#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام حبیبه جان و دوستان عزیز.
منم خانمی هستم ۳۶ساله. ۲۰سال پیش ازدواج کردم با شخصی که یه شغل دولتی معمولی با حقوق ناچیز داشت. با سختی وبرنامه ریزی شوهرم رو از فرش به عرش رسوندم. چه از لحاظ مالی چه از لحاظ شخصیتی. عاشقشم خیلی دوستش دارم. اما تو این ۲۰سال از چشم چرونیش جونم به لبم رسیده 😭 جالبه که اصلا گردن نمیگیره و دایم میگه من نگاه نمیکنم و...
اگه ادامه بدم خون به پا میشه و مجبورم خفه بشم 😔۴۲سالشه خیلی اعتماد به نفس داره فکر میکنه خیلی خوش تیپه وخوشکله اینقدر با غرور راه میره که من تا مرز سکته میرم 😔 از بس حرص خوردم قلب دردی شدم تمام رگهای قلبم برا فشار عصبی گشاد شده 😭 زیر نظر دکتر قلب هستم و مرتب دارو میخورم.
اما دیگه بریدم پشیمونم از این عشق بی ثمرم. اگه بچه نداشتم حتما طلاق میگرفتم. 😔 همه بهم میگن خیلی زیبایی از همه لحاظ. اما شوهرم با چشماش دنبال چی میگرده نمیدونم
وقتی میشینم فکر میکنم میگم کاش زن یک کارگر ساده بودم و به نون شب محتاج اما اینطور خورد نمیشدم
دیگه تصمیم گرفتم ولش کنم به حال خودش هرجا میریم دیگه نگاش نمیکنم سرمو میندازم پایین تا به چشم چرونیش برسه 😭 حداقل اینجور شاید بیشتر عمر کردم و بچه هام زیر دستی نشدن😭
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض ادب خدمت مدیر گروه و همراهان گرامی
من یه ساله که مشکل بزرگی دارم
واقعا خسته ام
راهنمایی میخوام ممنونم
پسرم بعد از سربازی یه مغازه کافی نت اجاره و شروع به کار کرد
صبح و بعد از ظهر میرفت مغازه
خرج خودش رو در میاورد
مالیات و اجاره که زیاد شد
دیگه مغازه رو گذاشت کنار و افتاد
دنبال کاری که نخواد اجاره و مالیات بده
یکساله به هر دری میزنه بسته هست
تا میاد فرجی بشه دقیقه نود همه چی خراب میشه
تا سرکار بود چند جا خاستگاری هم رفتیم همه چی خوب پیش میرفت
بازم دقیقه نود میریخت به هم
نمیدونم چیکار کنم گیج و منگ موندم دست و دلم به کار نمیره
ممنون میشم راهنماییم کنید
خودش هم خسته و افسرده شده
تازگیا بد دهن و بد اخلاق هم شده در صورتی که قبلاً اینجوری نبود
همه آشنا و غریبه احسنت میگفتن به ادب و اخلاقش
نمیدونم چشمخورده یا جادوش کردن😞😞
تو کارش بستگی داره گرهکارش باز نمیشه
کاری دعایی ذکری چیزی بلدین برای رضای خدا راهنمایی کنید🙏😞
انشاالله مشکل همه مومنین برطرف بشه مشکل ما هم همینطور🙏
ببخشید طولانی شد💐
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام برهمه دوستان وحبیبه خانم عزیز.یه سوال دارم ازدوستان اگه لطف کنن جواب بدن ممنون میشم.شماره تلفن خانم سحر رسولی مشاور طب سنتی توشهر اصفهان هستند رومیخاستم ممنون میشم اگه پاسخ بدین🙏❤️
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم خوبی
دوست عزیزم یکی از دوستان گفتن که مدفوع الاغ برای صورت خوبه
اگه واقعا خوبه من حاضرم بزنم ب صورتم چون صورتم جوش داره جای جوش هم دارم هرچ دکتر رفتم جواب نگرفتم اگه واقعا تاثیر داره من استفاده میکنم ممنون میشم بگن چطور استفاده کنم و چ تاثیری داره😊😊حتی پیش خانم زنان هم رفتم آزمایش سونوگرافی هم انجام دادم نتیجه نگرفتم راستی دختر هستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خواهش میکنم زوترپیام من روتوکانال بذارید دخترم ۱۵سالش هس چون تو روستا زندگی میکنیم نتونستیم بریم شهر ثبت نامش کنیم
چون دوست داشت رشته تجربی بره ولی توروستامون فقط رشته انسانی داره ولی به اجبار میره ونمیدونم من باید چیکار کنم چون هروقت ازمدرسه میاد ناراحت هست یه وقتهایی هم هس لجبازی میکنه میگه نمیخونم باباش میگه عادت میکنه اولش هست ولی به نظر شماچیکارکنیم میتونین راهنمایی کنید🙏🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر ممنونم
ازحبیبه جان وتمامی اعضای گروه
