eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
144.6هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
12 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ ایدی ادمین( ارسال پرسش و پاسخ)👇💗 @adminam1400 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
😍😁 سلام حبیبه جون...کادوی پاگشای من یه دونه پتوی دونفره...غذا هم مرغ بود...خیلی ساده برگزار شد..ولی الان خداروشکر راضیم از زندگیم..و یه دختر بسیار زیبا و یه دونه پسر بسیار بانمک ...ان شاالله همه خوشبخت و عاقبت بخیر باشند🌹 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ❤️جواب چالش❤️ سلام عزیزا راستش اولش خیلی خجالتی بودم اما کلی پذیرایی کردن واقعا بی نظیر بود خانواده شوهرم یه ویلا داشتن و تمام خواهر شوهر هام و جاری هام اونجا بودن راستش خیلی پولدارن😁برای من یه 206 سفید خریده بودن از این ک فقط برای من ماشین خریدن و برای جاری های دیگه این کارو نکردن یه حس گدرت داشتم😅💪😂 شام چند نوع بود کوبیده. جوجه. پاستا. ماهی. مرغ بریون چون من 5 تا خواهر شوهر و 3 تا برادر شوهر دارم حسابی جمعمون جم بود❤️اینم از خاطرات من 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام.خدمت ادمین محترم وهمه‌ی عزیزان.خاطره‌ی من ازاولین روزپاگشام خانه‌ی‌مادرشوهرم:غذاقرمه‌سبزی بودومبلغی پول‌سال۷۱واماخاطره‌ی‌خنده‌دارم‌اینکه‌ماشهرامون‌باهم‌فرق‌داشت‌وکسی‌ازاهالی‌‌محل‌زندگی اونارونمیشناختم.تومهمونی رسمی‌نشسته‌بودم‌که‌یه‌خانمی‌واردشدبااحترام‌ازجام‌بلندشدم‌وعرض‌ادب‌کردم‌‌خیلی‌چرت‌پرت‌جوابمودادبعدهافهمیدم‌که‌عقل‌درست‌وحسابی‌نداشته‌وچقدرپشت‌سرم‌خندیده‌بودن😆😆 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام. من که خیلی خیلی تحویلم گرفت مادرشوهرعزیز. رفتیم درخونشون خونه نبودن شوهرم ازبالای دررفت دروباز کرد دید نیستن. خلاصه شوهرجان گفت یه چی درست کن مردیم از گشنگی ساعت 8 شب بود پاشدم دیدم هیچیم تویخچالشون نیست املت درست کردم بعد نیم ساعتش مادرشوهروپدرشوهرم اومدن. مادرشوهرم گفت باخودم گفتم الان عروسم چی درست کرده املت درست کردی؟؟؟ 😳😳😳😳😳کادوهم ....دادن بهم😂😂😂😂😂البته الان دیگه رفتوامدی ندارم باهاشون وحتی بچه هامم شوهرم نذاشته ببینن 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام وقت بخیر ب هم کانالی های محترم❤️❤️❤️❤️ من اولین پاگشا که رفتم خیلی عالی بود همه چیز شام جوجه سفارش داده بودن کادو هم ی نیم ست خوشگل دادن 😍😍😍😍🥰🥰🥰 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 با سلام خدمت خواهران گلم.من تقریبا همه داستانهای زندگی همتونو میخونم .بعضیا ناراحتم می کندوبعضی خوشحال.امیدوارم مشکل همه حل بشه وهیچکس هیچ جای دنیا مشکل نداشته باشد.میخواستم جواب چالش رو بدم. متاسفانه من پاگشا نداشتم چون توخونه پدر شوهر زندگی میکردم وهیچ احترامی هم برام قائل نشدن که حداقل بعد ازهفت روز عروسی که از خونه پدرم برگشتم یه شام حتی ساده برام درست کنن...وخلاصه کلی بدبختی کشیدم تا بعد از شش سال شوهرم راضی شد از خونشون بریم بیرون.