از خــانــه تــا خــدا
#نکات_مهم #گامدوم 👇 ✅ گامدوم شهامت بیشتری میخواد😊 ❤️ بخشش 🔷 باید تمام کسانی که به خا
#نکاتمهمگامسوم :
✅ بدونین خیلی از آدم ها هستن
که فرصت تخلیه انرژی منفی
درونشون رو نداشتن
✅ یا حتی توفیق آموزش دیدن یا
حتی فکر کردن این اصول مهم
رو به دست نمیارنن
✅ پس بدون اگه این اصول به دستت
رسیده و گام به گام داری پیش
میریی حتما خداوند که مدیر عالم
هستن نظر ویژه ی بهت داره
این خودش یک نشانه هست که
وقتش رسیده که یک تغییر کنی 😍
🔴 گام سوم :
انرژی منفی بزرگ که هر روز
هم بزرگ تر میشه
و باید از بینش ببریم
❌ فراموش کردن خاطرات تلخ گذشته
⭕️ زمان میگذره تو هم از خاطراتت بگذر
✍ ۶ تا راهکار مهم و عالی تو فایل صوتی
گفته شد حتما گوش بدین ☺️
❌ اگه کسی در گذشته زندگی کنه
دچار افسردگی میشه
❌ و اگه کسی در آینده زندگی کنه
دچار اضطراب میشه
✅ عاقلانه این هست که برای ساختن
یک زندگی موفق حال و اکنون
زندگی کنیم
🔷 امام علی علیه اسلام :
آن چه گذشت از دست رفته
و آن چه که میاد کجاست
برخیز و فرصت میان این
دو نیستی را دریاب
🌷 مراقب حالتون باشین
♈️ بریم سراغ گام چهارم 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
هفت سین دلت را این گونه بچین💚
که نه یک سال ، بلکه عمری را
زیبا به پایان برسانی
❤️سلامتی را بگذار در بالاترین نقطه دلت
که هیچ چیز برتر از آن نیست🌹
💚 سعادت را از خدا بخواه
که او با لطف و کرمش به تو
خواهد بخشید
💙 سربلندی را در دلت جای ده
که بزرگت خواهد کرد
💕ساده لبخند بزن و ساده زندگی کن☺️
🌿سکوت ، سرزندگی و صلابت
را فراموش نکن
💓 گاهی باید سکوت کرد و انتظار کشید
سرزنده بود و زندگی کرد
سختی کشید و سنگ بود . . .
💚 اما انسانیت را از یاد نبرد..
مهر و محبت رافراموش نکند
🏖
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمتسیهفتم
او رفت و من همان پشت دروازه دلم برایش تنگ شد .
کاغذ مچاله شده در دستم بود .
رسید هدیه ی مرتضی ...
اشکهایم را پاک کردم و رفتم بالا
فردا محمد پیغام داد که :
_ سلام مامان جان دونستید که آقا سید دیشب رفتن ماموریت ؟
+ علیک سلام نور دیده
بله مادر ...
گفت بهم ...
عمه و جمیله هم تماس گرفتن و صحبت کردیم .
به عمه که شرمنده بود گفتم :
+ تنتون سلامت باشه عمه جان
هیچ اشکالی نداره ...
به امید حق دو سه هفته دیگه که برگشتن کار رو پیش میبریم .
اما خودم تب داشتم .
دائم تلگرام آنلاین میشدم و چک میکردم
دو سه بار پیغام داد و از حالش باخبرم کرد .
دانستم که نزدیک شهر بوکمال است .
محمد برایم گفته بود که آن شهر آبان سال گذشته آزاد شده ولی گویا هنوز داعش شیطنتهایی داشت.
آخر شب با هم چت کردیم .
کلی قربان صدقه اش رفتم تا مراقب خودش باشد.
_ طیبه جانم !
اگه منو واقعا دوست داری نگران شهادتم نباید باشی .
حرف سنگینی بود .
