eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
144.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
12 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ ایدی ادمین( ارسال پرسش و پاسخ)👇💗 @adminam1400 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️😍 توي دوران نامزدي يكبار كه تلفني با همسرم صحبت مي كردم سر يك موضوعي جر و بحثمون شد و من قهر كردم. با اعصاب خورد و ناراحت و شاكي از تمام دنيا رفتم كه بخوابم. خواب بودم كه ناگهان يك چيز پشمالوي گنده افتاد روم... با تعجب چشمهامو باز كردم ديدم يك خرس گنده پشمالو (شاسخين) كه از بچگي آرزوي داشتنش رو داشتم روي منه. و همسرم بالاي سرم ايستاده و مي خنده. اونقدر ذوق كرده بودم كه ياد رفته بود باهاش قهرم. بعدش همسرم برام تعريف كرد كه بعد از جر وبحث ما و قطع كردن تلفن از طرف من، با ناراحتي تمام مي خواست بياد ديدن من تا صحبت كنيم كه سر راه خرسي رو مي بينه ولي پول كافي نداشته كه اونو بخره. خيلي ناراحت و دلشكسته شده بود ولي كمي جلوتر اين خرس رو مي بينه و فروشنده هم يك تخفيف حسابي بهش مي ده و اونو برام مي خره. (آخه قبلاً بهش گفته بودم كه از بچگي آرزوي داشتن يك خرس گنده داشتم) ولي خنده دار تر از اون اين بود كه بهم گفت با چه دردسري اونو برام آورده. مي گفت توي اتوبان با اون خرس هم قد خودش هيشكي سوارش نمي كرد   بعدش هم توي راه پله خونه مان كه داشت خيلي آروم مي اومد تا با كسي مواجه نشه يكهو با همسايه مان رو برو شده بود و سعي كرده بود اون خرس رو پشتش قائم كنه. همسايه مان هم ديده بود و گفته بود برا نامزدت عروسك خريدي الان اون آقا خرسه (شاسخين) توي پذيرايي خونه مان روي يكي از مبلها نشسته و جاشو به هيچ كس هم نمي ده!!!! 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 هفته گذشته خیلی رومانتیک شده بودم و دوست داشتم بدون مناسبت به همسرم یه هدیه بدم ولی نمیخواستم خیلی گرون باشه که همسرم بدونه کادو حتی اگه خیلی از لحاظ هزینه کم ارزش باشه ولی حسش یه دنیا ارزش داره واسه همین وقتی از سرکار تعطیل شدم رفتم یه چرخی زدم و یه مرکز خرید پیدا کردم رفتم واسش یه هد واسه پیشونیش که بذاره و سرش سرما نخوره و دو جفت جوراب خریدم اومدم خونه کادوش کردم گذاشتم رو میز ناهار خوری به کارام رسیدم و 2 ساعت بعدش همسرم اومد منم مشغول کار بودم در کیفش رو باز کرد و یه نایلن از تو کیفش در آورد منم اصلا هواسم نبود یهو آوردش جلو چشمام دیدم 4 تا لاک رنگا رنگ واسم خریده کلی ذوق کردم و کلی پریدم هوا و بوسش کردم یهو یادم افتاد که منم واسش کادو خریدم بهش گفتم ااااااااا منم واسط کادو خریدم بهش دادم و بازش کرد کلی اون هم ذوق کرد ولی هدی که واسش خریده بودم 2 سانت کوچکتر از دور سر همسر بود  حالا گذاشتم یه کش پهن بخرم که بهش اضافه کنم که اندازه سر مبارک همسر بشه ... خیلی شب جالبی بود واسه دوتامون 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 تازه زندگی مشترکمون رو شروع کرده بودیم و حسابی اوضاع اقتصادی مون قمر در عقرب بود واقعا وضعیت سختی بود.چند روز مونده بود به تولدم..ولی اصلا حرفشو نمیزدم تا شوهری تو این موقعیت تو معذوریت نیوفته..دو روز مونده بود به تولدم...با مامانم رفتیم جایی..موقع برگشت شب بود به مامانم گفتم شوشو سر خیابون میاد دنبالم شما برید زنگیدم به خونه..گفتم بیا دنبالم ..گفت نمیشه خودت بیای..آخه سرده منم خسته ام..خودت بیا دلم گرفت توقعشو نداشتم عوض اینکه با سر بیاد دنبالم منو از سرش وا کنه..منم با جدیت و عصبانیت گفتم یا میای دنبالم یا هیچی!..البته بیشتر واسه این بود که مثلا مسئولیت پذیرش کنم نه ترس و این چیزا.. اونم با اکراه گفت باشه میام...اومد.ولی همش با عجله و تقریبا بدو راه میرفت و من بهش نمیرسیدم..هی میگفتم آرومتر منم بهت برسم کفشام مناسب نیس نمیتونم بدوئم..میگفت مشکل خودته...منم حرص میخوردم ازینهمه بی توجهیش...خلاصه جلوتر دویید رفت در کوچه رو بازگذاشت و با آسانسور رفت و حتی رفت خونه درو بست برام واقعا اوج دلخوری بود..کسی که همیشه درو باز میکرد میگفت اول شما بفرمایید حالا اینطوری اینقد بی تفاوت.. با بغض تو گلوم با کلید خودم در خونه رو باز کردم..خونه تاریک بود..یهو چراغا رو روشن کرد.بغلم کرد و بوسیدم گفت تولدت مبارک....با تزیینات خونه و کیک تولد و کادوی پیچیده شدش خیلی غیر منتظره بود اون لحظه همه بغض و دلخوریم تبدیل شد به شور و محبت و عشق...واقعا باور کردنی نبود بعدم گفت اون برخوردا رو کرده یکم حرصمو دربیاره و تا دیده من بیرونم موقعیت مناسب دیده برای روبراه کردن خونه سورپرایز خوبی بود قربونش برم ادمین : شمام خاطرات قشنگتونو برامون بفرستید حالمون خوب بشه😍👇 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