هعی خدا نگذره از هرچی خواهر شوهر بی حیا وپررووه.. 💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام خدمت حبیبه خانم گل و دوستان🌹🌹🌹من برا اولین بار ک پا گشا شدم امدم تهران چون من از شهرستان بودم ودر تهران ازدواج کردم 🌹🌹🌹بعد ک پا گشا شدم برا من رفتن سال ۸۶ ۴تا النگو با ی انگشتر خریدن دستشون درد نکنه خانواده همسرم خیلی خانواده خوب و بااحترامی بودن همگی شون خوب بودن ❤❤❤👏👏👏👏بعدشم ک دوست خواهر شوهرم اریش گر بود اورده بودن خانه منو اصلاح کرد وقتی همسرم اومد داخل کلی روسرمن پول شاباش ریخت بهترین دوران عقد در زمان پا گشا برام بود الان ۱۸ سال زندگی میکنمی خدارو شکر خوبه 🌹🌹🌹🌹😂ولی مارد شوهر و یکی از خواهر شوهرام ب رحمت خدا رفتن روحشان شاد 😔😔😔ولی بهترین روز ها بود ببخشید یادم رفته بود بگم شام پاگشا قیمه بادمجون بود همگی دور هم بودیم 😂😂😂👏👏👏👏👏از طرف مادر حنا ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😁😍 سلام وقتتون بخیر.چالش‌ پاگشای‌ خونه مادرشوهرم‌ می‌خوام براتون‌ تعریف کنم‌ یادمه سال‌ ۸۹بود‌ موقعی‌ که رفتم خونه شون‌ مادرشوهرم‌ برام اسفند دود‌ کرد بعد‌‌‌ یه‌ ذغال‌ ازتوی‌ جااسفندی‌ ریخت‌ رو‌ پام‌ و‌ جورابمو‌ سوزوند‌ پام‌ زیادنسوخت‌ 😂😂😂😂😂😂😂بعد‌‌‌ مادرشوهرم‌ دستپاچه شد‌ گفت‌ حتما به مراد‌ دلت‌ میرسی‌ برامون پسر‌ میاری‌ 😢از‌ اینکه گفت‌ پسرمیاری‌کلی‌ ناراحت‌‌ شدم‌ 😔‌ ناهار هم خورشت‌آلو‌ پختن‌ بود‌ که یادمه گوشت‌ قرمز گرفته‌ بودن‌ همونطوری‌ نشسته‌ گوشتارو‌ بازگذاشته بود‌ که‌ سهم‌ من‌ از خورشتش‌ چندتار‌ موی‌ بزغاله‌ داخلش‌ بود‌ به مرگ‌ بچه‌ام‌ برنجش‌ هم موی‌ سرخودش‌ داخلش‌ افتاده‌ بود‌ هنوز که هنوزه‌ یادم‌ میفته‌ حالم‌ بد‌ میشه 😂😂😂‌ اینم‌ بگم‌ بعدها دختر گلم بدنیا اومد که کلللللللییییی‌ دعوام‌ کرد و‌ دلم شکوند. 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 من چون با شوهرم مثلا عاشق ومعشوق بودیم ،خیلی دوست داشتم زندگیشون رو ببینم ،صبح روز بعد عقدمون باشوهرم رفتیم کوه برگشت شوهرم گفت بیا نهار بریم خونه ما ،،،ولی شب خونه اونا دعوت بودیم ومن اولین بار باید باخانواده شب میرفتم،،ولی شوهرم گفت ولش حالا چی میشه بیای،،ومن هم رفتم. ،،اونا وضعیت زندگیشون از ما خیلی پایینتر بود من وقت خونشون رودیدم خیلی تعجب کردم،،اصلا ظاهره خوبی نداشت،نهارهم مادرش برای خودشون اشکنه گذاشته بود منم از همونا خوردم ،وازاون همه سادگی تعجب کردم،،وباخودم میگفتم شب خانوادم بیاد خواهرم چی میگن،،خیلی وضعیت خراب بود،،ولی من چون عاشق شوهرم بودم اون زمان زیاد برام اهمیت نداشت،،اینکه کنار شوهر بودم خیلی مهمتر بود😂😂😂ولی یادمه خواهر کوچکتر ودختر خواهرم همش توی گوش هم پچ پچ میکردن میخندیدن 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام .اولین پاگشا کادو هیچ ندادن .غذاشون خوب بود .خانواده کسی ک واسطه بود هم دعوت بودن ..من معذب بودم ..ولی شانس آوردم همون شب عقد دختر عمه ام بود بعد ب اتفاق آقایی رفتیم عقد کنون . 