eitaa logo
الله☫ﷻ🕋🕌 از خودآ تا خدا 🕋🕌 🏴🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪🇸🇾🇵🇸
161 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
43 ویدیو
75 فایل
﷽ مَن عَرَف نفسَه فقَد عرف رَبّه العبودیّةُ جَوهرةٌ کُنهُها الرُّبوبیّة الدّنیا مزرعة الآخرة المعرفة بذر المشاهدة از به خودآمدن (یقظه و هشیاری و بیداری) و خودآگاهی و خودشناسی (معرفت نفس) تا خداشناسی و خداپرستی و ملاقات خدا (لقاء اللهﷻ) خادم: @farhangfar1
مشاهده در ایتا
دانلود
بدان که «آيه محکمه» عبارت است از علوم عقليّه و عقايد حقّه و معارف الهيّه. و «فريضه عادله» عبارت است از علم اخلاق و تصفيّه قلوب. و «سنّت قائمه» عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبيّه. و دليل بر اين ترتيب آن است که کلمه «آيه» که به معنی «نشانه» است مناسب با علوم عقليّه اعتقاديّه است، زيرا که آن علوم نشانه‌های ذات و اسماء و صفات و ديگر معارف است، و سابقه ندارد که در علوم ديگر به آيت يا نشانه تعبير شود. مثلاً در کتاب الهی {قرآن کریم} در موارد کثيره بعد از آنکه اقامه برهان بر وجود مقدّس صانع، يا بر اسماء و صفات آن ذات مقدّس، يا بر وجود قيامت و کيفيّات آن و عالم غيب و برزخ می‌فرمايد، دنباله آن می‌فرمايد: «اين آيت است يا آيات است برای متفکّرين يا عقلا.» {1} و اين تعبير رايجی است نسبت به اين علوم و معارف. و ليکن اگر دنبال ذکر يک فرعی از فروع شرعيّه، يا يک اصلی از اصول اخلاقيّه، ذکر شود که «اين آيت است»، خالی از رکاکت نيست. چنانچه ظاهر است. پس، معلوم شد که آيت و علامت و نشانه از مناسبات و مختصّات علوم معارف است. چنانچه توصيف به «محکمه» بودن نيز مناسب با اين علوم است، زيرا که اين علوم در تحت ميزان عقلی و برهان محکم است، و اما ساير علوم را به حسب نوع برهان محکم و استوار نيست. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
و اما دلیل بر آنکه «فریضه عادله» راجع به علم اخلاق است، توصیف فریضه است به «عادله». زیرا که خُلق حَسَن، چنانچه در آن علم مقرّر است، خروج از حدّ افراط و تفریط است، و هر یک از دو طرف افراط و تفریط مذموم، و «عدالت»، که حدّ وسط و «تعدیل» بین آنهاست، مُستَحسَن است. مثلاً شجاعت، که یکی از اصول و ارکان اخلاق حسنه و ملکه فاضله است، عبارت است از حالت متوسّطه و معتدله بین افراط، که از آن تعبیر شود به تَهَوُّر -و آن عبارت است از نترسیدن در مواردی که ترس سزاوار است- و بین تفریط، که از آن تعبیر شود به جُبن -و آن عبارت است از ترسیدن در مواردی که سزاوار ترس نیست.- و حکمت، که یکی از ارکان است، متوسّط بین رذیله «سفه» که از آن تعبیر به «جُربُزه» شده است -و آن عبارت از استعمال فکر است در غیر مورد و در مواردی که سزاوار نیست- و بین رذیله «بله» است -که عبارت است از تعطیل قوّه فکریّه در مواردی که سزاوار است به کار اندازد.- و همین طور عفّت و سخاوت وسط بین رذیله شره و خمود، و اسراف و بخل است. پس، «عادله» بودن فریضه دلالت کند بر آنکه آن منطبق بر علم اخلاق است. چنانچه «فریضه» بودن نیز خالی از اشعار نیست. زیرا که «فریضه» در مقابل‌ «سنّت»، که راجع به قسم سوم است، آن است که ... 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
