eitaa logo
از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
206 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
4 فایل
احادیث اهل بیت، آیات قرآن، کلمات علما و اشعار همچنین ببینید: کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub متن روضه اهل بیت آرشیو روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
مشاهده در ایتا
دانلود
گوشه ی از فضائل و مصائب حضرت خدیجه.pdf
383.7K
🔰گوشه ای از فضائل و مصائب حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) در این نوشته عناوین ذیل را بیابید: 🔸خدیجه از برترین زنان بهشتی 🔸شرایط مالی خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر 🔸فرمان دوری از خدیجه قبل از ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔸کناره گیری زنان قریش از خدیجه و تنهایی ایشان در هنگام سختی های بارداری کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
24. قصه خواستگاری و ازدواج خدیجه و پیامبر.pdf
233.5K
✍️قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و حضرت خدیجه در این روایت بسیار طولانی که در کتاب بحارالانوار نقل شده است ماجرای ازدواج این دو نور مقدس به تفصیل بیان شده است که به جهت رعایت اختصار قسمت هایی از آن جدا و ترجمه شد و در پاورقی بخش هایی از متن عربی نیز وارد شد. امید که با مطالعه این داستان نورانی اشک شوق از چشمان محبان حضرت خدیجه و پیامبر جاری شود. برای مشاهده متن مذکور می توانید به این آدرس و پیام های بعد نیز مراجعه کنید: داستان ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر اعظم (صلوات الله علیهما) کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub قصه خواستگاری و ازدواج حضرت و اعظم (صلوات الله علیهما) صفحه 1 از 5 علامه مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار روایتی را درباره ماجرای خواستگاری و ازدواج خدیجه کبری با پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نقل می فرمایند. در متن پیش رو فرازهایی از این روایت طولانی همراه با ترجمه آن آورده شده است. پس از بازگشت از سفر تجاری پیامبر با اموال خدیجه با سود سرشاری که از این سفر برگردانده بودند و در جریان استقبال شترهای فراوانی به پای پیامبر به امر خدیجه قربانی شد که ماجرایی مفصل دارد و خدیجه این سود سرشار بدون نقص را به پدر نیز نشان داد و غلام خود میسره و همسر و فرزندانش را در راه خدا آزاد کرد. در این هنگام خدیجه به پیامبر عرضه داشت: «ای آقای من! بیش از آنچه قرارداشتیم برای تو نزد من حق بشارت [سود فراوان] است اکنون چه حاجتی داری تا انجام دهم؟ حضرت فرمود: قدری استراحت می کنم سپس به نزد تو بر می گردم [تا خواسته ام را بیان کنم]» پیامبر به نزد ابوطالب برگشت و ماجرا را بیان کرد ابوطالب عرضه داشت می خواهم با این اموال تو را به ازدواج در بیاورم و بعد از آن از مرگ باکی ندارم. پیامبر فردا به نزد خدیجه برگشت خدیجه عرضه داشت:« با این اموال چه خواهی کرد؟»