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام اولین بار رفتم خونه مادرشوهر هیچی کادو ندادن. غذا و برخوردشون خوب بود. در مجموع دو تا بچهامم بدنیا اومدن مادرشوهرم دریغ از یک دونه شکلات😔😊 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام به همه ی اعضای گروه من روز اول رمضان سال ۸۸ عقد کردم روز سوم رمضان رفتم پاگشا کادو بهم ساعت دادن افطاری هم خوب بود دستشون درد نکنه 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 من اولین بارکه منودعوت کردن خونشون برام کوکودرست کرده بودن هیچیم بهم ندادن بایدازاون اول میدونستم که بااولین برخوردشون بایدتاتهه قضیه رومیخوندم که اینابرامن ارزشی قائل نیستن خودشون بهم میگفتن دیگه ماباتوراحتیم بعددخترش ازدواج کرد مادرشوهرش بهش زنجیروپلاک طلاداد بعدبه من میگفتن بعداینام که دامادشون دعوت کردن براش تیشرت خریدن چه غذاهای جورواجور درست کرده بودن بعدهروقت من میرفتم خونشون یاآش درست میکردن یاماکارانی اونم اینقدمنت میذاشتن سرمن خدالعنتشون کنه بعدبه من میگفتن توپسرمارودعوت کردی براش پیراهن بخریا کلا من بایدهمه کاری میکردم ولی خودشون هیچکاری برامن نکردن حتی به من سرعقدی هم ندادن بعدمادرشوهره اعجوزه ام به دخترش سکه طلادادفقط فرق گذاشتن بااینکه من یدونه عروسم بودم ولی هیچی ازاین گداگشنه هاندیدم کلامادرشوهرم عقیده داره برادختراش سنگ تموم بذاره آبروداری کنه برامن که آبروش رفت خداروشکرالانم که سه ساله عروسی کردم بهم محل نمیذارن توهیچ مناسبتی بادختراشوداماداش میرن به گردش وتفریح ومهمونی مادرشوهرمن بیشتربه زن بابامیخوره تامادرپسرش 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام درمورد چالشتون باید بگم ما رسم داریم عروس رو با احترام پاگشا کنیم وطلا کادو بدیم ولی از اونجایی که خانواده شوهرم رسوماتی که به نفعشون نیس رو انجام نمیدن تا دوهفته بعد از عقد مادرشوهرم دعوتم نکرد تا اینکه شوهرم خودش گفت امروز بیا بریم منو با موتور برد خونشون چشمتون روز بد نبینه نه اسفندی ،نه استقبالی ...هیچ😐 خونه به هم ریخته ظرفای ظهرشون وسط اتاق و...شوهرم بیچاره بدو بدو جمع وجور میکرد😢 نه کادویی نه هیچی...😏 خلاصه خیلیییی تو ذوقم خورد البته بعدها فهمیدم کلا خانوادش از نظر سطح فرهنگی واجتماعی ومالی خیلی پایین هستن ونباید توقعی ازشون داشت😫 تازه طلاهایی که سالها قبلش شوهرم گرفته بوده برا ازدواجش(همسر آیندش که من باشم😌) رو اون روز آورد نشونم داد که مادرشوهر گرام از فرصت استفاده کرد و یه انگشتر سنگین که بین طلاها بود رو برداشت و دستش کرد انگار اون پاگشا شده😒 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😍😁 سلام من برای اولین بارصبح عروسیم مادرشوهرم دیدم خدارحمتش کنه آنقدرمهربون بودبهترین هدیش رفتارخوب ومتینش بود وبرام مرغ شکم پرمحلی بابرنج مرغوب چمپا درست کرد هیچ وقت ناراحتم نکرد رفتارش ازمادرم بهتربود همنشین حضرت زهراباشه برای شادی روح همه مادران آسمانی صلوات 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام من که خدا بیامرز مادرشوهرم فوت شده بودند خواهرم نداشت که بدونه مراسمات چیه.. چهارتا هم عروس دارم که اونا نه عقد و نه عروسی این برادر شوهر آخرشون دعوت نکردند... 