eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
               مدینه شهر رسول مـدیـــنـــــه شــهر رسو ل و امـیـد دلهایی مـدیـــنـــــه مـدفــن پـاک شهیده زهـرایی مـدینه کوچهٔ شهرت عجب غم انگیز است خـمــیـد ه  برگ و  بر تو  مـثال پاییز است فــضــا ی شـهـر تـــو بـهـر چــه دلگیر است مــگــر هـنـوز فـاطمه ازغم زمین گیر است مـدیـــنـــــه  خـــاطره های عجب داری تـو بــــه سیـنـه قـصـهٔ مـرد  غـریب   داری  تو هـــنـــو ز  هـم زفضای تو بوی دود می آید بــــه گــــو ش نــالــهٔ یــا س  کبود می آید کـــجــــا صـو ر ت  زهرا   کبود زسیلی شد حـــجـــاب مــا ه عـلـی ا ز چه  ابرنیلی شد چـــرا دو  دست عـلـی را به ریسمان بستند چـــرا پــهـلــو ی  زهرا  زکــیـنـه بـشـکستند چـــرا جـــنــازهٔ   زهرا   شـبـــانـه می بردند بـــــه مــا بــــگو که چرا مخفیانه می بردند مـــگــــو  (ریاض)  قصه و مـاجرای زهرا را تـــو خــون  مــکــن د ل  ا هلبیت طا هـا را                        ریاضی
             مصلح دنیا ا لآ   ا ی  یـو سف ز هـــرا ا لآ   ا ی  مـؤ نس  دلـهـــا ا لآ   ا ی  مـنجئی  عــا لم بــیــا ا ی  مـصلح  دنــیــا درا ین دنـیای مظلوم کش تــــو یا ر بی پـنـا هــا نــی تـو صاحب برزمان هستی انیس بـــــی نـوا یــا نـــی تـوکـشـتـیی نـجــا ت مــا دراین بحر غم انـگـیـز ی گـلـی ا ز  گـلـشـن طـا هـا تــو در  دوران پــائــیـز ی گـلـی زهـر ا بـیـا یـکــد م تــو عـا لــم راگلستان کن جهان  ظلمت سر ا گشته بـیا سر سبزو بوستان کن به هر کوی و  به هر برزن نــشـسـتـه ابری از مــاتــم امـیــد مــا کــجــا ی  تــو رهـان تـو شـیعـه را از غم (ریاضیم) چـو مـوری من کــه د ر  ر اه  سـلـیـمـانم گــد ا ی حـضـرت یـــارم سـرا پـا غرق عصیـا نــم ابراهیم ریاضی
                       غم عظما خـــون اگــــــــر گـریه کنـد تربت تـو نیست عجب ا ز  غـمـت چـشــــم همه عـالمیـان   خون گریست نــــــه فقط   آ د میـان  د ر غم تـو نـو حــه گر ند وحــــــوش دشت و دمن نعره زنان خون گریست مـا هــی د ر آ ب  عـــزادار  تـو  مـرغان به هــو ا جــــغــد ویرانــه نشین ناله کنـا ن خـون گریست غــــم  عظـمـای تـو بسکــه عظیم وسنگین است عـــرش و فرش و قلم و لوح بیان خون گریست آ تـش  د ا غ   تـــو  سـو  زا نـد. •  دل آل رسول مـا د ر ت  فـاطمه بـا قـد کــمــان خـون گریست قــائــم آ ل عــلی روزو شب است •خون به جگر صاحب عصروزمان • مهدی دوران خون گریست منی عاصی چه نـویسم • زکدامین غم گویـــــم فاش گــویــم کـه همه خلق جهان خون گریست ا ی (ریاضی)  تــو مگــو  شـرح  غــم د شت بلا خون چکان خنجرشمر طور عیان خون گریست                   ابراهیم ریاضی
                  فاطمیه فاطمیه  غر بت  مـولآی مـاست فاطمیه آتش و هیزوم به پاست فاطـمـیـه عــالــمـــی غرق محن فاطــمــیــه کوچه و اشک حسن فاطــــــمیه گریه و اشک حسین فاطـــــمیه ناله های زیــنــبــیــن فاطـمیه جان هستی برلب است فاطـــمیه نـالــه های زینب است فاطـــمـیـه غــنــچـــهٔ پرپر شود زینب مـظلـومه بی مـــادر شـود فاطـــمـیـه خانهٔ د ر زمــزمـــــه ذکر آن خانه بود یا فــا طـــمــه فاطـــمــیــه اول در د و بلآست فا طــــمــیـــه شاهراه کربلاست فا طــمـیـه دست مولا بسته شد پـهـلــوی یار گـلش بسکسته شد جــاهـــلان بردخت پیغمبر زدند تــازیــانـــه بر گل حیدر ز د نــد پشت  در یا س علی پر پر شده زیـبـنـبـش پـر و ا نهٔ  مادر شده           ابراهیم ریاضی
