eitaa logo
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
289 دنبال‌کننده
30 عکس
9 ویدیو
2 فایل
تاملات درونی یکی از "ما" ارتباط: @mansouri_66
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالحی آنگاه که «آب سر بالا می‌رود»!!! ✍مریم منصوری چندی است برخی دوستان «ژورنالیست»، در راستای تبلیغ و ترویج واکسن، به نظریه پردازی در باب علم، همت گمارده اند، فارغ از اینکه دقیقا متوجه باشند، مساله ی علم چیست و وضعیت بغرنج فعلی، چرا شکل گرفته و راه برون رفت کجاست. در این نوشتار، بیش از آن که به چرایی و چگونگی رقم خوردن وضعیت فعلی بپردازم، به مقصد و مقصود «طب اسلامی» خواهم پرداخت. 👈طب اسلامی، در تعریف موسّع خود، داعیه‌ی وجود حیاتی در تمدن اسلامی، همچون معماری و شهرسازی اسلامی، مدیریت اسلامی، روان‌شناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و... را دارد که مبتنی بر نگاه دینی شکل گرفته باشد. در طب اسلامی، بیش از آن که نقل روایات و رویکرد اخباری‌گونه مدنظر باشد، یک « نظم دانشی» و «نظام علمی» مطرح است که با رویکرد بنیادین اسلامی و با مبانی فلسفی اسلامی، به عرصه‌ی تدبیر بدن ورود می‌کند. این تدبیر هم تنها در بعدی از ابعاد بدنی انسان نیست، بلکه به هر آن‌چه که به بدن انسان مربوط می‌شود، نگاه دارد. در این عرصه، چه پیشگیری را در نظر بگیرید و چه درمان، در بخشی از «علم الابدان» جمع می‌شوند. طب اسلامی، با نگاه خاص به انسان که متفاوت از نگاه غربی است، وارد تجربه می‌شود و البته زمان و مکان را نیز در تدبیر و درمان بدن لحاظ می‌کند. لایه‌مند می‌نگرد و منطقی دارد که مجال آن در کرسی‌های علمی است نه فضای زرد مجازی! ❗️آقایان خوب است بدانند ما در برهه‌ای از تاریخ قرار داریم که با داعیه‌ی «برنامه داشتن مکتب اسلام ز گهواره تا گور» و «تدبیر دنیا و آخرت انسان در مکتب اسلام»، اولین حکومت اسلامی پس از سده‌ها شکل گرفته است و وضعیت، حتی با نیم قرن پیش نیز متفاوت است. مردم بهتر از خیلی از ما می‌دانند که بنا نبوده با نقل چند روایت، تدبیر دنیای آنان اتفاق بیفتد که حالا شما بر سر سند روایات، این همه دعوا علم کرده‌اید. دعوا، دعوای نگاه سکولار و دنیوی زده‌ای است که شما –به هرنیت احتمالا خیری- ترویجش می‌کنید و به دنبال واتیکانیزه کردن قم هستید، با نگاهی که بنا داشت با مبانی دینی، به تک‌تک عرصه‌های زندگی انسان ورود کند و با همین نیت انقلاب کرد. اگر نمی‌توانید با مبانی اسلامی به عرصه‌ی علم ورود کنید، اجازه دهید آنانی که سال‌ها در محضر مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، مجدانه بحث‌های عقلی کرده‌اند و روایات را نیز به «عقل» عرضه کرده‌اند و در این راه دود چراغ خورده‌اند، مباحث علمی‌شان را ادامه دهند . اگر بناست تمدن اسلامی شکل بگیرد، باید علوم اسلامی پایه‌ریزی شود، و وقتی اجازه داده نمی‌شود در علم طبی که بیش از علوم دیگر، در سیره‌ی اهل بیت، نقل وجود دارد و می‌شود با مباحث عقلی و اصولی، به نتیجه رسید، چگونه در شهرسازی، معماری و علوم انسانی از اقتصاد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی گرفته تا مدیریت و سیاست ورود شود؟ این همه زحمت و این همه خون چرا؟ مگر حاکمیت اسلامی بناست چه تفاوتی داشته باشد؟ ❗️اینکه اعتماد عمومی از طب نوین سلب شده است و شما با مغالطات ژورنالیستی و استدلال‌های سطحی، تلاش می‌کنید تا کمی از این اعتماد را بازگردانید، تنها و تنها به این دلیل است که مردم با گوشت و پوست خود در حال لمس حجم عظیمی از خطاهای طب نوین و گرفتن جان عزیزانشان هستند. خطاهایی که ساختاری شده و طبیعی جلوه داده می‌شود؛ حال این‌که تاوانش را مردم می‌دهند. ❗️در این میان، قصد تطهیر کسانی که ناآگاهانه، وارد حوزه‌ی طبابت شدند و به نام طب اسلامی، با رویکرد اخباری‌گونه دست به درمان زدند و سودجویانه وارد این عرصه شدند، را ندارم که البته، با چشمان خود دیدم که بنا نبود مباحث علمی، در دعوای قدرت عده‌ای ذبح شود که شد!!!! هرچند، متهم ردیف اول همین وضعیت نیز، متولیان بهداشت و درمان هستند که به جای رویکرد علمی، گفتگو محور و کمک‌های آزمایشگاهی به دغدغه‌مندان این حوزه، همه را سرکوب و منکوب کردند و وضعیتی را رقم زدند که «قورباغه‌ها ابوعطا بخوانند»!! ادامه دارد... @azmanegasht
بسم الله الرحمان الرحیم ریاست محترم حوزه‌های علمیه خواهران جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای بهجت پور باسلام و احترام هفته‌ای که گذشت، این حقیر، به بهانه‌های مختلفی، آماج توهین‌ها، حسادت و تنگ‌نظری‌ها و سخنان دور از انتظاری، درون و بیرون مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه قرار گرفت که البته، مقاومت از درون سازمان با توجه به فضایی که وجود داشت، برای بنده امری طبیعی به نظر می‌رسید. لیکن در صفحه مباحثات متنی با عنوان "حوزه علمیه خواهران، بازیچه رویکردهای جامعه‌شناسانه" قرار گرفت که نکاتی چند، لازم به تذکر است. ✅تا آن‌جا که مساله، مساله‌ی شخص بنده است، دوستان و طلاب عزیز را که در محضر حضرت حق و به قصد سربازی حضرت ولیعصر، ارواحنا لتراب مقدمه الفداه در این عرصه حضور دارند، به تقوای الاهی توصیه می‌نمایم و خود را در کنار آنان، مفتخر به شاگردی مکتب اهل بیت در حوزه‌های علمیه و بالنده به حفظ قرآنی می‌دانم که هرچه داریم، از این دو امر ارزشمند است. نگارنده‌ی متن مذکور، به خوبی بنده را میشناسند و طلاب عزیز خوب است متوجه این نکته باشند که مساله‌ی نگارنده، مساله‌ای کاملا شخصی است و دعوا، دعوایی علمی نیست. هرچند، ذکر این مساله لازم است، که به نظر می رسد حوزه‌ی محترم علمیه، بعنوان نهادی که متولی اصلی تهذیب و تربیت اخلاقی و معنوی جامعه است، نیازمند