تا به حال به خطرناک بودن تاریخ اندیشیدهاید؟
وقتی که اهل طاغوت، حاج قاسم را فیلتر میکند اما حسین(علیهالسلام) را نه!
این به این معناست، که ما، ممکنست پس از گذر زمان و توسط تاریخمندکردن امور، ماهیت حقیقی و سیاسی بسیاری از وقایع و حقایق را به دست فراموشی بسپاریم.
ممکنست برداشتهای بیخطر خودمان را بر مسالهای بار کنیم.
و ممکنست، چرایی امور، در تو در توی زمان، از چنگمان لیز بخورد...
تاریخی کردن امور و به زمان و زمانه سپردنشان، دیدن حقیقت را برای ما، سخت میکند، خیلی سخت!
#به_وقت_حاج_قاسم
#حاج_قاسم_سلیمانی
هوالسلام
بعد از صحبت های امروز حضرت آقا یعنی 19م بهمن ماه 1400 در باره واکسن، ذکر چند نکته به نظرم لازم رسید که در چند بخش انشاءالله تقدیم میکنم.
بحث حمایت ایشان از نظام سلامت(مانند خیلی از عرصههایی که محل نقد جدی ما است و در عین حال، ایشان بر نگهداشت ان تحفظ دارند)، مسالهای است که باید ذیل نگاه معصومین و فقهای شیعه در قالب مقولهی «واجبات نظامیه» فهم شود. واجبات نظامیه به این موضوع میپردازد که حفظ نظام، اولا و بالذات، وظیفهی فقیه است. مساله از اینجا آغاز شد که برای فقها این موضوع مطرح شد که اگر «ولی فقیه در مقام قدرت قرار نداشته باشد آیا باید با حاکم-احتمالا جور- کنار بیاید یا خیر؟» میرزای شیرازی، در قضیهی تحریم تنباکو تا مدت ها فکر میکرد که من اگر این حکم را بدهم و ناصرالدین شاه در قبال دول خارجی تضعیف شود، آیا این صحیح است یا نیست؟ حاکمیت ناصرالدین شاه مشروع نیست و ولایت متعلق به میرزای شیرازی است، اما من اگر در محدودهی کوچک بخواهم تصرف کنم، اصل نظام اجتماعی فرو می ریزد، من که نمیتوانم جای او را بگیرم...
موضوع «واجبات نظامیه» به تأسی از امیرالمومنین علیهالسلام و رفتار ایشان با خلفا انجام میشد به این معنا که حاکمیت اولاً و بالذات باید در اختیار ولی باشد، اما اگر او برای گرفتن حق خود بخواهد اقدام کند در شرایطی که اصل اقتدار نظام جهان اسلامی فرو بریزد و ممکن است کفار غلبه یابند، این موضوع به محاق می رود.
یک نمونهی عجیب دیگر، دعای مرزداران امام سجاد علیهالسلام است. ببینید این دعا در چه زمانی و برای چه کسانی خوانده شده است. همانطور که میدانید بعد از قضیه کربلا و اتفاقات ناگواری که پیش میآید، وقایع بعدی همچون حلال شمردن نوامیس مردم توسط سپاهیان یزید در مدینه و واقعا حره هم اتفاق میافتد. در آن زمان، امام سجاد علیه السلام دعای مرزداران را برای چه کسانی میخوانند؟ برای سپاهیان بنی امیه که مرزهای جهان اسلام را حفظ میکنند. یعنی بالاخره همین بنیامیه و حفظ این مرزها و نگهداشتن همین سطح از نظم اجتماعی هم جزو واجبات نظامیه است و حتی کشتگان هم شهید محسوب میگردند.
تغییر و عزمِ برای تغییر، ملاحظات جدیای را برای فقها ایجاد میکند که هرگونه تغییر و ساختارشکنی، با در نظر گرفتن این ملاحظان باید مطمح نظر باشد.