من حدود یک سال و نیمه شوهرم سکته ی گوش کرده و شنوایی یکی ازگوشهاازبین رفته
گوش سمت چپش هم نیمه شنوا شده مدام سرگیجه حالت تهوع داره وقتی حالش بدمیشه تعادل ندارن یک گوشه می افته می که مرگ روبه چشم خودش میبینن
دکتربردمش فقط قرص دادند اونم خارجی اثر خاصی نداره بیمه هم نیست درآمدش هم افتضاح شرایط اقتصادی مون هم صفره
خیلی سختی کشیدم ازروزگارخستم لطفا راهنماییم کنید🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ممنون از خانمی که به من امیدواری دادن درمورد بارداری دختر خانمشون انشاالله که خدا به همشون سلامتی بده مشکل ایشون مثل مشکل خواهر زاده من بوده که با ای وی اف در تهران باردار شدن میخواستم لطف کنن آدرس و شماره دکترشون را به بنده برسونن🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام شب بخیر بانو.لطفا سوال منم تو کانال بذارید.مدت دوساله دستام دردمیکنه مچ دست راستم ورم داره نمیتونم کارکنم .دکتر اورتوپد میگه باید جراحی بشه .اماطب سنتی میگه با دارو وزالو درمان میشه .خواستم ببینم از خواهرا کسی تجربه داره کمکم کنه .بیماریم تنگی کانال دست..
#ایدی_ادمین 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام حبیبه جان و دوستان عزیز. منم خانمی هستم ۳۶ساله. ۲۰سال پیش ازدواج کردم با ش
#پاسخ_اعضا 🌻🍃
باسلام و عرض ادب و با امید تندرستی ، عاقبت بخیری و عزت و سربلندی برای شما ادمین محترم ، مدیر محترم و عزیزانتان ان شاءالله
میخواستم جواب اون عزیزی که زیارت عاشورا آقای حق شناس رو میخواستند
بدم
طریقه چله ی زیارت عاشورا آقای حق شناس
1_100مرتبه الله اکبر
2_ یک مرتبه سلام به حضرت اباعبدالله الحسین ع که داخل زیارت عاشورا هست
از:السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی شروع تا وعلی اصحاب الحسین
3_یک مرتبه خواندن لعن که مثل مورد قبل در زیارت عاشورا هستش و از
اللهم العن اول ظالم ظلم شروع میشه تا
اللهم العنهم جمیعا
4_یکبار زیارت عاشورا را از اول میخوانیم بدون سلام و لعن یعنی به محض رسیدن به صد مرتبه لعن دیگه بقیه زیارت خونده نمیشه
توضیحا اینکه از اول زیارت تا بالموالات لنبیک علیه و علیهم السلام خوانده و دیگه ادامه داده نمیشه
5_ایستاده و دو رکعت نماز هدیه به آقا اباعبدالله الحسین ع خونده میشه
6_ 100 مرتبه الله اکبر
تا اینجا مقدمات ورود به زیارت عاشورا بود که حتما باید انجام شود
7_خواندن زیارت عاشورا به صورت کامل یعنی 100سلام و 100لعن هم تماما گفته بشه
8_دو رکعت زیارت آقا اباعبدالله الحسین
حالا میریم سراغ شرایط این چله که
که باید خیلی مواظب باشید که یادتون نره
1_در این چهل روز کاملا مراقب اعمال و رفتار و اخلاق خود باشید و سعی کنید این موارد به بهترین شکل خود باشه
2_این دستور تا چهل روز و بدون فاصله شدن بین روزها انجام شود یعنی زیارت رو اصلا فاصله بینش نندازین تا 40روزتون تموم بشه
3_زمان انجام آن در بین طلوع و غروب آفتاب باشد
این مورد رو خیلی رعایت کنید یعنی زیارت در طی روز قبل از اینکه خورشید غروب کند
خوانده شود
4_در بین قرائت زیارت با کسی به هیچ وجه صحبت نکنید یعنی جایی باشید که هیچکس مزاحمتون نشود و این یک ساعت فقط و فقط تمرکزتان روی زیارت باشد
5_هیچکس غیر از اعضای خانواده نباید بفهمند که چله گرفته اید (اعضای خانواده هم به خاطر اینکه در این یکساعت مزاحمتون نشن و نخوان صحبت کنند )
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
46.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆ببینید | فیلم اذانگویی آیت الله مهدوی
🔹استاد سید ابوالحسن مهدوی:
از همۀ عزیزان تقاضا دارم که به امیرالمومنین (علیهالسلام) تأسی کنید و در وقت اذان با صدای بلند اذان بگویید و اذانگویی را ترویج کنید و دیگران را نیز برای اذانگویی جهت نزول برکت و رحمت در زندگیشان تشویق کنید.