. زهره ی زهراء (س) کیستی ای که به چشمِ تو فلق مستتر است روی دستانِ تو خورشیدِ فلک شعله ور است کیستی ای ز وجود تو به پا خیمه ی عشق وی که در دستِ تو سرلوحه ی حُکم قَدَر است کیستی ای فَلکی نور که در دشتِ زمین آسمان پیشِ تو چون طایرِ بی بال و پر است کیستی ای که به دستان تو زد بوسه نبی وَ بدین بوسه ی خود ختمِ رُسُل مفتخر است کیستی ای که به هنگامِ عبادت در شب ماه نیز آینه دارِ رخ تو تا سحر است کیستی ای همه مرآت الهی که ز شوق مَلکِ وحی تو را - فاطمه - پیغامبر است این تویی زهره ی زهرا که به گلزارِ وجود شجرِ نُه فلک از نورِ رُخت پر ثمر است چشم بگشا که ز آفاق بر آید خورشید چشمِ روشنگرِ تو مبدأ صبح ظفر است آنچه می داشت خدا ، داشت به تو ارزانی یعنی ای گل ز وجودِ تو خدا جلوه گر است اصلِ اسلام شمایید - وَ در این باور هر که بی مهرِ شما زیست ز دین بی خبر است بی سبب نیست که دل تربتِ پاکِ تو نیافت وسعتِ خاکِ تو از روی زمین بیشتر است معبرِ کوی تو را هیچ ندیدم خلوت ازدحامِ دلِ عشّاق در آن رهگذر است ای که شد دفترِ هستی همه شیرازه ز تو قصّه عمرِ تو از چیست چنین مختصر است "یاسر" از شعله ی آئینه ی دل می بیند آهِ جانسوزِ تو با سوختگان همسفر است oo محمود تاری "یاسر"✍ .....................................................................
در پیش من آتش نزن بال و پرت را محمود کریمی در پیش من آتش نزن بال و پرت را خونین مکن جان پدر چشم ترت را فردا همین که جمع کردی بسترم را آماده کن کم کم عزیزم بسترت را *–* آماده کن از آن کفن ها دومین را بیرون بیاور یادگار مادرت را بگذار روی سینه ام باشد حسینت بگذار بر قلبم حسن را دخترت را *–* بگذار با طفلان تو قدری بسوزم حالا بگویم حرف های آخرت را زاری مکن بر حال من با حال و روزت خاکی نکن دنبال بابا معجرت را *–* تو بار شیشه داری و میترسم از تو خیلی مواظب باش طفل دیگرت را وقتی که میریزند هیزم روی هیزم وقتی که میسوزاند آتش سنگرت را *–* بابا حواست باشد آنجا محسنت را بابا مواظب باش پشت در سرت را ای کاش میشد روضه بازو نمیشد وقتی علی آهسته میشوید پرت را *–* این جمله آخر عزیزم با حسین است با خود مبر در قتلگه انگشترت را محمود کریمی در پیش من آتش نزن بال و پرت را
. گل در آتش خانه شد ویرانه و گلخانه ام آتش گرفت شمع چشمم سوخت و پروانه ام آتش گرفت بوی عطر سیب آمد از میان شعله ها بر زمین افتاد گل ، ریحانه ام آتش گرفت تا به روی شانه ام زینب سر خود را گذاشت ناگهان احساس کردم شانه ام آتش گرفت در عزای فاطمه ویرانه شد کاشانه ام قبل ویران گشتنش کاشانه ام آتش گرفت از لسان فاطمه بنویس روی برگ گل شاخ و برگم سوخت و دُردانه ام آتش گرفت خانه ی بی فاطمه ویرانسرایی بیش نیست در فراق روی او ویرانه ام آتش گرفت از دل آئينه ام خون می چکد «یاسر» ببین جام دل بشکسته و پیمانه ام آتش گرفت ** محمود تاری «یاسر»✍ ....................................................................