حضرت فرمود: « عموی من قصد دارد دختری از قومم را به از دواج من دربیاورد.» خدیجه تبسم کرد و عرضه داشت:« ای آقای من! آیا خوشنود می شوی زنی را که در قلب من نیکو است برای تو خواستگاری کنم؟» « فتبسمت خديجة و قالت يا سيدي أ ما ترضى‏ أني أخطب لك امرأة تحسن بقلبي‏» پیغمبر فرمود: آری. خدیجه عرضه داشت: «همسری برای تو می شناسم که از اهل مکه است و از بستگان تو است و بیش از همه مال دارد و از همه زیباتر است و از همه با کمال تر و پاک تر و گشاده دست تر است پاک و مصون است و تو را در امورت یاری می کند و به اندازه توان تو در زندگی قانع است ولی از غیر تو به زیاد هم راضی نیست و ...» پیغمبر فرمود او را نام ببر. عرضه داشت: آن زن کنیز تو خدیجه است. «هي مملوكتك خديجة» پیامبر شرمگین شد به طوری که پیشانی مطهرش عرق کرد و از سخن خودداری کرد.‏ سپس فرمود: «ای دختر عمو تو زنی ثروتمند هستی و من آنچنان فقیر هستم که جز آنچه اکنون با این سفر به من می بخشی از خود چیزی ندارم و زنی مانند تو به مردی مانند من رو نمی کند و من زنی می خواهم که احوال و اموال او مانند من باشد در حالی که تو ملکه ای هستی که جز ملوک برای تو مناسب نیستند. » ادامه در صفحه بعد کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری و ازدواج خدیجه و پیامبر صفحه 2 از 5 اینجا بود که خدیجه عرضه داشت: « ای محمد قسم به خدا! اگر تو اموال کمی داری من ثروت زیادی دارم و آنکه خود را به تو می بخشد چگونه از مال خود برای تو نگذرد من و دارایی ها و کنیزان و تمام املاک من در اختیار تو و تحت فرمان تو هستیم ... » و سپس گریست . پیامبر بعد از اصرار شدید خدیجه نزد عموها برگشت و از آنها درخواست کرد که خدیجه را برای ایشان از پدرش خواستگاری کنند. همه از این کلام تعجب کردند ابوطالب این حامی همیشگی و دلسوز محمد (صلی الله علیه و آله) فرمود: «پادشاهان عرب ، روسای قریش ، سروران بنی هاشم ، پادشاهان یمن و بزرگان طائف از خدیجه خواستگاری کرده اند و اموال فرائان برای او بخشیده اند اما او به هیچکدام رغبتی نشان نداده است و تو ای پس برادرم! فقیر هستی و نه مالی داری و تجارتی، خدیجه زنی بذله گو است خود را با مزاح او به دردسر نیانداز ...» ابو لهب نیز که جز ثروت چیزی برایش ارزش نداشت گفت :«پسر برادرم ما را سر زبان عرب نیانداز! تو شایسته خدیجه نیستی!» عباس به شدت با او برخورد کرد و گفت:«تو مردی بی ارزش و بد رفتاری هستی! درباره پسر برادرم چه می خواهند بگویند؟! او از همه زیباتر و با کمال تر است. چگونه ممکن است خدیجه در برابر او تکبر کند؟ به خاطر مالش؟ [اگر چنین است] قسم به پروردگار کعبه اگر خدیجه از او مالی طلب کند بر اسب خویش سوار خواهم شد و در بیابان ها می گردم و بر پادشاهان وارد می شوم تا مالی را که خدیجه بخواهد جمع کنم.» اینجا بود که صفیه عمه پیامبر نزد خدیجه رفت تا انگیزه محکم خدیجه را ببیند خدیجه نیز واقعیت را به صفیه گفت و عرضه داشت :«من می دانم که موید از جانب پرودگار آسمان مورد تایید و یاری است)» «إني قد علمت أنه مؤيد من رب السماء» صفیه تبسمی کرد و فرمود:«به خدا تو در محبت به محبوبت معذوری! قسم به خدا که چشمم مانند نور پیشانی او را مشاهده نکرده است.» «و الله إنك لمعذورة فيمن أحببت و الله ما شاهدت عيني مثل نور جبينه‏» صفیه برخواست که برود خدیجه مهلت خواست سپس یک لباس زیبا برای صفیه آورد او را در آغوش گرفت و فرمود:«ای صفیه! تو را قسم به خدا می دهم که مرا در رسیدن به محمد یاری رسانی!» «يا صفية بالله عليك إلا ما أَعَنتِيني على وصال محمد» همه از خبر صفیه خوشحال شدند غیر از ابو لهب که حسادت کرد. عموهای پیامبر برای خواستگاری رفتند اما خویلد قبول نکرد و عموها با ناراحتی برگشتند. ادامه در صفحه بعد کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری خدیجه و پیامبر صفحه 3 از 5 خدیجه از این خبر بسیار ناراحت شد و با عمویش ورقه دیدار کرد و بعد ازاین که ورقه حیای خدیجه از درخواست خود را دید فهمید که او راضی به ازدواج با پیامبر است عرض کرد:«خیلی ها می خواستند با تو ازدواج کنند مانند فلانی و ... ولی تو هیچکدام را قبول نکردی» خدیجه گفت:« عموجان عیوب آنها را برای من بشمار.» ورقه عیوب آنها را شمرد. خدیجه گفت:« لَعَنَ الله من ذَکَرت اکنون عیوب محمد را به من بگو.» ورقه شروع به تعریف از پیامبر کرد از جمله گفت :«نسب او ریشه دار و خوی او زیبا و فضل او همه گیر و بخشندگی او بزرگ است. قسم به خدا که دروغ نگفتم» خدیجه گفت: عموجان خوبی او را گفتی حالا بدی او را بگو. ورقه دوباره زبان به تعریف پیامبر گشود، فرازی از آن سخنان چنین است:«ای خدیجه صورت او چنان ماه و پیشانی او درخشنده و سخن او گواراتر از مشک و شیرین تر از شکر است و هنگامی که قدم می زند مانند ماه شب چارده و بارانی است که از آسمان می آید» «يا خديجة وجهه أقمر و جبينه أزهر و طرفه أحور و لفظه أعذب‏ من المسك الأذفر و أحلى من السكر و إذا مشى كأنه البدر إذا بدر و الوبل إذا أمطر » چند بار سخنانی چنین بین این و رد و بدل شد. ورقه گفت: اگر من پیامبر را امشب به ازدواج تو در بیاورم به من چه چیزی عطا می کنی؟ فرمود:«ای عمو! آیا من چیزی جدا از تو دارم؟ یا اموال من از تو مخفی است؟ این ذخائر من در برابر تو است و منزل من از آن تو!» «يا عم و هل لي شي‏ء دونك أم يخفى عليك و هذه ذخائري بين يديك و منزلي لك» ‏ ورقة که با مقامات معنوی پیامبر آشنا بود گفت:« ای خدیجه من از تو چیزی از مال بی ارزش دنیا نمی خواهم بلکه فقط شفاعت نزد محمد در روز قیامت را خواستارم!» «يا خديجة لست أريد شيئا من حطام الدنيا و إنما أريد أن تشفعي لي عند محمد ص يوم القيامة.» ورقه با خویلد سخن گفت. خویلد گفت:«برادرم! من درباره محمد حرفی ندارم اما از دو چیز می ترسم یکی اینکه عرب با من بد سخن بگوید زیرا من بزرگان و سروران آنان را رد کردم اکنون چگونه او را به ازدواج مردی فقیر درآورم؟ دوم اینکه نگرانم خدیجه او را نمی خواهد.» پس از سخنان ورقه، خویلد ورقه را به وکالت خود برگزید ورقه به جمع قریش در کنار کعبه وارد شد و پرسید: ای جماعت! خدیجه را چگونه میشناسید؟ کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری خدیجه و پیامبر صفحه 4 از 5 همه گفتند:«به به! تو کسی را یادآوری کردی که دارای شرافتی کامل و نسبی بلند و فکری پاک است! زنی که در عرب و عجم همتایی ندارد!» «بخ بخ لقد ذكرت و الله الشرف الأوفى و النسب الأعلى و الرأي الأزكى و من لا يوجد لها نظير في نساء العرب و العجم» ورقه گفت: «آیا می پسندید که او بدون شوهر باشد؟» گفتند: « این امری لازم نیست بلکه او خواستگاران زیادی داشته و نپذیرفته است‏.» ورقه گفت:«ای سروران عرب! برادرم مرا وکیل خدیجه قرار داده است و او نیز به من فرمان داده است که او را به ازدواج در آورم با کسی از سادات بنی هاشم که او می پسندد و به من معرفی کرده است. می خواهم فردا همه در خانه خدیجه گرد هم آیید تا فردا وکالت او را به من از خودش بشنوید.» همچنین حضرت خدیجه به ورقه فرمود تمام اموال را به نزد محمد ببر و بگو تمام این اموال هدیه من به تواست و هر چه خواستی با آن انجام بده. و به محمد بگو همه را به تو بخشیدم: «إن مالي و عبيدي و