بازنگری جدی در علل و ملزومات وضعیتی است که از این دست رفتارهای به دور از اخلاق و انصاف را موجب می‌شود. اما ناظر به عنوان و برخی گفتارهای درون متن، چند مساله را باید متذکر شد. ✅اولا؛ دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، در صدد لبیک به دغدغه‌ی بزرگی است که امامین انقلاب مکررا بر آن تاکید کرده‌اند و اصل هدف انقلاب اسلامی، یعنی ایستادگی در برابر علم سکولار و فرهنگ، سیاست و اقتصادی است که برخاسته از این علم، جوامع بشری را به بحران کشانیده است و اساسا، داب بزرگ مجموعه‌ی دفتر تبلیغات اسلامی، که با هدایت و حمایت رهبر معظم انقلاب تاسیس گردیده‌است، تحول در علوم انسانی و اسلامی‌سازی علومی است که سیل گونه، وارد جامعه‌ی علمی کشور(چه دانشگاه‌ها و چه حوزه‌ها) شده است. ✅ثانیا؛ حقیر، حقیقت علوم انسانی را در مالکیت علوم اسلامی دانسته و بر این نکته تاکید و اصرار دارم که هرچقدر ما در شناخت دقیق جهان اجتماعی و مسائل آن، که بحران‌های جدی برای جامعه‌ی کنونی ایجاد کرده‌است، تعلل کنیم، باید در محضر خداوند متعال پاسخگو باشیم. اگرچه که جریان‌های ضد دین و سکولار پیش از انقلاب و حتی پس از آن، با تزریق ارزشهای مدرن، گسستی جدی در ساحت علم و عمل را موجب شدند، لیکن علوم اسلامی و مبانی دینی، این ظرفیت را دارا هستند که با تفصیل و مبتنی بر آن‌چه در منابع اسلامی و تراث مسلمین است، به بازخوانی و بازسازی علم اجتماعی در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همت گمارند. دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، با تاسیس رشته‌های فلسفه‌ی علوم اجتماعی و دانش اجتماعی مسلمین، که مورد حمایت رهبر معظم انقلاب نیز بوده است، تلاش داشته تا نشان دهد، اولا علوم اجتماعی سکولار، داشته‌ای جز بحران‌زایی و سکولار کردن برای جامعه‌ی اسلامی_ایرانی نداشته است و ثانیا، ظرفیت عظیم تراث مسلمین را در زمینه‌ی حل مسائل اجتماعی نشان دهد و بارور سازد. دانش آموختگی بنده در این دو رشته نیز، با همین رویکرد بوده است و خوب است گرامیان، تفاوت ماهیتی این دو رشته را از جامعه‌شناسی مرسوم دانشگاه متوجه باشند. ✅اصل قبول معاونت حوزه‌های علمیه‌ی خواهران از جانب این حقیر، به قصد تبدیل علم آموخته در دانشگاه و حوزه با دغدغه‌های مذکور، به عرصه‌ی عمل و یاری رساندن به بخش‌های فرهنگی حوزه‌های علمیه در فضایی است که مسائل و بحران‌هایش از جنس جهان مدرن هستند و راهکار مقابله با آنان، نیازمند شناختی دقیق از نقاط بحران‌زاست‌. لیکن به نظر می‌‌رسد با فضایی که در هفته گذشته در و بیرون از مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران به عنوان یک نهاد بالادستی، رقم خورد، عملا بخش زیادی از نیرویی که می‌توانست صرف مدیریت بخش فرهنگی و ورود به عملیات جدی فرهنگی شود، باید صرف مشاجرات و منازعات درون سازمانی گردد و عملا دغدغه‌های حقیر، یا با تعویق محقق خواهند شد و یا با سد بزرگی از جمله مقاومت نیروهای سازمان_به جای همکاری_، ولو برای مدتی خاص مواجه خواهد شد که هدف این حقیر محقق نخواهد گردید. همان گونه که بارها به برخی دوستان نیز متذکر شده‌ام، اینجانب هیچ کاری را مهم‌تر و شیرین‌تر از فعالیت در عرصه‌ی علمی و فعالیت پژوهشی نمی‌دانم و قبول این مسئولیت را صرفا از سر تکلیف می‌دانستم و در همین جا، انصراف خود را از قبول این مسئولیت اعلام می‌دارم. و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین با تشکر از حسن ظن حضرتعالی مریم منصوری، یکم مهرماه ۱۴۰۰ شمسی @azmanegasht
وقتی تاریخچه‌ی پزشکی جدید را مرور می‌کنیم، آن‌جا که با پروتستانتیزم، کم‌کم الهیات طب، سکولار می‌شود، آن‌جا که پروتستانتیزم، زهد شدید و عجیب و غریبش را که هر لذتی را حرام می‌داند، ترویج می‌کند، آن‌جا که آن‌چه بر اصحاب کلیسا حرام بود را بر تمام مردم حرام می‌کند، و بعد اصحاب پروتستان، کم‌کم با فاصله‌گیری از کلیسا، و با پزشکی، تک‌تک عرصه‌های زندگی را در فرآیندی کاملا شبیه فقه، صورتبندی می‌کنند... متوجه می‌شویم که پزشکی نوین، متن زندگی را اینچنین مدیریت می‌کند و آخر داستان این است که "نباید توقع داشت که پزشکی، حکم شرعی ندهد!" تمام ایام کرونا، در ذهن مردم، این دوگانه دین و علم(پزشکی) ماند و ماند...حرم‌ها تعطیل شد، مراسمات مذهبی تعطیل شد، اجتماعات دینی تعطیل شد...و متوجه نبودیم که ساینس! در جزئی‌ترین و تجربی‌ترین حالتش، "حکم" می‌دهد... @azmanegasht
این پوستر را پایگاه اینترنتی وزارت بهداشت رو نمایی کرد خوب است یادمان بیاید اگر غرب را نفی می‌کنیم، نه چون بر سر قدرت دعوا داریم بلکه غرب را مولد انسانِ جدیدی می‌دانیم که نه تنها خدا، که خود را فراموش کرد و از پیِ آن هر روز بحران جدیدی سر بر آورد. خوبست بیش از آن‌که پرچم نمادین غرب را به آتش بکشیم، هرآنچه از غرب آمد و هستی‌های ما را بباد داد و ناآرامی و بحران‌ ایجاد کرد را به زباله‌دان بپیوندانیم! اقتصاد ربوی، سیاست لیبرال و نئولیبرال، جامعه‌ی فردگرا، روانشناسی "خود" محور، شهر پُر آسیب و نظام سلامتی که همیشه در "بله" گفتن به غرب، اولین‌ها بوده تنها پرچم را به آتش کشیدن چه سود؟ @azmanegasht
تا به حال به خطرناک بودن تاریخ اندیشیده‌اید؟ وقتی که اهل طاغوت، حاج قاسم را فیلتر می‌کند اما حسین(علیه‌السلام) را نه! این به این معناست، که ما، ممکنست پس از گذر زمان و توسط تاریخ‌مندکردن امور، ماهیت حقیقی و سیاسی بسیاری از وقایع و حقایق را به دست فراموشی بسپاریم. ممکنست برداشت‌های بی‌خطر خودمان را بر مساله‌ای بار کنیم. و ممکنست، چرایی امور، در تو در توی زمان، از چنگمان لیز بخورد... تاریخی کردن امور و به زمان و زمانه سپردنشان، دیدن حقیقت را برای ما، سخت می‌کند، خیلی سخت!