زیرا که «فریضه» در مقابل‌ «سنت»، که راجع به قسم سوم است، آن است که عقل را راهی به ادراک آن باشد، چنانچه علم اخلاق چنین است، به خلاف سنت که راجع به تعبد صرف است و عقول از ادراک آن عاجزند، و به همین جهت گوییم که «سنّت قائمه» راجع به علوم تعبدیه و آداب شرعیه است که تعبیر به «سنّت» شده است، و عقول به حسب نوع از ادراک آنها عاجز است، و طریق اثبات و فهم آنها سنّت است، چنانچه تعبیر و توصیف سنّت به «قائمه» نیز مناسب با همان واجبات شرعیه است، زیرا که «اقامه» واجبات و بر پا داشتن و «اقامه» صلوات و زکوات و غیر آن، تعبیر شایع صحیحی است. و این کلمه در آن دو علم دیگر به کار برده نمی‌شود، و تعبیر از آنها به آن غیر صحیح است. این غایت آن چیزی است که به حسب مناسبات می‌توان تطبیق نمود. و العلم عند اللّه. اکنون می‌پردازیم به ذکر آن نکته که وعده دادیم و آن آن است که در حدیث شریف از علم عقاید و معارف تعبیر فرموده است به «آیه»، و «آیت» علامت و نشانه است. و نکته این تعبیر آن است که علوم عقلیه و حقایق اعتقادیه اگر چنانچه تحصیل شود برای فهم خود آنها، و جمیع مفاهیم و اصطلاحات و زرق و برق عبارات و تزیین ترکیبات کلمات، و تحویل دادن به عقول ضعیفه برای تحصیل مقامات دنیویه، آن را «آیات محکمات» نتوان گفت، بلکه حجب غلیظه و اوهام واهیه باید نام نهاد. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
... زیرا که انسان اگر در کسب علوم مقصدش وصول به حقّ تعالی و تحقّق به اسماء و صفات و تَخَلُّق به اخلاق الله نباشد، هر یک از اِدراکاتش دَرَکاتی {مراتبی از جهنّم} شود برای او و حجاب‌های مُظلِمِه‌ای گردد که قلبش را تاریک و چشم بصیرتش را کور کند، و مشمول آیه شریفه شود که فرماید : «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَإنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی‌ ...» الآیة پس، خود را در آن عالم کور بیابد، اعتراض به حقّ کند که من که بینا بودم در آن عالم، چرا مرا کور محشور کردی؟ جواب آید تو کور بودی در آن عالم، زیرا که آیات ما را مشاهده نکردی {به شهود نرسیده بودی} و از آنها نسیان کردی. میزان در بینایی عالم آخرت، بینایی بصیرت و قلب است، و بدن و قوای آن بکلّی تابع قلب و لُبّ هستند و سمت ظِلّيّت در آنجا به طریق اتمّ بروز کند، و ظلّ کر و کور و گنگ مثل همان است. گمان نکنند علماء مفاهیم و دانشمندان اصطلاحات و عبارات و حافظین کُتُب و مَسفُورات، اهل علم باللّه و ملائکه و یوم الآخرة هستند. اگر علوم آنها نشانه و علامت است، چرا در قلوب خود آنها تأثیرات نورانیّت نکرده؟ سهل است {بل‌که}، بر ظلمات قلوب و مفاسد اخلاق و اعمال آنها افزوده! و در قرآن کریم، میزان برای شناختن علما بیان فرموده است آنجا که فرماید : «إنَّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءِ» خشیت از حقّ، از مختصات علماء [است‌]، هر کس دارای خوف و خشیت از حقّ تعالی نشد، از زمره علماء خارج است. آیا در قلب ما از آثار خشیت چیزی است؟ اگر هست، چرا در ظاهر ما اثری از آن پیدا نیست؟ 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