جميع ما أملك و ما هو تحت يدي فقد وهبته لمحمد ص إجلالا و إعظاما له» سپس ورقه بین زمزم و مقام ایستاد و با بلندترین صدا فریاد بر آورد: «ای معشر عرب خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و مال و بندگان و خدمتکاران و جمیع آنچه در دست دارد و حیوانات و مهریه و هدایا را به محمد (صلی لله علیه و آله) بخشید.» کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و خدیجه کبری صفحه 5 از 5 پاورقی ها 1) يا سيدي لك عندي حق البشارة زيادة على ما كان بيننا فهل لك الساعة من حاجة فتقضى قال ص حتى أستريح و أعود إليك 2) «يخطب لي بهما امرأة من قومي تقنع مني بالقليل و لا تكلفني ما لا أطيق» 3) و قد وجدت لك زوجة و هي من أهل مكة من قومك و هي أكثرهن مالا و أحسنهن جمالا و أعظمهن كمالا و أعفهن فرجا و أبسطهن يدا طاهرة مصونة تساعدك على الأمور و تقنع منك بالميسور و لا ترضى من غيرك بالكثير و هي قريبة منك في النسب‏ يحسدك عليه جميع الملوك و العرب 4) فأطرق منها خجلا حتى عرق جبينه و أمسك عن الكلام بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏16، ص: 54. 5) يا ابنة العم أنت امرأة ذات مال و أنا فقير لا أملك إلا ما تجودين به علي و ليس مثلك من يرغب في مثلي‏ و أنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي و مالها كمالي‏ و أنت ملكة لا يصلح لك إلا الملوك. 6) و الله يا محمد إن كان مالك قليلا فمالي كثير و من يسمح‏ لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله و أنا و مالي و جواري‏ و جميع ما أملك بين يديك و في حكمك لا أمنعك منه شيئا و حق الكعبة و الصفا ما كان ظني أن تبعدني عنك ثم ذرفت‏ عبرتها. 7) «خطبها ملوك العرب و رؤساؤهم و صناديد قريش و سادات بني هاشم و ملوك اليمن و أكابر الطائف و بذلوا لها الأموال فلم ترغب في أحد منهم و رأت أنها أكبر منهم و أنت يا ابن أخي فقير لا مال لك و لا تجارة و خديجة امرأة مزاحة عليك فلا تعلل نفسك بمزاحها و لا تسمع قريشا هذا الأمر» 8) «يا ابن أخي لا تجعلنا في أفواه العرب و أنت لا تصلح لخديجة» 9) «و الله إنك لرذل الرجال ردي الأفعال و ما عسى أن يقولوا في ابن أخي و الله إنه أكثر منهم جمالا و أزيد كمالا و بما ذا تتكبر عليه خديجة لمالها أم لزيادة كمالها و جمالها فأقسم برب الكعبة لأن طلبت عليه مالا لأركبن جوادي و أطوف في الفلوات ولأدخلن‏ على الملوك حتى أجمع له ماتطلب عليه‏ خديجة» 10) « أصله أصيل و فرعه طويل‏ و طرفه كحيل و خلقه جميل و فضله عميم و جوده عظيم و الله يا خديجة ما كذبت فيما قلت» 11) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص61 12) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص64 13) همان. « يا سادات العرب ألا و إن هذا أخي قد وكلني في أمرها و هي قد أمرتني أن أزوجها و أعلمتني أن لها رغبة في سيد من سادات قريش و سألتها أن تسميه لي فأبت و أحب أن تسمعوا الوكالة منه و أن تحضروا كلكم جميعا غداة غد في منزلها فما تسعكم غير دارها و كان لها دار واسعة تسع أهل مكة 14) ثم إن خديجة قالت لعمها ورقة خذ هذه الأموال و سر بها إلى محمد ص و قل له إن هذه جميعها هدية له و هي ملكه يتصرف فيها كيف شاء و قل له: ... . 