eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️🍃 سلام من به زور و اصرار بابام تو سن کم ازدواج کردم ،همسرم ده سال ازم بزرگتر بود .موهاش جا به جا ریخته بود و با اینکه سنی نداشت ولی قیافش مثل مردای چهل ساله شده بود.منم به خاطر این چیزا ازش بدم میومد و حسرت به دل بودم. کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری توی کوچمون اشنا شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم اونم انگار بهم علاقه داشت ولی یه مدت که گذشت خواسته های عجیب غریبش شروع شد ،من از خدا و از شوهرم میترسیدم هر روزم شده بود گریه و التماس ولی اون بدتر اذیتم میکرد‌.یه روز بهم گفت یا فردا هر چی میگم گوش میکنی یا میام زنگ خونتو میزنم به شوهرت همه چیو میگم...منم محکم گفتم هر کار دوس داری بکن...نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم فقط گفتم خدایا خودت نجاتم بده 😭،اخرش یه شب اومد در خونه و پاکتی که توش عکس ونامه هام بودو انداخت توی حیاط و فرار کرد.شوهرم رفت بیرون و پاکت به دست اومد.نشست و یکی یکی نامه ها رو خوند ،منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم و نگاش میکردم .بعدشم بدون اینکه چیزی بگه لباس پوشید و رفت بیرون.میتونستم تو این فاصله در برم ولی نشستم سرجام و فقط از خدا کمک خواستم 😭،دو سه ساعت بعد دیدم با لگد دارن میکوبن به در...❌❌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df سرگذشت عجیب این خانم دلتونو میلرزونه😭👆 سنجاق شده تو کانالشون✅
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
داستان گوسفند قربانی 👇🌸 https://eitaa.com/azsargozashteha/44398 داستان پزشک زنان و زایمان 👇🌸 h
داستانهایی که برای خواندش به کانال آمده اید👆❤️❌❌❌ داستان گوسفند قربانی 👇🌸 https://eitaa.com/azsargozashteha/44398 داستان پزشک زنان و زایمان 👇🌸 https://eitaa.com/azsargozashteha/42917 داستان آیت الله حق شناس و راز غذا🌸👇 https://eitaa.com/azsargozashteha/42435 ماجرای دختری که هووی خواهرش شد و با شوهر خواهرش ازدواج کرد👇🌸 https://eitaa.com/azsargozashteha/33727 خاطره ی شب ۲۱ ماه رمضان https://eitaa.com/azsargozashteha/45098 لینک داستانهایی که برای خواندنشان به کانال امده اید👆👆👆💜💜💜💜❌❌❌❌❌❌
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۶۳🌼 @azsargozashteha💚
2431134.mp3
4.34M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۶۳🌼 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام بانو حبیبه .اسمتون چه زیباست من الان دو روزه زبانم به وسیله دندان شکسته شده ام
🌻🍃 سلام در جواب دوستی که میخوان خوروش قیمشون خوشمزه بشه من خوروش قیمه رو اینجور درست میکنم خیلی خوشمزه میشه اول از همه پیاز و گوشت رو با یک استکان اب میزاری رو شعله کم تا بپزه درب قابلمه رو بزار اب گوشت که کاملا رفت مقداری روغن بزن لپه رو اضافه کن با مقداری زردچوبه خوب سرخش کن بعد رب گوجه بزن باز تفت بده که رب گوجه سرخ بشه حالا فلفل قرمز ،کاری،فلفل سیاه،مقداری کم پودر لیمو عمانی،اینارو که