هدایت شده از منتظران نور
بسم الله الرحمن الرحیم
{بلکه زندگی دنیا را ترجیح می دهید ولی آخرت بهتر و ماندگارتر است}
بل توثرون الحیات الدنیا
والاخره خیر وابقی سوره مبارکه اعلی
خدایا دنیا را نه بزرگترین دغدغه ما قرار نده و نه به وسعت علم ما.
سرنوشت ما هم جهنمی نیست
و بهشت را سرا و منزل ما قرار ده و کسانی را که به ما رحم نمی کنند بر ما تحمیل مکن.. آمین🤲🏻♥️
هدایت شده از منتظران نور
✍ از بهر مادر
▪️«وقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا»[اسراء: ٣٢]
▫️(ای انسان!) پروردگارت فرمان داده است كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكی كنيد (و با آنان نيكو رفتار نمائيد). هرگاه يكی از آن دو و يا هر دو ايشان نزد تو به سنّ پيری برسند، (كمترين اهانتی بديشان مكن و حتّی سبكترين تعبير نامؤدّبانهای همچون) اُف به آنان مگو (و بر سر ايشان فرياد مزن) و آنان را از پيش خود مران و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو.
▪️پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «الجَنَّةُ تَحتَ أَقدَامِ الأُمُّهَاتِ.»
▫️جنت که بهشت جاودان است
▫️اندر کف پای مادران است
✔️ در اسلام پدر و مادر از جایگاه خاصی برخوردارند و خداوند در ابتدای آیه ۲۳ سوره اسراء، عبادت خود را مقرون به احترام به پدر و مادر دانسته است و بنا به تعبیر رسول اکرم صلی الله علیه وسلم: «رِضَی الرَّبِّ فی رِضَی الوَالِدَینِ»؛ رضایت خداوند به رضایت پدر و مادر وابسته است، به ویژه مادر که در تربیت فرزند نقش اساسی دارد.
تکوین شخصیت انسان مرهون خانواده و به ویژه مادر است؛ چرا که مادر از بدو خلقت و تولد فرزند، لحظه به لحظه در جهت تربیت، پرورش و بزرگکردن کودک با تلاش خستگیناپذیرش میکوشد.
تأکیداتی که در متون اسلامی بر توجه اولاد به احترام والدین و بخصوص مادر شده، قابل شمارش نیست و با تأسی به قرآن و احادیث رسول خدا صلی الله علیه وسلم، پدر و مادر در ادبیات جامعه اسلامی جایگاه خاص خود را دارند.
▫️گویند مرا چو زاد مادر
▫️پستان به دهن گرفتن آموخت
▫️شبها بر گهوارهی من
▫️بیدار نشست و خفتن آموخت
▫️دستم بگرفت و پا به پا برد
▫️تا شیوه راه رفتن آموخت
▫️یک حرف و دو حرف بر زبانم
▫️الفاظ نهاد و گفتن آموخت
▫️لبخند نهاد بر لب من
▫️بر غنچهی گل شکفتن آموخت
▫️پس هستی من ز هستی اوست
▫️تا هستم و هست، دارمش دوست
افکار و اندیشه پدر و مادر و کردار و گفتار آنان ناخودآگاه به فرزندان منتقل میشود و از نظر روانی پدر و مادر بهترین الگو برای فرزندان خود هستند.
کسی که تمام وجود خود را صرف خوشبختی تو میکند و بر اساس فطرت پاک خدادادی از ابتدای نوجوانی یکی از اهداف ازدواج در عمق جان مادر، تولید مثل و عشق به تولد فرزند است و آن جزئی از پروسه زناشویی و بلکه رکن اهم آن میباشد، به نظر شما فرزند چگونه میتواند این همه فداکاریها و جانبازیها را جبران کند، جز اینکه در مقابل روح بلند مادر و از خود گذشتگیهای بیاجر و منت به مقام شامخش کرنش کند.
متأسفانه با تبدیل جهان به دهکدهی کوچک و جهانیشدن و نظم نوین جهانی که تهاجم فرهنگی در راستای آن صورت گرفته، این کانون گرم خانوادگی و این احساسات پاک و بیآلایش، مورد شدیدترین حملات فرهنگ منحط غرب قرار گرفته و اگر اندیشمندان مسلمان با راهکارهای معقول و تلاش علمی در جهت مقابله با این تهاجمات به پا نخیزند، دشمنان این کانون پر مهر و محبت و عاطفه را بر هم زده و آن را متلاشی خواهند کرد.
مادر... یک احساس پاک و بیریا، پر از عاطفهی بیگرد انسانی، سرشار از عشق و ایثار و فداکاری، و معلم پایدار و بدون مزدی است که او درد زایمان را تحمل میکند و پدر نگران است که نوزاد، دختر نباشد!
او بیخوابی میکشد و پدر خواب حوریان بهشتی را میبیند...
او یک عمر عشق میکارد و کینه درو میکند...
دستمریزاد به همه مادران چشم به راه فرزندانِ بیرحمی که آنان را در سالمندی رها کرده و این همه ایثار و سختی و بیخوابی و درد و آلام و رنجهای دوران کودکی خود را فراموش کردهاند…
آفرین بر زنان پاکباختهای که به تعبیر قرآن: «سبب مودت و رحمت و آرامش وسکون درونی مردان خویشاند.»
هدایت شده از منتظران نور
🍃 دربارهی قرآن؛
🔹بزرگترین رحمت خداوند، تعلیم قرآن است.
👈الرَّحْمَنُ
[خداى] رحمان
عَلَّمَ الْقُرْآنَ
الرحمن ٢_١
قرآن را ياد داد
🔹قرآن را فرا نمی گیری مگر این که رحمت خدا شامل حالت شود.
👈ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ...
قصص
و تو اميد نداشتى كه (اين) كتاب (آسمانى) به تو القا گردد، (و اين نزول نبود،) مگر رحمتى از سوى پروردگارت..
🔹خداوند ابتدا بنده اش را مورد رحمت قرار می دهد سپس به ایشان تعلیم وآموزش می دهد.
👈فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً
کهف۶۵
پس (در آن جا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود، رحمتى (عظيم) به او عطا كرده بوديم و از نزد خود علمى (فراوان) به او آموخته بوديم.
🔹محفوظات و معلومات هرشخص پایدار نمی ماند مگر با رحمت بی کران خداوند متعال.
👈وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا
إِلَيْكَ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا
إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ
اسراء٨٧_٨۶
واگر بخواهيم، هر آينه آنچه را به تو وحى كردهايم، (از يادت) مىبريم، سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما از تو دفاع كند.
جز رحمت از پروردگارت..
هدایت شده از انتخابات،اطلاع رسانی
📚 داستان کوتاه
در زمانهاى قديم، مردی ساز زن و
خواننده ای بود؛ بنام "برديا"
که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت
بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند
و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود
و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد
و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر، مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر
اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.
به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار
و زیر بار منت ناکسان قرار نده.حسبی ربی
🕋🕋فقط بگو الله🕋🕋