حال چگونه میتوان تغییر را در عین نگاهداشت نظم اجتماعی_در حالی که نه به "نظم" جدید اندیشیدهایم و نه در عمل، ایدههای جدی برای عملیاتی شدن داریم_ رقم زد؟ (مساله مقاومت مافیاهای فربه به جای خود)
ادامه دارد....
پ.ن: این سخنان، برگرفته از سخنان استاد گرانقدر، حمید پارسانیا، در درس تاریخ تفکر اجتماعی مسلمین است.
و البته نه صرفا مربوط به مسایل مرتبط با نظام سلامت، که دیگر نظامهاي بیماری همچون بانکداری، آموزش و...را نیز شامل میشود.
@azmanegasht
آقای ضرغامی!
از قضا مساله بر سر قدرت نیست!
انقلاب اسلامی مسالهاش "انسان" است...
ذات انقلاب اسلامی با زندگی تکتک افراد، با هستی خانواده، با آرامش کودکان، با تکتک اخلاقیات گره خورده...
بله، طبیعی ست که انقلاب اسلامی با بیحجابی فرونمیپاشد
اما ریزریز، هرجا با مدرنیته همراهی کرده، یک کرمخوردگی به این سیب سالم زده
چه اقتصاد سرمایهداری باشد، چه الگوی دولت مدرن، چه بیحجابی و چه خانواده فروپاشیده...
حمله غرب هم به نوع اخیری به نام انسان انقلابی ست...که با تمدن سلطهگر غرب سر ناسازگای دارد، نه با قدرت امثال شما!
@azmanegasht
🔴اگر دعوا بر سر زندگیاست،قصاص، زندگی میبخشد...
ایده ی زندگی که این روزها بر سر زبان هاست، صدسالی است که در آرای غربیان با اهتمام نیچه تناوردهشد.
او، علیرغم آنکه ادیان ابراهیمی را متهم به سلب زندگی میکند، بر این باورست که چند آموزهی اسلام یعنی زندگی....
او میگوید سرکوب، آنگاه که زندگی و ادامهی آن را سلب میکند، معنا مییابد.
از همین رو، بر مسیحیت میتازد. چرا که مسیحیت بر این باورست که "با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارۀ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان (انجیل متی 5/ 39)." و به نظر وی، این گزاره، سرکوب کرامت انسان است و سرکوب آن، یعنی سرکوب زندگی....
او که اسلام را از حافظ و حسنالصباح میشناسد، بر این باورست که حکم جهاد در اسلام، برخلاف آموزههای مسیحیت، تو را به جنگ برای کرامت انسانیات رهسپار میکند و از همین رو، جهاد را "حکمی برای زندگی" برمیشمرد.
او اسلام سیاسی را هم بخشی از ایدهداشتن اسلام برای زندگی میداند.
یکی از مشکلات جهان غرب، دقیقا مسالهی انتقام است. حواشی "حدود انتقام" حقوقدانان و جامعهشناسان زیادی را درگیر این مساله کرده که مسالهی آنها، سیریناپذیری انسان در "عطش انتقام" و تعیین حدود آن است.
در این میان، برایان ترنر، محقق نیچهای انگلیسی، اذعان میدارد که "باید اهمیت سیاسی این گزاره کتاب مقدس درک شود که خداوند میگوید: انتقام از آن من است. و انتقام باید از عرصهی سکولار_آنگونه که در وضع فعلی غرب است_خارج شود."(Turner,1984:260)
اگرچه مسیحیت، عملا ایدهی خاصی برای حد انتقام در زندگی دنیوی انسانی ندارد، اما اسلام، بعنوان دین خاتم و دینی برای زندگی_نه فقط دینی برای مابعد مرگ_ حدود قصاص را معین کرده است.
و این، تفسیری است از آیه شریفه ۱۷۹سورهمبارکه بقره که " و قصاص، برای شما، زندگی است، باشد که بپرهیزید".