. چلچراغ عشق ای تو اسلام مجسّم فاطمه پیش پیغمبر مکرّم فاطمه برگی از روی تو را شبنم ندید تاری از موی تو نامَحرم ندید جان فدای جلوه ی افلاکی ات آیه ی قرآن گواه پاکی ات چلچراغِ عشق تنها نام توست آیه ی تطهیر نورِ بام توست ای وجودِ تو بَری از هر خطا عطر یاسِ باغسارِ هَلْ اَتیٰ ای معطّر جان ز عطرِ جاری ات ای علی خُرّم ز خانه داری ات شورِ یثرب در حجازِ تو نبود جز علی کس همتَرازِ تو نبود آسمان محوِ نمازِ هر شب ات از مَلَک دل بُرده یارب یارب ات ای بهشتِ مصطفی یا فاطمه جان به جسمِ مرتضی یا فاطمه قطره را آئینه ی دریا کند هر که فرهنگِ تو را احیا کند بهترین الگویِ زن در جامعه با تو روشن می شود هر جامعه زن اگر در راهِ تو برداشت گام پیشِ اهلِ عرش دارد احترام در مسیرِ حفظ ارزش های دین داشتی چون لاله قلبِ آتشین گوهرِ دین ایمن از ایمان توست نسلِ احمد جاری از دامان توست بر نبی هم دختر و هم مادری افتخار عترتِ پیغمبری حاملِ وحیِ خداوند وَدود بارها در خانه ات آمد فرود ای کَرامتگاه انسان کوی تو ای منوّر آسمان از روی تو زهره ی زهرایِ آفاقِ وجود وسعتِ روشنگرِ غیب و شهود هاله ی مهتابِ چشمانِ رسول راضیه ، مرضیّه ، زهرایِ بتول دامنت مَهدِ ولایت پرور است بیتِ تو ، بیتِ امامت پرور است ای ولایت را پذیرفته به جان وی امامت را تجلّی در جهان گلشن ات ناگه خزانی شد چرا یاسِ رویت ارغوانی شد چرا از چه ناگه یک جهان شیون شدی این چنین پژمرده در گلشن شدی ای ز اندوه تو خون چشمِ مَلک داسِ دشمن چیده گندم از فدک داشتند ای آفرینش را بها سنگفرشِ کوچه ها نقشِ تو را در میانِ کوچه ای عطرِ بهار بر زمین افتاده بودی بی قرار در تلاطم شد نسیمِ آب آه پنجه ی شب بر رخِ مهتاب آه اشکِ خود را نیلگون افشانده ای چهره از آئینه ها پوشانده ای تا که رویِ ماهِ تو مصدوم شد آسمان از دیدنت محروم شد oo حاج محمود تاری "یاسر"✍ ....................................................................
☑️بند اول ای بیماره علی(ع) فاطمه بانوی تب داره علی(ع) مرحم چشمای غمباره علی(ع) ای بیمار علی(ع) ای شمع محفلم میزنی سوسو ای کل حاصلم یه نظر کن زهرا بی تابه دلم ای شمع محفلم یادمه فاطمه(س) سیلی خوردی تو کوچه ها پیش چشم من بی هوا (۲) یاس جوونه من یا فاطمه(س) ارومه جونه من یافاطمه(س) قامت کمونه من یا فاطمه(س) ☑️بند دوم گریونم فاطمه (س) یه نظر کن که دلخونم فاطمه(س) بی تو میمیرم میدونم فاطمه (س) ای جونم فاطمه(س) تار میبینه چشات علی رو کشته بغضای بی صدات کاش میشد زهرا جون میدادم به جات جونم به فدات میگیری رو چرا چن وقتیه از حیدرت قربونه دله مضطرت خونیه بسترت یا فاطمه درد میکنه سرت یا فاطمه گریونه دخترت یا فاطمه ☑️بند سوم آه از اتیش و دود از جفای قوم بدتر از یهود کاشکی زهرای من پشت در نبود آه از اتیش و دود آه از مسمار در وقتی ثانی میزد با لگد شرر فاطمه پشت در میزد بال و پر آه از مسمار در یادمه فاطمه سیلی خوردی تو کوچه ها پیش چشم من بی هوا غم به دلم نشست تا بی حیا تو رو به قصد کشت زد بی هوا پهلوتو بد شکست تو کوچه ها سبک وشعر مداحی