✅چهارده فایده دنیایی و آخرتی اذانگفتن برگرفته از روایات حضرات اهلبیت(علیهمالسلام):
🔻فواید دنیایی اذانگفتن:
۱-شفای بیماریها [در روایات بیماری لاعلاج نیز ذکر شده است]؛
۲-شفای نازایی؛
۳-طرد شیطان بهخصوص از کودکان؛
۴-تصدیق مؤذن توسط تر و خشکی و درختان؛
۵-کسیکه با گفتار مؤذن نماز بخواند سهمی از ثواب را دارد و هرکس صوت او را میشنود حسنه برای مؤذن نوشته میشود؛
۶-اذانگفتن سبب غفران گناهان گذشته و منت بر عصمت در آینده است؛
۷-هفتهزار ملک بر مؤذن درود میفرستند و برای او استغفار میکنند.
#من_اذان_میگویم
🔻فواید آخرتی اذانگویی:
۱-وجوب بهشت برای مؤذن؛
۲-مؤذن در محشر یک سر و گردن از همه بالاتر است؛
۳-در محشر نوری دارد به اندازهٔ آسمانها؛
۴-در قیامت سکونت با حضرت ابراهیم علیهالسلام دارد؛
۵-مؤذن در روز قیامت میتواند چهلهزار گنهکار را شفاعت کند؛
۶-در روز قیامت مؤذن در سایهٔ عرش الهی است تا حسابرسی اهل محشر تمام شود؛
۷-مؤذن حشر با انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین دارد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام حبیبه جان و دوستان عزیز. منم خانمی هستم ۳۶ساله. ۲۰سال پیش ازدواج کردم با ش
آتی:
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام
مامان فاطمه زهرا پیشنهاد میدم دعای معراج روبخونید.
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام در جواب خانمی که دخترپنج ماهشو گذاشته واومده خونه باباش!!!
فقط یه چیزی رو بهت بگم یک نفررومیشناختم اجازه نداد پدرومادرش بچشو تو بیمارستان ببینن به یه هفته نکشید تصادف کرد وهمون بچه زیر دست پدرومادرش بامهرو محبت بی حدواندازشون داره بزرگ میشه
یعنی چی که ب شوهرت گفتی بچه رو نده دست مادرت مریض میشه!!!! توبه کن عزیزم.اگر افسردگی بعداز زایمان هم گرفتی درمان کن و اگر شوهرت اومددنبالت برو سرزندگیت وحسابی بچسب ب شوهرو بچه ات..واینم بدون هیچ پسری رو حق نداری از مادرش وخانوادش جدا کنی .اگر پیش تو طرفداریشون میکنه مطمعنا پیش اوناهم طرف تو رو میگیره
درکل ب نظرمیاد شوهرت ادم خوبیه وزندگیشو دوست داره.
لطفا این چیزای پیش پاافتاده رو برا هیچکس نگو.حتی خواهرت.اینقدر علت قهرت پیش پاافتاده بوده که خواهرت مجبور شده دروغ بگه!! اونم تو دردسر انداختی
باشوهرت سرفرصت صحبت کن ومسائلتون رو بین خودتون حل کنید
حیفه این روزهات نیست ک خراب شه
درضمن کمتر از خانوادش جلوش بد بگو تا کمتر طرفشونو بگیره.ی کم سیاست داشته باش دختر
از یه بزرگتر که ترجیحا از اقوام شوهرت هم باشه کمکبگیر وبرگرد سرزندگیت
برات روزهای خوشی رو درکنار عزیزانت آرزو میکنم خانمی
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام
دارم قصه نجمه رو میخونم
نجمه جون مامان خودت کجا بوده که خانم جون این همه اذیتت کرده ( یاد خانم تناردیه) افتادم
از خوندن داستان همینطور دارم غصه میخورم
چرا ازدواج اجباری 😳
منم سن تو ازدواج کردم ولی با میل خودم
آقا جون بابای خودت بوده یا بابا بزرگت
که میگی رو حرف خان جون حرف نمیزنه
کاشکی از اول آقا جون جلوشونو میگرفت
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام به دوستان عزیز
به نظر بنده ما خودمون هم احتیاج به یک مشاور خوب داریم و حتما نمی تونیم دوستان عزیز را راهنمایی کنیم
کانال ریحانه بهشتی خانم دکتر بسیار مهربان و کار بلد دوستان را راهنمایی میکنند از دوستان عزیز میخام تو این کانال عضو بشن و از تجربیات و راهنمایی خانم دکتر استفاده کنند