دلم میخواست بگویم :
خیلی نامردی
خیلی بیشعوری
با منی که دیشب محرمت شدم از شهادت حرف میزنی ؟
اما باید جوابی میدادم که به او قوت دهد .
پس حرف دلم را گفتم :
+ من همیشه به شهادت تو فکر کردم
همه این سالهایی که با محمد و رسول آمدید و رفتید ...
_ واقعا !!!
با گریه برایش مینوشتم .
+ حتی عکس شهادت تو و بچه ها رو انتخاب کردم .
مرتضی شهادت توفیقه و لیاقت میخواد .
ان شاءالله نصیب همه آرزومنداش بشه ...
به وقتش ...
_ راس میگی طیبه
اینو فقط میتونم به تو بگم
من همیشه دنبال شهادت بودم
به خصوص از وقتی که تو رفتی
از دنیا سیر بودم .
رفتم تفحص شاید قسمتم بشه نشد .
اومدم سوریه
داعش پارسال تموم شد ولی شهادت نصیب من نشد .
نماز شب خوندم .
چله گرفتم .
به مامان فاطمه گفتم برام دعا کنه ولی نشد که نشد .
نمیخره منو
تازه الان دلیلش رو متوجه شدم .
حدس میزدم دلیلش چه بوده اما ترجیح دادم سوال کنم .
+ چی بوده عشقم ؟
_ دلیلش تو بودی .
+ وا یعنی چی من بودم ...
من به این خوبی ...
_ دلیلش تو بودی از این نظر که
من عشقی تو دنیا نداشتم و به خدا میگفتم منو ببر .
من تعلقی نداشتم .
نه عشقی...
نه بچه ای ...
نه مال و منالی ....
یکی که هیچی نداره پس دل بریدن از دنیاش ارزش نداره .
واسه همین به مراد نمیرسیدم .
حرفهایش برایم گوارا بود
مثل تشنه ای که به آب رسیده باشد .
_ طیبه دیروز تو جلسه وقتی از حساسیت این ماموریت گفتن فقط تصویر تو جلوی چشمهام بود .
سخت بود پذیرفتن این ماموریت
اما چیزی هم نبود که بتونم دست بچه ها بسپارم .
برای اولین بار دل کندن واقعی رو تجربه کردم .
تو هم که آخر شب تکمیلش کردی با اون پیشنهادت 😉
+ خوب کردم ...
آفرین به من .... 😇😇
الان اگه شهید بشی اجرش دو برابره احتمالا 😂
بالاخره یه بغلم غنیمته 😉
_ عزیزمی ...
دختر دایی دانای من
طیبه ی عاقل من
زن مومن من
خدا میدونه چقدر خوشحالم که خدا بازم تو رو بهم داد .
الان اگه شهید بشم سرم بالاست
میگم من از طیبه گذشتم
خدایا به عشق خودت ...
اشک هایم را پنهان میکردم .
باید پیام هایم پر امید بود .
+ فرمانده ی من ...
آخه کجای دنیا فرمانده به خوشگلی تو دیدن
با اون قد و بالا و چشمهای قشنگ 😍
به اون زنهای سوری بگو به تو میرسن چشمهاشونو درویش کننااا... 😏
_ بااااشه ...
اصلا همش ماسک و کلاه میگذارم.... خوبه حسود خانم 😂😂
+ حسودی نیست
غیرته
تو دلبر منی
اگه دوستم داری حسابی مراقبت کن .
_ طیبه جان یه چیزی میخوام اعتراف کنم .
+ زود باش ...
زود زود ...
_ اینو میگم که اگه شهید بشم روم بشه روز قیامت نگات کنم .
+ وا ...
کشتی منو ...
بگو ...
_ من یه دلبر دیگه هم دارم .
ببخش
ولی باید میگفتم بهت ...
یک لحظه تپش قلب گرفتم .
من آرکیتایپ هرای بالایی دارم که حسابی روی مردش حساس است ، اما صدم ثانیه دستش را خواندم .
+ زهر ماااااررررر
مرض
_ باور کن راس میگم ...
+ بله باور میکنم .
ای من به فدای اون دلبر شما بشم .