هوالسلام بعد از صحبت های امروز حضرت آقا یعنی 19م بهمن ماه 1400 در باره واکسن، ذکر چند نکته به نظرم لازم رسید که در چند بخش ان‌شاءالله تقدیم می‌کنم. بحث حمایت ایشان از نظام سلامت(مانند خیلی از عرصه‌هایی که محل نقد جدی ما است و در عین حال، ایشان بر نگه‌داشت ان تحفظ دارند)، مساله‌ای است که باید ذیل نگاه معصومین و فقهای شیعه در قالب مقوله‌ی «واجبات نظامیه» فهم شود. واجبات نظامیه به این موضوع می‌پردازد که حفظ نظام، اولا و بالذات، وظیفه‌ی فقیه است. مساله از اینجا آغاز شد که برای فقها این موضوع مطرح شد که اگر «ولی فقیه در مقام قدرت قرار نداشته باشد آیا باید با حاکم-احتمالا جور- کنار بیاید یا خیر؟» میرزای شیرازی، در قضیه‌ی تحریم تنباکو تا مدت ها فکر می‌کرد که من اگر این حکم را بدهم و ناصرالدین شاه در قبال دول خارجی تضعیف شود، آیا این صحیح است یا نیست؟ حاکمیت ناصرالدین شاه مشروع نیست و ولایت متعلق به میرزای شیرازی است، اما من اگر در محدوده‌ی کوچک بخواهم تصرف کنم، اصل نظام اجتماعی فرو می ریزد، من که نمی‌توانم جای او را بگیرم... موضوع «واجبات نظامیه» به تأسی از امیرالمومنین علیه‌السلام و رفتار ایشان با خلفا انجام می‌شد به این معنا که حاکمیت اولاً و بالذات باید در اختیار ولی باشد، اما اگر او برای گرفتن حق خود بخواهد اقدام کند در شرایطی که اصل اقتدار نظام جهان اسلامی فرو بریزد و ممکن است کفار غلبه یابند، این موضوع به محاق می رود. یک نمونه‌ی عجیب دیگر، دعای مرزداران امام سجاد علیه‌السلام است. ببینید این دعا در چه زمانی و برای چه کسانی خوانده شده است. همانطور که می‌دانید بعد از قضیه کربلا و اتفاقات ناگواری که پیش می‌آید، وقایع بعدی همچون حلال شمردن نوامیس مردم توسط سپاهیان یزید در مدینه و واقعا حره هم اتفاق می‌افتد. در آن زمان، امام سجاد علیه السلام دعای مرزداران را برای چه کسانی می‌خوانند؟ برای سپاهیان بنی امیه که مرزهای جهان اسلام را حفظ می‌کنند. یعنی بالاخره همین بنی‌امیه و حفظ این مرزها و نگهداشتن همین سطح از نظم اجتماعی هم جزو واجبات نظامیه است و حتی کشتگان هم شهید محسوب می‌گردند. تغییر و عزمِ برای تغییر، ملاحظات جدی‌ای را برای فقها ایجاد می‌کند که هرگونه تغییر و ساختارشکنی، با در نظر گرفتن این ملاحظان باید مطمح نظر باشد. حال چگونه می‌توان تغییر را در عین نگاهداشت نظم اجتماعی_در حالی که نه به "نظم" جدید اندیشیده‌ایم و نه در عمل، ایده‌های جدی برای عملیاتی شدن داریم_ رقم زد؟ (مساله مقاومت مافیاهای فربه به جای خود) ادامه دارد.... پ.ن: این سخنان، برگرفته از سخنان استاد گرانقدر، حمید پارسانیا، در درس تاریخ تفکر اجتماعی مسلمین است. و البته نه صرفا مربوط به مسایل مرتبط با نظام سلامت، که دیگر نظام‌هاي بیماری همچون بانکداری، آموزش و...را نیز شامل می‌شود. @azmanegasht
آقای ضرغامی! از قضا مساله بر سر قدرت نیست! انقلاب اسلامی مساله‌اش "انسان" است... ذات انقلاب اسلامی با زندگی تک‌تک افراد، با هستی خانواده، با آرامش کودکان، با تک‌تک اخلاقیات گره خورده... بله، طبیعی ست که انقلاب اسلامی با بی‌حجابی فرونمی‌پاشد اما ریزریز، هرجا با مدرنیته همراهی کرده، یک کرم‌خوردگی به این سیب سالم زده چه اقتصاد سرمایه‌داری باشد، چه الگوی دولت مدرن، چه بی‌حجابی و چه خانواده فروپاشیده... حمله غرب هم به نوع اخیری به نام انسان انقلابی ست...که با تمدن سلطه‌گر غرب سر ناسازگای دارد، نه با قدرت امثال شما! @azmanegasht
🔴اگر دعوا بر سر زندگی‌است،قصاص، زندگی می‌بخشد... ایده ی زندگی که این روزها بر سر زبان هاست، صدسالی است که در آرای غربیان با اهتمام نیچه تناورده‌شد. او، علیرغم آن‌که ادیان ابراهیمی را متهم به سلب زندگی می‌کند، بر این باورست که چند آموزه‌ی اسلام یعنی زندگی.... او می‌گوید سرکوب، آن‌گاه که زندگی و ادامه‌ی آن را سلب می‌کند، معنا می‌یابد. از همین رو، بر مسیحیت می‌تازد. چرا که مسیحیت بر این باورست که "با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارۀ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان (انجیل متی 5/ 39)." و به نظر وی، این گزاره، سرکوب کرامت انسان است و سرکوب آن، یعنی سرکوب زندگی.... او که اسلام را از حافظ و حسن‌الصباح می‌شناسد، بر این باورست که حکم جهاد در اسلام، برخلاف آموزه‌های مسیحیت، تو را به جنگ برای کرامت انسانی‌ات رهسپار می‌کند و از همین رو، جهاد را "حکمی برای زندگی" برمی‌شمرد. او اسلام سیاسی را هم بخشی از ایده‌داشتن اسلام برای زندگی می‌داند. یکی از مشکلات جهان غرب، دقیقا مساله‌ی انتقام است. حواشی "حدود انتقام" حقوق‌دانان و جامعه‌شناسان زیادی را درگیر این مساله کرده که مساله‌ی آن‌ها، سیری‌ناپذیری انسان در "عطش انتقام" و تعیین حدود آن است. در این میان، برایان ترنر، محقق نیچه‌ای انگلیسی‌، اذعان می‌دارد که "باید اهمیت سیاسی این گزاره کتاب مقدس درک شود که خداوند می‌گوید: انتقام از آن من‌ است. و انتقام باید از عرصه‌ی سکولار_آن‌گونه که در وضع فعلی غرب است_خارج شود."