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام.در مورد خواهر بزرگوار، صبرا خانم،که گفتن خواستگارت هنوز با دوست دختراش کات نکرده،
خواهر عزیزم وقتی قصه زندگیت خوندم خیلی از سادگیت واز عشقی که به نامزدت داری حرصم گرفته بود.عزیزم این مرد برای تو هرگز آرامش به ارمغان نمیاره اون یه مرد تنوع طلب هست مطمئن باش وارد زندگی زناشویی هم که بشی دست از این کاراش بر نمی داره که هیچ،بلکه بیشترش میکنه،خواهر عزیزم تو رو خدا پا روی دلت واین عشق بیجا بگذار می دونم سخته ،تو یه دختر پاک دامن و بی آلایش هستی دل دادی عاشق همسر آیندت شدی ولی اون هنوز داره بهت دروغ میگه هنوز داره مشکوک می زنه خیلی تابلو هست مدتی با قرائت قرآن وتوسل به اهلبت مخصوصا توسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ،عشق ومحبت این مرد رو از دلت بیرون کن وهرچه زودتر این نامزدی رو به هم بزن حتی اگه پدر بزرگوارتون مخالفت کنه چون که این تو هستی که تنهای تنها تو زندگی عذاب میکشی هیچ کس بار غمی از روی دوش تو بر نمی داره ،مرد تنوع طلب که مخفی کاری وپنهون کاری داره،بخدا به درد زندگی نمیخوره ،من خودم هم زجر کشیده هستم هم مشاور، اگه با این مرد زیر یه سقف رفتی از در و دیوار زندگیت زجر وعذاب می باره تمومش کن خواهر عزیزم .برو در خونه اهلیت عصمت و طهارت توسل داشته باش یه مرد خوب قسمت وروزی زندگیت بشه ،فریب حرف های ظاهری این خواستگارت نخور.برات آرزوی خوشبختی دارم
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
با عرض سلام و احترام خدمت حبیبه خانم وهمه دوستان وتشکر بابت کانال خوبتون.در مورد مشکل سوگند خانم ،وهمه عزیزانی که فکر می کنند دعا وحادو تو زندگیشون هست.زیاد آیه الکرسی بخونید و نیت کنید که هر طلسم یا سحر و جادوی به زندگی شما شده باطل بشه.من خودم تجربه کردم ونتیجه دیدم البته آیه الکرسی برای همه حاجات موثر هست ولی من تجربه کردم سحر و جادو رو باطل میکنه ،بر خواندن آن زیاد مداومت داشته باشید
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانم محترمی که دکتر گفته جنین مشکل داره وشوهرتون چیزی توی چایی ریخته تابچه سقط بشه واقعا ازجوابای خانما تعجب میکنم که میگن دکترها که خدانیستن نگهش دار یعنی شما اگه دکتربگه سنگ صفرادارید یاسنگ کلیه میگید ولش کن مگه دکترخداست خودش خوب میشه !!یک درصدهم اگه بچه ناقص باشه چی ؟؟؟واقعااین حرفاچیه بعدابچه که ناقص شد چی !!اگه بفهمه شمامیدونستین واین ظلم رادرحقش کردید چی ؟؟آدم بفهمه گوشه ناخن بچش شکسته چه حالی میشه وای به این که ناقص باشه الان دارید اینومیگید واقعا نگهداری از بچه ناقص یا کندذهن میدونیدیعنی چی علم پزشکی این همه پیشرفت کرده بعدبعضیا هنوز حرفای بی معنی میزنن از طرفی معلومه شوهرت راضی نیست اگه بچه مشکل داشته باشه و شماوبچه رو ول کنه
چی ؟؟اون موقع میگه من
نمیخواستم، حق هم داره اگه آدم ندونه وبچه ناقص به دنیابیاد دیگه تقدیره اما الان دیگه نمیتونید بگید نمیدونستیم از خودآدمای معلول هم بپرسی هرگز نمیگن باید به هرقیمتی بچه رو نگه داشت این معنی باخدابودن نیست عقل سلیم چی میگه برو سونوگرافی سه بعدی بده آزمایش های بیشترودکترهای دیگه وقتی همه گفتن مشکل داره تعلل نکن الان که همش میگن بچه بیارید پس مشکلی هست که گفتن سقط کن بیخودی نیست
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام خانم های گل
لطفا اگه میشه جواب این سوال منم بدید