اگر دعوا بر سر زندگیست، قصاص، برای زندگی و بخشی از زندگیست....
✍مریم منصوری
@azmanegasht
🌱در حاشیهی دیدار حضرت آقا با بانوان
اگرچه تا کنون فرصتهایی برای دیدار حضوری حضرت آقا فراهم میشد که به دلایلی، عمدتا توفیق دست نمیداد، اما به دلیل بداعت این جلسه، عمیقا مشتاق حضور در این جلسه بودم که به نظرم رسید نفس حضور، دارای لطایفی است که فهم متفاوتی با بازنمایی رسانهای حاصل میکند و ذکر چند نکته در این باب را لازم میدانم.
اول اینکه امیدوارم این جلسه، به جنسیتزده شدن دیگر دیدارها و حذف بانوان از سخنرانی در دیگر دیدارها منجر نگردد.
دوم اینکه برایم جالب بود که حضرت آقا فرصت مبسوطی را برای شنیدن دغدغههای بانوان قرار دادند و به دوستان پشتیبان جلسه هم عرض کردم که خواهشا به طیفی فرصت داده شود که هیچگاه امکان یا فرصت حضور ندارد. به خصوص زنان خانهدار. چرا که امکان حضور افراد نخبه در دیگر جلسات فراهم است و امکان شنیده شدن بخش بزرگ زنانی که درگیر متن زندگی و شرایط عادی هستند، فراهم نیست و شاید یکی از بزرگترین مشکلات ما، نداشتن رویکرد همین طیف و ندیدن آنها در سیاستگزاریهاست. این مهم، دغدغهی برخی از پشتیبانان جلسه هم بود، اما شاید لازم است بیش از این، این طیف از زنان، خود شروع به صورتبندی مسائل و رساندن آن به گوش مسئولین نمایند و سیاستگزاران نیز نباید از این مهم دریغ کنند.
سوم مسالهی نحوهی ورود حضرت آقا به مقولهی جنسیت و زنان بود. علیرغم مباحث کاملا انضمامی و سیاستگزارانهی بانوان سخنران، و حتی علیرغم بازنمایی رسانهای از سخنان ایشان، بخش اعظم موضع حضرت آقا به تبیین کاملا علمی و نظری دربارهی مقولهی جنسیت، خانواده، زن و زوجیت اختصاص یافت. تا جایی که در برخی مواقع، حس میکردم بر سر کلاسی حاضر هستم که مبانی نظری این مقولات تدریس میشود. و بحث، تا جایی پیش رفت که ایشان، مباحث کاملا فلسفی همچون دیالکتیک هگل و موضع تقابلی ما با آن را مطرح کردند. این مساله، نشان از خلائی است که ایشان در این زمینه احساس کردهاند و آن، پرداخت جدی علمی و نظری به مبانی نظری در حوزهی زن و جنسیت است.
متاسفانه، فضای انقلابی مرتبط با این حوزه، مملو از کنشگریهای متکثری است که مبانی دقیق فلسفی و نظری ندارد و حتی در مقام سیاستگزاریهای رسمی نیز این مساله کاملا مشهود است. این خلا، در سخنرانیهای بانوان نیز کاملا مشهود بود. اما این که رهبر یک انقلاب به جای پرداختن به راهبردها، ملزم به بحثهای نظری میشوند و به ما مبانی نظری تدریس کنند، جای بسی تاسف برای نهادهای علمی، دانشگاهی و حوزوی است.
شاید یکی از دلایلی که حضرت آقا، اجازهی صحبت برخی دیگر از بانوان حاضر برای سخنرانی را ندادند نیز به همین دلیل بود. گفتارها عمدتا، صورتبندی دقیقی نداشتند و حاکی از آشفتگی جدی نظری در این حوزه بودند. علیرغم اینکه ما در مسائل زنان، نیارمند کنشگری جدی و فارغ از جنسیتزدگیهای منفی در عرصههای اجتماعی هستیم، اما به نظر میرسد، خلا نظری، ممکن است ما را دچار شیب تندی کند که ایشان دربارهی خانواده در غرب بیان کردند.