در حديث شريف كافى سند به جناب أبو بصير رساند، قال : سَمِعتُ أبا عبد الله عليه السّلام، (خ ل : أبا جعفر) يقول كان أمير المؤمنين، عليه السّلام، يقول : يا طالِبَ العِلمِ، اِنَّ العِلمَ ذُو فَضائلِ كَثيرَةٍ : فَرَأسُهُ التَّواضُعُ، و عَينُهُ البَراءَةُ مِنَ الحَسَدِ، و أُذُنُهُ الفَهمُ، و لِسانُهُ الصِّدقُ، و حِفظُهُ الفَحصُ، و قَلبُهُ حُسنُ النِّيَّةِ، و عَقلُهُ مَعرِفَةُ الأَشياءِ وَ الاُمُورِ، و يَدُهُ الرَّحمَةُ، و رِجلُهُ زِيارَةُ العُلَماءِ، و هِمَّتُهُ السَّلامَةُ، و حِكمَتُهُ الوَرَعُ، و مُستَقِرُّهُ النَّجاةُ، و قائِدُهُ العافِيَةُ، و مَركَبُهُ الوَفاءُ، و سِلاحُهُ لينُ الكَلِمَةِ، و سَيفُهُ الرِّضا، و قَوسُهُ المُداراةُ، و جَيشُهُ مُحاوِرَةُ العُلَماءِ، و مالُهُ الأَدَبُ، و ذَخيرَتُهُ اِجتِنابُ الذُّنُوبِ، و زادُهُ المَعرُوفُ، و مَاؤُهُ المُوادِعَةُ، و دَليلُهُ الهُدى، و رَفيقُهُ مَحَبَّةُ الأَخيارِ. اين‌ها را كه حضرت امير المؤمنين، عليه السّلام، ذكر فرمودند، علامت علماء و آثار علم است. پس، اگر كسى داراى علوم رسميّه شد و از اين امور خالى است، بداند كه حظّى از علم ندارد، بلكه از اصحاب جهالت و ضلالت است، و در عالَم ديگر، اين مفاهيم و جهالات مركّبه و قال و قيل‌ها براى او حُجُب ظُلمانيّه است، و حسرت او در روز قيامت اعظم حسرتها است. پس، ميزان در علم آن است كه آيت و علامت و نشانه باشد و خودى و خوديت در آن نباشد و انانيّت در محلّ او محو و نابود شود، نه آنكه باعث نِخوَت و خودبينى و خودنمايى و تكبّر شود. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
«ابو بصیر گفت از امام صادق (سلام الله علیه) [در نسخه‌ای : از امام باقر (سلام الله علیه)] شنیدم که فرمود امیر المؤمنین امام علیّ بن ابی‌طالب (سلام الله علیهما) می‌فرمود : «ای طالب علم! به درستی که علم دارای فضائل فراوانی است. پس سر آن تواضع و فروتنی است، و چشم آن برائت و بیزاری از حسد، و گوش آن فهم، و زبان آن صدق و راستی، و حافظه آن تفحّص و کند و کاو، و قلب آن حسن نیّت و نیکخواهی، و عقل و خرد آن معرفت و شناخت اشیاء و امور، و دست آن رحمت و بخشایش، و پای آن زیارت و دیدار دانشمندان، و همّت آن سلامتی، و حکمت آن پرهیزگاری، و جایگاه آن نجات و رستگاری، و فرمانده آن عافیّت، و مَرکّب آن وفاء، و سلاح و جنگ‌افزار آن نرمی کلمه و نرم‌زبانی، و شمشیر آن رضایت و خشنودی، و كَمان آن مدارا {با مردم}، و لشکر آن گفتگوی با علماء، و مال و دارایی آن ادب، و ذخیره آن دوری از گناهان، و زاد و توشه آن معروف {و کار نیک}، و آب {همراه سفر} آن موادعه و سازگاری، و دلیل و راهنمای آن هدایت الهی، و رفیق و همراه آن محبّت خوبان است.» اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۴۸، «کتاب فضل العلم»، «باب النّوادر»، حدیث ۲. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
