دل که دارم
واسه ی زیارت یار بی قرارم
کی می شه زائر شاهه کربلا شم
سر رو شش گوشه ارباب من بزارم
حسرت کربلا قلبمه می بره
هر شب و روز ما یاد تو دلبره
بی نوای تورو فاطمه می خره
بی قراره یلم عشق من قمره
یا حسین یا حسین یا حسین
بنویس اسم من و تو زائراتو
بنویس یه اربعینی کربلا تو
روزی کن دوباره بارم رو ببندم
راهی شم با جمع خوبه نوکراتو
من همیشه اقا از می ت می چشم
ارزومه اقا کربلایی بشم
کربلا گلمه قبله ی دلمه
مستیه و میمه
یا حسین یا حسین یا حسین
جز در خونه ی تو جایی نمی رم
می برم اسم تورو هر جایی گیرم
ارزومه کربلا یا توی هیت
وقتی می گم یا ابالفضل من بمیرم
یابن ام البنین اسم تو مشقه من
یابن ام البنین حضرت عشقه من
دلبری پسر حیدری قمر داوری
جگر مادری
ساقیه و ساغری
سپر خواهری
یا حسین یا حسین یا حسین
خانه روشن شده از زینت بابای حسن
یک عروسک شده سر فصل هدایای حسن
شده شیرینی بیداری و رویای حسن
موح در موج شد از او دل دریای حسن
مرد مانند اسد هست و چنان زهره زن است
چه رقابت سر او بین حسین و حسن است
هیچکس نیست در این شور چنان شور حسین
اشک شوق است به چشمان پر از نور حسین
سر زده پرتوش از سینه منشور حسین
مثل پروانه به این شعله شده طور حسین
این حسین است که عالم همه دیوانه اوست
این حسین است که زینب همه پروانه اوست
آمده تا که کند کرب و بلا را کامل
تا که دلبر بشود یا ببرند از او دل
تا دهد خون خدا از مدد او حاصل
تا کند از همه ی قافله حل مشکل
شاید از خیمه ی او عطر علی می بارد
که ابالفضل هوای حرمش را دارد
زینت اب شده یعنی که پدر تنها نیست
مادر مادر و بابا که فقط زهرا نیست
جمله ای مثل جمیلای خودش زیبا نیست
عاشقی نیست که در محضر او شیدا نیست
پای یک قول که داده ست به مادر یک روز
نیم قرن است که پایش به رکاب است هنوز
پنج ساله است که بانوی بزرگ خانه است
بال می سوزد و در مطبخ جان پروانه ست
به عرب هست عقیله به عجم فرزانه است
چه اسیری ست؟ که یک مکتب آزادانه ست
سر ترین باشد و سر را بدهد سرور نه
جان و جانانه ببخشد به جفا معجر نه
.:
#شعر_ومدح_حضرت_زینب_س
#عصمت_الله
عصمت الله المعظم زینب است
بر سما نور مسلم زینب است
بر حسن عشق مجسم زینب است
الگوی حوا و مریم زینب است
نبض آدم روح خاتم زینب است
«بانی ماه محرم زینب است»
کیست زینب برترین یار حسین(ع)
برترین یار و هوادار حسین (ع)
از ازل بوده گرفتار حسین (ع)
بعد عباسش علمدار حسین(ع)
واله و شیدا و بیمار حسین(ع)
«برحسینش یار و مَحرم زینب است»
کیست زینب اسوه ی صبر و حجاب
حیدرِ کوفه ولی زیرِ نقاب
خطبه هایش ماورای انقلاب
بوتراب دیگری در احتجاب
شام را با خطبه ای کرده خراب
«نهضت و خط مقدم زینب است»
کیست زینب بانوی ام الوقار
زن ولی مرد آفرین روزگار
صوت قرّاحش مثال ذوالفقار
یک نشان از قوت پروردگار
اسوه ی صبر و حجاب و اقتدار
قهرمان نینوا هم زینب است
#مجید_مرادزاده
#حضرت_زینب سلام الله علیها
خانه روشن شده از زینت بابای حسن
یک عروسک شده سر فصل هدایای حسن
شده شیرینی بیداری و رویای حسن
موج در موج شد از او دل دریای حسن
مرد مانند اسد هست و چنان زهره زن است
چه رقابت سر او بین حسین و حسن است
هیچکس نیست در این شور چنان شور حسین
اشک شوق است به چشمان پر از نور حسین
سر زده پرتوش از سینه منشور حسین
مثل پروانه به این شعله شده طور حسین
این حسین است که عالم همه دیوانه اوست
این حسین است که زینب همه پروانه اوست
آمده تا که کند کرب و بلا را کامل
تا که دلبر بشود یا ببرند از او دل
تا دهد خون خدا از مدد او حاصل
تا کند از همه ی قافله حل مشکل
شاید از خیمه ی او عطر علی می بارد
که ابالفضل هوای حـــــرمش را دارد
زینت اب شده یعنی که پدر تنها نیست
مادر مادر و بابا که فقط زهرا نیست
جمله ای مثل جمیلای خودش زیبا نیست
عاشقی نیست که در محضر او شیدا نیست
پای یک قول که داده ست به مادر یک روز
نیم قرن است که پایش به رکاب است هنوز
پنج ساله است که بانوی بزرگ خانه است
بال می سوزد و در مطبخ جان پروانه ست
به عرب هست عقیله به عجم فرزانه است
چه اسیری ست؟ که یک مکتب آزادانه ست
سر ترین باشد و سر را بدهد سرور نه
جان و جانانه ببخشد به جفا معجر نه
شعر:زینت کریمی نیا
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب
بنویسید حسین است بقرآن زینب
بنویسید که ای جان سَنَ قربان زینب
نام تو میبرم و کرببلا برخیزد
شیرزن میرسی و شیر خدا برخیزد
چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد
حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد
گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد
سلطنت کُن به همه دختر سلطان زینب
نعره تو هیمنه تو خطبهیِ بنیان کَن تو
رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو
برق تو تیغ تو و فاتحهی دشمن تو
مَرد تو کوه تو و حیدرِ بی جوشن تو
شمع تو آینه تو گریهی بی شیون تو
بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب
تو قدم میزنی انگار علم میکوبند
پشتِ تو اکبر و عباس قدم میکوبند
کاخها را به سرِ آلِ ستم میکوبند
کوفه تا شام همه بر سرِ هم میکوبند
بیرقِ کیست که بر اوج حرم میکوبند
کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب
کاش میشد که فقط از تو فقط بنویسم
با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم
زورَقی باشم و از جذبهیِ شط بنویسم
من که باشم بنویسم که غلط بنویسم
باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم
مینویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب
غرق در دود زمین بود که بارانی شد
باز شد بابِ شهادت حرمت بانی شد
سپرِ تو ، نه فقط سینهی ایرانی شد
مرد این جاده رزمندهی افغانی شد
هرکه شد جَلدِ حریم تو سلیمانی شد
تشنه بودیم و شدی ریزشِ باران زینب
آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را
آمدی تا به حسینت برسانی ما را
دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را
چادرت را بتکانی بتکانی ما را
چو غباریم به صحنت بنشانی مارا
گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب
آه گفتی که نیایید تنش را نبرید
مادرم مینگرد پیرهنش را نبرید
نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید
لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید
به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید
ای امان از دلِ تو ، آی پریشان زینب
شعر: کربلایی حسن لطفی