📝توصیه های کاربردی
💢راه های ورود لقمه های ناپاک به زندگی انسان، خیلی زیادن و مقابله با اونها، همّتی والا و دقّتی عمیق میخواد.
⚠️ لذا باید توجّه داشته باشید که تاثیر لقمه حرام بر زندگی انسان بسیار عمیق و ماندگار هست و لذا صرف مراقبت قبل بارداری یا چند ماهه بارداری نمی تونه ضامن رفع و دفع آثار وجود این مشکل در زندگی در زمان های قبل و پس از بارداری باشه.
🌀 بلکه همه ما باید در تمام طول زندگی نسبت به این مساله حسّاس باشیم و راه های ورود اموال ناپاک به زندگی را مسدود کنیم ]<--
🤲و با همه این مراقبت ها، متضرّعانه از خداوند کریم بخوایم که ما را از ابتلا به این گناه عظیم حفظ کنه.
💯منتهی در دوران بارداری باید نسبت به این مسئله حسّاسیت ویژه داشته باشیم و سطح این مراقبت رو بیشتر کنیم.
مثلا👇
➖بریم مسایل فقهی مربوط به کسب و کارو یاد بگیریم و درامدهایی که داریم رو مورد دقت و بررسی قرار بدیم و اگر برامون امکان نداره از کسی که در این زمینه تخصص داره مشاوره بگیریم...🔎
➖در انجام وظایف قانونی و شرعی در محیط کارمون کوتاهی نکنیم تا به خاطر کم کاری،خدای نکرده، درآمدمون دچار مشکل نشه.
➖هر روز صدقه بدیم و گاهی یه مبلغی به عنوان «ردّ مظالم» پرداخت کنیم یا اگه به کسی بدهی داریم بیخیال نباشیم و حتما در صدد پرداخت بدهیمون باشیم یا ازشون فرصت بگیریم...🌾
✅✅حتما حتما خمس و احیاناً زکات اموالمون رو پرداخت کنیم .اگر از قبل هم نسبت به آنها بی توجّهی کردیم می تونیم با مشورت یک روحانی امین و عالم، به روش مناسب اونها رو جبران کنیم.
👈مطمئن باشید که پرداخت این پول ها ذرّه ای مشکل مالی براتون به وجود نمیاره؛ بلکه روز به روز برکت و وسعت زندگی شما بیشتر میشه🔝
#تربیت_فرزند
#تربیت_فرزند
#نکته
⚠️ مامان عزیز؛ اگه شما، بخاطر شغلتون، بچهتون رو تربیت نکنید
و بسپاریدش به خاله و عمه و مهدکودک و....، هیچکس دیگهای نمیتونه اینکارو بکنه...!!💯
🌀 اما اون شغلی که بیرون میرید، اگه نرید چندین نفر دیگه هم میتونن انجامش بدن✔️
حله آقا؟😊 رهبر عزیز هم قبلا در بیاناتشون به این مطلب اشاره کرده بودن👌👇👇
❤️ پایۀ بهشتی شدن هرکس از #مادر است...!
🍃 اگر در دامن مادر که بالاترین محل «تربیت» است، بچۀ خوب از کار در آمد، این تا آخر به همان تربیت بچگی که شده باقی میماند!
🍒← مگر یک عوامل بسیار قویای او را برگرداند...!