من و بچه هام و کل ایل و تبارم به فدای دلبر شما ...
اصلا ایشون حضرت دلبر هستن ...
_ عااااااشقتمممم ...
خدایا شکرت که تو این دنیا یکی رو قسمت من کردی که به دلبر من میگه حضرت دلبر ...
+دیگه لوسم نکن حالا 😊
ان شاءالله امام زمان نگامون میکنه .
ان شاءالله میخره و میبره دلبر جان شما
ولی به وقتش ...
من و تو کلی کار داریم دیگه
گروه جهادی...
جوونها...
کارهای فرهنگی ...
پس بگیر بخواب که فردا خواب آلو نباشی گیرت بندازن نامردااا ...
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
_ باشه مهربون ...
شبت بخیر ...
+ شبت بهشت ...
_ ای خدااااا شب بخیر گفتنت هم خاصه ...
+ معلومه که خاصه
شب مرتضای باتقوای من بهشت باشه ان شاءالله ولی فقط یه حوری داشته باشه تو بهشتش اونم طیبه ...
خدااااا شاهده مرتضی شهید بشی بری حوری بازی و از اینجور حرفها ، بالاخره که میمیرم ، میام چشمهای دونه دونشونو در میارم 😏
_ چشم ...
چشم ...
اصلا من غلط بکنم
تو بهشت منتظر میمونم تا بیایی بشی خانوم قصر من ...
خوبه ؟
+ آره این شد یه چیزی ...
حالا که از من دل کندی و رفتی پس حقته تو بهشت تنها بمونی تا برسم خدمتت 😏
همینطوری چت میکردیم که دیگر چشمهایم بسته شد ...
صبح برای نماز دیدم او دیرتر از من خوابش برده و برایم پیغام گذاشته که زود میرود و تا ظهر امکان پیغام ندارد و خواسته بود که نگران نباشم .
صبح با درد دست چپ از خواب بیدار شدم .
پشت کمرم هم درد میکرد .
رفتم دانشگاه ...
بعد از تدریس رفتم موسسه
بچه ها داخل کلاسها بودند و مربیها مشغول تدریس ...
رفتم داخل دفتر و چادرم را درآوردم .
بهار ( خانم منشی ) برایم چای آورد .
_ استاد جانم ، امروز دو تا جلسه دارید و دو تا مشاوره که یکیش تلفنیه ...
+ باشه نازنینم ...
ممنون ازت مهربون ...
_ خواهش میکنم...
تا نماز بخونید نهارتونم میارم .
+ خیر ببینی ...
الان میلم نیست ...
میگم بهت حالا ...
رفتم سرویس و وضو گرفتم
سجاده ام را پهن و چادر سفیدم را سر کردم .
برای آخرین بار تلگرام و واتساپم را نگاه کردم .
آنلاین نشده بود ...
رکعت دوم یا سوم بودم که تلفنم زنگ خورد .
صدای آهنگش مشخص میکرد که تماس تصویری واتساپ است ...
سر نماز دلشوره گرفتم ...
اشکهایم بی اختیار میریخت
چرااا ...
در همان چند دقیقه یاد زنهایی افتادم که همسرشان سرباز این مسیر است .
خدایا توان آن زنهای صبور را به منم عنایت کن ...
سلام نماز را دادم .
برای سلامتی امام زمان صلوات فرستادم
گوشی را برداشتم .
تماس از مرتضی بوده ...
تصویری گرفتمش
جواب نداد ...
تماس صوتی برقرار شد .
+ مرتضی ...
مرتضی ...
#ادامه_دارد ...
❌ هیچ وقت فکر نڪن
ڪہ امامزمان"عج"ڪنارت نیست
✅ همه حرفها و شِکایتهارو
بہامامزمانبگو.......
👈 واین رو بِدون ڪہ تاحرکت نڪنی
برڪتی نمیاد سمتت........!
🤲 #اللهمعجللولیکالفرج
🌱خدایا ! زنده کن شوق دعا را
شبی سرشار کن از خویش ما را...