پ.ن: برسد به دوستانی که مکررا در جلسات متعدد، خود را نظریهورز این حوزه میدانند و نه تنها این چنددهه هنوز موضع نظریشان مشخص نیست، بلکه بارها در نظریهپردازی حضرت آقا در این زمینه در جلسات متعدد تشکیک کردهاند.
✍مریم منصوری
ادامه دارد...
✅زن در وضعیت جمع یا گسست و آشوب؟
✅در اندیشهی یونانی خدای نظم و عقلانیت، در مقابل الههی شور، میل و خلاقیت قرار داشت و تا قرن بیستم میلادی، این خدای نظم و عقلانیت است که بر فراز تاریخ اندیشه ایستاده است و به ویژه _به گفته متفکران پست مدرن_در مدرنیته، زندگی، شور و خلاقیت را سرکوب کرده است. گفتمان زندگی، که در قرن بیستم به خصوص با آرای نیچه صورتبندی شد، در مقابل نظم، عقلانیت و هرگونه جمعیافتگی امور، تلاش میکند تا بر لذت، شور و میل در متن زندگی دست بگذارد با این هدف که از سرکوب عقلانیت مدرن رهایی یابد.
در این گفتمان، هرآن چیزی که علیه نظم مرد سفیدپوست اروپایی(بعنوان نماد عقل مدرن)میتواند قرار بگیرد، به عنوان بدیلی نظمشکن و گسستمحور مطرح می شود.
نتیجهی این نگرش، جنبشهای زنان، رنگین پوستان و تمام بهحاشیهرفتگان به خصوص در دههی 1960 میلادی بود. این نگاه، زن را نمایندهی بازآفرینی شور، خلاقیت، لذت، میل و نهایتا خروج از هرگونه نظم سرکوبگرانهی عقلانیت محور در نظر میگیرد و از همین روست که به جای دست گذاردن بر نظم، با زن، به آشوب میرسد...
✅در مقابل، اما، رهیافت دیگری است که زن را نه تنها مبدا شور، خلاقیت و زندگی میداند، بلکه حتی در مقام انضباط اجتماعی نیز، در او، مقام جمع یافتگی این نظم را می توان مشاهده نمود.
در این نگرش، نظم در تقابل و تناقض با شور قرار ندارد، بلکه در حرکت جوهری، پویایی و نظم، در هندسهای منظم و با «تعیین حدود در زندگی» تشریح میشود. از همین رو، زندگی، در آشوب تعریف نمیگردد، بلکه بخشی از آن را لذت، شور، شادی، تغییر، بازی و فراغت دربرمیگیرد و اینها را به عنوان بخشی از ساختار زندگی و جامعه، محترم میشمارد. و این خود، بخشی از نظمی است که در جایگاه "جمع تمام امور" است.
این نظم، سرکوبگر نیست، بلکه در مقام مراقبت و تحفظ بر هستیهای انسانی ظهور مییابد. از همین رو، زن، نه تنها استعارهای از شور و زندگی است، بلکه بیش از آن، بر مدار رحامت و مودت، در مقام جمع و جامعه است. تکثرات را تجمیع میکند و «ام امت» میگردد.
ظهور تام مقام مذکور در حضرت زهرا سلام الله علیها است که در عین آن که زن را در شرایط زندگی شورآفرین ترسیم میکند، این مقام جمع را در چشم همگان روشن میسازد. از همین رو است که ائمهی اطهار سلام الله علیهم، خود را حجت خداوند بر مردم و مادرشان، فاطمهی زهرا سلام الله علیها را حجت خداوند بر خود معرفی مینمایند یا باطن شب قدر، شبی که مقام جمعالجمع زمان است، حضرت صدیقهی طاهره برشمرده میشود. مصادیق این جمع یافتگی در احادیث معصومین علیهم السلام و تفاسیر آن کم نیست. اما در این صورتبندی از جمعیافتگی میتوان از «جامعهای بر مدار زن» سخن به میان آورد که نه تنها گفتمان بینظمی، گسست و آشوب را به چالش میکشد، بلکه از دوگانهسازیهای تقابلی خارج میشود و به نگاهی تشکیکی و طولی در وجود راه مییابد.