﷽ ... و {از علوم عقليّه و عقايد حقّه و معارف الهيّه} نیز تعبیر فرموده است به «محکمه» برای آنکه علم صحیح آن است که به واسطه نورانیّت و روشنی‌اش در قلب، اطمینان آورد و شک و ریب را زائل نماید. چه بسا که انسان در تمام مدّت عمر، خوض در براهین و مقدّمات آن کند و برای هر یک از معارف الهیّه، براهین عدیده و ادلّه کثیره ذکر کند و در مقام جدل و خصومت بر اقران، تَفَوُّق کند، ولی آن علوم در قلبش هیچ تأثیری نکرده و اطمینانی حاصل نکرده، بل‌که شک و تردید و شبهه او را زیادتر کرده باشد. پس، جمع مفاهیم و اکثار اصطلاحات هیچ فایده [ندارد]، بلکه قلب را به غیر حقّ مشغول کند و از آن ذات مقدّس منصرف و غافل نماید. ای عزیز، علاج، کُلُّ العلاج، در این است که انسان که می‌خواهد علمش الهی باشد، وارد هر علمی که شد مجاهده کند و با هر ریاضت و جدّیّتی شده، قصد خود را تخلیص کند. سرمایه نجات و سرچشمه فیوضات، تخلیص نيّت و نيّت خالص است : مَن أَخلَصَ لِلّهِ أَربَعینَ صَباحاً جَرَت یَنابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ. اخلاص چهل روزه این است آثار و فوایدش، پس شما که چهل سال یا بیشتر در جمع اصطلاحات و مفاهیم در هر علمی کوشیدید و خود را علّامه در علوم می‌دانید و از جُندُ الله {لشکر خدا} محسوب می‌کنید، و در قلب خود اثری از حکمت و در لسان خود قطره‌ای از آن نمی‌بینید، بدانید تحصیل و زحمتتان با قدم اخلاص نبوده، بلکه برای شیطان و هوای نفس کوشش کردید. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
«هر کس که خود را چهل روز برای خدا خالص کند، چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری شود.» بحار الانوار جلد ۶۷، صفحه ۲۴۲، کتاب الایمان و الکفر، باب اخلاص، حدیث ۱۰. پس، اکنون که دیدید از این علوم، کیفیّت و حالی حاصل نشد، چندی برای تجربه هم باشد به اخلاص نيّت و تصفیّه قلب از کدورات و رذائل بپردازید، اگر از آن اثری دیدید، آن وقت بیشتر تعقیب کنید. گر چه باب تجربه که پیش آمد، در اخلاص بسته می‌شود، ولی باز شاید روزنه‌ای به آن باز شود و نور آن تو را هدایت کند. در هر صورت، ای عزیز، تو در تمام عوالم برزخ و قبر و قیامت و درجات آن محتاجی به معارف حقّه الهیّه و علوم حقیقیّه و اخلاق حسنه و اعمال صالحه. در هر درجه که هستی، بکوش و اخلاص خود را زیادت کن و اوهام نفس و وساوس شیطان را از دل بیرون نما، البته نتیجه برایت حاصل می‌شود و راهی به حقیقت پیدا می‌کنی و طریق هدایت برای تو باز می‌شود و خداوند تبارک و تعالی از تو دستگیری می‌فرماید. خدا می‌داند که اگر با این علوم ضایعه باطله و این اوهام فاسده و کدورات قلبیّه و اخلاق ذمیمه منتقل به آن عالَم شویم، چه ابتلا و مصیباتی در دنبال داریم و چه عَقَبات {گردنه‌ها} و دَرَکاتی {مراتب و درّه‌هایی از جهنّم} در پی داریم و این علوم و اخلاق برای ما چه ظلمتها و وحشتها و آتش‌ها فراهم می‌نماید. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