15) فوقف ورقة بين زمزم و المقام و نادى بأعلى صوته يا معاشر العرب إن خديجة تشهدكم على أنها قد وهبت نفسها و مالها و عبيدها و خدمها و جميع ما ملكت يمينها و المواشي و الصداق و الهدايا لمحمد ص و جميع ما بذل لها مقبول منه و هو هدية منها إليه إجلالا له و إعظاما و رغبة فيه فكونوا عليها من الشاهدين‏ بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص71 کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈ علی بن عبدالواحد نهدی در کتاب «عمل شهر رمضان» نقل کرد که اسحاق بن عمار می‌گوید: عده ای از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا روزی‌ها در شب نیمه ماه شعبان تقسیم می‌گردند؟ آن حضرت فرمودند: به خدا سوگند، خیر. این مطلب در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان واقع می‌شود؛ به این صورت که در شب نوزدهم دو گروه با هم برخورد می‌کنند، و در شب بیست و یکم تمام امور استوار از هم جدا می‌شوند، و در شب بیست و سوم هر چه را که خداوند جلّ جلاله بخواهد، به صورت سرنوشت حتمی مشخص و امضا می‌کند؛ و این شب، شب قدر است که خداوند درباره آن می‌فرماید: {بهتر از هزار ماه است. } عرض کردم: معنای این که فرمودید: دو گروه با هم برخورد می‌کنند، چیست؟ فرمودند: یعنی خداوند در آن شب، امور مختلف، اعم از تقدیم و تاخیر و اراده و سرنوشت حتمی را گرد می‌آورد. عرض کردم: معنای امضا در شب بیست و سوم چیست؟ فرمودند: در شب بیست و یکم امور از هم جدا می‌شوند و امکان بدا (و تغییر) در آن راه دارد، ولی در شب بیست و سوم امضا می‌گردد و حتمی می‌شود و امکان بدا (و تغییر) در آن راه ندارد. عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ نَاسٌ یَسْأَلُونَهُ یَقُولُونَ إِنَّ الْأَرْزَاقَ تُقْسَمُ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، فَقَالَ (علیه‌السّلام): لَا وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ إِلَّا فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ، فَإِنَّ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ وَ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ وَ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ یَمْضِی مَا أَرَادَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ذَلِکَ وَ هِیَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قُلْتُ: مَا مَعْنَی قَوْلِهِ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ؟ قَالَ: یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهَا مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنْ تَقْدِیمِهِ وَ تَأْخِیرِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ قَضَائِهِ قُلْتُ: وَ مَا مَعْنَی یَمْضِیهِ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ؟ قَالَ: إِنَّهُ یُفْرَقُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ، وَ یَکُونُ لَهُ فِیهِ الْبَدَاءُ، فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمْضَاهُ، فَیَکُونُ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا یَبْدُو لَهُ فِیهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی. [📚 بحارالأنوار، ج۹۵، ص۱۴۴ https://lib.eshia.ir/71860/95/144 و فی الکافي، ج۴، ص۱۵۸ https://lib.eshia.ir/11005/4/158 و غیرهما من الجوامع الروائية و التفسیریة] کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈ 💠 عملی کوتاه و پُر اثر در شب قدر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است: هرکس در شب قدر دو رکعت نماز