یازهرا🖤 کیست زهرا،یاس خوش عطر رسول/ راضیـه،انسیـه،مـرضیـه،صدیقه،بتول کيست زهرا کهکشاني منجلي کيست زهرا کعبه عشق علي کيست زهرا عالمي را نور عين ميوه قلب حسن جان حسين کیست زهرا عالمي حيران او ذره تا خورشيد سر گردان او گر نبود او هستي هستي نبود ساغر و پيمانه و مستي نبود گر نبود او عشق معنايي نداشت هيچکس اميد فردايي نداشت گر نبود او زمزم و کوثر نبود گر نبود او احمد و حيدر نبود او تمام راز و رمز عالم است افتخار دودمان آدم است موي او وَالّليل،رويش وَ الضُّحي قد او طوبي و قدرش هل اتي هرچه در عالم بوَد پابست اوست هرچه درهستي بوَدازهست اوست کيست زهرا قبله شرم و عفاف کعبه گرد اوست در حال طواف قامت او عرش حق را قائم ست هر چه در عالم بود از فاطمه ست حضرت سلام الله علیها
🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ کبوده روی مادر ورم رو گونه ش داره دید دو چشماش تاره پنهونی هی می باره جوری زده نامرد که افتاده رد دستاش سیاه شده بدجور جاش میزد یواشتر ای کاش دو دوستی محکم کوبید یهو به روی مادر محکم زمین خورد با سر مادرمون شد پرپر یه جوری محکم زد که چشمای مادر کور شد سیاه شد و بی نور شد صورتشم رنجور شد وای مادرم..... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ بی هوا زد بی وجدان سوره ی کوثر افتاد هستی حیدر افتاد دخت پیمبر افتاد دستای اون سنگین بود خدا خودش میدونه که مادرم حیرونه گم کرده راه خونه کبوده روی مادر سیلی اون جوندار بود کارهمون کفتار بود که در پی آزار بود اصن یه جوری زد که چشاش به رنگ خون شد حسن براش گریون شد حتی خدا محزون شد وای مادرم..... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند3⃣ مادرمون مجروحه شکسته دستو بازوش در افتاده محکم روش خون میچکه ازپهلوش مادرمون مجروحه روز غمم امروزه میکشه آتیش زوزه در با مادر میسوزه مادرمون مجروحه اینقده که درد داره شب تا سحر بیداره زخمی یک مسماره مادرمون مجروحه دستمالی بسته روسر میگه با چشمای تر خداحافظ ای حیدر وای مادرم..... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند4⃣ عَجّل وفاتی میگه ازین زمونه سیره دیگه داره میمیره از پیش حیدر میره عَجّل وفاتی میگه گوشه ی بستر مادر نداره حیدر باور شده روزای آخر نرو نرو یا زهرا(س) آروم نداره حیدر نرو قراره حیدر که خون نباره حیدر نرو نرو یا زهرا دنیا بی تو زندونه صفا نداره خونه زینبه تو دلخونه وای مادرم... 💠💠💠💠💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
. خانه ات گلشن ز طوبای بهشتی فاطمه حجره ات عرش معلای بهشتی فاطمه حجره ای داری معطر از مناجات و نماز گوشه ای از آن ، مصلای بهشتی فاطمه از دعایت می رسد دلهای یاران در بهشت ای مناجات تو نجوای بهشتی فاطمه برترین ذکر تو یا الله ، یا قدوس بود کمترین یار تو حورای بهشتی فاطمه چادرت زیباتری تصویر در چشمان ماست چادرت یعنی که سیمای بهشتی فاطمه ریشه های چادرت در تار و پود ما نشست بانوی امروز و فردای بهشتی فاطمه رنگ پائیزی نداری ای بهارستان عشق چون تویی باغ شکوفای بهشتی فاطمه قطره ای از اشک خود را هدیه کن بر ما که هست اشک تو از جنس کالای بهشتی فاطمه کی جدا می گردی از مولای هستی مرتضی چون علی داری تو همتای بهشتی فاطمه جرم تو این بود بت ها را شکستی بی تبر ای خلیل الله زن های بهشتی فاطمه می روی اما نه از قلب علیِ مرتضی این تویی؛ جانانِ مولایِ بهشتی، فاطمه «یاسر» از دنیا و عقبا جز ولایت را نخواست بانوی دنیا و عقبای بهشتی فاطمه ** «یاسر»✍ ....................................................................