اول از همه عذر میخوام که کمی طولانیه ولی باید کامل توضیح بدم ک متوجه بشید
پدرشوهر مرحومم زمانی ک در قید حیات بودن(سال1400) جانباز بودن این عزیز
بهشون ی وام مسکن روستایی تعلق گرفت ک هیچ کس نرفت کاراش بکنه چون پوروسه خیلی طولانی و دنگ و فنگ داشت
من و شوهرم قبول کردیم انجام بدیم ولی توافق شد وام برا ما باشه تا بتونیم رهن خونمون بدیم
مبلغ وام 60 میلیون بود
خلاصه من باردار بودم
سر این وام از مشهد سوار اتوبوس میشدم و میرفتم شهرستان 3 ساعت تو راه دوروز کار انجام میدادم برمیگشتم
7 ماه طول کشید تا وام اوکی شد دیگه این 7 ماه رو من نمتونم تعریف کنم
خلاصه کمی پس انداز داشتیم
با این پول وام شد 120 میلیون صاحبخانه رهن بالا نبرد و ما گفتیم ی وسیله بگیریم ک اذیت نشیم
ی ماشین 111 گرفتیم باهمون مبلغ
همون روز نمدونم کی خبر ب جاریم رسونده بود که زنگ زد ب من و گفت نصف وام مال ماست 30 تومن بریز
گفتم ضامن من بردم ضامن بیار جایگزین کن بعدم ب منو تو ربطی نداره وبرادر تصمیم میگیرن
برو ببین از این 6 خواهربرادر کی حقش میده ب تو من ب ازای هر نفر 10 میلون بت میدم
قط کردم
پش بندش برادر شوهرم زنگ زد شوهرم طفلک بیماری کلیوی داره
هرچی از دهنش در آمد پشت تلفن ب من فحش داد ناموسی ب شوهرم طفلک شوهرم دستاش میلرزید یادم میاد گریم میگیره
اینم بگم نمدونم چرا جاریم از همون لحظه عقد کلا جواب سلامم نمیداد کلا باهام لج بود پشت سر من خیلی صحفه میذاشت و حرف میزد و.....
خلاصه ما 20 میلون قرض کردیم از خواهربرادرها 20 میلیون دادیم ب جاری
گفتم ولش کن درست میشه
زایمان کردم بچه اولم بود زنگ نزدن ی تبریک بگن حتی برادرشوهرم ب شوهرم ی زنگ نزد تبریک بگه
چ برسه بیاد دیدن کنه
گفتم عیبی نداره
گذشت من گفتم من بهش سلام بدم تا کینه کدورت ها برطرف بشه
میرفتیم سر مزار مادر شوهرم جایی مجلسی میدیدمش سلام میدادم اما اون محل نمیداد
گفتم عیبی نداره
رفت تا سال 1401 پدرشوهرم فوت کرد 😭😭😭
روزی ک تشیع جنازه شد تو روستا غذا دادیم رفتیم ظرف بشوریم من و همین جاری منم سر صحبت باز کردم گفتم نکن درست نیس دنیا دوروزه بیاین خوب باشیم و فلان و بیسان خلاصه ی چند ماهی خوب بود باز همونجوری شد منم دیگه گفتم جهنم این با خودش مشکل داره
عروسی دختر خواهر شوهره بود ک داماد پسر خواهر جاریم هست
ک بشه خاله داماد اونجا خیلی منو اذیت کردن و بی احترامی
خواهرشوهرام گفتن حق با جاریم
گفتم خدا ناظر ب همه چیزه عیبی نداره
همین دختر خواهر شوهره هم ک عروس خواهر جاری هست و اونم مشهد زندگی میکنه خیلی خبر کشی میکرد و منو ناراحت میکرد رفتارش مث هموناس منم باهاش قطع رابطه کردم
خلاصه گذشت تا اینکه شد سالگرد پدرشوهرم
بانک ک وام گرفتیم چون ب نام مرحوم پدرشوهرم بوده و وام 20 سالس گفتن چک ضامن ها میزاریم اجرا تا تسویه بشه منم خجالت زده ضامن هام میشدم آخه بابام و داییم هستن
التماس بانک کردم ی راه بزار جلو پامون گفت تمامی وراث بیان امضا کنن تا وام ب نام خودتون بشه
همه شون گفتیم شب سالگرد جاری گفت هرکی وام برداشته خودش بره کاراش کنه ما امضا نمیدیم
گفتم ما برداشتیم و شما خوردی
بدبختیهاش برا ما مونده
گفت من آدم حسابت نمیکنم و کلی حرف بی احترامی دیگه رفتم شوهرم صدا زدم بیا ببین زن برادرت چی میگه ی دفعه برادرشوهر آمد جلو من میخاست منو بزنه فحش میداد من ب خاطر خواهرشوهرام و برادر شوهرام و بزرگتری هیچی نگفتم اون و زنش فحش میدادن و تهدید میکردن شوهرم طفلک حالش بد شد
