هدایت شده از | ܩࡅ࣪ߺܣߊܟٜߺܢ |
شهیدیکهاهلبیتبراشیههفتهعزاداربودن↓
یه بنده خدایی میگفت : یه شوهرخاله داشتم مغازه ی خوار و بار داشت خیلی به شهدای مدافع حرم گیر میداد ...
همش میگفت رفتن بجنگن واسه بشار اسد و سوریه آباد بشه و به ریش ما بخندن و ... خیلی گیر میداد به مدافعان حرم گاهی وقتا هم میگفت اینا واسه پول میرن خلاصه هرجا که نشست و برخواست داشت پشت شهدای مدافع حرم بد میگفت تا اینکه خبر شهادت شهید محسن حججی خبرساز شد و همه جا پر شد از عکس و اسم مبارک این شهید شبی که خبر شهادت شهید حججی رو آوردن خاله اینا مهمون ما بودن شوهرخاله ی منم طبق معمول میگفت واسه پول رفته و کلی حرفای بد و بیراهما خیلی دلگیر میشدیم مخصوصا از حرفایی که در مورد شهید حججی گفت بغض گلومو فشار میداد و اما هرچی بهش میگفتیم اشتباه میکنی گوشش بدهکار نبود اخرشم عصبی شد و از خونمون به حالت قهر رفت یه هفته بعد از جلو مغازش که رد میشدم چشمام گرد شدچی میدیدم اصلا برام قابل باور نبود . یه عکس بزرگ از شهیدحججی داخل مغازش بود همون عکسی که شهید دست به سینه ایستاده باورتون نمیشه چشمام داشت از حدقه درمیومد رفتم توی مغازه احوالپرسی کردم یهو دیدم زارزار گریه کرد. گفتم : چی شده چه خبره این عکس شهید این رفتارای شماشوهرخالم گفت : روم نمیشه حرف بزنم کلی اصرار کردم آخرش با خجالت گفت : اون شبی که از خونتون با قهر اومدم بیرون رفتم خونه ، شبش خواب دیدم روی یه تخت دراز کشیدم یه آقایی اومد خونمون کنار تختم نشست به اون زیبایی کسی رو توی عمرم ندیده بودم ، هرکاری کردم نتونستم بلند بشم، توی عالم رویا بهم الهام شد که ایشون قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل(ع) هستن سلام دادم به آقا،آقا جواب سلاممو دادن و روشونو برگردوندن گفتم آقا چه غلطی کردم من، چه خطای بزرگی از من سر زده آقا با حالت غضب و ناراحتی فرمودند : آقای فلانی ما یک هفته هست که برای شهید محسن عزاداریم تو میای به شهید ما توهین میکنی ؟ یهو از خواب پریدم تمام بدنم خیس عرق بود ولی میلرزیدم متوجه شدم چه غلطی ازم سر زده شروع کردم توبه کردن و استغاثه توروخدا گول حرفای بیگانگان رو نخورید به خدا شهدا راهشون از اهل بیت جدا نیست تموم بدنم میلرزید و صدای گریه هامون فضای مغازشو پر کرده بود بمیرم برای غربت و عزتت محسن جان حالا میفهمم چرا رهبرم گفت حجت بر همگان شدی 💔
#شهیدانہ|#تلنگرانہ|#شهید_حججی
#شهید_محسن_حججی|#حضرت_ابوالفظل
#حضرت_عباس
↝@SHOOTER_T
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شفاگرفتن زائرخانم نابینا در #کربلا از #حضرت_عباس علیهالسلام/
فامیلامون منو مسخره میکردن...
#کربلا
-----------------------------------------------
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری...
به سوی ظهور🌷
@zohore_emamezaman
.
📌 شرح مختصری از زندگانی حضرت عباس علیهم السلام؛
🔹 عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است. ولادتش را در ۴ شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه نوشتهاند. کنیهاش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» بود و از معروفترین لقبهایش؛ قمر بنی هاشم، سقاء، صاحب لواء الحسين، علمدار، ابوالقِربه، عبد صالح، باب الحوائج و ... است.
🔹 حضرت عباس (ع) با لبابه دختر عبیدالله بن عباس پسر عموی پدرش ازدواج کرد و از این ازدواج، دو پسر به نامهای عبیدالله و فضل یافت. بعضی دو پسر دیگر برای او به نامهای محمد و قاسم ذکر کردهاند.
🔹 آن حضرت، قامتی رشید، چهرهای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمر بنی هاشم» میگفتند. در حادثه کربلا سِمَتِ پرچمداری سپاه امام حسین (ع) و سقایی خیمههای اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمهها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان امام حسین (ع) نیز بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.
🔹 روز عاشورا، سه برادر دیگرش پیش از او به شهادت رسیدند. وقتی علمدار کربلا از امام حسین (ع) اذن میدان طلبید حضرت از او خواست که برای کودکان تشنه و خیمههای بی آب، آب تهیه کند. او به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.
🔹 البته پیش از آن نیز چندین نوبت هم رکاب با سیدالشهدا (ع) به میدان رفته و با سپاه یزید جنگیده بود. او مظهر ایثار و وفاداری و گذشت بود. وقتی وارد فرات شد، با آنکه تشنه بود، اما بخاطر تشنگی برادرش امام حسین (ع) آب نخورد.
📚 منبع: کتاب فرهنگ عاشورا واژه «عباس بن علی»
💫 ولادت حضرت عباس علیهمالسلام و روز جانباز گرامی باد. 💐
🌷 اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی / دانشنامه و مرکز اسناد:
#حضرت_عباس #ماه_شعبان #جانباز
#خادمان مهدی فاطمه💚
👇👇👇
https://eitaa.com/azogew
┈┉┅━━━━❀💌❀━━━━┅┈