🌺امام خامنه ای🌺
#همسرداری
❤️ یه خونه ی گرررم و پر از صفا، خونه ای هست که توی اون؛
🌸« مرد به خانمش محبت بکنه و مراقب دلش باشه و زن، به آقاش احترام بذاره و مقتدرش کنه»😍
🍃تو همچین خونه ای ، بچهها انقد قشنگ تربیت میشن که بیا و ببین😌
@azkhane_takhoda
از خــانــه تــا خــدا
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ #سخنرانی_دکتر_حبشی #جلسه_چهارم ←موضوع→ "اقتدا
سلام خوبین 😊
عصر همگی بخیر و منور به انوار الهی 💫
با تشکر از شما دوستان همیشه همراه🍃🌸
بریم سراغ مبحث #همسرداری 👌
ان شاءالله که سالم و سلامت و تندرست باشید و حال دلتون هم عااالی باشه💖
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
#سخنرانی_دکتر_حبشی
#جلسه_پنجم
←موضوع→
"اقتدار مرد"
✦مهم ترین مشکلی که مرد در زندگی ش داره همینه؛
#اقتدار را #نابهجا استفاده میکند
دو تا مفهوم از اقتدار به دست میاد
یکیش غلطه متاسفانه آقایون بیشتر سمت این تفسیر از اقتدار رفتند علتش هم اینه که
چون اقتدار در مرد تولید قدرت میکنه آقا از این قدرت استفاده میکنه برای اعمال #سلطه
نه لازم نکرده، بشین، هرگز، مبادا، نبینم، صلاح نمیدونم، تکرار نشود، ببین چی میگم... 💢
از سلطه اش استفاده میکند
در حالی که خداوند در تامین این امکان عظیم به مرد در شکل درست و قرآنی قصدش این نبود که مرد را سلطه کند میخواست مرد ستون، پایه و تکیه باشد برای زندگی ✔️
❦خداوند مرد را محکم و زن را نازک و لطیف بگذارد بر پایه مرد
آقایی که این ترجمه را به سمت سلطه برده گذاشته زیر پا 👣
زن از این نمای مرد بیزار و فراریه در حالی که به این #نمای مرد مشتاق و عاشق 💞
❉ یه وقتی یه آقایی در جلسه به من گفتن پس چرا قرآن میگه الرجال قوامون علی نساء؟
گفتم شما قوامون رو ترجمه کن
گفت اینکه یعنی قوامون علی نساء
گفتم این میشه عزیزم مسلطون علی نساء
قرآن هم برای به کار بردن واژه ها که همینجوری عمل نکرده هر واژه متنی دارد عمقی دارد میتونست بگه مسلطون علی نساء
قوام رو که من و شما نباید تفسیر کنیم باید بریم سراغ مفسر اش
مفسر کبیر قرآن علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان میگه
✥ عرب وقتی یک نهال تر و تازه هست نمیتونه بار خودش رو تحمل کنه یه چوب سختی رو میاد زیر این حائل میکنه به این میگه قوام تا کمک کنه این درخت سر پا بایستد
الرجال قوامون علی نساء
قوام احاطه نیست، سلطه نیست پیداست.. ✅
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
خب بگذریم ...
❃اگر مرد بیاد به سمت این ترجمه ی حقیقی اقتدار بریم ببینیم که چی پیدا میکنه
✌️ دو تا ترجمه داره
یک ترجمه ش یعنی آقایون باید این دو تا ویژگی ها رو در خودشون بیابند
#استحکام؛
ببینید به این تخته نمیشه تکیه داد قوام کافی نداره ولی به این دیوار میشه تکیه داد این محکمه
وای که کو مرد محکم؟ مرد مسلط زیاد
کو مرد محکم❓
خانوم میگه میخوام یه مطلبی به شوهرم بگم جرئت نمیکنم
بدش نیاد، ناراحت نشه، قهر نکنه، آزرده نشه، دلخور نشه، اصلا بگم؟ واکنشش چیه؟
میترسه بیاد مطلب ش رو به مرد تکیه بده 🚫⭕️
اون خانوم میگفت من هر وقت میخوام با شوهرم برم خونه مادرم ناچارم روز قبل برم همه خانواده م رو سفارش کنم که شوهرم رو دارم میارم....❕
بابا یه چیزی نگی بدش بیاد
مامان به موقع پذیرایی بکنی دلخور نشود
داداش از اتاق بیرون بیا سلام ش بدی که بهانه دستش ندی
که آقا رو آوردیم
اینکه مرد نیست نکبته ... ⚠️
مرد باید #قوام داشته باشد مردی مرده که اگه تو خونه مادر خانوم بهش جسارتی هم شد زن سراسیمه بیاد بگه وای ببخشید مامانم حرف بدی به شما زد 😣
کدوم حرف رو میگی؟ اینکه مامان از روی سادگی و صمیمیت ش یه چیزی گفت؟ فکر میکنی من بدم اومد؟ ابدا ✅
ما می بینیم تو خونه مادر به بچه میگه بابات خوابیده برو کنار.می دونی اگه بیدار بشه...
✪ اگر مادر هم می اومد به بچه تذکر می داد مرد باید بگه ولش کن خانم بذار راحت باشه.
بابا جون بازیت رو بکن حتی اگه بچه بگه بابا بپرم رو شکمت؟
بگه بپر بابا...
این مرد دیواره، محکمه، میشه بهش تکیه کرد اگه خیس و رنگی باشه تکیه نمیده!چرا؟چون استحکام نداره، امن نیست.
#امن بودن شرط دوم و لازم و اساسی در اقتدار مرده 🍃✅
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
❃خانمی گفتن من الان که به شما زنگ زدم، گوشی داره از شدت اضطراب در دست من می لرزه!