همش میگفتن تورو سگ حسابت نمیکنیم
اون یکی برادرشوهرمم بهم بی احترامی کرد گفت برو گمشو از اینجا تو باعث دعوا بودی
خلاصه اینقدر بهم فحش دادن و بی احترامی هیچ نگفتم
و همون شب با شوهرم و پسر خواهر شوهره آمدیم مشهد شوهرم تو مسیر با داد بلند گریه میکرد
مدت سه ماه کارم فقط گریه بود نمتونستم ب بچم برسم
نماز میخوندم قرآن هرکار میکردم همون صحنه از جلو چشمم رد میشد افسردگی بدی گرفتم 3 میلیون هزینه تراپیست دادم
ی بار با شوهره دعوام شد و بازم از جاریم و شوهرش دفاع کرد دلم ازش سرد شده با اینکه یکساله میگذره
حالا جاریم هرجا منو میبینه پوزخند میزنه
مادرش همیشه بخاطر کارهای جاریم از من و شوهرم عذر خواهی میکنه بنده خدا همیشه میگه تورو خدا دخترم ببخش
دلم خیلی خونه
نمدونم چ کار کنم ک فراموش کنم نفرین نمیکنم ولی همش دلم میخاد ب برادرشوهرم پیام بدم بگم تو اگه غیرت داشتی از داداش کوچکت کش نمیرفتی و ی ضامن جایگزین میکردی تا زبون زنت اینقدر دراز نباشه
دلم میخاد همه فحش ها ب خودشون برگردونم
دلم میخاد از ذهنم بره
اما نمدونم چجوری خستم هرروز اون صحنه یادم میاد هرروز عذاب میکشم
چ کنم تورو خدا منو راهنمایی کنید
در ضمن ب همه خواهر شوهرام گقتم نیان خونمون و من خونه هاشون نمیرم
#ایدی_ادمین👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام حبیبه جان و دوستان عزیز. منم خانمی هستم ۳۶ساله. ۲۰سال پیش ازدواج کردم با ش
پاسخ اعضا 🌙🌺
لاغری 👌👌
معجون خاکشیر شکمتو تخت میکنه
خاکشیر +تخم شربتی + دانه چیا+نصف لیوان آب +نصف لیوان عرق زیره بزارید نیم ساعت بمونه و بعد از وعده ناهار. بخورید
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام خواهری که موسسه ایلام زا معرفی کردن زنگ زدیم ولی متاسفانه گفتن کار ما کودکان هست پسر من ۲۰ سالشه ،اگه کسی. جایی یا بیمارستانی که باشه هزینه عمل را کمتر بگیرن تا پسرم کتفش را عمل کنه خواهشا معرفی کنم اجرتون با فاطمه الزهرا
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام برای بار اول میخوام پاسخ بدم
به خانمی ک گفتن مادرشوهر و زنداداشش پشت سرش حرف زدن و هرچی شنید ب حق و ناحق گفتن
و پرسیدن که شما همچین موقعیتی داشتین یا نه
عزیزم اولا باید بگم ک خودت رو بخاطر اون دو موجود پست ناراحت نکن
دوما بله من دیدم به عینه کسی که پشت سرم صحبت کرده و حرفاش به گوشم رسیده و چطوری خدا آبروی خودش رو برده
اونم به چه طرز بدی!!!
مطمئن باش چوب خدا صدا نداره و کسی ک آبروی کسی رو به ناحق ببره توی همین دنیا شده حتی خودمون هم متوجه نشیم اما اون تقاصش رو پس میده
اینم بگم اصلا نفرین نکن چون انرژیش به خودت بر میگرده فقط و فقط و فقط بسپارشون به خدا و بس خودش خوب میدونه چیکار کنه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام. خانومی که دوست داری شوهرت کاملا مطیعت باشه و بهت بگه چشم و به حرف خواهرت کردی و بچه پنج ماهه رو گذاشتی رفتی قهر!!!!
چه کاریه کردی...یعنی چی هرچی میگم بگه چشم!!! مگه برده داریه؟؟؟ یعنی چی بچه رو نده بغل مادرش!!! بچه رو بغل مادر خودتو خواهرتم نمیدی؟؟؟!!
واقعا که متاسفم... چه تفکریه که دارین؟ برای چی به دروغ گفتی شوهرت زده و از خونه انداخته بیرون؟؟!! وقتی پدر و مادرت بفهمند کلا اعتمادشون رو به شما از دست خواهند داد...
به نظرم رابطه خواهرت با شما دوستی خاله خرسه است...
تا دیر نشده یه فکری به حال زندگیت بکن... وگرنه هم آبروت پیش خانواده ات میره هم عزت و احترامت پیش شوهرت...