جناب محقّق فلاسفه، صَدرُ الحُكَماءِ و المُتَأَلِّهین، قَدَّسَ اللهُ سِرُّهُ و أَجزَلَ أَجرُهُ، در شرح اصول کافی از شیخ غزالی {۱} کلام طویلی نقل فرماید که در آن کلام تقسیم نموده است علوم را به علم دنیاوی و آخرتی. و علم فقه را از علوم دنیاويّه قرار داده، و علم آخرت را به علم «مکاشفه» و «معامله» تقسیم کرده است. و علم معامله را علم به احوال قلوب قرار داده است، و علم مکاشفه را نوری دانسته که در قلب حاصل شود پس از تطهیر آن از صفات مذمومه. و به آن نور، کشف حقائق شود تا آنکه معرفت حقیقی به ذات و اسماء و صفات و افعال و حکمت آنها و سایر معارف پیدا شود. {۱} و چون این تقسیم، مَرضىِّ پیش این محقّق بوده، در شرح این حدیث که ما اکنون در صدد شرح آن هستیم فرموده است که : «ظاهر این است که این تقسیم و حصر که رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، فرموده‌اند، راجع به علوم معاملات باشد، زیرا این علوم است که اکثر مردم از آن منتفع می‌شوند. و اما علوم مکاشفات در عدّه قلیلی از مردم حاصل شود که از کبریت احمر* عزیزترند، چنانچه احادیث «کتاب ایمان و کفر» که پس از این آید، دلالت بر آن دارد.» {۲} تمام شد ترجمه کلام ایشان با اختصار. {۱} شرح اصول کافی، صفحه۱۲۳، «کتاب فضل العلم»، «باب فرض العلم»، حدیث۵ {۲} شرح اصول کافی، ص۱۲۸، «کتاب فضل العلم»، «باب صفة العلم»، ح۱ *«کبریت احمر» به معنای کبریت سرخ و کنایه از مطلب بسیار کمیاب و نادر است و معمولاً درباره اولیاء الله مؤمن موحّد متّقی عارف حکیم که بسیار کمیاب و نادرند، مثل جناب «محیی الدّین ابن عربی» و هر مؤمن ولی خدا استفاده می‌شود. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
﷽ *ابو حامد محمّد بن محمّد بن محمّد غزّالی (۵۰۵-۴۵۰ ه. ق) ملقّب به «حجّة الاسلام». از بزرگترین فقیهان شافعی و در اعتقادات بر طریقه اشعری بود. در نیشابور به حلقه شاگردان امام الحرمین جوینی پیوست و از امام اکرام بسیار دید، وزیر نظام الملک طوسی، نظر به بزرگداشت او، مدرسه نظاميّه بغداد را، که اهمّيّت بسیار داشت، به او تفویض کرد غزالی پس از چندی بر اثر تحوّلی روحی از علوم رسمی کناره گرفت و طریق تصوّف را برگزید از آثار اوست: الوسیط و البسیط در فقه، إحیاء علوم الدّین، المستصفی در اصول فقه، معیار العلم، تهافت الفلاسفه نویسنده گوید در کلام شیخ غزّالی اشکال است و بر فرض صحّت آن، در فرموده مرحوم آخوند علیه الرّحمة، اشکال دیگر است. اما با فرض صحّت کلام غزّالی، اشکال کلام ایشان آن است که غزّالی علم «معاملات» را علم به احوال قلب از مُنجیات مثل صبر و شکر و خوف و رجاء و غیر آن، و از مُهلکات مثل حقد و حسد و غلّ و غشّ و غیر این‌ها، دانسته، بنابراین، علوم ثلاثه که رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، {فرموده‌} از علوم معاملات