اضافه کردی اب اضافه کن به خورشت درشو ببند با شعله کم بزار جا بیاد نیم ساعت اخر چوب دارچین و زعفران دم کرده اضافه کن ، اگه میخوای خورشت ها همیشه عالی باشه ۵ ساعت زمان بده با شعله کم بپزه که خوب جا بیاد اخر هم نمک و عصاره بره رو اضافه کن کم کم خورشت به روغن میوفته سیب زمینی خلال شده برای تزئین اضافش کن نوش جانتون 🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 سلام وخداقوت بابت اون عزیزی که گفتند قیمه رو نمیتونندخوشمزه درست کنند بگم که عزیز منم همین بودم😅 ولی چندوقته از یکساعت آخر پخت گوشت قلقلی (هم علاوه بر گوشت خردشده) اضافه میکنم و هم ادویه ی مخصوص قیمه هم ازاول پخت یه قاشق پر به غذام اضافه میکنم واقعا مزش عالی میشه.ادویه ی مخصوص قیمه رو عطاری‌ها دارن 🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 سلام برای خانم گلی که میگن قیمه شون خوشمزه نمیشه اول که لپه رو جدا یکم بپزید و با گوشت یه مقدار تفت بدید و بعد رب رو اضافه کنید و باز تفت بدید و در آخر اب جوش اضافه کنید و بذارید بپزه در رابطه با لیمو هم من خودم یه مقدار لیمو رو میشکنم و تمام هسته هاشو جدا میکنم و بعد پودر میکنم فوق العاده طعم بی نظیری داره فقط دقت کنید که لیمو ها رو با دقت پاک کنید چون حتی یک هسته کوچیک داخل اون همه لیمو باعث تلخی لیموها میشه 🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 سلام برای خوشمزه تر شدن خورش لپه ... وقتی خورش تون جا افتاد تقریبا یک قاشق یا نصف قاشق غذا خوری گلاب بهش اضاف کنید و زیرش خاموش کنید.و اینکه دارچین و فلفل سیاه رو داخل رب گوجه تفت بدین .اگه لیمو خشک استفاد میکنید و طعم تلخش رو دوست ندارین فقط مغز لیمو رو استفاده کنید یا اینکه وقتی زیر خورش تون رو خاموش کردین آبلیمو اضاف کنید به مقدار دلخواه 🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 سلام در مورد خانمی که دستور قیمه خواستن عزیزم قبل از همه چیز لپه رو خیس بزار یه ساعت بمونه بعد یه پیاز بزرگ رو رنده کن با روغن تفت بده یه دقیقه بعد گوشت رو اضافه کن و تفت بده گوشت‌ها که کمی تفت خورد لپه هارو آبش رو بگیر و اونارم بریز تو قابلمه ادویه که شامل زردچوبه, فلفل سیاه, نوک قاشق مربا خوری دارچین،و کمی زعفرون دم کرده هست رو هم بریز و زیر شعله رو خیلی کم کن تا حدود ۲۰ دقیقه همه ی مواد سرخ شه.بعدش نوبت اضافه کردن آب هست آب ولرم رو تا جایی می‌ریزی تو قابلمه که روی گوشتها پوشونده نشه.جوش که اومد زیر شعله رو کم کن تا آروم آروم تا سه ساعت بپزه چک کن ببین گوشت و لپه ها پخته باشه بعد تو یه تابه کمی رب گوجه رو با کمی روغن تفت بده و بریز تو قابلمه و شعله رو کم کن تا نیم ساعت دیگه بپزه و یه ربع قبل اینکه خاموشش کنی کمی گلاب،کمی هل سابیده شده،کمی زعفرون و کمی دارچین و کمی آبلیمو و نمک به غذات اضافه کن و زیرش رو خاموش کن.نوش جونت😋 🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 در مورد خانمی که دوست داره قیمه ش خوشمزه بشه..گلم من اینجور درست میکنم و خوشمزه میشه البته اگر دوست داری.....