😔😔 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام روزگارتون خوش من واسه اولین بار گه دعوت شدم خونه مادرشوهرم چون عقد نکرده بودیم سر یه سر شوهرم گذاشتم.گفتم چون عقد نبودیم پدرم نذاشت من بیام خودشون اومدم کلی ضد خال تا من رفتم خونه.پذیرایی هم خوب بود البته خورشت فسنجون طعم خورشت بادمجون میداد😊😊 حالا چرا نمیدونم. دیگه اونجا هم کلی دل تو دل بود نگاهای قایمکی .خیلی خوب بود یادش بخیر 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام به همگی، چالش پاگشا ما عقدو عروسی مون یه روز بود یعنی یه سال چندین بار اومدن خاستگاری ،به خاطر خواهر بزرگتر عقد نکزدیم بعد پدرم درعرض یه هفته ۳تا نیسان ابی برام جهیزیه گرفت ،پنجشنبه عقد وجمعه عروسی گرفتیم وتو شهریور ،وشنبه امتحان تجدیدی داشتم دوم دبیرستان بودم ،بعد از امتحان ریاضی ،رفتم بازار وبرای خانواده همسر جان لولو(که همان پارچه ی لباسی هست ) خریدم ورفتم خونه مادر شوهرم ،هیچ کس انتظارشو نداشت مابریم اونجا ،چون عروس اول خونه پدرش میره ،ولی من بخاطر اینکه مادر شوهرم سر یه مسئله دلش شکسته بود واز دست خاله جان تو عروسی ناراحت شده بود ،اول رفتم اونجا تا از دلش دربیاریم ،خییییلی خوشحال شدن ویه جاریم با اونا زندگی میکردوبرادر شوهرم برای عروسی ما تازه از جبهه اومده بود ،۳۵ سال پیش بود ،ما دم ظهر رسیدیمو اونا تو روستا یی بودن ودسترسی به بازار ونداشتن وخودشون هم حیون خونگی نداشتن که بکشن ویه جورایی سرزده رفتیم ، همه شونیه جورایی باهم پج پج میکردن ،ولب میگزیدن ،موقع ناهار غذای بدونه گوشت آوردن سر سفره،تازه متوجه شدم قضیه چیه بخاطر اینکه خجالت نکشن ،چها زانو سر سفره نشستم وانگاربوقلمون میخورم وبا اشتها غذا خوردم ،بعدا مادر شوهرم گفت خیلی تحسینت کردیم با اینکه سنت کم بود درکت بالا بود،چند روز بعدش مهمانی دادن وجبران کردن وسنگ تموم گذاشتن از اون طرف خونه بابام همه منتظر ما بودن وبابام تا ظهر تو حیاط راه رفت ،بعد که رفتم خونه بابام براش تعریف کردم که چرا اول رفتم خونه مادر شوهرم ،وبابام با سر منو تائید کرد ،، شما منو تائید نمیکنین با سن کمم جلوی نقاحت و ناراحتی دوتا خونواده رو گرفتم 😜😜👌 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😍😁 سلام عزیز وقت همه دوستان بخیروایام به کام... من اولین باری که رفتم خونه مادرشوهرم روزی بود که رفتیم آزمایش خون بدیم دیگه آقامهدی اون روز به بابام گفتم مادرشان دعوتم کرده اگه بابام اجازه بده ظهربرم اونجا دیگه بابام اوکی داد...ناشتارفتیم آزمایش دادیم بعد رفتیم ساعتتقریبا۷ونیم کارمون تموم شدرفتیم خونشون صبحانه بخوریم شوهرم اومدم تحویل بگیره اول صبح وایسادبادوم شکوندن...داداش ومامانشم خواب بودن منم حرص میخوردماااا میگفتم چجوری بهش بگم اگه من خواب باشم صبح زودبادوم بشکنه توخونه خودمون باهموون گوشتکوب میزنم توسرش😂😂😂 خلاصه ظهرم واسم قیمه گذاشته بود ومرغ ...