(Turner,1984:260) اگرچه مسیحیت، عملا ایده‌ی خاصی برای حد انتقام در زندگی دنیوی انسانی ندارد، اما اسلام، بعنوان دین خاتم و دینی برای زندگی_نه فقط دینی برای مابعد مرگ_ حدود قصاص را معین کرده است. و این، تفسیری است از آیه شریفه ۱۷۹سوره‌مبارکه بقره که " و قصاص، برای شما، زندگی است، باشد که بپرهیزید". اگر دعوا بر سر زندگی‌ست، قصاص، برای زندگی و بخشی از زندگی‌ست.... ✍مریم منصوری @azmanegasht
🌱در حاشیه‌ی دیدار حضرت آقا با بانوان اگرچه تا کنون فرصتهایی برای دیدار حضوری حضرت‌ آقا فراهم می‌شد که به دلایلی، عمدتا توفیق دست نمی‌داد، اما به دلیل بداعت این جلسه، عمیقا مشتاق حضور در این جلسه بودم که به نظرم رسید نفس حضور، دارای لطایفی است که فهم متفاوتی با بازنمایی رسانه‌ای حاصل می‌کند و ذکر چند نکته در این باب را لازم می‌دانم. اول اینکه امیدوارم این جلسه، به جنسیت‌زده شدن دیگر دیدارها و حذف بانوان از سخن‌رانی در دیگر دیدارها منجر نگردد. دوم اینکه برایم جالب بود که حضرت آقا فرصت مبسوطی را برای شنیدن دغدغه‌های بانوان قرار دادند و به دوستان پشتیبان جلسه هم عرض کردم که خواهشا به طیفی فرصت داده شود که هیچ‌گاه امکان یا فرصت حضور ندارد. به خصوص زنان خانه‌دار. چرا که امکان حضور افراد نخبه در دیگر جلسات فراهم است و امکان شنیده شدن بخش بزرگ زنانی که درگیر متن زندگی و شرایط عادی هستند، فراهم نیست و شاید یکی از بزرگترین مشکلات ما، نداشتن رویکرد همین طیف و ندیدن آن‌ها در سیاستگزاری‌هاست. این مهم، دغدغه‌ی برخی از پشتیبانان جلسه هم بود، اما شاید لازم است بیش از این، این طیف از زنان، خود شروع به صورتبندی مسائل و رساندن آن به گوش مسئولین نمایند و سیاستگزاران نیز نباید از این مهم دریغ کنند. سوم مساله‌ی نحوه‌ی ورود حضرت آقا به مقوله‌ی جنسیت و زنان بود. علیرغم مباحث کاملا انضمامی و سیاستگزارانه‌ی بانوان سخنران، و حتی علیرغم بازنمایی رسانه‌ای از سخنان ایشان، بخش اعظم موضع حضرت آقا به تبیین کاملا علمی و نظری درباره‌ی مقوله‌ی جنسیت، خانواده، زن و زوجیت اختصاص یافت. تا جایی که در برخی مواقع، حس می‌کردم بر سر کلاسی حاضر هستم که مبانی نظری این مقولات تدریس می‌شود. و بحث، تا جایی پیش رفت که ایشان، مباحث کاملا فلسفی همچون دیالکتیک هگل و موضع تقابلی ما با آن را مطرح کردند. این مساله، نشان از خلائی است که ایشان در این زمینه احساس کرده‌اند و آن، پرداخت جدی علمی و نظری به مبانی نظری در حوزه‌ی زن و جنسیت است. متاسفانه، فضای انقلابی مرتبط با این حوزه، مملو از کنشگری‌های متکثری است که مبانی دقیق فلسفی و نظری ندارد و حتی در مقام سیاستگزاری‌های رسمی نیز این مساله کاملا مشهود است. این خلا، در سخنرانی‌های بانوان نیز کاملا مشهود بود. اما این که رهبر یک انقلاب به جای پرداختن به راهبردها، ملزم به بحث‌های نظری می‌شوند و به ما مبانی نظری تدریس کنند، جای بسی تاسف برای نهادهای علمی، دانشگاهی و حوزوی است. شاید یکی از دلایلی که حضرت آقا، اجازه‌ی صحبت برخی دیگر از بانوان حاضر برای سخنرانی را ندادند نیز به همین دلیل بود. گفتارها عمدتا، صورتبندی دقیقی نداشتند و حاکی از آشفتگی جدی نظری در این حوزه بودند. علیرغم اینکه ما در مسائل زنان، نیارمند کنشگری جدی و فارغ از جنسیت‌زدگی‌های منفی در عرصه‌های اجتماعی هستیم، اما به نظر می‌رسد، خلا نظری، ممکن است ما را دچار شیب تندی کند که ایشان درباره‌ی خانواده در غرب بیان کردند. پ.ن: برسد به دوستانی که مکررا در جلسات متعدد، خود را نظریه‌ورز این حوزه می‌دانند و نه تنها این چنددهه هنوز موضع نظری‌شان مشخص نیست، بلکه بارها در نظریه‌پردازی حضرت آقا در این زمینه در جلسات متعدد تشکیک کرده‌اند. ✍مریم منصوری ادامه دارد...