🌱 ببین چشم انتظاران بهاریم
پر از آیینه کن تقویم ها را...
#امام_زمان
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
@azkhane_takhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨بــاور کـنـیـد
💛✨دیــدن هر بـامـداد
❤️✨اتفاق ساده ای نیست
❤️✨خوشایندست و تکرار ناپذیر
💛✨پرندگان بیخود شلوغش نمیکنند
❤️✨امروزتان زیبا و پراز آرامش
💛✨هرکجا هستين
❤️✨سهمِ امروزتان یه بغل
💛✨شــادی وآرامــش
❤️✨بـا لـبـخـنـد بــه
💛✨استقبال زیباییهای
❤️✨زنـدگـی بـرویـد
💛✨لحظه لحظه ی زندگیتون
❤️✨پرازنغمه خوش عشق
#صبح_بخیر
🦋👇
─━━━━⊱🍃✿🦋⊰━━━
@azkhane_takhoda
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#با_قرآن_شروع_کنیم ☀️روزمان را
💖 امروزهمنعمتخداست 💖
💖 قــــدرش را بـــدانــیــم 💖
☀️صفحهامروز۴۱_سورهبقرهآیه۲۴۹-۲۵۲
#تلاوت_یک_صفحه
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
@azkhane_takhoda
سلـ😍ــام دوستای بینظیـــــر و مهربونم
حال و احوال تون چطوره😇
☺️میبنیم که حسابی روزای اخر سال مشغولین... 🤩
💫🌺💫🌺💫
از خــانــه تــا خــدا
#حرف_خودمونی_۲۳ ✅ بذار اصلا یه چیز بگم خیالتو راحت کنم! ❌ هرکی بهت گفته :تو میتونی جو
#حرف_خودمونی_۲۴
✅این همه گفتیم رنج رنج رنج...
🔷 خب یه راه حلی ،
یه حرفی،
یه چیزی،
خب اینجوری که نمیشه...😐
هی بشینیم هی بلا بریزه سرمون
بعد هی لبخند بزنیم بگیم 😏
💙 واااای خدایا شکرَت
که مرا قابل دانستی !!
به من بلا دادی...
شکرت که دارم زیر مشکلات لِه میشوم!!
❓یعنی کلا رفتار ما با رنج باید
چه شکلی باشه؟؟؟
❌ منفعلانه بشینیم بدبختی بکشیم؟؟
فکر کردی خدا خوشش میاد
از این رفتار؟؟😒
✅ ما برای رنج نکشیدن ،
یه کار خیلی حررررفه ای
میتونیم بکنیم😎
✅ یه کاری که اصلا خود رنج،
کاسه کوزشو جمع کنه
تشریفشو ببره😁
❓ میدونی چیکار
🔴 ما برای از بین بردن رنج....
👈 خودمون باید بریم سراغ رنج😎
چیه؟؟ 😒
چرا اونجوری نگاه میکنی؟؟😒
✅ من که گفته بودم نمیشه
زندگی بدون رنج باشه!!
✍ اما اینجا یه #نکته داره😉
اونم اینکه...........
⬅️ رننننج داریم تا رننننج
مهم نوع رنجه!
♈️ یادت باشه قبلا گفتم
دو مدل رنج داریم😊
✅ رنج خوب
✅ رنج بد
🔴 یا به عبارتی👇
✅ رنجی که رشدت میده
✅ و رنجی که رشدت نمیده!
🔴 یا به عبارت دیگری👇
✅ رنج به عرش برنده
✅ رنج به فرش کشنده
😊
با این دو تا رنج باید بازی کنی😉
❓میدونی مدل بازیش چجوریه؟؟👇
https://harfeto.timefriend.net/16750523378352
#ادامه_دارد
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درسیازدهم:
چطوری میشه احساس هیچ بودن کرد؛
ولی شاد بود؟
🍃🌹🌹🌹
☑️ تو این درس میخوایم
دربارۀ رابطۀ عشق و بزرگ
دیدن خدا حرف بزنیم.