منم فقط توفکربادوم شکستن صبح بودم رومخم بودنکنه هرروز بخواد این کاربکنه...یه النگو و چادرعروسم بهم دادن یادش بخیررر روزای خوبی بود 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام درمورد چالش پاگشا از آنجا که من بعد عروسی طبقه بالای مادر شوهر بودم پایین رفتنی جارو داد بهم گفت از اون بالا تا پایین جارو کن .هیچی نداد .غذا هم تخم مرغ گوجه خودم درست کردم .😳شاید تعجب کنید مگه میشه ولی دلم پره 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام من پاگشاخونه مادرشوهرم روستابودیه بزغاله جلوی پام سربریدن یه گوسفندماده بابچش بهم پاگشادادن آخه شوهرم همه کارهای کشاورزی ودامداری روبراشون انجام میدادن 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام من اولین باری که پاگشا شدم..یه گوسفند قربونی کردن بعدم النگو کادو گرفتم غذاشونم مرغ بود...وقتی برای بار اول وارد شدم حس خوبی داشتم انگار خونه ی خودمون بود.همون روز اول هم کلی کار کردم ظرفارو شستم و خشک کردم گذاشتم سرجاشون..مادر شوهرم کیف میکرد😂😂 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام ممنون از کانال بسیار عالیتون.من سری اول که رفتم خونه مادر شوهربه جز خانواده خودمون ده نفر از اقوام ما رو هم دعوت کردن خودشونم که ماشالله ۶۰ نفری بودن چون شوهرم میشد بچه آخر خانواده وخواهر شوهرام همه ۴ الی پنج تا بچه داشتن خلاصه خانواده شلوغی هستن.غذا هم کباب وچلو گوشت و قرمه سبزی گذاشته بودن در کل سفره خیلی خیلی شلوغ بود بهمم پلاک زنجیر کادو دادن راستی جلو پامم گوسفند قربونی کردن منم کیف کردم😊😊😄 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام دررابطه با اینکه پاگشا چی گرفتی ،راستش من خاطره ی خوبی ازاولین بار که رفتم خونه ی همسرم ندارم تا وارد شدم پدرشوهرم گفت چرا ناخونات بلنده ،شوکه شدم.کادو هم مادرشوهرم گفت برید باهم یه چیز بخرید منم با همسری رفتم زیارت حضرت عبدالعظیم یه مانتو هم خریدیم و برگشتیم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😁😍 سلام مادر شوهرم عممه تواولین دعوتی شام قرمه سبزی درست کرده بود کادو هم ساعت بهم دادن قبل شام هم باشوهرم وخواهراش وخواهرم رفتیم پارک شهر وبازار هفتگی هم بود کلی وسیله آرایشی برام خریدن خلاصه کلی خوش گذشت 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 دست رودلم نزارکه دلم روخون کردی پاگشا؟؟؟😞😞 چه پاگشایی من بیچاره برای اولین بارکه رفتم خونه مادرشوهرفکرمیکنین شام چی داد ته مونده غذای ظهرشون که اونم له شده موادآب گوشت بودفقط مادرشوهرم که بعدهاسفره مینداخت ازاین سرتواون سراون شب گفت من زیادنمیتونم سرپاوایسم نتونستم غذادرست کنم نه احترامی نه شامی ناکادویی هیچ ..