زن در وضعیت جمع یا گسست و آشوب؟ ✅در اندیشه‌ی یونانی خدای نظم و عقلانیت، در مقابل الهه‌ی شور، میل و خلاقیت قرار داشت و تا قرن بیستم میلادی، این خدای نظم و عقلانیت است که بر فراز تاریخ اندیشه ایستاده است و به ویژه _به گفته متفکران پست مدرن_در مدرنیته، زندگی، شور و خلاقیت را سرکوب کرده است. گفتمان زندگی، که در قرن بیستم به خصوص با آرای نیچه صورتبندی شد، در مقابل نظم، عقلانیت و هرگونه جمع‌یافتگی امور، تلاش می‌کند تا بر لذت، شور و میل در متن زندگی دست بگذارد با این هدف که از سرکوب عقلانیت مدرن رهایی یابد. در این گفتمان، هرآن چیزی که علیه نظم مرد سفیدپوست اروپایی(بعنوان نماد عقل مدرن)می‌تواند قرار بگیرد، به عنوان بدیلی نظم‌شکن و گسست‌محور مطرح می شود. نتیجه‌ی این نگرش، جنبش‌های زنان، رنگین پوستان و تمام به‌حاشیه‌رفتگان به خصوص در دهه‌ی 1960 میلادی بود. این نگاه، زن را نماینده‌ی بازآفرینی شور، خلاقیت، لذت، میل و نهایتا خروج از هرگونه نظم سرکوبگرانه‌ی عقلانیت محور در نظر می‌گیرد و از همین روست که به جای دست گذاردن بر نظم، با زن، به آشوب میرسد... ✅در مقابل، اما، رهیافت دیگری است که زن را نه تنها مبدا شور، خلاقیت و زندگی می‌داند، بلکه حتی در مقام انضباط اجتماعی نیز، در او، مقام جمع یافتگی این نظم را می توان مشاهده نمود. در این نگرش، نظم در تقابل و تناقض با شور قرار ندارد، بلکه در حرکت جوهری، پویایی و نظم، در هندسه‌ای منظم و با «تعیین حدود در زندگی» تشریح می‌شود. از همین رو، زندگی، در آشوب تعریف نمی‌گردد، بلکه بخشی از آن را لذت، شور، شادی، تغییر، بازی و فراغت دربرمی‌گیرد و این‌ها را به عنوان بخشی از ساختار زندگی و جامعه، محترم می‌شمارد. و این خود، بخشی از نظمی است که در جایگاه "جمع‌ تمام امور" است. این نظم، سرکوبگر نیست، بلکه در مقام مراقبت و تحفظ بر هستی‌های انسانی ظهور می‌یابد. از همین رو، زن، نه تنها استعاره‌ای از شور و زندگی است، بلکه بیش از آن، بر مدار رحامت و مودت، در مقام جمع و جامعه است. تکثرات را تجمیع میکند و «ام امت» می‌گردد. ظهور تام مقام مذکور در حضرت زهرا سلام الله علیها است که در عین آن که زن را در شرایط زندگی شورآفرین ترسیم می‌کند، این مقام جمع را در چشم همگان روشن می‌سازد. از همین رو است که ائمه‌ی اطهار سلام الله علیهم، خود را حجت خداوند بر مردم و مادرشان، فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها را حجت خداوند بر خود معرفی مینمایند یا باطن شب قدر، شبی که مقام جمع‌الجمع زمان است، حضرت صدیقه‌ی طاهره برشمرده می‌شود. مصادیق این جمع یافتگی در احادیث معصومین علیهم السلام و تفاسیر آن کم نیست. اما در این صورتبندی از جمع‌یافتگی می‌توان از «جامعه‌ای بر مدار زن» سخن به میان آورد که نه تنها گفتمان بی‌نظمی، گسست و آشوب را به چالش می‌کشد، بلکه از دوگانه‌سازی‌های تقابلی خارج می‌شود و به نگاهی تشکیکی و طولی در وجود راه می‌یابد. ✍مریم‌منصوری @azmanegasht
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بحثی که بنده در نشست "از الهیات اجتماعی تا ارشاد اجتماعی" مطرح کردم، هنوز هم به لطف خدا بازخوردهای مثبتی دارد. به نظرم آمد اگرچه این بحث نیازمند پژوهش‌های تفصیلی‌تر و جدی‌تری‌ست، از باب "ترسیم دقیق مساله" بازنشر دادم. در این مجال، مساله‌ی حجاب به عنوان نماد مقاومت علیه وضعیتی که سرمایه‌داری متاخر در بدنمندی و به خصوص مصرف بدن به راه انداخته، مطرح شد. هرچند، معتقدم قسمت اول بحث، که ترسیم جغرافیای اندیشه‌ای غرب است، بسیار مهم است و ما را در "تبیین" دقیق، یاری‌رسان‌تر خواهد بود. @azmanegasht‌
امتناع ابژه‌سازی زنان در رهیافت مبتنی بر زوجیت ✍مریم منصوری ✅مقوله‌ی "ابژه‌سازی زنان" و مسائل ایشان، یکی از مسائلی‌ست که اندیشه درباره‌ی آن، ما را به این تفطن می‌رساند که بسیاری از مسائل زنان، یا بیش از آن‌که واقعی باشند برساخته‌ی اذهان متفکران این حوزه هستند یا بیش از موجودیت‌شان، پرابلماتیک و مساله‌مند شده‌اند. نمونه‌ی آن را چندسال پیش بر زبان یکی از سردمداران مذکر حوزه‌ی زنان شنیدم که با مشاهده‌ی یک گعده‌ی پارک لاله‌ی تهران، کل جامعه‌ی زنان ایرانی را دارای مساله‌ی نگران‌کننده‌ای می‌دانست! ✅به رغم اینکه به نظر می‌رسد ما نیازمند نگرش درست درباب زنان و مسائل ایشان از جوانب مختلف هستیم، اما این حجم ابژه‌سازی مسائل زنان و تمرکز بر این مسائل، ممکن است چند محصول داشته باشد که در نتیجه، نگران‌کننده‌ خواهد بود. یکی از این مشکلات، همان‌گونه که بیان شد، تبدیل کردن آسیب‌ها و مشکلات به "معضله" در این