پرسیدم چرا؟
گفت یک آقایی هست زنگ می زنه خونه ما مزاحم میشه😬
گفتم خانم شما با ایشون قول و قراری گذاشتی؟سر و سری داشتی؟
گفت نه به هیچ وجه.من اصلا نمی دونم این آقا کیه!
گفتم خب پس چرا به شوهرت نمیگی⁉️
گفت ترس من شوهرمه!میگید بهش بگم؟ناراحت نمیشه؟یه وقت طغیان نمی کنه؟ممکن نیست به من نسبت بد بده؟
❉ این زن تحت فشار روانیه، باید بیاد سمت مامن و پناهگاهش،خود پناهگاهش مصیبته!
چه بکنم؟
اقتدار اقتدار
✅
آقایون اگه می خواین اقتدارتون مفهوم حقیقی داشته باشه برید سراغ امن و استحکام
🔸دو تا نشانه سلبی هست که اقتدار شما را خراب می کند.
اگر به وجود بیاید
برای اقتدارتون دو نشانه ایجابی هست که اقتدارتون رو نمایان می کنه.
✪اون سلبی ها چیه؟
1⃣مرد مقتدر دستور نمی دهد.فرمان نمی دهد. آقایون هر قدر فرمان بدید از اقتدار افتاده اید.
عه! به ما عکس اینو گفتن!
گفتن دو تا فرمان بده معلوم بشه یک مردی هم تو این خونه هست...😡
اگر نباید فرمان بدیم، اقتدارمون رو چطوری نشان بدیم؟🤔
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
خانواده حضرت امام(ره) میگن امام هیچ وقت تو زندگی فرمان نمی داد ✅
نمی فرمودن یک چایی بریز.اشاره ای به فرمان داشتن.مثلا سماور روشنه⁉️
قرآن منو بیارید
این طور نمی گفتن می فرمودند چشمتون به قرآن من نیوفتاده؟👉🏻
#اشارهای به فرمان
آقایون امتحان کنید لطف رو با فرمان به زن بگید جلوش وایمیسه ✋
لباس بپوش بریم یه دوری بزنیم!امشب که نه بذار برا فرداشب.
یک مقاومتی در برابر فرمان می کنه.چون بوی #سلطه میده.
حالا برو به خانم بگو حوصله داری؟
نه امشب خسته ام😴
نه بگو اذیت میشی
نه شما بگو
التماس فرمانت رو می کنه
به پسرش گفت یک لیوان آب بده 🍶
گفت چرا همش به من میگی!؟
گفت دختر یک لیوان آب بده.
بابا می بینی که من مشغولم کار دارم.
خانم یک لیوان آب بده
خب پاشو خودت بریز‼️
💯اگر مرده اینطور می گفت:کدومتون آزادید؟ نه همتون مشغولید ول کن...
می گفتن نه بابا بگو نه مزاحمتون نمی شم.شما بگید چی می خواین؟
التماستم می کنن.
مرد مقتدر مردی نیست که بیاد بگه بپوش می ریم خونه مامان صحبتی هم نباشه! 💢
نخیر مرد مقتدر میاد میگه حوصله داری یه سر تا خونه مامان بریم؟
#اشارهی به دستور
دستور مرد رو از اقتدار می اندازد.دیگه چی؟
2⃣ تهدید و فشار
نمی گذارد مرد مقتدر از تهدید و فشار اجتناب می کند..
این مبحث ادامه دارد
جلسات بعد را دنبال کنید...
#نکته
#همسرداری
«مقایسه ممنوع»؛
⛔️خانم محترم! آقای محترم!
حواست باشه که همسرتو با بقیه مقایسه نکنی؛ نگو درد و بلای فلانی بخوره تو سرت،برو از اون یاد بگیر...!!!