ابداشوهرساده ی منم برگشت گفت زن من صمیمیه زیاداهل دبدبه کب کبه نیس خاک توسرمن فرداش که رفتم سرکارمدیرمون پرسیدکادودادن شام چیدادن الکی ازخودم یه چیزی درآوردم گفتم وخیلی پیش خودم خجالت کشیدم کلا تاالان که ۱۱ساله ازدواج کردم سرآدم کردن شوهرم وفهموندن این چیزاخیلی خون دل خوردم بخام سرگذشتم روبگم میشه شاهنامه سربی احترامیاشون دخالتاشون اذیتاشون بعدهااعتیادشوهرم داغونم کردالان اماباکمک خداوائمه زندگیم آروم شده ۲۰۰۰کیلومتردورتراززادگاهم اومدم تنهازندگی میکنم اماخداروشکرراضی ام کلا یادم رفته بودپاگشای مادرشوهرکه شمایادم انداختی البته الان دیگه اصلابرام مهم نیس وسپردمشون به خدا 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام.مادر شوهرم که منو پاگشا کرد حسابییییی سورپرایزم کرد😜من توی شهر بودم واونا توی روست.اولین بار که میخواستم برم خونشون مادرشوهرم هم اومده بود شهرما وقراربود باهم بریم روستا.دوتا خواهرشوهر مهربونم 😜داشتم که منتظر رسیدن ما بودن.خلاصه مارسیدیم ومنتظر پذیراییهای رنگ وارنگ اینا.هرچی بو کشیدم وچشم انداختم خبری از غذا و......نبود🤔حتی چای هم آماده نبود.بعد یک ساعت چای آوردن وبرای شام هم به پیشنهاد مادرشوهرجان که روحشون شاد باشه کله جوش درست کردن وباهم نوش جان کردیم.کادوهم که به اتفاق خودم از جیب شوهرجان انگشتر خریده بودیم رو بهم دادن.......هنوووووووز اون مزه کله جوش وسورپرایزشون بعد۲۵ سال یادم نرفته😭😭😭 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام وخسته نباشین به شمادوستان .درموردچالش اینکه من تهران بودم وشوهرم قم بود.اینجاصیغه محرمیت خونده شدوقرارشدبراعقدبریم قم.مایه هفته اونجابودیم.کلی خوش گذشت🙈😜اینم بگم که اولین روزقیمه گذاشته بودن.براپاگشاشوهرم اسم منووخودشوروپلاک زنجیرطلازده بودبهم داد.هنوزدارمش.خودش گردنم انداخت باچندتابوس🙊🙈الان سه تافرزندداریم.روزای خوبی بود ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😍😁 سلام در جواب چالش اولین باری که رفتیم خونه مادر شوهر خاطره خوبی دارم گفتم تعریف کنم مادر شوهرم خدا بیامرز عراقی بود یه زن مهربان و با سلیقه اولین مهمانی همه دختر پسرهاش را دعوت کرده بود مامان و خواهر برادرهای من هم اومدن بیشتر از ده نوع غذا و دسر خوشمزه عراقی درست کرده بودن سفره را که دیدم از تعجب شاخ دراوردم یادمه مامان همون جا اروم بهم گفت خدا به دادت برسه با این دست پخت و اشپزی خانه مادر شوهر ،بعدا هرچی جلوی شوهرت بزاری راضی نمیشه خدا را شکر مادر و خواهر شوهرها همه جور غذا ودسر و شیرینی که بلد بودن یادم دادن .الان اشپزی من توی خانواده خودم تکه و خواهر برادرها همیشه میگن سفره هایی که تو می اندازی و غذایی که تو می پزی توی کل خانواده معروفه در مورد کادویی که مادر شوهرم داد .همسرم هشت سال اسیر بود و مادرش نذری کرده بود که اگه پسرش ازاد بشه یک انگشتر که از مادرش بهش رسیده بود و اونم از مادرش خلاصه عتیقه بود بده به عروسش یک انگشتر الماس بزرگ وسطش یک ستاره بود که روش الماس بزرگی بود و اطرافش پنج تا ماه خواهر شوهرها و جاری ها همه شکایت کردند ولی بعد که مادر شوهرم گفت نذر کرده هیچی نگفتن حیف چند سال بعد توی یک عروسی بودیم دخترم اون موقع ده سال داشت نفهمیدم کی از دستم در اورد که خودش بپوشه ،اخر عروسی هم انگشتر نبود .