پیاز داغ رو درست میکنم نیمه سرخ که شد گوشت رو توش تاب میدم زردچوبه و رب و لپه روباهم تو خورشت تاب میدم ( البته یکم سرخ بشه) بعدش که رنگ رب و روغن دراومد آب بهش میکنم وجوش که اومد کمش میکنم ..بگم که لپه ی خوب باید بگیری...وفلفل سیاه هم میریزم ور آخر برای مهمونی هام مقداری گلاب ..بسیار عالی میشه..مشگل خیلی ها اینه که لپه رو سرخ نمیکنن 🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 سلام بر ادمین مهربان اون خانمی که گفتن خورشت قیمه هاشون خوب نمیشه، من این مدلی قیمه رو درست میکنم 👇 اول گوشت و پیاز را خیلی زیاد توی زودپز تفت میدم و سرخ میکنم بعد آب میریزم و درب رودپز را میبدم، میزارم بمونه تا وقتی که نیم ساعت دیگه میخواد تا بپزه در زودپز را باز میکنم و لپه ها را میریزم و باز میبندم و تا بیست دقیقه که موند باز میکنم و بعد رب با ادویه جات را توی قابلمه تفت میدم و گوشت و لپه را هم بهش اضافه میکنم،،، درش را میبندم و میزارم پنج دقیقه جا افتاده شه بعد با سیب سرخ شده تزیین میکنم🍟 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 *۹سفارش از قران که اگر عمل کنیم خیلی از رفتارهایمان شاید شکل دیگری بخود گیرد* *فَتَبَيَّنُوا:* اهل تحقیق و بررسی باشید، قبل از اینکه سخنی بگویید، خوب در باره آن تحقیق کنید. *فَأَصْلِحوُا* اگر بین دوستان و آشنایان شما کدورتی هست، میان ایشان صلح و سازش برقرار کنید و خود نیز اهل صلح و سازش باشید. *وَأَقْسِطُوا:* عادل باشید و براساس حق قضاوت کنید و در اجرای حق، میان دوست و آشنا با غریبه فرقی نگذارید. *لَا يَسْخَر:* دیگران را مسخره نکنید، مردم‌ و‌ اقوام گوناگون را به سُخره نگیرید. *وَلَا تَلْمِزُوا:* به دیگران طعنه نزنید و از آنها عیب جویی نکنید. *وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب:* لقب‌های زشت و ناپسند بر یکدیگر مگذارید و از اینکه یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند صدا بزنید، شدیداً اجتناب کنید. *اِجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ:* از بسیاری از گمانها دوری کنید، همچنین از گمان بد در مورد دیگران به شدت خودداری کنید. *وَلَا تَجَسَّسُوا:* اهل جاسوسی و پرده دری نباشید و در کار و زندگی دیگران سرک نکشید. *وَلَا يَغْتَب:* اهل غیبت پشت دیگران نباشید و جلساتی را که در آن غیبت کسی می شود، ترک کنید. این سفارشات ۹گانه در سوره مبارکه حجرات آمده و برخی از رهنمودهای الهی در تعامل با سایر انسانها را به اختصار بیان فرموده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 سلام به همه عزیزان من همون دختریم که درمورد تشکیلات شهید خیزاب صحبت کردم داخل همین ایتا کانال شهید خیزاب رو دنبال کنید و داخل پی وی با همسر شهید ارتباط بگیرید خودشون راهنماییتون میکنند:👇 @shahid_moslem_khizab عزیزانی ک اصفهان هستند اگر میخوایید مستقیما با همسر شهید و تشکیلات ارتباط بگیرید میتونند داخل جلسات مشاوره ای که جمعه ها برگزار میکنند شرکت کنید برای بحث معرفی ازدواج حتما باید از طریق سایت اقدام کنید. یکمم صبوری کنید چون تعداد کیس ها واقعا زیاده ولی نگران نباشید به همه ی عزیزانی ک داخل سایت فرم پرمیکنند ترتیب اثر داده میشه. ان‌ شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشید.🌹 التماس دعای فراوان جلسات مهارت های زندگی به همت همین تشکیلات با بهترین کارشناسان و مشاوران خانواده هر صبح جمعه ساعت ۹:۳۰ در مسجد امام حسن مجتبی واقع در خیابان کاوه روبروی ترمینال تشکیل میشه در ضمن شرکت در این جلسات برای عموم آزاده و هم برای متاهلین مفیده هم برا مجردهای عزیز شب های جمعه هم میتونید برید گلستان شهدا قطعه مدافعان حرم سر مزار شهید هم خود آقا مسلم رو زیارت کنید و هم با همسرشون ملاقات داشته باشید (همسرشون خانمی هستند که همیشه رو بنده دارند. برای اینکه بتونید همسرشون رو بشناسید گفتم) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام درمورد خواهری که گفته بودن چیکار کنم که قیمه‌ خوشمزه بشه...شما اول پیازهاتو تفت بده و بعد گوشتت رو، لپه هارو هم از ۴ یا ۵ ساعت قبل خیسونده باشی بهش اضافه کن بعد نمک و ادویه هاتم بزن، رب هم با مواد تفت بده که مواد از خامی در بیاد ابا بهش اضافه کن وقتی که ابت جوش اومد زیرش رو کم کن و بهش زمان بده تا خوب بپزه وقتی گوشت با لپه‌ها با هم پخته بشه قیمه خوشمزه‌ میشه و سیب زمینی هم که دیگه باید جدا سرخ کنید🌱. 🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖🍖 سلام وقت بخیر..میخواستم در مورد درست کردن قیمه ک خانم محترمی خواستن راهنماییشون کنن بگم..اول ک پیاز رو خوب سرخ کردی گوشت رو بریز کمی سرخ شد کمی زردچوبه بریزبعد لپه هاتو بشور بریز ی تفت کوچولو بده..کمی فلفل سیاه بریز..ولی از پودر دارچین هیچوقت تو خورشتها استفاده نکن ک رنگ خورشت رو خراب میکنه...از چوب دارچین استفاده کن...حالا کمی رب اضافه کن با بقیه مواد تف بده بعد اب بریز...لیمو هم بریز..اما یکی دوساعت اخر پخت بریز..از قبل تو لیوان اب جوش بنداز لیموهاتو تا تلخی پوستش گرفته بشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام حبیبه جان درمورد دوست عزیزی که خداخواسته باردار شدن عزیزم چرا نعمت خدا رو پس بزنی.من وقتی پسرم۱۰ ماهش شد باردارشدم اونم دوقلو .یعنی ۱ سال و نیم اختلاف سن دارن .برام سخت هست مخصوصا که خانوادم پیشم نیستن اما همیشه به حضرت فاطمه متوسل میشم و همیشه شرمندم میکنه قربونش بشم ..‌این خود ماهستیم که شرایط سخت یا آسون میکنیم .مثلا موقعی که ۳تاشون باهم گریه می کنن تا میخوام دستپاچه بشم میگم الحمدالله ،این هم میگذرد ..شکرخدا رو بجا بیار عزیزم و خوشحال باش . درمورد دوست عزیزی که پسرشون دیر صحبت کرده گفتاردرمانی دکتر رستمی خیابان ۱۰ پادادمجتمع هیراد ، دکتر پسرم بهم معرفی کردن .بهترین گفتار درمان استان هستن .توی نت سرچ کن. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام.. خداقوت بشما... در جواب دوستمون که موقع دفع خون دیدن... اگه در قسمت پشت بیرون زدگی نباشه مشکل مهمی نیست.. پماد آنتی هموروئید بگیرن و استفاده کنن.. البته اگه یک بار بوده احتیاجی به پماد نیست.. من گاهی که یبوست میشم اینجوری میشم.. حتی پماد هم استفاده نمیکنم خوب میشه. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام بانو حبیبه .اسمتون چه زیباست من الان دو روزه زبانم به وسیله دندان شکسته شده ام
