eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
145هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
12 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ ایدی ادمین( ارسال پرسش و پاسخ)👇💗 @adminam1400 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 ✅ سلام چندروزپیش دعواکردیم سراینکه حاملم وچراسقطش نکردم. همیشه من باهاش آشتی میکردم ولی گفتم اینبار طولش بدم واقعاام ناراحت بودم.چندروزگذشت😒 همش تودلم میگفتم خوب لعنتی بیاآشتی کن دیگ عمرااگ من بیام😕 تااینک درازکشیده بودم اروم اومدکنارموگفت دلم برات تنگ شده چراجدامیخوابی هیچی دیگ همینجوری آشتی کردیم😊 ❣❣❣❣❣ آخرین باز ک با شوهرم دعوام شد یک سال پیشه بخاطر رفتنش ب ی کشوردیگه ک‌رازی نبودم‌بره ولی رفت بعد از این‌ ک رفت خودش زنگ زد آشتی کرد هنوز نیومده 😔همیشه هم خودش پیش قدم‌میشه واسه آشتی دعا کنید بیادممنون❤️ ❣❣❣❣❣ سلام من و شوهرم تقریبا هر روز یا یه روز در میون سر یه چیزای الکی مثلا تربیت بچه ها یا چیزای دیگه با هم بحث میکنیم ولی بی احترامی و قهر نمیکنیم.بعد از بحث هر دوتامون یخورده خودمونو میگیریم ولی وقت خواب شوهرم وقتی بهش محل نمیذارم میگه بیا بغلم ببینم کی خانم منو اذیت کرده😊البته بعضی وقتا هم من پیشقدم میشم... .به نظر من دعوا و قهر تو هر زندگی هست مهم اینه تو دعوا حرمت بین زن و شوهر حفظ بشه و هیییچ وقت بعد از دعوا جای خوابتونو جدا نکنید.این تجربه ی 20سال زندگی منه. متشکرم که خوندید. ❣❣❣❣❣ سلام🤚اخرین باری که با شوهرم بحث کردیم سر مانتو دخترم بود که جلو باز بود ،،البته اینم بگم دخترم خیلی محجبه هست و ۱۴ سالشه و مانتوش اصلا بد نبود ولی شوهرم چقدر داد و بیداد کرد که من از مانتو جلو باز بدم میاد ،،،منم فقط خیلی ارام باهاش صحبت میکرد و میگفتم باشه هر چی تو بگی و من نمیدونستم تو از مانتو جلو باز بدت میاد (البته اینم بگم ما اصلا به خاطر شغل شوهر باهاش بیرون نرفتیم و تقریبا نمیدونستم که از این مانتوها بدش میاد)و اون مرتب داد میزد منم فقط میگفتم حق با توست ،،شب بیا با هم حرف میزنیم وقتی رفت بعد از ظهر بهش پیام دادم و هم یه جوری گفتم که کار تو اشتباه بود و نباید به بچه زیاد گیر بدی و هم مخالفت باهاش نکردم و گفتم هر چی تو خوشت نیاد ما نمیپوشیم و این موضوع را نمیدانستیم و وقتی شب اومد خونه کل مانتو های دخترم را اورم نشونش دادم و هر کدام که دوست نداشت گذاشتم کنار و بقیه هم گفتم کجا بپوشه و کجا نپوشه ،،و دخترم هم راضی بود و شوهرم هم راضی شد و دعوا شدت پیدا نکرد ،،،،،😁❤️اصولا من همیشه تو دعوا سکوت میکنم بعد که شوهرم اروم بشه باهاش حرف میزنم بیشتر هم پیامکی بهش میگم و اینجوری زود حل میشه ،،قبلا براش نامه مینوشتم ❣❣❣❣❣ سلام خدمت همگی🥰😘 دیشب سر اینکه چرا همش سرش تو گوشیه باهاش دعوا کردم وحرف نمیزدم😔 شوهرمم رو گریه حساسه شروع کردم بلند بلند گریه کردن😭 اومد کلی نازمو کشید وشام بردم بیرون 😉 باهاش آشتی کردم قول داد تو خونه سرش تو گوشی نباشه😊✋ ❣❣❣❣❣ سلام همین چند ساعت پیش دعوامون شد به خاطر اینکه بابام بهم زنگ زد و کاری باهام داشت شوهرمم بهم گفت بابات زنگ زده پر دراوردی خانوادت هر وقت باهات کار دارند بهت زنگ میزنند وگرنه محلت هم نمیدند(البته راست هم میگه) تو بی کس و کاری و از این جور حرفها. خلاصه سرتونو درد نیارم چند ساعت با هم جر و بحث کردیم و کلی گریه کردم. آخرش هم مثل همیشه شوهرم عذر خواهی کرد. ولی چ فایده دلم بدجور شکست. خیلی بد تو هیچ تقصیری نداشته باشی ولی سرزنش بشنوی😪 میشه برا آرامش قلبم دعا کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام همین جمعه پیش بود من کمردرد داشتم اون روز حالم بدتر شده بود شوهرم نشسته بود پای تلویزیون