🌹رمانهای زیبای مذهبی🌹
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌴روضه حضرت زینب(س)
🌴ایکاش یکی به جای دستای زینب
🎤 #مهدی_سلحشور
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع)
🌴روضه موسی بن جعفر(ع)
🌴ترسی از فقر ندارند گدایان کریم
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🌹رمانهای زیبای مذهبی🌹
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴کاش من هم به لطف مذهب نور
🌴تا مقام حضور می رفتم
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🌹رمانهای زیبای مذهبی🌹
#روضه👆
📝 لب تشنه بود و تشنه یک جرعه آب بود...
🎤حاجحسن خلج
◼️ ویژهٔ شهادت #امام_جواد
🌹رمانهای زیبای مذهبی🌹
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴مهرت به کائنات برابر نمی شود
🌴داغی ز ماتم تو فزون تر نمی شود
🎤حاج #مهدی_سماواتی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
ادامه
#شصت یک
😣خواستم برم اتاق امین،درش قفل بود.هر کاری کردم بازش نکردن.
نمیدونستیم چکار کنیم.پیکر امین نبود و نمیتونستیم مراسم تشییع و تدفین برگزار کنیم.
اواسط اسفند ماه بود...
دو هفته به زمان عروسی مونده بود.با خودم گفتم امین گفته تا موقع عروسی برمیگرده.اگه قرار باشه پیکرش برگرده تا دو هفته دیگه میاد.😞💞💍
گرچه زنده بودم ولی مثل مرده ها بودم. #فقط_نماز آرومم میکرد.گاهی که دلم خیلی میگرفت برای خودم #روضه میذاشتم.اونوقت دیگه چیزی نمیتونست جلوی اشکهامو بگیره.😫😣😭به سختی آرومم میکردن.ولی من دیگه آرامش نمیخواستم.شیون و زاری نمیکردم.فقط اشک میریختم.دهانم بسته بود و چیزی نمیگفتم ولی همه میدونستن چقدر حالم بده.😭تو دلم با امین حرف میزدم.گفتم
🌹امین من داشتم میرفتم چرا جلوی منو گرفتی؟😭تو که در هر صورت میرفتی،چرا مانع رفتن من شدی؟😭حالا من چکار کنم؟😭دیگه کاری تو این دنیا ندارم،حداقل الان دعا کن بیام پیشت.
هر کاری میکردم دلم آروم نمیشد...
فقط روضه میخواستم اما گوشیمو ازم گرفته بودن،روضه گوش دادن رو برام ممنوع کرده بودن.دیگه روز شدن شب و شب شدن روز برام فرقی نداشت.اما تمام مدت حواسم به ✨نماز اول وقتم✨ بود.جز وقت نماز کاری با ساعت و تاریخ نداشتم.اون سال عید برای من معنی نداشت. 💭یاد خاطرات سال گذشته م با امین میفتادم.تازه عقد کرده بودیم.☺️لحظه تحویل سال.جاهایی که باهم میرفتیم عید دیدنی.😍دلم خون بود.😣قرار بود پنج فروردین مراسم عروسی بگیریم. هرچی به پنج فروردین نزدیکتر میشدیم همه آشفته تر میشدن.😥
روز سوم فروردین بود.به امین گفتم:
_گفته بودی تا عروسی برمیگردی.تو که همیشه خوش قول بودی.پس کی میای؟من منتظرتم.😭😣
شب شده بود...
محمد در زد و اومد تو اتاق.نگاهی به من کرد.گفتم:
_امین همیشه خوش قول بوده.گفته بود تا موقع عروسی برمیگرده،کجاست؟😭
محمد گفت:
_تو راهه...میخوان پس فردا براش مراسم تشییع و تدفین و ختم بگیرن.نظر تو چیه؟😞
-خوبه.روز عروسیشه...😭
گریه امانم نداد چیز دیگه ای بگم...
ادامه دارد..
📚نویسنده: #بانومهدی_یارمنتظرقائم
🌸🌼🌸
هدایت شده از " اخبار روز مازندران "
YEKNET.IR - roze 3 - shabe 3 fatemie aval 98.10.17 - karimi.mp3
2.77M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴روضه حضرت زهرا(س)
🌴ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
🎤 #محمود_کریمی
⏯ #روضه
👌 #پیشنهاد_ویژه
🔰خاطرههمسرش شهیدمحسنحججی
🔸نصفه شب صدای نجوا می شنیدم. می رفتم میدیدم پای سجاده اش📿 تنهایی #روضه می خواند. دلم طاقت نمی آورد. می رفتم پیشش. از بس با سوز می خواند، از یک جایی نفسم بالا نمی آمد؛ نه که از گریه، از غم💔
🔹بهش میگفتم: « #محسن! کوتاهش کن!» پای روضه های #حضرت_زهرایش که دوام نمی آوردم. اجازه نمی دادم زیاد بخواند. گاهی میزد به مقتل😭 گاهی روضه را می کشاند به ناحیه مقدسه.
🔸دلش که میگرفت پناه می برد به مناجات امیرالمؤمنین علیه السلام🌸یک شب دو تایی
سفره حضرت رقیه انداختیم. پارچه سبزی🍃 را سفره کردیم. نمی دانم از کجا بوته #خار پیدا کرد. روی چند تا کوزه کوچک گلی "یا حسین" و "یا رقیه" نوشت. خشت و فانوس و شمع🕯 و رطب و خوراکی ها را یکی یکی چیدیم.
تمام این مدت زیر لب #مداحی زمزمه کرد و نالید. وقتی سفره تکمیل شد، دوتایی نشستیم و یک دل سیر گریه کردیم😭😭
#شهید_محسن_حججی🌷
🌹🍃🌹🍃
🔳 #شهادت👆_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴روضه امام جعفر صادق(ع)
🌴اگه ببینی یکی باباتو هل میده چیکار میکنی؟
🎙 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
🍃علی با صورت به زمین خورد
🎙 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
🌙 #ماه_رمضان
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
🔳 #شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
🌴روضه امام باقر(ع)👆
🌴روضه امامباقر(ع) روضه حسین(ع)
🎙 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #روضه
روضه حضرت زهرا(س)👆
دری که بوسهگه انبیای عظمی شد
چگونه بود که با ضربهی لگد وا شد؟
آهای سینهزنان فاطمه زمین افتاد ...
#روضه🔊
#ایام_فاطمیه🏴
#سید_مجید_بنی_فاطمه🎙