💠 بَضعَةٌ مِنّی ای که پیش از خلقت خود امتحان پس‌داده‌ای از ازل -آری- برای سوختن آماده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی خودِ پیغمبری شأن تو این نیست که تنها پیمبرزاده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی تو هم روز اَلَست اولین فردی که فریاد "بَلَی" سرداده‌ای فوق عصمت، فوق باور، فوق درک انبیا فوق هر تعریفی و توصیف، فوق‌العاده‌ای ای که عرش از چادرت حاجت تمنا می‌کند از چه سرکردی جهان را با حصیر ساده‌ای؟ درد پهلو، زخم بازو داری اما همچنان با قنوت گریه‌هایت بر سر سجاده‌ای مادر سادات! تنها مادر سادات نه مادر دلسوز هر مرد و زن آزاده‌ای بغض تلخی در گلوی ماست تا روز ابد از همان روزی که تو در بسترت افتاده‌ای لیلةالقدر انتظار دیدنت را می‌کشد مطلع‌الفجر تماشایی! کجای جاده‌ای؟
🏴 سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ یادم مونده / کوچه ی بارونی یادم مونده / گوشواره ی خونی یادم مونده / اشکای پنهونی وای مادرم یادم مونده / افتاد از پا مادر یادم مونده / یاسی که شد پرپر رو خاک افتاد / هستی پیغمبر وای مادرم وای مادرم - وای مادرم زهرا ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بمیرم که / توو دلت آتیشه بمیرم که / داشتی بار شیشه یاس علی / کَندَنت از ریشه وای مادرم بمیرم که / دستت از کار افتاد تو افتادی / اما حسن جون داد اون کوچه رو / نمی برم از یاد وای مادرم وای مادرم - وای مادرم زهرا ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ زینب بود و / طعنه ی شامی ها زینب بود و / چشم حرامی ها زينب بود و / بی احترامی ها واویلتا زینب بود و / پیرُهن خونی زینب بود و / چشمای بارونی زینب بود و / اون همه حيرونی واویلتا واویلتا - واویلا واویلا ۳ .
. ... و این داغ دل مولا علی ست ------ بشویم زخم پهلو یا که بازو یا که هر دو بگریم بهر بازو یا که پهلو یا که هر دو درین شام غم انگیز فراق از داغ جانسوز کنم دل را پریشان یا که گیسو یا که هر دو غم طفلان به یک سمت و غم زهرا به یک سو بسوزم بهر طفلان یا که بانو یا که هر دو نمی داند کسی حال منِ دل خسته امشب که از کف می دهم گل یا که نیرو یا که هر دو نمی داند کسی از پا فتادن را ... ، نداند که خم شد قامت من یا که زانو یا که هر دو به یک سو کودکان گریان ، به یک سو جسم زهرا بسوزم من درین سو یا که آنسو یا که هر دو ز دستم رفت زهرا ، مانده ام تنها ، مردّد بگریم یا که با او یا که بی او یا که هر دو ز غم سوزد دلم "یاسر" ازین داغ جگرسوز بریزم اشک بر دل یا که بر رو یا که هر دو ** حاج محمود تاری «یاسر» ✍
. آخرین وداع علی با گلِ ارغوانش خدا حافظی می کند وَ با یاسِ گشته خزانش خدا حافظی می کند غریبانه بر دوشِ خود می برد ماهِ گلگونِ خود چنین با مهِ آسمانش خدا حافظی می کند تکان می خورد شانه هایش ز غمناله های فراق که با همسرِ مهربانش خدا حافظی می کند کمان شد ز سنگینیِ بارِ هجران تمامِ قدش که با یارِ قامت کمانش خدا حافظی می کند توان داده از کف به هنگام تدفینِ زیبا گلش که با این غمِ بی کرانش خدا حافظی می کند کنارِ مزاری که زهرای اطهر در آن خفته است خمیده دگر زانوانش ، خدا حافظی می کند جوان بود و جان را فدای امامش علی کرده است علی با شهیدِ جوانش خدا حافظی می کند فقط نُه بهار آمد و میهمان علی بود و رفت علی با گلش ، میهمانش ، خدا حافظی می کند شکسته پر و بالِ این طایر و مرتضی بی قرار که با طایرِ آشیانش خدا حافظی می کند ز یادِ علی کی رود یادِ زهرای اطهر ، کنون علی با گلِ جاودانش خدا حافظی می کند غمِ بی امان داشت "یاسر" ز هجران او مرتضی علی با غمِ بی امانش خدا حافظی می کند oo حاج محمود تاری "یاسر"✍ ....................................................................