بخواند: در هر رکعت سوره فاتحه الکتاب را یک بار، و سوره «قُل هُوَ اللَّهُ أَحَد» را هفت بار، و وقتی نماز را به پایان برد، هفتاد بار استغفار کند، از جای خود بر نمی خیزد مگر این که خداوند او و پدر و مادرش را می‌آمرزد، و فرشتگانی را می‌گمارد تا سال آینده برای او اعمال نیک بنویسند، و نیز فرشتگانی را به سوی بهشت‌ها گسیل می‌دارد تا برای او درخت بکارند و قصر بسازند و جوی‌ها جاری کنند، 👌 و پیش از آن که از دنیا برود، این‌ها را می‌بیند. 🔻عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله أنّه قال: من صلّى ركعتين في ليلة القدر، يقرأ في كلّ ركعة فاتحة الكتاب مرّة، و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» سبع مرّات، فإذا فرغ يستغفر سبعين مرّة، لا يقوم‌ من مقامه حتّى يغفر اللَّه له و لأبويه، و بعث‌ اللَّه ملائكة يكتبون له الحسنات إِلى سنة أخرى، و بعث‌ اللَّه ملائكة إِلى الجنان يغرسون له الأشجار، و يبنون له القصور، و يجرون له الأنهار، و لا يخرج‌ من الدّنيا حتّى يرى ذلك كلّه‌. [📚 الإقبال بالأعمال الحسنة(ابن‌طاووس)، ج۱، ص۳۴۴ https://lib.eshia.ir/71423/1/344 و عنه فی البحار و الوسائل و المستدرک و في مفاتیح‌الجنان و ...] کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روایت گوشت مسموم و قصه براء بن معرور و مزاح با امیرالمومنین تفسیر امام عسگری به نقل از امام هادی روایتی طولانی نقل می کند که در ضمن آن می فرماید: 🔸اما سخن گفتن گوشت مسموم؛ وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله از خیبر به مدینه برگشت و خداوند پیروزی را نصیبش گرداند، زنی یهودی که در ظاهر ایمان آورده بود نزد حضرت آمد و کبابی از سردست مسموم گوسفند آورد و پیش روی حضرت گذاشت. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: این چیست؟ گفت: پدر و مادرم به فدایتان ای رسول خدا! ماجرای خروج شما به سوی خیبر مرا نگران کرد چون می‌دانستم آن‌ها مردانی تنومند و قوی هستند، این گوسفندی است که پرورده خودم است، مثل فرزندم بزرگش کرده بودم، دانستم که شما کباب را بیش از همه غذاها دوست دارید و از کباب سردست را بیشتر دوست دارید، از برای خدا نذر کردم که اگر خداوند شما را سالم نگاه داشت آن را ذبح کنم و خوراکی از کباب سردستش برای شما بیاورم، الان که خداوند شما را از دست آنان سالم نگاه داشته و بر آنان پیروزتان کرده من نذرم را خدمتتان آورده ام. با رسول خدا صلّی الله علیه و آله بَراء بن معرور و علی بن ابی طالب علیه السلام همراه بودند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: برایم نان بیاورید. آوردند. آن گاه براء بن معرور دست دراز کرد و لقمه ای از آن را دهانش گذاشت. حضرت علی علیه السلام فرمود: ای براء! بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله پیش دستی نکن. براء که مردی اعرابی بود گفت: ای علی! انگار رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل می‌پنداری! فرمود: من رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل نمی پندارم بلکه ایشان را احترام و تکریم می‌کنم، نه من و نه تو و نه هیچ یک از خلق خدا در هیچ سخن و کار و غذا و آبی نباید بر ایشان پیش دستی کنیم. گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخیل نیست. فرمود: به این خاطر نگفتیم، بلکه این را این زن آورده که یهودی است و ما از حالش بی