✍مریممنصوری
@azmanegasht
36.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بحثی که بنده در نشست "از الهیات اجتماعی تا ارشاد اجتماعی" مطرح کردم، هنوز هم به لطف خدا بازخوردهای مثبتی دارد. به نظرم آمد اگرچه این بحث نیازمند پژوهشهای تفصیلیتر و جدیتریست، از باب "ترسیم دقیق مساله" بازنشر دادم.
در این مجال، مسالهی حجاب به عنوان نماد مقاومت علیه وضعیتی که سرمایهداری متاخر در بدنمندی و به خصوص مصرف بدن به راه انداخته، مطرح شد.
هرچند، معتقدم قسمت اول بحث، که ترسیم جغرافیای اندیشهای غرب است، بسیار مهم است و ما را در "تبیین" دقیق، یاریرسانتر خواهد بود.
@azmanegasht
امتناع ابژهسازی زنان در رهیافت مبتنی بر زوجیت
✍مریم منصوری
✅مقولهی "ابژهسازی زنان" و مسائل ایشان، یکی از مسائلیست که اندیشه دربارهی آن، ما را به این تفطن میرساند که بسیاری از مسائل زنان، یا بیش از آنکه واقعی باشند برساختهی اذهان متفکران این حوزه هستند یا بیش از موجودیتشان، پرابلماتیک و مسالهمند شدهاند.
نمونهی آن را چندسال پیش بر زبان یکی از سردمداران مذکر حوزهی زنان شنیدم که با مشاهدهی یک گعدهی پارک لالهی تهران، کل جامعهی زنان ایرانی را دارای مسالهی نگرانکنندهای میدانست!
✅به رغم اینکه به نظر میرسد ما نیازمند نگرش درست درباب زنان و مسائل ایشان از جوانب مختلف هستیم، اما این حجم ابژهسازی مسائل زنان و تمرکز بر این مسائل، ممکن است چند محصول داشته باشد که در نتیجه، نگرانکننده خواهد بود.
یکی از این مشکلات، همانگونه که بیان شد، تبدیل کردن آسیبها و مشکلات به "معضله" در این حوزه است که چه بسا طبیعی هم بوده و بخشی از ناهنجاریهای طبیعی هر جامعه شناخته میشود، اما با ذهن سوبژکتیو و خودبنیاد، این امر به حدی پرابلماتیک میگردد که تبدیل به یک بحران در اذهان میشود.
به خصوص با مسیر پیش رو که بسیاری از این مسائل همگانی و خارج از جامعهعلمی کشور است، مصداق اشاعهی فحشا است که دربارهی هر آسیب و امرمذمومی نهی شده است و خود، معضله را دوچندان میسازد.
✅ دیگر آن که اساسا ابژهسازی مسائل زنان، بخش عمدهای از مساله را که ممکناست مردانه و چه بسا حاکمیتی باشند را تعلیق میکند. نمونهی این امر را در گفتمان افزایش جمعیت شاهدیم. این تعلیق، موجب میشود تا تنها زنان، جامعهی هدف اندیشه و یا سیاستگذاری قرار گیرند و از دیگر عوامل که بخش تعیینکنندهای از مساله هستند، چشمپوشی شود. این موضوع در خوشبینانهترین حالت، در دراز مدت ممکن است به پیشرفتهایی در حوزهی زنان منجر شود، اما نادیدهانگاری دیگر امور، نهایتا جامعه را دچار صورتی کاریکاتوری خواهد کرد که تنها زنان رشدیافتهای در آن وجود دارند که به تبع رشدناهمگون، آنان را از شرایط اطرافشان ناراضی میگرداند. بدین ترتیب، به نظر میرسد به خصوص دربارهی سیاستهای خانواده، تمرکز جدی تنها بر زنان مشکلساز خواهد شد و نیازمند دیدن سویههای مختلف یک موضوع، به خصوص مردان و مسائل مرتبط با آنان نیز هستیم.