🌻🍃 تناسلی 🔹شبی یک لیوان سرکه انگبین با عرق نعناع به مدت چهار ماه مصرف کنید. 🔹 گذاشتن ضماد سرکه و سیاه دانه نیم کوب بر روی آن. 🔹 کیسه کشیدن محل زگیل و سپس شستن آن با سرکه به مدت ۱۰ الی ۱۴ روز. 📚حکیم حسین خیراندیش 🔹چوب‌های داخل نخود را سوزانده و روی محل زگیل قرار دهید. دردی ندارد و دیگر هم عود نمی‌کند. 🔹خرفه تازه مرتب روی زگیل بمالید. اگر داخل بدن است آب خرفه را بخورید. 🔹یک دانه جو را بگیرید دور زگیل بچرخانید سپس آن را درون تنور بیندازید یا زیر ناودان دفن کنید اگر سبز شد، زگیل برطرف میشود. 🔹شیره انجیر. وقتی انجیر را از درخت می‌چینند شیره سفید رنگی از آن خارج می‌شود که باید روی زگیل بمالند. اگر زگیل داخل واژن باشد شیره را به داخل واژن تزریق کنند. زگیل به خودی خود قابل سرایت و مانع ازدواج نیست. اما اگر غیر از روش‌های فوق کنده شود یا بسوزد و پخش شود مسری است. 📚حکیم استاد تبریزیان 👆👆خانمی که درمان زگیل میخاستن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام دختر خانمی که پسر فامیل رو دوست داره دخترم برای بار هزارم میگم هیچ دختر یا خانمی نباید به هیچ پسر یا مردی ابراز علاقه کنه این کار بر خلاف قانون خدا و پیغمبر و قانون طبیعته و خلاف شأن و منزلت و وقار دختر ها و خانمها است شما که سنی نداری چرا عجله می‌کنی باشه حالا به هر حال بهترین راه اینه شخصی بره پیش اون آقا و از شما تعریف کنه و پیشنهاد کنه اون آقا بیاد خواستگاری شما و بگه من رضایت اون دختر خانم رو میگیرم و به هیچ‌ وجه نگه شما هم مایل به این ازدواج هستید بلکه بگه من راضیش میکنم مرد اگر برای بدست آوردن همسرش تلاش نکنه و زحمت نکشه براش بی ارزش میشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام مادر محترمی که حالش از دامادش به هم میخوره تجربه شخصی خودم از یکی از افراد فامیل متنفر بودم و چشم دیدنش رو نداشتم اتفاقا رفت و آمد زیادی با هم داشتیم و من حالم ازش بهم میخورد خلاصه دیدم تنفر من فقط به خودم آسیب میزنه و باید خودم رو درمان کنم یک روز روزه گرفتم نماز مغرب رو قبل از افطار خوندم و خداوند رو به حق محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین قسم دادم این حالت رو از من دور کنه و بجاش محبت و دوستی اون بنده خدا رو جایگزین کنه همین تمام شد الان مثل دو تا برادر هستیم همه چیز دست خداست شما هم امتحان کن انشاءالله حتما نتیجه میگیری 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که وقتی دامادت رو میبینی وحالت بد میشه سعی کن داشته هات رو تو زندگی پیش کسی جار نزنی حالا یا مادی یا عاطفی برای دخترتون هم همینطور چشم زخم خیلی تاثیر بدی رو زندگی میذاره سعی کن برای خودت وافراد کل خانواده ودامادتون حرز کبیر امامجواد علیه السلام رو تهیه کنید وهمیشه همراهتون کنید هر مشکلی باشه رد میشه وبرای ایجاد محبت عالیه ودیگه هر اتفاقی تو زندگیتون