#تجربه_شیرین
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام ادمین جان. انقدر خوشحالم که حد و حساب نداره.
من یه پدر و مادر فقیر دارم که بعد فوت شوهرم رفتم با اونا زندگی کردم. برای اینکه سربار نباشم رفتم سرکار، قالی و فرش میبافم تو کارگاه یه زن خیر و مهربون که اجازه داده بچمم با خودم ببرم سرکار.
اون از مشکلات هممون خبر داره و میدونه من به شدت ناراحتم که با بچم خونه پدرمم،
چون سروصدای بچمم اونا رو عصبی میکنه، اصلا طاقت و حوصله بچه ندارن.
روز زن بهمون کادو داد. کادو من کلید بود.
گفتم این چیه گفت کلید خونه جدیدته، برای تو و پسرت یه خونه رهن کردم دوتا کوچه پشت کارگاه، یه کوچولو وسیله دست دومم توش هست. نمیخوام پیش بابات عذاب بکشی.
افتادم به پاش فقط بوسش میکردم.
انگار دنیا رو به من دادن. به بچم دو دست لباس و دفتر نقاشی و مدادرنگی داد.
انقدر این زن مهربونه امیدوارم بتونم جبران کنم براش.
میخوام بهش پیشنهاد بدم بعدازظهرا برم خونش تا شب براش آشپزی کنم و خونه مرتب کنم بجای تشکر بابت پول رهن. چون گفتم پول رهنو پست میدم گفت هدیه اته.
بهترین روز زندگیم بود. خدا میدونه چقدر خوشحالم. این خانوم یه تاجر خیره که به زنای بی سرپرست کار داده یکیش خود من. دیگه کسی نیست به بچم چپ چپ نگاه کنه یا با خجالت جلوش غذا بخورم، خودم آقای خودمم.
خیلی خوشحالم. الهی خدا سلامتیمو حفظ کنه بتونم بازم خوب کار کنم. کلی انگیزه گرفتم.
@azsargozashteha💚