اگر چه میتوان به نکات دیگری نیز اشاره کرد، اما بحث مذکور را با این تفطن که رهبر انقلاب، به جای تمرکز ویژه بر بحث زنان، به زوجیت و مبانی مشترک انسانی ارجاع دادند را در این چارچوب میتوان فهم کرد.
رهیافتی که موجب خروج از ابژهسازی زنان میشود و زنان را همچنان، عدالتمحور، در کنار مردان، به عنوان عناصر جدی هویتی هر جامعه لحاظ میکند و از هرگونه رویکرد یکجانبه یا تقابلی، پرهیز میدهد.
@azmanegasht
هدایت شده از جامعه متعادل | مهدی تکلّو
چند سطر دربارهی یادداشت «امتناع ابژهسازی زنان در رهیافت مبتنی بر زوجیت»
خانم دکتر منصوری در متن بالا ابژگی زن و مسائل زنان را مورد انتقاد قرار دادهاند و یا دست کم تورم ابژگی زن و مسائل زن را نشانهای از وضعیت همراه با کجکارکرد جریان علمی و شبهعلمی دانستهاند. تذکر ایشان این نگرانی را مجدداً به ما یادآوری میکند که نکند با پرداختن به زنان و با مسئله کردن «زن» در حال بازتولید معضلات آنان هستیم! نکند با تکرار همنشینی زن و معضل، موجب تثبیت چنین ملازمهای باشیم و به آن دامن بزنیم! از سوی دیگر روشن است که پیگیری بسیاری راهحلها در مسائل زنان احتمالاً نه از رهگذر خود ایشان بلکه از مسیر مخاطبه با مردان محقق و موفق میشود!
من این خطرات را محتمل و نگرانکننده میدانم و حتی میتوانم به سهم خودم این خطرات را از زوایایی دیگر گوشزد کنم. پیش از این هم من همواره با «اقلیت» و «مرئی» شدن زنان در شرایط نامرئیبودگی مردان به مثابهی یک کلانمعضل مواجه بودم و هستم. تردیدی نیست که ما در لبهی از مو نازکتر پرتگاهی حرکت میکنیم که اگر به این سو غش کنیم مسائل زنان را فراموش کردهایم و متهم به ندیدن هستیم و اگر به آن سو بلغزیم برای اصلاح ابرو به چشم آسیب زدهایم؛ پس من در نقطهای که بر روی آن دست گذشته شده همراهم اما مسئله در دو ناحیه باید تدقیق شود: نخست این که چرا و تحت چه شرایطی زن بیش از حد ابژه میشود و دوم این که راه حل چیست؟ آیا نباید از مسائل زنان بحث کرد؟
بنا به برداشت من تمام مسائل زنان از نابرابری در قدرت اجتماعی ناشی میشود. تسلط تاریخی مردان بر ساخت جهان اجتماعی این زمینه را پدید آورده که آنان بتوانند به دیگر موجودهای پیرامون خود شیئیت بدهند. آنها را «چیزهایی» بپندارند که میتوانند در مورد آن تصمیم بگیرند، آنها را نامگذاری کنند، به خدمت بگیرند و یا هر عمل دیگری که میتوان نامش را «تعیین هویت» دانست. اینجا دقیقاً نقطهای است که از زنان به عنوان نیمی از انسانها سلب استقلال شده و امکان معناپردازی و تعیین هویت از آنها گرفته میشود و جانمایهی اصلی این چیرگی جنسیتی، این است که مردان در یک سابقهی موسع تاریخی، فرصت کردهاند تا در غیاب زنان رهیافتهای خود را به ساختهای عینی جامعه امتداد و توسعه دهند. به همین ترتیب آنان صاحب قدرت خلق معنا هستند و میتوانند معنابخشی کنند و زنان هم به همین دلیل طبیعی است که غالباً میتوانند معنا بشوند. این خود یک وضعیت ابژهساز مستمر است که میتواند هر صدایی را به نفع خود مصادره کند حتی اگر ظاهراً علیه آن باشد.