میوفته برای کسی تعریف نکنید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خدمت عزیزی که گفتم دختره یه پسره که فامیلشونه دوست داره بگم که منم وقتی ۱۲ سالم بود عاشق یکی از فامیلای مامانم شدم ولی هیچ کس خبر نداشت حتی خودش من ۷ سال انقدر دعا کردم فقط از خدا خاستم که بهش برسم به هیچکس نگفتم حتی جوریم رفتار نمیکردم که کسی شک کنه ولی تو دلم آشوب میشد وقتی اسمش میومد همین شد که خودشون هم بهم علاقه من شدو ازدواج کردیم الانم خیلی خیلی خوشبختیم.انشالله اگه خدا بخاد خودش درستش میکنه چون اگه به کسی بگید فردا پس فردا هرچی شد میزنن توسرت میگن تو اومدی خاستگاری دیدم که میگم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام باید بگم که اون دختری که ۱۶ سالشه و میگه یکی رو دوس داره توس فامیل هنوز بچس و باید به فکر درس باشه و تا وقتی سن ازدواج نرسیده به این چیزا فکر نکنه ادم بعضی وقتا یه سری چیزا چشمش رو میگیره ولی همه ی اینا هوسی بیش نیستن و زود میگذره 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وخسته نباشید به بانو حبیبه جان🌷 درمورد سوال خانمی که گفتن وقتی رفتن دسشویی موقع مدفوع خون دیدن اتفاقن منم چن ماه پیش اینجور شدم اصلا هیچ علائمی نداشتم وقتی رفتم دسشویی دیدم خون اومده با مدفوعم بعد دیگه هیچی ندیدم ولی خارش گرفتم شدید تارفتم برا دکتر داخلی منو معاینه کرد بهم گفت چیزه خاصی نیس یه هموروئید خیلی کوچیکه که بادارو خوب میشه برام دارو تجویز کرد استفاده کردم خوب شدم ولی بهم گفت اگر که بعدازیک هفته خوب نشدی بیا برات لیزرش کنم ببخشید طولانی شد🌹🌹 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
✍️ نياز ذاتی خانم ها دوست داشته شدن و دوست داشتن است؛ بنابراين وقتی در موضوعی قرار ميگيرند که آزرده خاطرند نياز ذاتی شان، آسيب ميبيند و با خودشان فکر ميکنند «من رو دوست نداره» يا «نفهميد من دوستش دارم. از آنجا که خانم ها خيلی هستند و دوست دارند بشنوند بهتر است، مردها عبارت هايی مانند اين که 👈«من هنوز تو رو دوست دارم» 👈«تو برايم مهمی» 👈«من منظوری نداشتم»را زياد استفاده کنند نياز ذاتی آقايان قدرت و توانايی است معمولا در بحران ها احساس آزاردهنده آقايان بی کفايتی و تحقير شدن است. بنابراين بايد کلماتی به کار گرفته شود که اين احساس از او گرفته و حس توانمندی به او بازگردانده شود؛ بيان عبارت هايی مانند : 👈«من ميدونم که تو ميتونی» 👈«ميدونم به فکر ما هستی و حواست هست» بسيار مهم است. ✔️به طور کلی در دلجويی کردن بايد به فرهنگ کلماتی که بين تان است، بيشتر توجه کنيد و هر آنچه را که براي بهتر شدن حال طرف مقابل تان لازم است انجام دهيد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#حبیبه؛ سلام عزیزای دلم ،دیشب یه مادر عزیزی به من گفتن به اعضای کانال بگم برای اقا پسرشون دعا کنن هم