⚠️ این کار رو بکنی، «آرامش» خونه و همسر رو بدجور بهم میریزی اونوقت خدا نکرده ممکنه همسرت به هرزگی کشیده بشه
تو این شرایط عصبانیت سعی کن بجای مقایسه کردن، یکم با هوای نفست مبارزه کنی و هرچیو به زبون نیاری🙂❤️
💥 #اطلاعیه 💥
❇️ چطور میتونم اخلاق و رفتار همسرم رو عوض کنم؟ 🤔
چیکار کنم که شوهرم باهام خوب باشه و بهم محبت کنه؟🥰
چیکار کنم که شوهرم سراغ روابط بیرون از خونه نره؟!😰
🔶 پاسخ همه این سوالات از در کانال زیر:👇🏼
@azkhane_takhoda
همراه با صحبت های جذاب دکتر حمید #حبشی😍
از خــانــه تــا خــدا
💥 #اطلاعیه 💥 ❇️ چطور میتونم اخلاق و رفتار همسرم رو عوض کنم؟ 🤔 چیکار کنم که شوهرم باهام خوب باشه
دوستان عزیز لطف کنین
✅برای دوستان و عزیزانتون بفرستین
❌متاسفانه هیچ کجایی نه مدرسه نه خانواده و نه دانشگاه
🔴همسرداری رو به جوان ها یاد ندادن که باید چیکار کنن و برای همین این همه مشکل دارنن
♈️برای عزیزانتون بفرستین تا بیشتر مردم آگاهی پیدا کنن و روابطشون روز به روز بهتر و عالی تر بشه 😊😊
35.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#با_قرآن_شروع_کنیم ☀️روزمان را
💖 امروزهمنعمتخداست 💖
💖 قــــدرش را بـــدانــیــم 💖
☀️صفحهامروز: ۸_سورهبقره آیه۴۹تا۵۷
#تلاوت_یک_صفحه
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
@azkhane_takhoda
❄️همان طور که هر دانه برفی منحصر به فرد و خاص است هر صبح نیز همین طور است روز خود را با این درک آغاز کن که می توانی آن را به یک روز بی نظیر و خاص تبدیل کنی❄️
@azkhane_takhoda
29.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻 #تفسیر_آسان_وکوتاه
🌻 سوره حمد، آیه۴_استاد قرائتی
💛قـرآن برای تاقچه منزلمان نیست💛
🧡برای زندگیست؛ پس آنرا بفهمیم🧡
❤️تـا بـتـوانیـم با آن زنـدگـی کنـیـم❤️
#با_قرآن_زندگی_کنیم
@azkhane_takhoda
🍃🌻🌻🌻
✅ خلاصهی #درس ششم:
چرا دلمون به وعدههای خدا گرم نیست؟
🍃🌻🌻🌻
❓اگه آدم خدا رو بزرگ ببینه، چه اتفاقی توی زندگیش میافته؟
👈وقتی که آدم، خدا رو بزرگ میبینه، روی وعدههای خدا حساب باز میکنه.
☑️ درک ما از عظمت و بزرگی طرف مقابل، دل ما رو نسبت به قولی که میده محکم میکنه.
🔍ابتدا تا انتهای قرآن رو نگاه کنید و ببینید خدا چقدر به بندههاش وعده داده.
✖️حالا ابتدا تا انتهای زندگی خودمون رو نگاه کنید و ببینید چقدر روی وعده های خدا حساب میکنیم.
◻️این یکی از وعدههای حتمی خداست:
خدا میگه شما تلاشتون رو بکنید، من حتماً حتماً راه رو نشونتون میدم.
⛔️امّا با وجود این وعدۀ محکم خدا، من از گمراهی میترسم.
• زودم توجیهش میکنم و میگم من که نسبت به وعدۀ خدا شک ندارم؛ به خودم شک دارم که تلاش میکنم یا نه.
• آدما گاهی به ضعف و پستی و حقارت خودشون توجه میکنن و در همون حال حواسشون هست که یه خدای بزرگ دارند؛
• امّا گاهی بدون توجّه به عظمت خدا به ضعف خودشون نگاه میکنن.
• آدمای دستۀ دوم ناامید میشن و افسردگی میگیرن؛
• امّا آدمای دسته اول از خودشون میبُرن و به خدا متصل میشن.
❌با یه وعدۀ خدا که روبرو میشیم توی دلمون میگیم یعنی من اگه این کار رو بکنم خدا سر قرارش هست؟ حواسش جمع من هست؟ نکنه من این کار رو انجام بدم و خدا به وعدش عمل نکنه؟
• خدا وعده داده؛ امّا دلمون به وعدش گرم نمیشه.
◻️خدا میگه شما تلاش کنید من راه رو نشون میدم.
⛔️من میگم آخه چطوری؟ من که تو شیرازم، تهرانم، اصفهانم، من که استاد اخلاق ندارم، خدا از کجا میخواد راه هدایت رو به من نشون بده؟ حالا اگه قم بودم نجف بودم یه چیزی، اما این جا ... .
🔽این سؤال رو از خودمون بپرسیم:
❓چرا روی وعدۀ بندههای خدا بیشتر از وعدۀ خدا حساب باز میکنیم؟ میدونید چرا؟
✖️چون ما بندههای خدا رو بزرگتر از خدا میدونیم.
👆این یه واقعیته، از اون واقعیتایی که وقتی بهش فکر میکنیم، آدمو دیوونه میکنه.
برای همینم هست که خیلی وقتا سعی میکنیم حتّی از فکر کردنش فرار میکنیم.