همه امور جهان تحت اختیارت بود ملک به گرد تو هر لحظه بی قرارت بود از آن زمان که گمانم علی کنارت بود زمین خاکی ما چشم انتظارت بود اگرچه بر همه ی خلق برتری دارد علی کنار تو تعریف دیگری دارد قسم به بضعه منی تویی نبی را جان شبیه سوره ی قدر است قدر تو پنهان برای نوکری ات آفریده شد انسان به کوثر تو خلاصه شده همه قرآن به منسب تو کدامین رسول قائل نیست؟ بدون سوره ی کوثر کتاب کامل نیست زمین وجب به وجب تیره و تو ماه منیر به جز علی تو ما را کسی نباشد امیر ندیده ایم برای سخاوت تو نظیر گرسنه بودی و بخشیده ای غذا به فقیر فقیر از در این خانه کی پشیمان رفت رعیت آمده بود و شبیه شاهان رفت نشسته چشم به دیوار گریه می کردی در این سه ماه که بسیار گریه می کردی نه از جراحت مسمار گریه می کردی برای شهر گنه کار گریه می کردی قنوت سبز دعایت برای مردم بود جواب آن همه خوبی هجوم هیزم بود 🔸شاعر: ───────————
. حریم محترم در گلشنِ سبزِ آلِ طاها ماییم و ارادتِ به زهرا زهرا که فروغِ چشمِ طاهاست زهرا که نسیمِ عطرِ طوباست بانوی همیشه جاودانه در عشق و امید بی کرانه بانوی همیشه غرقِ در نور پیدای جهان و گشته مستور بانوی حجاب و بُردباری لبربزِ امید و غمگساری این آینه بَضعَةُالرَّسول است مرضیه و راضیه ، بتول است زیبنده بود زنِ مسلمان گیرد ز بتول درسِ ایمان در حُجب و حیا نظیرِ وی نیست جز راه خدا مسیرِ وی نیست ای زن مرو جز مسیرِ او را در عرش ببین سریر او را در خاتمِ آسمان نگین شد الگوی زنان اهل دین شد زهرا که ازوست این حکایت گردیده فدایی ولایت با آن که بدید صدمه بسیار زد تیر بلا به قلبِ اغیار می داشت فروغِ منجلی را نفروخت ولایتِ علی را جان باخته ی رهِ ولی بود همواره مدافعِ علی بود در راهِ دفاعِ از ولایت ایثار نموده بی نهایت از آتش عشق شعله ها خواست در پیشِ ستمگران بپا خاست نگذاشت علی بماند و غم اِستاد به پیش خصم محکم آنگونه ستاد پیشِ دشمن کز خصم نماند روح بر تن در کوچه ی شعله ها قدم زد تا جبهه ی فتنه را به هم زد ای وای چه کرده اند اغیار با فاطمه آن عزیز دادار آتش زده اند بی محابا در خانه ی وحیِ حق تعالا آن خانه که هجمه ی ستم دید در شعله حریمِ محترم دید می سوخت چو دل در آن کشاکش یاسِ نبوی میانِ آتش بر لب نفسش رسید ای وای شد محسنِ او شهید ای وای آنها که ز دین گسسته بودند پهلوی ورا شکسته بودند ای شهرِ مدینه چشم وا کن فکری تو برای مرتضیٰ کن این خانه حریمِ وحی بوده ست گلزارِ عظیمِ وحی بوده ست جان را عطشِ نسیم سخت است این هجمه بر این حریم سخت است این آمده شعله در نفس کیست این هجمه ی ظالمانه از چیست صبری که گل پیمبر اینجاست شیرازه ی سبزِ کوثر اینجاست اشک از رخِ آسمان پریده زهراست که پشتِ در رسیده این خانه حریم عشق و شور است آتش نزنید بیتِ نور است oo محمود تاری "یاسر"✍ ....................................................................