تا حالا جرات نکردم به شوهرم یا خواهر شوهرها یا مارشوعرم تازمانی که زنده بود قضیه گم شدن انگشتر را بگم ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😍😁 سلام خدمت شما و هم گروهی های عزیز در مورد چالش : من وقتی که رفتم منزل مادر شوهر خدا بیامرزم،همه ی جاری ها و خواهر شوهرا هم( که واقعا یک خانواده ی پر جمعیتی هستند)شام مرغ گذاشته بودن و با کلی مخلفات،پا گشا ام النگو بهم دادن،بعد از شام ظرفارو اوردن تو حیاط شستن چون خیلی زیاد بود،منم به اصرار خودم اومدم کمکشون که زدم یه دونه لیوان رو شکستم😁با کلی خجالت همشم معذرت خواهی میکردم،بنده خداها چیزی نمیگفتنا ولی من عین ..... همش معذرت خواهی میکردم😂😂 بعد از سیزده سال زندگی ،خدارو شکر میکنم بابت همسرم و بچه هام ،مادر شوهرم خیلی خانم با اخلاق و مهربون و فهمیده ای بودن ،روحشون شاد انشاالله❤️ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام به همگروهی های مجازی، سلام ویژه هم خدمت حبیبه خانم عزیز، من اولین بار ک رفتم پاگشا خونه مادر شوهر جلوم گوسفند خونریزی کردن، از همون گوشت هم خورشت قیمه درست کردن در کل خوب بود یه پتو هم کادو دادن. من خداراشکر میکنم خدا شوهری نصیبم کرده اهل نماز، چشم پاک، مسعولیت پذیر وهمیشه اولویت را خودم و بچه هاش قرار میده و همیشه ازم حمایت میکنه نمیزاره تو زندگیمون کسی دخالت کنه 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام جواب چالش رو میخواستم بگم اولین روز که پا گشا شدم خونه مادر شوهرم چون من شهر زندگی میکردم شوهرم از روستاها ی اطراف یه شهر دیگه وضع مالی خونه زندگیشون از ما کمتر بود اول که رفتم خوب بود نهار کباب بود جاتون خالی ولی وقتی میگن برا ازدواج فکر کنید از نظر فرهنگی از نطر اخلاقی گوش کنید من دختر شهر تو ناز و نعمت رفتم اونجا برا بار اول شوهرم گفت ظرفها نهار بشورم اب گرم نداشتند با اب سرد باید میشستم دستام یخ کرده بود خیلی برام سخت تموم شد برا بار اول رفتم جلو همه کوچیکم کرد و گفت تا اخر ظرفها باید بمونی و بشوری من گریه م گرفت با پدرم و مادرم برگشتم شهرمون بدون دادن کادو بعدم اقا قهر کرد چرا رفتی 😔نموندی خیلی فرهنگ تاثیر داره دختر خانمها خییلی رو این مورد فکر کنن بعد تصمیم‌بگیرن 😢😢😢😢 اول تحقیق کنید اداب و رسوم زندگیشون بعد تصمیم بگیرن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
😍😁 سلام به دوستان عزیز♥️، در مورد چالش پاگشا خونه مادرشوهر پیام میدم مادرشوهرم دختر نداره، 3 تا پسر داره،من عروس اول خانواده شوهرم هستم، اولین بار ک اومدم خانه مادرشوهر برنج و خورش قیمه گذاشته بودن، خیلی ساده، کادو هم بهم ندادن،مادربزرگ شوهرم نقل های رنگی رنگی آورده بود داد به مادرشوهرم گفت کل بکش و بریز رو سر عروست، مادرشوهرم گفت وای فرشام خراب میشه، میارم بخورید نقل ها رو، ولی نیاورد😒🙄بعد از 3 سال و نیم هنوز تو دلم هست این حرکتش،،،، ولی برای دو تا جاری ک بعد از من اومدن همه چی عوض شد مهمونیای انچنانی، دسر و ژله و دو مدل پلو و خورش، قربونی جلو عروس، دادن شاباش موقع رقصیدن، شکلات و پول ریختن رو سر جاری وقتی برای بار اول اومدن و خیلی چیزای دیگه یهویی مد شدن☹️😓 خاستم از همین جا به مادرشوهرای عزیز بگم بین عروسها فرق نزارید بخدا دلشون میشکنه😭😭دنیا دو روز هست دلیل حال خوب هم باشیم، ممنونم ببخشید اگر طولانی شد، دلم پر بود خاستم به این بهونه یکم سبک شم🌹 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام راجب جالش میخواستم بکم۔