: سلام عزیزای دلم ایام به کام❤️ ممنونم از محبت و عشقی که میفرستید برام ببخشید که نمیتونم با همتون توی پی وی حرف بزنم و جواب ابراز محبتتونو بدم تعداد پیامها زیاده و تمام سعی من و دوستانم اینه که بتونیم تا حد ممکن پاسخگوی شما باشیم 😘 تعداد پرسش ها واقعا زیاده دوستان و اینکه اولویت با پرسش های اورژانسی هست و باقی سوالات به ترتیب در کانال قرار میگیره ممنون از صبوریتون 🙏💜 یه نکته ی مهم هم اینه که جواب خیلی از سوالاتتون در کانال هست سرچ کنید پیداشون میکنید 😘 یه تشکر جانانه هم بکنم از دوستانی که انقدر با محبتن که درد هم نوع و هم وطنشونو درد خودشون میدونن ،وقت میزارن و تجربه ی خودشونو در اختیارمون قرار میدن قطعا توی بحران هایی که پیش میاد همین کارتون دستگیرتون میشه و خدا آدمهایی رو سر راهتون میزاره که گره از مشکلاتتون باز میکنن یک دانه که بکاری صد دانه برداشت میکنی😍 میخوام بگم که بدونید شمارم عزیزای خودم میدونم و با هر پیام غم و شادیتون غمگین و شاد شدم این مدت❤️😘 الهی هیچ دلی غم نداشته باشه همیشه گفتم بازم میگم لطفا برای هم دعا کنیم 🙏❤️ راستی یه خبر خوب اینکه رم زن دادیم بالاخره😍😂 مرسی از همتون که دعا کردید ان شالله بخت تمام دختر پسرامون باز بشه مخصوصا مجردای کانالمون 🤲😍 عروس خانم هم اسمش خانومه الهی خوشبخت بشن مادرشون گفتن که ازتون تشکر کنم منم ازتون ممنونم❤️ سه تا بفرستید برای حاجت روایی و جوونامون 🙏 ✅ لطفا پیام سنجاق شده در کانال رو حتمااااااا ملاحضه بفرمایید❌❌❌
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا . اولین قدم رو که به داخل دانشگاه گذاشتم احساس خیلی خوبی داشتم، این که بعد از کلی ت
الهام گفت : وای لیلا ببین اون مانتو رو چقد خوشکله بیا بریم بپوشم +بریم باهم وارد مغازه شدیم واقعا هم که مدل لباساش به حدی زیبا بود که آدم محو تماشای لباس میشد منم تصمیم گرفتم یه مانتو بخرم یکی از مانتو هایی که چشممو گرفته بود رو به الهام نشون دادم گفتم این چطوره؟ میخوام بخرمش اونم چشاش برق زد _واقعا قشنگه لیلا برو بپوشش وقتی لباس رو پوشیدم فوق العاده بود... رنگ آبی کاربنی بلند بود که کاملا ساده بود ولی آستینش مچی بود و دو تیکه بود و روی آستین گیپور کار شده بود در عین سادگی خیلی قشنگ بود همون رو خریدیم و الهامم مانتو رنگ زرشکی که انتخاب کرده بود رو خرید و از مغازه بیرون اومدیم. با الهام داشتیم به طبقات بالاتر پاساژ میرفتیم گرم صحبت بودیم که محکم تنه ای خوردم به یه پسر جوون، نایلون خرید از دستم افتاد سریع خم شد و نایلون رو برداشت و عذر خواهی کرد و رفت _وای لیلا چقد خوشتیپ بود پسره دیدیش؟ +آره کجاش خوشتیپ بود بابا نکبت مث کورا زده به من _ازت عذر خواهی کرد که +ایییش، الهام ولی واقعا جذاب بودا با هم خندیدیم ولی نمیشد از فکرش در بیام یه پسر قد بلند هیکلی با موهای مشکی و چشمای گیرا و نافذی داشت توی افکارم بودم که الهام دستمو کشید و گفت بیا کجایی سه ساعته دارم بهت میگم این روسری پست ویترین قشنگه؟ آره قشنگه بنظرم به پوستت میاد بریم بخرش. باهم وارد مغازه شدیم و روسری رو خریدیم و برگشتیم من که دیگه واقعا خسته شده بودم برا همین تصمیم گرفتم قید کافه رو بزنم _الهام من واقعا خستمه و البته گشنمم هست بیا به جای کافه بریم یه رستوران غذا بخوریم بعدم منو برسون خونه دارم تلف میشم +فردا که جمعس میخوای بری کجا بمون خونمون بعد فردا برو _نه دیگه تا الانم مامان کلی زنگ زده بزار بهش خبر بدم بعدا +باشه زنگ بزن ‌شماره ی مامان رو گرفتم و با دو تا بوق صدای مامان از پشت تلفن اومد گفتم مامان الهام جون نمیزاره من بیام الانم اومدیم خرید میگه شب بمون فردا بیا مامانمم بی هیچ مخالفتی گفت بمون مادر خونه ی داداشته غریبه که نیست .... ماهم شام بخوریم بعد از شام میایم باشه ای گفتم و تلفن رو قطع کردم به الهام جریان رو گفتم و با خوشحالی به سمت رستوران رفتیم الهام گفت برا النا و سروش هم غذا می‌خریم میبریم خونه واقعا بگم الهام بهترین زنی بود که دیده بودم از روزی که داداشم عاشقش شد و پاشو کرد تو یه کفش که باید با الهام ازدواج کنم و بعدشم که خانوادم مخالفت میکردن الان هممون از انتخاب داداشم راضی هستیم مث خواهر میمونه برام و خیلی صمیمی هستیم باهم خداروشکر.... رفتیم سر میز نشستیم و غذا سفارش دادیم و دو پرس غذا هم برا داداش و النا سفارش دادیم که ببریم من اینقدر گرسنه ام بود که مثل قحطی زده ها غذا میخوردم، الهام مسخرم می‌کرد و می‌خندید بعدم پول شام رو حساب کردیم و باهم سمت خونه رفتیم سرراه هم میوه و تنقلات خرید وقتی رسیدیم مامان اینا هم اومده بودن با ذوق لباسایی که خریده بودیم و نشون مامان و سیاوش دادیم اونام کلی خوششون اومده بود. الهام نذاشت ما برگردیم خونه و تصمیم گرفتیم شب همگی اونجا بخوابیم و فردا هم که جمعه بود با هم دیگه بریم بیرون،... من که خیلی استقبال کردم از پیشنهادشون کلا از وقتی با الناز دوست صمیمی شده بودیم دیگه مث قبل همش تو اتاقم نبودم و دوست داشتم بیرون برم. مامان گفت به سروش هم زنگ بزنیم باهم بریم بیرون و دور هم باشیم خوشبختانه اونم موافقت کرد ولی نمیدونم چرا من یهو یاد اون جوونی که عصر تو پاساژ دیده بودم افتادم ذهنم درگیرش شده بود بعد خودمو نیشگون میگرفتم و میگفتم لیلا خجالت بکش تو این همه سال خطایی ازت سر نزده الان داری بی جنبه بازی در میاری چرا؟ با همین فکرا خوابم برد و نفهمیدم کی صبح شد که با صدای مامانم که می‌گفت لیلا پاشو الان دیر میشه چشمامو باز کردم و سیخ نشستم تو رخت خواب _پاشو دیگه دیر شد بیا صبحونه بخور حاضر شو +باشه مامان الان میام زود رفتم حموم و یه دوش سر سری گرفتم و یه دست لباس گرم که برای الهام بود رو پوشیدم چون روز قبلش با مانتو و لباسای دانشگاه اومده بودم شبم کلا فراموش کردم به مامان بگم برام لباس بیاره رفتم عجله ای صبحونه خوردم قرار بود بریم دماوند عاشق اونجا بودم همیشه کم کم همه حاضر شدیم و داداش سروش و زن داداش هم اومدن و کلی بغلشون کردم دلم واقعا تنگ شده بود براشون هر کسی سوار ماشین خودش شد و حرکت کردیم. چون النا بهانه می‌گرفت من داخل ماشین سیاوش سوار شدم تو راه تا رسیدیم کلی خوش گذشت وقتی رسیدیم قرار بود بریم باغ پدر الهام اونجا واقعا قشنگ بود با وجودی که هوا خیلی سرد بود ولی واقعا خیلی قشنگ بود... اون روز کلی خوش گذشت بهمون و شب برگشتیم و من باید برای فردا آماده میشدم برم دانشگاه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