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام خدمت خانومی که ازحرف من درمورد محبت کردن به عروس وداماد دلخور شدن وگفتم بعضبا چرا شمشیر از رو میبندد
بنده اصلا قصدجسارت نداشتم و منظورم به شخص شما نبود
منظورم به بعضیا که در اطرافیان میبینم که از همون اول برای عروس و داماد شمشیرو از رو میبندد و عقیدشون همینه که نباید رو بدیم درحالی که عروس و دامادشان واقعاخوبن
ولی من نظرم اینکه از اول اگه مثل بچه ی خودمون قبولشون کنیم مشکلی پیش نمیاد
البته بنده کار خاصی برای دخترو دامادم نکردم فقط احترام اونم زبونی
اگر هم کاری کرده باشم اونم در حد کم
ونمیدانم درآینده چه پیش خواهدامد ان شالله که خیرباشه و عاقبت بخیر بشن
حالا شاید یک در هزار عروس و دامادها قدر نشناس باشن
و قسمت و شانس شما مادرگرامی و زحمتکش شده
و امیدوارم دعا میکنم حرم حضرت معصومه س هستم ان شالله داماد شما هم سربه راه بشه
اگه باعث رنجش خاطرشماشدم عذرخواهی میکنم شما مادری دلشکسته هستی برای دخترو داماد منم دعا کن خوشبخت و عاقبت بخیر بشن
به امید خوشبختی عاقبت بخیری همه ی جوانها وخوشحالی دل پدرومادرها
بنده رو هلال کنید😢
یاحق
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام روز بخیر
برای خانمی که به حرف خواهرش خونه رو ترک کرده
عزیزم خدا بهت عقل داده چرا به جای اینکه اینقدر چشم و گوش بسته حرفای خواهرت رو گوش بدی یه کم فکر نکردی لا اقل با مادرت یا یه بزرگتر دیگه که قابل اعتماد باشه و راهنمایی درست بلد باشه مشورت میکردی
حالا هم هنوز دیر نشده همه ماجرا رو برای خانوادت تعریف کن و به خاطر دخترت پا روی غرورت بزار و برگرد به زندگیت ،سطح توقعاتت هم پایین بیار آخه کدوم مردی هست که هرچی بهش بگی بی چون و چرا بگه چشم یه کم سیاست زنانه داشته باش همیشه من نباش گاهی نیم من باش تا کم کم بتونی سوار زندگی بشی شما هنوز غوره نشده میخوای مویز بشی آخه دو سال که واسه زندگی مشترک مدتی نیست که بخوای شوهرت رو با خودت همراه کنی باید صبر و تحملت رو بیشتر کنی،بهترم هست هرکس هرچی میگه فوری تو زندگیت تمام و کمال انجام ندی شرایط هرکس با کس دیگه فرق میکنه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجایب طب سنتی، روغن هندوانه
✅در این ویدیو با حضور استاد تاجبخش در مورد طرز تهیه روغن هندوانه برای تسکین خستگی بدن و رفع گرما و آفتاب سوختگی بسیار مفید است صحبت می کنیم .
این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 نجمه اقاجونم وقتی شنید هیچی نگفت، خانوم چون اما به احمد اصرار میکردم که ح
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
نجمه
با رفتنشون ما خیلی تنها شدیم، دو هفته بعد از رفتنشون، پنجشنبه صبح بادخترم رفتیم که بهشون سر بزنیم،خیلی دور بود از تهران و دور تا دور شهرک بیابون بود، اما خونه های بزرگی داشت و نرگسم راضی بود. چون راه دور بود شب رو اونجا موندیم و جمعه برگشتیم، رسیدیم خونه، آشپزخونه پر از مواد غذایی جدید بود. خیلی تعجب کرده بودم، از احمد پرسیدم مهمون داریم و اون با اخم ای درهم گفت نه... باورم نمیشد، فکر کرده بود ما چند روز اونجا میمونیم و حسابی به خودش رسیده بود...داشتم از احمد متنفر میشدم، آروم آروم اتاقمون جدا شد،
منو سحر تو اتاق می خوابیدیم و اون تو هال.. شاید اون روزا اگه یه مادر با سیاست داشتم، شاید اگه یه بزرگترِ عاقل دوروبرم بود، همه چیز خیلی فرق میکردروز مرد بود، چند روز بود که داشتم فکر میکردم به این که یه بار دیگه تلاش کنم... برای احمد یه کیف پول چرمی قهوه ای خریدم...
