eitaa logo
🌹رمانهای زیبای مذهبی🌹
578 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
277 فایل
تعجیل درفرج اقا صلوات..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با حضورت ستاره‌ها گفتند نور در خانه‌ی امام رضاست کهکشان‌ها شبیه تسبیحی دستِ دُردانه‌ی امام رضاست (ع)💫❣️ (ع)❣️ 💫❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@@پندواندرزهای حکیمانه قرآن کریم @@ ⚜حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است. موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت . # چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است. اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند ! ## در قرآن مي فرمايد : 🔸 (اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند) پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد ، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود. ولو بسط الله الرزق لعباده في الارض شوري : 27 ‎‌‌‌‎ ‌‌ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
+شهادٺ‌یعنے؛ زندگےڪن،اما! فقط‌براےخدا..!🖐🏽 اگرشهادت‌میخواهید زندگےکنید فقط‌برای‌خدا..:)!"🌿 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@@پندواندرزهای حکیمانه معصومین علیهم السلام@@ علی(علیه السلام)فرمودند: به سبب غيبت مهدي(علیه السّلام) سردرگمي به وجود مي آيد که گروهي گمراه مي شوند و گروهي ديگر بر هدايت مي مانند. 📚بحار،ج ۵١، ص١١٨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀--------------------------------------❀ با اعتماد به نفس به سمتش رفتم و ایستادم. نگاه همه رو که روی خودم دیدم هول شدم.خوب سوگل جان میمردی به جای حرص خوردن چهار خط گوش میکردی که الان ضایع نشی؟ خودمو نباختم،ماژیک و برداشتم و در حالی که به شکل و شمایل عجیب قلب روی تخته زل زده بودم گفتم _من به حرفای امروز شما گوش ندادم.الانم فقط میخوام نظرم و بگم. آرمان خیره بهم گفت _بفرمایید. نفس عمیقی کشیدم و گفتم _به نظرم قلب ظالم ترین عضو بدنه!چون بعضی وقتا با تپیدن بیجا زندگی تو بهم میریزه. صدای اووو ووو گفتن بچه ها بلند شد. خیره به چشاش ادامه دادم _اگه قلب نبود شاید هیچ وقت هیچ آدمی از احساس بیخودش ضربه نخورد. یکی از پسرای دانشگاه گفت _من مخالفم.قلب میتونه قشنگ ترین حس های دنیا رو بهت بده حتی عشق! عشق قشنگ ترین چیزیه که یه آدم میتونه تجربه کنه. نگاهش کردم و گفتم _حتی اگه غیر ممکن باشه؟ سر تکون داد _حتی اگه غیر ممکن باشه. چشمم به آرمان افتاد که با اخم به من نگاه می‌کرد. ترسیدم... این چرا ترش کرده بود؟ بلند شد و با لحن سرزنش گری گفت _کلاس جای مسخره بازیه؟ از لحنش کل بچه های کلاس کپ کردن! با صدای با تحکمی گفت _بفرمایید بشینید سر جاتون دیگه هم وقت کلاس و نگیرید. دلخور نگاهش کردم. بی‌شعور چرا ضایعه م کرد؟اصلا تقصیر منه خره که عاشق این گوریل شدم. با اخم گفتم _ممنون ترجیح میدم برم بیرون از کلاس! به سمت میزم رفتم و کیفم و برداشتم. خواستم از کلاس بیرون برم که گفت _اگه رفتید بیرون،باید این درس و حذف کنید. نگاهش کردم. چی راجع من فکر کرده بود؟که تسلیم بشم؟پوزخندی زدم و گفتم _چشم استاد،با اجازه! حرفم و زدم و زیر نگاه به خون نشسته ش اومدم بیرون. ❀--------------------------------------❀ 💕💕