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه بنت رسول الله خواب دیدم سرو من از این خزان پا می شود مثل قبلا خنده هایش سبز و پیدا می شود کشتی احساس من از دست گِل های بلا می شود آزاد...راهی سمت دریا می شود بازهم در دشت چشمانم لبش گل می دهد غنچه ی شادی میان سینه ام وا می شود فارغ از ترس زمستان،یخ زدن،سوز ستم روزهای گرم تابستانی احیا می شود پا به پای گردش خورشید و ماه و چشم او بهترین ها قسمت دستان دنیا می شود حیله ی پاییز صد رنگِ پر از نقش و فریب با وجود سرو سبزم زود رسوا می شود آسمان از شوق او دشتی ز ابر خوشه دار درمیان چشمه های خشک غوغا می شود آخر خوابم ولی رعدی چه بد نالید و گفت: پیرمرد باغبان....بیچاره تنها می شود به مدد و لطف آل الله مبین اصفهانی
(السّلام علیكِ یا فاطمةالزهراء) من بضعه‌ی قلب احمد مختارم من همسر و یار حیدر کرّارم من فاطمه مام زینبین و حسنین مقتوله‌ی ظلم دشمن غدّارم ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا ‌ ‌بین در و دیوار تنم را خستند پس راه فرار را به رویم بستند تا سِقط کنند کودکم محسن را با ضربت در سینه و تن بشکستند ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا بیزاری من از در و دیوار بپرس بیماری من ز نوک مسمار بپرس گر علّت سقط محسنم می‌خواهی از ضربت پای خصم خونخوار بپرس ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا مظلومی من جنّ و بشر می‌دانند درد دل من فضّه و در می‌دانند اسرار شهادت جگرسوز مرا... بیش از همه قنفذ و عمر می‌دانند ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا دشمن نه فقط به فکر قتل من بود ویرانگر دین خالق ذوالمن بود چون حامی همسر و امامم بودم با همسر و رهبرم علی، دشمن بود ‌شادروان سید علیرضا شمس قمی
ایام  فاطمیه ایران بیقراره فاطمیه   باشد وایران    سراسر    بیقراره در عزای فاطمه شیعه  پریشان  سوگواره روضه هاگردیده برپاهرکجا شوروعزاست فاطمه هستی عالم هست  بر  ما  افتخاره یاس خوش  بوی  محمد همسر مولا علی در عزایش شیعیان همراه زینب  داغداره فاطمه  باشد  رضیه  راضیه  زهرای اطهر تا   قیامت  نام او در قلب عالم  ماندگاره هرکسی حُب علی دارد بِدل زهرایی است دشمن  زهرا   میان  شیعیان  جایی نداره (بیقرارم)   از  صفاهان    شهر   مردان    خدا شهرمن جمله سیه پوش وبه سوگش داغداره بیقرار اصفهانی  ( پرویز بیابانی)
شهیدان راهِ زهرا را گرفتند به روی سینه یا زهرا نوشتند حدیث عشق را کردند، اَزبَر به یادِ فاطمه گشتند پَرپَر به مَقصود و مرامِ خود رسیدند از اینجا تا جِنان پَر میکشیدند همه مَحوِ رُخِ دلدار بودند سرودِ عشق و ایمان را سرودند به روی خاکهای گَرم وسوزان همان نام آوران و پاک مردان نَنالیدند از اندوه و محنت بِدادند عالَمی را درسِ عزِت همه سَرمَشق از زهرا گرفتند به قلبِ شیرِ یزدان، جا گرفتند به پُشت پیرَهَن زهرا نوشتند ولایت را همه یکجا نوشتند به یادِ صورتِ زهرای اَطهَر شده ذِکرِ لَباشان، وای مادر به یادِ سینه، سوزانِ مدینه به یادِ قَبرِ پنهانِ مدینه بقیع و غُربَتَش در یادِشان بود غَریبیِ علی، فریادِشان بود شَب و تَنهایی و فَتّاحِ خیبر کنارِ قَبرِ دلبَندِ پِیَمبَر علی آن رهبَرِ یکتای اَفلاک خطابَش این چنین بودی بَر آن خاک بقیع ای خاکِ تیره همسَرم رفت ببین تنها شدم، آن یاوَرم رفت طَبیبِ فاطمه، خود بی طَبیب است زِ بَعدِ فاطمه حیدر، غریب است من آن شب ای بقیع، با سینه ی چاک بَتولم را سِپُردَم بَر تو ای خاک علی باغ و بهارَش بود زهرا علی دار و نَدارش بود زهرا مُحِقَّم دیده ام گَر خون بِبارَد مواظب باش زهرا، زخم دارد بقیع این گُل، جَمالِ زَرد دارد شکسته پَهلویَش هم درد دارد غَمِ زهرا دِلَم را سخت آزُرد میانِ کوچه ها یارَم زمین خورد اَجَل ایکاش آید، جان سِتاند مرا اَز درد و محنتها رَهاند جهان، بی فاطمه، چون جای من نیست بِمیرم، (بیکَسی) دردِ غَریبیست