نتواند بود، مگر یک قسم آن که «فریضه عادله» است. چنانچه پیشتر تفصیل داده شد. و اما اشکال در کلام شیخ غزّالی دو امر است: یکی آنکه علم فقه را از علوم دنیایی و فقها را از علمای دنیا دانسته، با اینکه این علم از عزّ علوم آخرت است. و این ناشی است از حبّ نفس و حبّ به آن چیزی که به خیال خودش اهل اوست، یعنی علم اخلاق به معنای متعارف رسمی، از این جهت از سایر علوم، حتی علوم عقليّه، تکذیب کرده است. و دیگر آنکه مکاشفات را جزء علوم قرار داده و در تقسیمات علوم وارد کرده است 🕋از خودآ تا خدا🕌
﷽ ... و اين خلاف واقع است. بلكه حقّ آن است كه‌ «علوم» را آن دانيم كه در تحت نظر و فكر و برهان درآيد و قدم «فكر» در آن دخيل باشد، و مكاشفات و مشاهدات گاهى نتايج علوم حقيقيّه است و گاهى نتايج اعمال قلبيّه. بالجمله، مشاهدات و مكاشفات و تحقّق به حقايق اسماء و صفات، در تقسيمات علوم نبايد داخل شوند، بلكه {مكاشفه‌} وادى ديگر و علوم وادى ديگرند. وَ الاَمرُ سَهلٌ. بدان كه بسيارى از علوم است كه بر تقديرى داخل يكى از اقسام ثلاثه است كه رسول اكرم، صلّى الله عليه و آله، ذكر فرمودند، مثل علم طبّ و تشريح و نجوم و هيئت، و امثال آن، در صورتى كه نظر آيت و علامت به سوى آنها داشته باشيم، و علم تاريخ و امثال آن، در صورتى كه با نظر عبرت به آنها مراجعه كنيم. پس، آنها داخل شوند در «آيه محكمه» كه به واسطه آنها علم به الله يا علم به معاد حاصل يا تقويّت شود. و گاه شود كه تحصيل آنها داخل در «فريضه عادله» و گاه داخل در «سنّت قائمه» شود. و اما اگر تحصيل آنها براى خود آنها با استفادات ديگرى باشد، پس اگر ما را از علوم آخرت منصرف نمودند، به واسطه اين انصراف بِالعَرَض مذموم شوند، و الّا ضرر و نفعى ندارند، چنانچه رسول اكرم، صلّى الله عليه و آله، فرمودند. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir
پس کلّيّه علوم تقسیم شوند به سه قسمت : یکی آنکه نافع به حال انسان است به حَسَب احوال نَشَآت دیگر که غایت خلقت وصول به آن است.و این قسمت همان است که جناب ختمی مرتبت «علم» دانسته و آن را به سه قسمت تقسیم فرمودند. و دیگر آنکه ضرر می‌رساند به حال انسان و او را از وظایف لازمه خود منصرف می‌کند. و این قسم از علوم، مذمومه است که نباید انسان پیرامون آنها گردد، مثل علم سحر و شعبده و کیمیا و امثال آن. و سوم آنکه ضرر و نفعی ندارد، مثل آنکه فضول اوقات را انسان به واسطه تفریح، صرف بعضی آنها کند، مثل حساب و هندسه و هیئت و {طبّ و} امثال آن. و این قسمت از علوم را اگر انسان بتواند تطبیق با یکی از علوم ثلاثه نماید خیلی بهتر است، و الّا حتّی الامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است، زیرا که انسان عاقل پس از آنکه فهمید که با این عمرهای کوتاه و وقت کم و موانع و حوادث بسیار، نمی‌تواند جامع جمیع علوم و حائز همه فضائل شود، باید فکر کند که در علوم کدام یک به حال او نافعتر است و خود را به آن مشغول کند و تکمیل آن نماید. 🕋🕌از خودآ تا خدا🕋🕌 @azkhodatakhoda_ir