🔰ولی الآن فقط به اندازه دو سه دقیقه، حواستون رو از هر چیزی که بهش مشغولید پرت کنید و فقط روی این مطلب آخر فکر کنید.
#خلاصه_درس ششم
➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖
🌻 اینم پیدیاف درس ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
از خــانــه تــا خــدا
🏖 ✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_یازدهم پدرم بههمین
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_دوازدهم
ساعت حدود ده صبح صدای دایره و ترانهخوانی کل خانه را پر کرده بود ...
بچهها با سرعت تمام در حال دویدن و شادی بودند.
یکی از داییهایم وسط حیاط درحال رقصیدن بود.
من با مانتو و شلوار و کفش سفید چادرم را سر کردم تا به آرایشگاه بروم ، معصومه خانوم سرش را داخل اتاق کرد:
_ طیبه بجنب ...
یک لحظه نگاهش روی من خیره ماند:
_ ماه شدی ...
خندم گرفت :
+هنوز که آرایشگاه نرفتم ...
معصومه خانم سعی کرد اشکهایش را پنهان کند
_الان ماه شدی عزیز جانم ماشاءالله برات صدقه گذاشتم بیا برو بیچاره جلوی در کلی منتظرت موند...
باعجله وسایلم رو جمع کردم:
+ باشه باشه الان میرم بگو یکی بیاد کمک کنه جعبه لباس عروس بزرگه ...
ترکی شروع به صدا زدن برادرش کرد به برادرهای معصومه خانم هم دایی میگفتم یکی از آنها آمد و کمک کرد و وسایل را به داخل ماشین برد .
جلوی در ماشین ایستاده بود...
درب را برایم باز کرد ...
_سلام بر ملکه قلب من طیبه خانم ...
زیر لب سلامی دادم و سریع جلوی ماشین نشستم.
در طول راه بشکن میزد و پشت فرمان میرقصید تا مرا بخنداند اما دریغ از یک لبخند.
جلوی در آرایشگاه دوید و در را برویم باز کرد.
_عنق نشو دیگه عشقم ، مثلاً روز عروسی مونه ها...
زوری لبخندی زدم و پیاده شدم پشت سرم را هم نگاه نکردم ...
_عشقم لباست ...
با چهرهای درهم برگشتم و به زور همه وسایلم را بردم داخل آرایشگاه ، تمام ساعاتی که آرایشگر روی سر و صورتم کار میکرد مشغول خواندن قرآن بودم .
نزدیک ظهر زیارت امینالله خواندم و نماز اول وقتم را هم بهجا آوردم هنوز آرایش چشمم تمام نشده بود سر نماز با تمام حسم اشک ریختم و شکایت زندگیام را به خداوند کردم باورم نمیشد سرنوشت اینهمه بیرحم باشد .
دلم برای خودم میسوخت...
دلم بابایم را میخواست...
دلم آغوش عمه فاطمه را میخواست ...
عمه را شش ماه بود که ندیده بودم ...
دلم مرتضی را...
نه ...
نه مرتضی را ...
نه...
آرایشگرم به زحمت پف چشمهایم را پشت خط چشم سیاه پررنگ پنهان کرد ، تاج و تور و لباس عروس همهچیز سر جای خودش بود .
در آینه به چهره جدیدم نگاه کردم انصافاً زیبا شده بودم با آنهمه طلای سنگین گرانقیمت ساعت طلا و حلقه برلیان خودم را نمیشناختم.
چشمهایم را بستم مرتضی را با لبخند زیبایش با چشمهای سبزش و قامتی که مرا به یاد پدرم میانداخت تصور کردم.
با صدای آرایشگر به خودم آمدم:
_ عروس خانوم آقا داماد اومد ناز نکن دیگه ...
فیلمبردار داخل شد و شروع به کار کرد .
چادر سفید عروس را برداشتم محض احتیاط قرار بود دوتا چادر سر کند فیلمبردار گفت عروس خانوم وسط سالن آرایشگاه بایستید تا داماد وارد بشه و دستهگل رو تقدیم کنه ...
گوش کردم ...
ایستادم ...
در باز شد...
داماد داخل شد...
با لباس سرتاسر سفید ...
#امیر شب عروسی داماد برازنده ای شده بود...
پشت سرش خانواده #امیر هم وارد شدند ...
نقل پاشیدند و قربانصدقه رفتند...
امیر پیشانیام را بوسید ...
از آن شب جز خندههای مصنوعی و صدای رقص و آواز و هدایای فراوان چیز دیگری به خاطرم نیست...
#ادامه_دارد ...
❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