در این شرایط پرابلماتیک کردن زن، از آنجا که در بطن خود امکان غفلت از مردان را همراه دارد، در معرض این «احتمال» است که مردان باز بیشتر به پشت صحنه رفته و زنان بیش از پیش در معرض «قضاوت» و «معنا شدن» قرار بگیرند. من این احتمال را تأیید میکنم اما عرضم این است که این تنها یک احتمال و نه تمام احتمالات است؛ یعنی بستگی به این دارد که ما چگونه زن را مسئله میکنیم. ما باید در مورد چگونگیها صحبت کنیم.
چه باید کرد؟ آیا باید نقطهی تاکید خود را از زنان برداریم و نگران نظام زوجیت و نظم جنسیتی جامعه باشیم؟ تردیدی که نیست ما با وضعیت آشفتهای از هندسهی رابطهی زنان و مردان مواجه هستیم و به همین نسبت عقل حکم میکند که جز با پرابلماتیک کردن «زوجیت» امکان اصلاح وضعیت را نداریم. اما آنچه که محل توجه است این است که هم از حیث تاریخی-اجتماعی نقطهی کانونی برهمخوردگی نظم جنسیتی جامعه، سلب استقلال از زنان است و هم از منظر فلسفی-کلامی اصلاح این نظم جنسیت باز از رهگذر زنان و احیای زنانگی عبور خواهد کرد. درست است که در این نظم آشفته وضعیت مردان هم با کجکارکردهای مختلفی روبرو هستند اما باید توجه کرد که اعوجاج در وضعیت مردان، خود ناشی از جابجایی زنان از جایگاهی که باید میبودند است. به عبارتی بازگردانی نظام زوجیت به وضعیت متعادل الزاماً از طریق احیای هویت زن و بازگشت زن به موقعیت حقیقی خود اتفاق میافتد. چنانچه نظام زوجیت هم بر اثر همین دستکاری هویت زن دچار خلل و آشفتگی شده است. بهعبارتی میتوان گفت مسئلهکردن زن با ملاحظاتی دقیقاً همان مسئلهکردن نظام زوجیت است.
بنابراین من گمان میکنم که مسئلهکردن وضعیت زنان نهتنها خطا نیست بلکه ضرورت هم دارد اما میپذیرم این مسیر بیخطا و بیانحراف نیست و باید از کجرویها و افراط و تفریطها مراقبت کرد.
@Mahdi_Takallou
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
چند سطر دربارهی یادداشت «امتناع ابژهسازی زنان در رهیافت مبتنی بر زوجیت» خانم دکتر منصوری در متن
☝️موضع آقای دکتر تکلو، در نسبت با یادداشتی که بنده دیروز نگارش کردم.
#کرسی_ترویجی
«مسأله حجاب و عدالت جنسیتی»
🎙ارائه دهنده: دکتر مهدی شجریان
◾️هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
🗒لینک ورود به جلسه
🌐http://dte.bz/scscenter
@edalateejtemaei
1401.12.02 مسئلۀحجابوعدالتجنسیتی.mp3
39.35M
#صوت
کرسی ترویجی «مسأله حجاب و عدالت جنسیتی»
ارائه دهنده: حجت الاسلام دکتر شجریان
#عدالت_جنسیتی
#حجاب
#عفاف
@edalateejtemaei