🔘🔘🔘🔘🔘🔘 بند1⃣ کبوده روی مادر ورم رو گونه ش داره دید دو چشماش تاره پنهونی هی می باره جوری زده نامرد که افتاده رد دستاش سیاه شده بدجور جاش میزد یواشتر ای کاش دو دوستی محکم کوبید یهو به روی مادر محکم زمین خورد با سر مادرمون شد پرپر یه جوری محکم زد که چشمای مادر کور شد سیاه شد و بی نور شد صورتشم رنجور شد وای مادرم..... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند2⃣ بی هوا زد بی وجدان سوره ی کوثر افتاد هستی حیدر افتاد دخت پیمبر افتاد دستای اون سنگین بود خدا خودش میدونه که مادرم حیرونه گم کرده راه خونه کبوده روی مادر سیلی اون جوندار بود کارهمون کفتار بود که در پی آزار بود اصن یه جوری زد که چشاش به رنگ خون شد حسن براش گریون شد حتی خدا محزون شد وای مادرم..... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند3⃣ مادرمون مجروحه شکسته دستو بازوش در افتاده محکم روش خون میچکه ازپهلوش مادرمون مجروحه روز غمم امروزه میکشه آتیش زوزه در با مادر میسوزه مادرمون مجروحه اینقده که درد داره شب تا سحر بیداره زخمی یک مسماره مادرمون مجروحه دستمالی بسته روسر میگه با چشمای تر خداحافظ ای حیدر وای مادرم..... •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• بند4⃣ عَجّل وفاتی میگه ازین زمونه سیره دیگه داره میمیره از پیش حیدر میره عَجّل وفاتی میگه گوشه ی بستر مادر نداره حیدر باور شده روزای آخر نرو نرو یا زهرا(س) آروم نداره حیدر نرو قراره حیدر که خون نباره حیدر نرو نرو یا زهرا دنیا بی تو زندونه صفا نداره خونه زینبه تو دلخونه وای مادرم...
زبانحال ☑️بنداول اون کوچه ی باریک شد مثل شب تاریک وقتی حرومی شد به مادرم نزدیک صداشو بالا برد دل منو آزرد دستش که بالا رفت به روی مادر خورد وقتی افتاد مادر رو خاکا دیده های من شدن چون دریا دستش گرفته بودم اما نمیشد بلندشه حتی رو پا وای من ای ،وای من ای، مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بنددوم تو وسط کوچه حسن همون دم مُرد که دست اون نامرد به روی مادر خورد گوشواره ی مادر شکسته و خونی روی زمین افتاد به غیرتم بر خورد چشمای مادر من کم میدید ولی چشم من همش غم میدید آخه اون حرومیِ بی غیرت به زمین خوردن زن میخندید وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بندسوم مادرم و دیدو تو کوچه تنها زد با دست سنگینش سیلی به زهرا زد قباله رو وقتی گرفتش اون نامرد پشت سر بابام نامرد چه حرفا زد مادرم با دیده کم راه می رفت با یه دنیا درد و غم راه می رفت دستش و گرفته بود به دیوار تا خونه با قد خم راه می رفت وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• 💠💠💠9⃣4⃣5⃣💠💠💠
فاطمیه آمد و آواے غم بر پا شده رختِ غم رختِ عزا بر قامتِ دنیا شده فاطمیه آمد و ارض و سما شد داغدار تیغِ دشمن در کمینِ خانه ی زهرا شده فاطمیه آمد و تیغِ غضب در پشتِ در با شرارِ شعله ی دستانِ او در وا شده فاطمیه موسمِ درد و فراقِ مادر است زین مصیبت عالمی در ماتمِ عظمی شده فاطمیه آمد و طفلانِ زهرا بی قرار خانه ی مولا ز اشکِ چشمشان دریا شده فاطمیه آمد و زینب نشسته سوگوار باز هم ایّام حزنِ مادرش زهرا شده فاطمیه آمد و وا از دلِ زارِ علی کلبه ی احزانِ زهرا سوگِ غم بر پا شده فاطمیه آمد و چشمِ ملائک اشکبار میخِ سوزان سینه ی آلامِ زهرا جا شده فاطمیه آمد و خاکِ عزا بر سرِ کنید فاطمه در بسترِ غم بی کس و تنها شده فاطمیه آمد و غمهای مولا تازه شد داغِ زهرا در غم و آلام او معنا شده!