حوزه است که چه بسا طبیعی هم بوده و بخشی از ناهنجاری‌های طبیعی هر جامعه شناخته می‌شود، اما با ذهن سوبژکتیو و خودبنیاد، این امر به حدی پرابلماتیک می‌گردد که تبدیل به یک بحران در اذهان می‌شود. به خصوص با مسیر پیش رو که بسیاری از این مسائل همگانی و خارج از جامعه‌علمی کشور است، مصداق اشاعه‌ی فحشا است که درباره‌ی هر آسیب و امرمذمومی نهی شده است و خود، معضله را دوچندان می‌سازد. ✅ دیگر آن که اساسا ابژه‌سازی مسائل زنان، بخش عمده‌ای از مساله را که ممکن‌است مردانه و چه بسا حاکمیتی باشند را تعلیق می‌کند. نمونه‌ی این امر را در گفتمان افزایش جمعیت شاهدیم. این تعلیق، موجب می‌شود تا تنها زنان، جامعه‌ی هدف اندیشه و یا سیاستگذاری قرار گیرند و از دیگر عوامل که بخش تعیین‌کننده‌ای از مساله هستند، چشم‌پوشی شود. این موضوع در خوشبینانه‌ترین حالت، در دراز مدت ممکن است به پیشرفت‌هایی در حوزه‌ی زنان منجر شود، اما نادیده‌انگاری دیگر امور، نهایتا جامعه را دچار صورتی کاریکاتوری خواهد کرد که تنها زنان رشدیافته‌ای در آن وجود دارند که به تبع رشدناهمگون، آنان را از شرایط اطرافشان ناراضی میگرداند. بدین ترتیب، به نظر می‌رسد به خصوص درباره‌ی سیاست‌های خانواده، تمرکز جدی تنها بر زنان مشکل‌ساز خواهد شد و نیازمند دیدن سویه‌های مختلف یک موضوع، به خصوص مردان و مسائل مرتبط با آنان نیز هستیم. اگر چه می‌توان به نکات دیگری نیز اشاره کرد، اما بحث مذکور را با این تفطن که رهبر انقلاب، به جای تمرکز ویژه بر بحث زنان، به زوجیت و مبانی مشترک انسانی ارجاع دادند را در این چارچوب می‌توان فهم کرد. رهیافتی که موجب خروج از ابژه‌سازی زنان می‌شود و زنان را همچنان، عدالت‌محور، در کنار مردان، به عنوان عناصر جدی هویتی هر جامعه لحاظ می‌کند و از هرگونه رویکرد یکجانبه یا تقابلی، پرهیز می‌دهد. @azmanegasht
چند سطر درباره‌ی یادداشت «امتناع ابژه‌سازی زنان در رهیافت مبتنی بر زوجیت» خانم دکتر منصوری در متن بالا ابژگی زن و مسائل زنان را مورد انتقاد قرار داده‌اند و یا دست کم تورم ابژگی زن و مسائل زن را نشانه‌ای از وضعیت همراه با کج‌کارکرد جریان علمی و شبه‌علمی دانسته‌اند. تذکر ایشان این نگرانی را مجدداً به ما یادآوری می‌کند که نکند با پرداختن به زنان و با مسئله کردن «زن» در حال بازتولید معضلات آنان هستیم! نکند با تکرار هم‌نشینی زن و معضل، موجب تثبیت چنین ملازمه‌ای باشیم و به آن دامن بزنیم! از سوی دیگر روشن است که پیگیری بسیاری راه‌حل‌ها در مسائل زنان احتمالاً نه از رهگذر خود ایشان بلکه از مسیر مخاطبه با مردان محقق و موفق می‌شود! من این خطرات را محتمل و نگران‌کننده می‌دانم و حتی می‌توانم به سهم خودم این خطرات را از زوایایی دیگر گوشزد کنم. پیش از این هم من همواره با «اقلیت» و «مرئی» شدن زنان در شرایط نامرئی‌بودگی مردان به مثابه‌ی یک کلان‌معضل مواجه بودم و هستم. تردیدی نیست که ما در لبه‌ی از مو نازک‌تر پرتگاهی حرکت می‌کنیم که اگر به این سو غش کنیم مسائل زنان را فراموش کرده‌ایم و متهم به ندیدن هستیم و اگر به آن سو بلغزیم برای اصلاح ابرو به چشم آسیب زده‌ایم؛ پس من در نقطه‌ای که بر روی آن دست گذشته شده همراهم اما مسئله در دو ناحیه باید تدقیق شود: نخست این که چرا و تحت چه شرایطی زن بیش از حد ابژه می‌شود و دوم این که راه حل چیست؟ آیا نباید از مسائل زنان بحث کرد؟ بنا به برداشت من تمام مسائل زنان از نابرابری در قدرت اجتماعی ناشی می‌شود. تسلط تاریخی مردان بر ساخت جهان اجتماعی این زمینه را پدید آورده که آنان بتوانند به دیگر موجودهای پیرامون خود شیئیت بدهند. آن‌ها را «چیزهایی» بپندارند که می‌توانند در مورد آن تصمیم بگیرند، آن‌ها را نام‌گذاری کنند، به خدمت بگیرند و یا هر عمل دیگری که می‌توان نامش را «تعیین هویت» دانست. اینجا دقیقاً نقطه‌ای است که از زنان به عنوان نیمی از انسان‌ها سلب استقلال شده و امکان معناپردازی و تعیین هویت از آنها گرفته می‌شود و جان‌مایه‌ی اصلی این چیرگی جنسیتی، این است که مردان در یک سابقه‌ی موسع تاریخی، فرصت کرده‌اند تا در غیاب زنان رهیافت‌های خود را به ساخت‌های عینی جامعه امتداد و توسعه دهند. به همین ترتیب آنان صاحب قدرت خلق معنا هستند و می‌توانند معنابخشی کنند و زنان هم به همین دلیل طبیعی است که غالباً می‌توانند معنا بشوند. این خود یک وضعیت ابژه‌ساز مستمر است که می‌تواند هر صدایی را به نفع خود مصادره کند حتی اگر ظاهراً علیه آن باشد. در این شرایط پرابلماتیک کردن زن، از آنجا که در بطن خود امکان غفلت از مردان را همراه دارد، در معرض این «احتمال» است که مردان باز بیشتر به پشت صحنه رفته و زنان بیش از پیش در معرض «قضاوت» و «معنا شدن» قرار بگیرند. من این احتمال را تأیید می‌کنم اما عرضم این است که این تنها یک احتمال و نه تمام احتمالات است؛ یعنی بستگی به این دارد که ما چگونه زن را مسئله می‌کنیم. ما باید در مورد چگونگی‌ها صحبت کنیم. چه باید کرد؟ آیا باید نقطه‌ی تاکید خود را از زنان برداریم و نگران نظام زوجیت و نظم جنسیتی جامعه باشیم؟ تردیدی که نیست ما با وضعیت آشفته‌ای از هندسه‌ی رابطه‌ی زنان و مردان مواجه هستیم و به همین نسبت عقل حکم می‌کند که جز با پرابلماتیک کردن «زوجیت» امکان اصلاح وضعیت را نداریم. اما آنچه که محل توجه است این است که هم از حیث تاریخی-اجتماعی نقطه‌ی کانونی برهم‌خوردگی نظم جنسیتی جامعه، سلب استقلال از زنان است و هم از منظر فلسفی-کلامی اصلاح این نظم جنسیت باز از رهگذر زنان و احیای زنانگی عبور خواهد کرد. درست است که در این نظم آشفته وضعیت مردان هم با کج‌کارکردهای مختلفی روبرو هستند اما باید توجه کرد که اعوجاج در وضعیت مردان، خود ناشی از جابجایی زنان از جایگاهی که باید می‌بودند است. به عبارتی بازگردانی نظام زوجیت به وضعیت متعادل الزاماً از طریق احیای هویت زن و بازگشت زن به موقعیت حقیقی خود اتفاق می‌افتد. چنانچه نظام زوجیت هم بر اثر همین دستکاری هویت زن دچار خلل و آشفتگی شده است. به‌عبارتی می‌توان گفت مسئله‌کردن زن با ملاحظاتی دقیقاً همان مسئله‌کردن نظام زوجیت است. بنابراین من گمان می‌کنم که مسئله‌کردن وضعیت زنان نه‌تنها خطا نیست بلکه ضرورت هم دارد اما می‌پذیرم این مسیر بی‌خطا و بی‌انحراف نیست و باید از کج‌روی‌ها و افراط و تفریط‌ها مراقبت کرد. @Mahdi_Takallou
☝️موضع آقای دکتر تکلو، در نسبت با یادداشتی که بنده دیروز نگارش کردم.
«مسأله‌ حجاب و عدالت جنسیتی» 🎙ارائه دهنده: دکتر مهدی شجریان ◾️هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 🗒لینک ورود به جلسه 🌐http://dte.bz/scscenter @edalateejtemaei
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرسی ترویجی «مسأله حجاب و عدالت جنسیتی» ارائه دهنده: حجت الاسلام دکتر شجریان @edalateejtemaei
⭕️هفته چهارم؛ پنجشنبه ۴ اسفندماه⭕️ ⏰ رأس ساعت ۱۵ ▫️زن و بدن ▫️دکتر مریم منصوری ▪️تحولات مفهومی حجاب ▪️حجت‌الاسلام دکتر مجید دهقان @Afaghehekmat
❇️ اندیشکده فکر فردا و دفتر مطالعات گفتمان انقلاب اسلامی برگزار می‌کنند: 💥سلسله نشست های حجاب، ملاحظات و الزامات حکمرانی.💥 ✅ با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه و فعالان حوزه عفاف و حجاب. 🗓 زمان: 6 بهمن تا 20 اسفندماه 1401 (حوزه علمیه قم) 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 📝 همچنین اندیشوران و پژوهشگران محترم می‌توانند تا تاریخ ۲۰ اسفند ایده‌های خود در زمینه گسترش فرهنگ عفاف و حجاب را ارسال کنند. 🔰در پایان از ایده‌های برگزیده تقدیر خواهد شد. 💢 طرح‌های خود را به لینک زیر ارسال فرمایید: 📮https://eitaa.com/joinchat/1819803948Cabfe3ec831 @fekrefarda @D_gofteman 🔻پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان 🌐|@asrezanan_ir|
"کودک و آرمان‌شهر" ✍مریم منصوری شام‌گاه نیمه‌ی شعبان، شبکه پویا، یکی از جذاب‌ترین انیمیشین‌های متاخر شرکت والت‌دیزنی را پخش می‌کرد. Zootopia یا شهر وحش، نام پویانمایی شدیدا جذابی بود که نه بچه‌ها، بلکه والدین را هم میخکوب می‌کرد. دخترک خرگوش روستایی برای تحقق آرزویش که پلیس‌شدن شهر بود، به آن‌جا مهاجرت کرد. او که ابتدا از جانب اطرافیان طرد شده بود، با کمک گرفتن از یک روباه نر، به دنبال یک پرونده‌ی مشکوک، تلاش می‌کرد تا توانمندی خود را به رئیس پلیس اثبات نماید. ۷۵درصد داستان، بدون هیچ قضاوت و هنجاری، صرفا به توصیف کاملا خیره‌کننده ی این وضعیت رقم خورد. اما در باقی داستان، که اوج داستان نیز بود، تمام تلاش داستان‌نویس بر این موضوع شد تا ثابت کند حتی در مورد حیوانات نیز هیچ امر تکوینی و ثابتی در خلقت این موجودات رقم نخورده و هرگونه تصور ثابت، مثلا در نظر گرفتن توحش برای حیوانات وحشی، 《احمقانه، غیرمسئولانه و کوته‌بینانه》 است و «زن»، محور و مدار این شهر است. زوتوپیا، شهر حیوانی آرمانی است که «طبیعت»، آن هم در سیال‌ترین و متکثرترین حالتش، هر نوع ثباتِ نه روحمندِ مبتنی بر فضیلت را، بلکه ثباتِ بدنمند را نیز نفی می‌کند. به عبارتی، حتی زیست‌شناسی به یک "گفتمان زمانمند" تقلیل می‌یابد که صرفا، به دلیل اجماع عده‌ای یک سری داده‌ها موضوعیت یافته‌اند و ممکن است بعد از گذر زمان، داده‌های متفاوت