وقتی من رفتم بار اول اونموق دانشجو بودم بعد از اینکہ تموم شد کلاس شوھرمم دانشجو بود اومد سراغم و منو برد خونشون مادرش خبر نداشت ھیج تدارکی ندیدہ بودن دست پاجہ بود بعد خوردن میوہ منو رسوند خونہ پدرم بعد از دوماہ دعوت کردن مادر شوھرم غدا سادہ ایی گداشت جلوم سوپ مرغ و برنج غڈا خیلی سادہ نہ تدارکاتی نہ دلستر نوشابہ ایی نہ سالادی بعد خوردن شام جایی و میوہ شبم گڈاشتنم خونہ پدرم اصلا ھیجی بھم ندادن بعد از جند ماہ کہ گڈشت عید شد روز دو م کہ رفتم برا تبرک عید جند تا لباس دادن ھمہ کادو پیچ وقتی اومدم خونہ خیلی زد تو زوقم عروس بودم یہ پیرھن سیاہ کوتا ہ یہ قوارہ پارجہ مردونہ یہ بلوز کھنہ با افتخاری اینا دادہ بود ب من از ھیج کدوم استفادہ نکردم انداختم دور قشنک مشخص بود مال دخترش بودہ جند سال در کمد بودہ خلاصہ جیزی کہ ندیدم ازشون 😏 ھمشون خسیس بودن خدا ھیج کسو گرفتار ادما خسیس نکنن بد دردیہ البتہ ناگفتہ نماند مادر شوھر من خسیس نبود پدر شوھرم و شوھرم خسیس بود اونم بندہ خدا شاید جیزی نداشتہ کہ جلوم بزارہ مقصر پدر شوھرم بود خدا لعنتش کنہ برا ک کسافت کاری خودش پول داشت ولی برا تنھا عروسش ھیجی و پسرشم عین خودش بار اورد 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام وقت بخیر در مورد چالش پاگشا وقتی مادر شوهرم خواست منو واسه اولین بار دعوت کنه شوهر تو شهر ما کار میکرد پس خانواده ما ب اتفاق شوهرجان رفتیم روستا خونه مادر شوهرم حسابی مادر شوهر و خواهر شوهرام تحویل گرفتن ولی جاریی هام بغض😕😫 کرده بودن شام هم از بیرون شفارش دادن دلتون نخواد کباب بود و کادو هم یه انگشتر قشنگ بهم دادن خنچه گرفتن و با احترام بهم دادن البته ما رسم داریم جلو عروس بره یا مرغ یا خروس سر میبرن جلو من خروس سر بریدن خلاصه شب خوبی بود الانم یه پسر چهارساله دارم خدایا شکرت🤲 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 سلام چالش پا گشا: من شوهرم جبهه بود پول داده بود به مادر شوهرم گفته بود اگر نامزدم و دعوت کردید براش یه انگشتر بخرید😊 مادر شوهرم پولو برده بود داده بود لنگه حلقه منو خریده بود برای خودش😒 بعد که منو دعوت کردن مادرشوهرم گفت این رخت خوابارو بریز زمین مرتب کن😐 بعد داشت تو حیاط رب درست میکرد گفت تو برو درست کن😕 بعد یه روسری بدرد نخوری برام خریده بود💔 منم همیشه به شوهرم میگفتم که برام هیچی نخریدید اونم اخر یروز لو داد که مادرشوهرم واسه خودش انگشتر خریده☹️ ناهارم آبگوشت گذاشته بودن😒 بعدم رفت چهار پنج تا کاموا خرید گفت برام بلیز بباف🥲 تازه پولی هم که سر عقدم خواهر برادرام داده بودن گفت برات طلا میخرم برد داد آب گرم کن خرید😭😐😐💔 بعد از ۳۸ سال هنوزم یادم نرفته:)) ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