👈 عشق با عظمت
تناسب خیلی مستقیمی داره:
✅ هر چی معشوق بزرگتر باشه
عشقِ عاشق شدیدتر میشه.
❌ خیل ها فکر میکنن این زیباییه که
اصلیترین عامل شدّت پیدا کردن
عشقه؛ در حالی که عظمت و بزرگی
بیش از زیبایی توی عشق مؤثره.
🔻کار دین اینه:
میگه تو خودت ذرّه هم نیستی؛
ولی خدا بزرگتر از اونیه که
به وصف بیاد.
▫️حالا آدمی که به هیچ بودن خودش
باور داره، بزرگی که توی وجودش
نیست رو توی اون وجود بزرگ؛
یعنی خدا جستجو میکنه
▫️و نداشتههاش رو توی اون میبینه
و عاشقش میشه.
⛔️ اگه کسی حقیقت عشق رو بفهمه،
نمیتونه انکار کنه که عشق وقتی
واقعی باشه، عاشق دوست داره
در نهایت ذلّت در برابر معشوق باشه.
• این ذلّت خیلی دوست داشتنیه.
• آدما دوست دارن ذلیل باشن.
• حالا هر چقدر که معشوق عظمت بیشتری داشته باشه، عاشق احساس ذلّت بیشتری میکنه و این لذّت عشق رو زیاد میکنه.
▪️امّا توی عشقای دنیایی، معمولاً
اندازۀ معشوق ثابته،
• پس برای این که عاشق بتونه لذّت
ذلیل بودن در مقابل معشوق رو
بچشه، باید خودش رو کوچیک و
کوچیک کنه
• و توی خیالش تا میتونه معشوق
رو بزرگ و بزرگتر؛
• یعنی این بزرگی توی عشقای دنیا خیالیه؛
▫️امّا توی عشق بین بنده و خدا، بنده
کار چندانی با خودش نداره.
▫️عظمت خدا رو درک میکنه و خود
بخود، خودش رو کوچیک میبینه
و هیچ،
▫️و وقتی این عظمت درک شد،
پای اون ذلّت وسط میاد
▫️و بعدش این «لام» میره قبل از
اون «ذال» قرار میگیره و میشه لذّت.
❔دقت کردید؟ 😍
🔰همون طوری که قبلاً هم گفتم
میزان رشد من و شما توی دینداری
و ایمان بستگی به میزان رشد
محبتمون به خدا داره.
☘و الَّذینَ آمَنوا أَشَدُّ حُبّاً لِله.
رشد محبّت هم نشونههایی داره.
✅ یکی از نشونههای خیلی ویژش
همین احساس ذلّت و لذّت
بردن از اونه..
❌این احساس ذلّت،
گمشدۀ امروز بشره.
⬅️ عبادت اگه همراه با عشق نباشه،
شاید در اندازۀ ادای تکلیف خوب باشه
که حتماً هست؛ امّا اون لذّتی که
میشنوید اولیای الهی از عبادت
میبرند رو نخواهد داشت.
⁉️در بارۀ این که چرا ما طعم عبادت رو
نمیچشیم، حرفای زیادی زده شده؛
امّا به این نکته هم خیلی باید
توجّه کرد که:
🔺عبادت وقتی با احساس ذلّت همراه
نباشه، عبادت نیست که بخواد
لذّتی داشته باشه.
‼️ما اگه بتونیم توحید جوون امروز رو
قوی کنیم؛ معبود رو بهش خوب
معرفی کنیم؛ طوری که عظمت ببین
خدا رو درک کنه،
✅ دیگه لازم نیست بشینیم براش از
فلسفۀ عبادت بگیم تا راضی شه
عبادت کنه.
🔺از پیشت نمیره تا وقتی که بهش بگی
باید چی کار کنه تا بتونه عبادت این
معبود رو به بهترین شیوه انجام بده.
⏮ شرح بیشتر این بحث و روایات مربوط
به اون رو تو فایل پی دی اف بخونید.
#خلاصه_درس یازدهم
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس یازدهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