ومیخندید انگار نه انگار من مریضم بااین حالم بچمم به پروپام پیچیده بود و هی شیر میخورد یهو بناگذاشتم به داد وبیداد بیا بچتو جمع کن نمیبینی مریضم اصلن برات مهم نیست چیکارمه پاشو برو خونه بابات نبینمت بچتم ببر نمیخامش اون بدبختم هاج وواج نگام میکردو من یک ریز غر میزدم وهیچی نمیگفت‌ یک ساعتی گذشت تا دارو اثر کرد و بهتر شدم و رفتم نازکشی😁 هرچند اونم باید نازمو میکشید تو مریضی درکم میکرد ک نکرد ❣❣❣❣❣ سلام من یه خانم ۲۷ ساله ام و دو گل پسر دارم😍 یه شب که من داشتم پسر کوچولومو میخوابوندم همسرم بخاطر یه موضوعی از دست من دلخور شدن و اومدن تو اتاق و جلوی بچه ها با ناراحتی و کمی تشر باهام صحبت کردن☹ منم چون به هیچ عنوان انتظار این رفتار رو ازشون نداشتم قیافه گرفتم و دیگه باهاشون صحبت نکردم و بر خلاف انتظار ایشون هم اصلا نیومدن از دلم دربیارن 🥴 فرداش از صبح تو این فکر بودم که چیکار کنم که هم خودمو کوچیک نکرده باشم و هم به این ناراحتی بینمون خاتمه داده باشم🤔🤔🤔 یکدفعه یه فکری به ذهنم رسید 🤩 گوشیمو برداشتم و به همسری پیام دادم که: پیام از طرف پلیس صد و عشق🙃🙃: مشترک گرامی شما به دلیل ناراحت کردن همسر بسیااااار زیباااااای خود و همچنین به علت تشر زدن به همسر بسیاااااااار جذاااااب خود در مقابل بچه ها جریمه شده اید. در صورتی که جریمه خود را به موقع پرداخت نفرمایید مشمول جرائم سنگین تر خواهید شد. جریمه شما: ۱۰۰۰۰۰۰۰تا بوسه 😘😘 ۱۰۰۰۰۰۰۰ بغل عاشقانه 🥰🥰 و یک بار گفتن جمله (عزیزم دیگه تکرار نمیشه🤪🤪🤪🤪) و پیامو براش فرستادم و همینطور که انتظار داشتم بدجوری جواب داد و همسرم تک تک جریمه ها رو به زیبایی هر چه تمام تر انجام دادن😁😁😁😁😁😘😘😘🥰🥰🥰🥰 فقط کافیه سیاست داشته باشیم 😊 ❣❣❣❣❣ سلام من کلا چند سالی میشه زیاد قهر نمیکنم ولی اوایل خیلی قهر میکردم وچون تقریبا ۱۸ سالی میشه از عقد وازدواجم خدارو شکر بعد بچه دومم علاقل تر شدم اخرین بار حدود ۳ هفته پیش بود با همسرم دعوام شد چون مغازه داریم دستش شکسته کارم زیاد زیاد شده بود وتمام مسعولییت رو دوشم رفته حسابی دادوبیداد کردم وعوضش شوهرم خودش اولین بار نفرین کرد ودلم لرزید وخیلی استغفرالله گفتم واز خدا عذر خواهی کردم ویکم سر سنگین بودم ولی بعدا هردو تا خودمون برا اشتی پیش قدم شدیم کلا قهر خوب نیست حالا کوچولوش نمک زندگی هست ولی اصلا نه بعد قهر جایی میرم و نه به خوانوادهها میگم اینجوری موفق ترید کلا قهر زیاد خوب نیست ❣❣❣❣❣ سلام خدارو شکر ما اصلا دعوانمیکنیم فقط گاهی اونم خیلی کم بحث کنیم ولی قهر نمیکنیم شاید دوروز سر سنگین بشیم.☺️سال ۷۷ ازدواج کردم😍 همسرم خیلی نسبت به من صبور تره و سیاست داره مثل مادرش.😉 آخرین بار همین دیشب شوخی شوخی دعوا میکرد به خاطر چاقیم وشکمم پسرمم باهاش همراهی میکرد یکدفعه دو تا وشگون بزرگ دردناک از شکمم گرفت وکلکلمون شروع شد بامن کشتی گرفت من هم پرتش کردم زمین.😂 همسرم لاغره فقط کمی شکم داره همین جور که غر میزد به شوخی،، من هم گفتم من دوتا شکم زایمان کردم تیروئید کم کار دارم تو چی مگه تو زایمان کردی شکمت بزرگ شده و دوباره دو تا وشگون محکم دو دستی از شکمم گرفت میخندید من هم چون خیلی دردم گرفت بغض کردم رفتم آشپزخونه گریه میکردم پسرم اومد باباشو به شوخی بزنه به من میگه بزنمش گفتم نه ..بعد به باباش میگه مثل مامانم زن پیدا نمیشه در همه حال هواتو داره..چون فرداش ۲۵ مین سالگرد فوت مادرم بود بهانه ای شد داشتم گریه میکردم تو آشپزخونه یهو شوهرم اومد دلداریم داد به صورتم اب پاشید سر وصورتمو بوس کرد..گفت گریه نکن ناراحت میشم 😍وضو بگیر اذان مغرب زدن.🌜روچاقیم خیلی حرص میخورن پسر بزرگم و شوهرم.🤦‍♀🙈 ممنون که خوندید🌺🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