دخترم رفتیم بیرون و برای احمد یه کیک کوچیک و چندتا بادکنک خریدم، برگشتیم خونه، دل تو دلم نبودیه میز کوچیک چوبی داشتیم، گذاشتمش جلوی پشتی، روش یه پارچه سفید انداختم و بادکنکهارو باد کردم و کنار میز گذاشتم، چیزی به اومدن احمد نمونده بود، سحر با باادکنکها کلی کیف کرده بود.. برقا رو خاموش کردم و شمع گذاشتم روی کیک، صدای چرخیدن کلید تو در حیاط اومد و فوری شمع هارو روشن کردم، احمد که دیده بود برقا خاموشه داشت زیر لبش غر میزد، اومد تو و منم برقو روشن کردم و دوتایی کلی جیغ زدیم... خوشحال شده بود و منم دلم آروم بود...به محض اینکه شمع هارو فوت کرد سحر دستشو فرو کرد تو کیکو سه تاییمون کلی خندیدم، کاش زمان تو همون شب وسط خنده های قشنگ دخترم متوقف میشد...از رحیم شنیده بودم احمد بعضی روزا تو کارخونه با تلفن اونجا حرف میزنه، عجیب بودم برام که کیو داره که باهاش حرف بزنه و وقتی از نرگس شنیدم یه مخابرات کوچیک تو روستامون زدن، تازه فهمیدم جریان چیه... احمد خیلی بداخلاق شده بود، کافی بود حرفی باب میلش نباشه فوری عصبی میشد.. دیگه حتی سحر هم براش مهم نبود، دلم میسوخت واسه دخترم که خیلی به باباش وابسته بود.اخرای شهریور بود، دخترم باید میرفت کلاس اول و من هنوز غصه سال قبلش رو داشتم که همه دوستاش رفتن پیش دبستانی و احمد اجازه نداد که بره... روزی که لباس فرم مدرسه ش رو پوشید، یاد آروزهای له شده خودم افتادم...دخترم از بی حوصله گی های منو بی توجه های باباش، شدیدا مستقل شده بود.. تموم کارای مدرسه و کارای شخصیش رو خودش انجام میداد برعکس دختر نرگس که به خاطر محبت زیاد پدر و مادرش وابسته شده بود.. حقوق احمد خیلی بالاتر رفته بود، بیشتر از قبل هم کار میکرد.. اما وضعیت زندگیمون فرقی نکرده بود... حدود دوسال تو خیابون غیاثی زندگی کردیم، سحر کلاس چهارم بود که صاحب خونه تصمیم گرفت خونه ش رو بفروشه و ماهم پول زیادی نداشتیم برای پیش خونه... از صبح دست سحرو میگرفتم و تا عصر دنبال خونه میگشتیم، یه روز یکی از املاکی ها یه خونه نزدیک پارک سوار محلاتی بهمون نشون داد، دور تا دور خونه فضای سبز و پارک بود، یه خونه دو طبقه بود که همکف برای اجاره بودو طبقه اول صاحب خونه بود، مسیر دو طبقه کاملا جدا بود، یه حیاط بزرگ و دلباز هم داشت... پول پیش و اجاره ش به بودجه ما میخورد، عصر همون روز احمد اومد و دوباره رفتیم خونه رو دیدیم و قرار داد بستیم...کل جمع و جور کردن و اسباب کشی یه هفته طول کشید و خیلی زود تو خونه جدید جاگیر شدیم..
صاحب خونمون یه مغازه خط و گوشی داشت، خیلی کم بود این چیزا اون موقع ها، اونا وضع مالیشون خیلی خوب بود، یادمه یه بار دخترشون سحر رو توراه مدرسه دیده بود و رسونده بودشوقتی سحر اومد خونه خیلی تعجب کرده بود، میگفت مامان ماشینشون حرف میزد، بعدا فهمیدم ماشینشون سمند بوده و هشدار میداده برای باز بودن در ماشین
با اینکه مخالف بودم اما احمد یه خط ثابت خرید، اون موقع پیش شماره سیم کارت تهران 911 بود، یه گوشی آبی تیره هم خرید که یه آنتن کوتاه داشت و درش از پایین باز میشدیه بند و یه کیف کمری هم خرید و کلی تو کوچه و خیابون کلاس میذاشت
دو سال تو اون خونه زندگی کردیم و زمان قرار دادمون تموم شد و کرایه جدید با پولمون جور نبوددوباره صبح تا شب دنبال خونه گشتن شروع شد، تا تصادفی مسیرمون خورد به خیابون نبرد شمالی، یه خونه خوب تو اون خیابون پیدا کردیم و قرار داد بستیم،سحر اول راهنمایی بود و مدرسه ش سمت خونه قبلی بود، مجبور شدیم براش سرویس بگیریم، البته نه به همین آسونی، خیلی با احمد صحبت کردم تا راضی شد... همون موقع ها نرگس و رحیم هم داشتن دنبال خونه میگشتن، که تو یه خیابون نزدیک ما یه خونه پیدا کردن و اسباب کشی کردن... باز نزدیک شده بودیم و بچه ها حسابی صمیمی شده بودن...
#ادامه_دارد...