و بلکه متناقضی عیان شوند. وقتی دخترم لحظه‌ای چشمش را از صفحه‌ی تلویزیون شبکه‌ی پویا برنمی‌چید، یک نگاهم خیره به او و یک نگاهم خیره به تلویزیونی بود که در گوشه‌اش مدام "یامهدی" به چشم میخورد. روزی که بناست از جامعه‌ای سخن بگوییم که در آن، خَلق و خُلق به وحدت می‌رسد و تکوین و تشریع و تقنین همسو می‌شود، جامعه‌ای جلوی چشمان او ترسیم می‌شد که نه تنها اصل بر حیوانیت است و هر آرمان شهر انسانی، با جایگزینی زوتوپیا با اتوپیا نفی می‌شود، بلکه خبری هم از نظام احسن نیست، خبری از طبیعت و بدنی که اگر او را بر هم بزنی او با تو مکر می‌کند، هستی‌ات را بر باد می‌دهد و امکان زندگی را از تو سلب می‌کند نیست، و نه تنها خیر و فضیلتی فراتر از امر بدنی و زیستی یافت نمی شود، بلکه امر بدنی و زیستی هم کاملا در فضایی برآمده از سیالیت و بی‌ثباتی، روز به روز امکان تغییر می‌یابد. با خود فکر می کردم آیا به این دختر، می‌توان از «مناسبات بدنمند در چارچوب» سخن گفت؟ آیا اساسا جز "بدنِ در لحظه‌" ی او، چارچوبی برایش متصور خواهد بود؟ و دختران، در این تصویر زوتوپیایی، منجی اند... ای کاش قدری بیشتر فلسفه می‌دانستیم تا قدری بر این انبوه تناقضات فائق می‌آمدیم... @azmanegasht
وقتی همه‌ی بحران‌های کشور به "مردمی‌نبودن" ختم می‌شود. بخش اول ✍مریم‌منصوری امسال حضرت آقا(سایه‌شان مستدام) روز اول فروردین ۱۴۰۲، بعد از چندسال تعطیلی، مجددا در حریم رضوی با مردم دیدار داشتند. ایشان در بخشی از سخنانشان، مجددا و کماکان بر "مردمی بودن" امور از جمله اقتصاد تاکید ورزیدند. به‌نظر می‌رسد که فراتر از بحران‌های نهادی، مانند بحران در اقتصاد، سیاست یا فرهنگ، مساله‌ی اصلی، نوع مواجهه‌ی دولت‌ها و حاکمیت با مردم‌ است که مساله‌ای ظاهرا سهل‌ اما دقیق و نیازمند تامل جدی است. رهیافت "خدمت" رهیافتی است که به زعم نگارنده، علیرغم محسناتی که بلحاظ ایدئولوژیک به خصوص در اوایل انقلاب اسلامی داشت، نه تنها دوَل را زعیم و بلکه "عقل برتر" مردم می‌انگاشت، بلکه رفته‌رفته، موجب گردید تا نه تنها دست مردم از بسیاری از امور کوتاه گردد، بلکه عملا، توقع مردم نیز صرفا به "اخذ هرچه بیشتر خدمات" میل یابد و این، آغازی بر پایان "عاملیت جدی مردم"_امری که بخشی از هسته‌ی سخت انقلاب اسلامی‌ تعریف شده_بود. در تمامی این سال‌ها، دولتهای مختلف، عمدتا خود را در جایگاه نخبه‌هایی معرفی می‌کردند که یا باید بگویند و مردم "تَکرار" کنند، یا کلفت‌وار، هرچه مردم خواستند تامین‌کنند و همه چیز را خود برعهده گیرند که به نظر می‌رسد در دومی هم یک نخبه‌گرایی غیرهدفمند، نازل و قابض وجود دارد که همچون خادم عالم خود را به کار مشغول می‌دارد تا رفع حاجت عامه شود. به موازات این رویکردهای عقیم، اما، امامین انقلاب، مکررا بر "مردم، مردمی‌بودن و مردمی‌سازی" امور تاکید ورزیده‌اند. رهبر انقلاب بارها، رمز پیروزی را ورود آحاد مردان و زنان برای حل مسائل کشور برشمرده‌اند. ورودی که عاملیت جدی مردم را می‌طلبد، اما این عاملیت، با قیوداتی در مسیر رشد و کمال، قرار دارد. به نظر می‌رسد، نهادهای میانی نیز بر طبل این نخبه‌سالاری‌ها کوبیده‌اند و مناسبات نامتناسب با ایده‌های اصلی امامین انقلاب، روز به روز بیشتر مشاهده می‌شود. دولت‌ها باید بپذیرند که بدون مردم، ناتوانند! که اگر پذیرفته بودند، شاهد "گفتگوی بیشتر سیاستمدار با مردم" بودیم؛ شاهد "قائل بودن به حدی از عقلانیت جمعی برای عاملیت مردم " بودیم، شاهد رفتارهای "غیرمتکفلانه‌تر" بودیم. مردم ایران، به‌برکت نفس حضرت روح‌الله و خون‌های مظلومانه‌ای که دراین مسیر ریخته شد، به "نوع اخیری" مبدل شدند که با ایشان، رفتاری از جنس رفتار دولتهای مدرن یا اربابان فئودالی انصاف نیست. ابهام در نحوه‌ی مناسبات میان مردم و حاکمیت، هزینه‌های گزافی را بر دوش مردم و حاکمیت تحمیل کرده،که به نظر می‌رسد حل این مهم، در ساحت تفکر فلسفی امکان‌پذیر است، وگرنه با این تفرُّق در مسیر، محکوم به شکست روزافزونیم. @azmanegasht
عاقبت، همه برای یکی و یکی برای همه‌، سرنوشت محتوم است... همه برای همه، توهم پست‌مدرنی فریب‌دهنده‌ای بیش نیست! @azmanegasht
✍🏻 نادر ابراهیمی: "دختر سیاسی، بهتر از پسر سیاسی است. مردان، انگار که برای حضور در معرکه‌ سیاست به دنیا می‌آیند؛ اما زنان، بر این میدان منت می‌گذارند که پا در آن می‌نهند. هر جا زنی هست که به خاطر عدالت می‌جنگد، آنجا عطری پیچیده است شیرین و شورانگیز و بهشتی. ما بدون زنان خوب، مردان کوچکیم." 📚 آتش بدون دود 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @Qasas_school