📌 خطاب به خانواده شهدا...
🔹فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقیمانده از شهدا، ای چراغهای فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا!
🔹در این عالم، صوتی که روزانه من میشنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش میداد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود میدانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛
🔹صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس میکردم.
🔹عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوهگر کنید، بهطوری که هر کس شما را میبیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خوِد شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.
🔹خواهش میکنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم، هم استغفار میکنم و هم طلب عفو دارم.
🔹دوست دارم جنازهام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید بهبرکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.
#مکتب_حاج_قاسم
#خانواده_شهدا
🔹️از شهیدان تا رسیدن به خدا
@sobhaneh_ba_shohad:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران
✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر)
✫⇠قسمت : بیست و چهارم
🍃به هرحال ، تصمیم گرفتم بمانم تا آخر و برنگردم البته به سردشت که رفتیم ، من به اکیپ بیمارستان ملحق شدم نمی توانستم بیکار بمانم . در کردستان سختی ها زیاد بود.
🍃همان ایام آقای#طالقانی(ره)از دنیا رفتند و برگشتیم تهران در تهران برایم خیلی سخت بود و من برای اولین بار مصطفی را آنطور دیدم، با نگرانی شدید،منافقین خیلی به او حمله می کردند،عکسی از مصطفی کشیده بودند که در عینکش تانک بود و شلیک می کرد ، خیلی عکس وحشتناکی بود،من خودم شاهد بودم این مرد چقدر با#خلوص کار می کرد ،چقدر خسته می شد ، گرسنگی می کشید ، اما روزنامه ها اینطور جنجال به پا کرده بودند،هیچ کس درک نمی کرد مصطفی چه کارهایی انجام میدهد،از آن روز از#سیاست#متنفر شدم .
🍃 به مصطفی گفتم: باید ایران را ترک کنیم، بیا برگردیم لبنان ولی مصطفی ماند به من میگفت: فکر نکن من آمده ام و پست گرفته ام ، زندگی آرام خواهدبود تا#حق و#باطل هست و مادام که#سکوت نمی کنی ، جنگ هم هست
🍃بالاخره#پاوه آزاد شد و من به لبنان برگشتم همین قدر که گاهگاهی بروم و برگردم راضی بودم و مصطفی دقیق کارهایی را که باید انجام می دادم می گفت،سفارش یک یک بچه های مدرسه را می کرد و می خواست که از دانه دانه#خانواده_شهدا تفقد کنم برایشان#نامه می نوشت،میگفت: بهشان بگو به یادشان هستم و دوستشان دارم .
🍃 مدام می گفت: اصدقائنا ، دوستانم ،نمی خواهم دوستانم فکر کنند آمده ام ایران ،#وزیر شده ام ، آن ها را فراموش کرده ام،یک بار که در لبنان بودم شنیدم که عراق به ایران حمله کرده خیلی ناراحت شدم ،#جنگ_کردستان که تمام شد خوشحال شدم،امید برایم بود که کردستان الحمدلله تمام شد ...
☀️قرار گاه عاشقی شهدا
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