خبریم، اگر به امر رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخوری این ضامن سلامتی تو از آن است، اما اگر بدون اجازه ایشان بخوری به خودت واگذارده می‌شوی. حضرت علی علیه السلام داشت این را می‌گفت و براء لقمه را می‌جوید که ناگاه خداوند آن سردست را به سخن درآورد و او گفت: ای رسول خدا! مرا نخور چراکه مسموم شده ام. آن گاه براء در آستانه مرگ افتاد و جان داد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آن زن را نزد من بیاورید. او را آوردند. به او فرمود: چرا این کار را کردی؟ گفت: مرا سخت تنها کردی و پدرم را و عمو و همسر و برادر و پسرم را کُشتی، من این کار را کردم و گفتم اگر او پادشاه باشد انتقامم را از او خواهم گرفت و اگر آن چنان که می‌گوید پیامبر باشد و وعده فتح مکه و یاری و پیروزی به او داده شده باشد، بازمی دارد و حفظش می‌کند و هیچ آسیبی به او نمی رسد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی ای زن! سپس فرمود: مرگ براء برایت دردسری ندارد، او را خداوند آزمود چون در حضور رسول خدا پیش دستی کرد، اگر به امر رسول خدا از آن خورده بود شرّ و سمّ آن گوشت از او دفع می‌شد. سپس فرمود: فلانی و فلانی را برایم فراخوانید. و نام گروهی از بهترین یاران خود را بُرد از جمله سلمان و مقداد و ابوذر و عمار و صُهَیب و بلال و چندی دیگر از یارانش تا به ده نفر. حضرت علی علیه السلام نیز با آن‌ها حضور داشت. فرمود: بنشینید و بر این گوشت حلقه بزنید. آن گاه دست خود را بر آن سردست مسموم گذاشت و در آن دمید و فرمود: به نام خداوند شفابخش، به نام خداوند بسنده، به نام خداوند درمانگر، به نام خداوندی که با نام او هیچ چیز و هیچ دردی چه در زمین و چه در آسمان زیانی نخواهد داشت و «هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» -. بقره / ۱۳۷ - {او شنوای داناست. } سپس فرمود: با نام خداوند بخورید. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله خورد و آنان نیز همه خوردند تا سیر شدند و رویش آب نوشیدند. سپس دستور داد تا آن زن را حبس کنند. روز بعد نزد او رفت و فرمود: مگر آن جماعت پیش چشمت آن سم را نخوردند؟ کار خدا را در دفع شرّش از پیامبر و یارانش چگونه دیدی؟ گفت: ای رسول خدا! من تا اکنون به نبوت شما شک داشتم اما اکنون یقین کردم که شما رسول خدا هستی، شهادت می‌دهم که هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست، یکتاست و هیچ شریکی ندارد و تو بنده و رسول او هستی. این چنین آن زن به نیکی اسلام آورد. ادامه در پیام بعد👇 🔴حتما ادامه پیام را ببینید🔴 کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه روایت براء: امام سجاد علیه السلام فرمود: پدرم از جدّم علیهما السلام برایم تعریف کرد که وقتی جنازه براء بن معرور را نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آوردند تا حضرت بر آن نماز بخواند، ایشان فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ عرض کردند: او به قُباء رفته تا کاری برای مسلمانی انجام دهد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله نشست و بر جنازه او نماز نخواند. عرض کردند: ای رسول خدا! چرا بر او نماز نمی خوانی؟ فرمود: خداوند عزّ و جلّ به من دستور داده تا نماز بر پیکر او را به تأخیر اندازم تا علی نزدش حاضر شود و او را به خاطر سخنانی که در حضور رسول خدا گفت حلال کند تا خداوند مرگ او از این سم را کفاره او قرار دهد. یکی از حاضران که سخنان براء را شنیده بود عرض کرد: ای رسول خدا! او با علی شوخی کرد و این سخن را جدّی نگفت که خداوند عزّ و جلّ به خاطرش او را مؤاخذه کند. حضرت فرمود: اگر جدی گفته بود که خداوند متعال همه اعمالش را باطل می‌کرد و اگر به اندازه فاصله خاک تا عرش طلا و نقره هم صدقه می‌داد باز فایده نداشت، اما او شوخی کرد و علی هم او را حلال کرد، اما رسول خدا می‌خواهد هیچ کس گمان نکند علی از او خشمگین است، بنابراین او باز در حضور شما او را حلال می‌کند و برایش آمرزش می‌طلبد تا این گونه خداوند عزّ و جلّ بر قربت و رفعت او در بهشت خود بیافزاید. چیزی نگذشت که حضرت علی علیه السلام حاضر شد و روبروی جنازه او ایستاد و فرمود: خدا رحمتت کند ای براء! تو بسیار روزه می‌گرفتی و نماز می‌خواندی و در راه رسول خدا صلّی الله علیه و آله جان دادی. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: اگر مرده ای از نماز رسول خدا بی نیاز می‌شد بی شک این رفیق شما به خاطر دعای علی بی نیاز می‌شد. سپس برخاست و بر او نماز خواند و او را به خاک سپردند. وقتی حضرت بازگشت و به سوگ او نشست فرمود: ای دوستان براء! شایسته تر است برای براء شادباش گویید و عزادار نباشید، زیرا در حجاب الهی برای رفیقتان از آسمان دنیا تا به آسمان هفتم قبّه زده اند و تا به کرسی و تا ساق عرش در سرتاسر حجاب الهی برای روحش قبّه بر پا داشته اند، روح او به آن جا عروج کرده و سپس آن را به باغ‌های بهشت برده اند و همه دربان‌های بهشت به استقبالش رفته اند و همه پریان زیباروی بهشت به دیدارش رفتند و همگی به او گفته اند خوشا به حالت، خوشا به حالت ای روح براء، رسول خدا برایت منتظر علی ماند که درود و سلام خداوند بر آن دو و خاندان ارجمندشان باد، آن گاه علی برایت طلب رحمت نمود و برایت آمرزش طلبید، بدان حاملانِ عرش پروردگارمان از جانب پروردگارمان برایمان گفتند که او فرموده: ای بنده من که در راه من جان داده ای! اگر گناهانت به اندازه ریگ‌ها و خاک‌ها و قطره‌های باران و برگ درختان و موها و نگاه‌ها و نفس‌ها و حرکات و سکنات جانداران بود بی شک همه به خاطر دعای علی برای تو آمرزیده می‌شد. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: پس ای بندگان خدا خود را سزاوار دعای علی کنید و سزاوار نفرین او نشوید که هر کس را او نفرین کند خداوند هلاکش می‌کند هر چند حسناتش به تعداد آفریدگان خدا باشد، همچنان که او برای هر کس دعا کند خداوند کامیابش می‌سازد هر چند گناهانش به تعداد آفریدگان خدا باشد. منبع: شروع روایت در ص۳۰۷ ج۱۷ بحارالانوار کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
متن عربی روایت گوشت مسموم و براء: وَ أَمَّا کَلَامُ الذِّرَاعِ الْمَسْمُومَةِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا رَجَعَ مِنْ خَیْبَرَ إِلَی الْمَدِینَةِ وَ قَدْ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ جَاءَتْهُ امْرَأَةٌ مِنَ الْیَهُودِ قَدْ أَظْهَرَتِ [۱] الْإِیمَانَ وَ مَعَهَا ذِرَاعٌ مَسْمُومَةٌ مَشْوِیَّةٌ وَضَعَتْهَا بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا هَذِهِ قَالَتْ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ هَمَّنِی أَمْرُکَ فِی خُرُوجِکَ إِلَی خَیْبَرَ فَإِنِّی عَلِمْتُهُمْ رِجَالًا جَلْداً وَ هَذَا حَمَلٌ کَانَ لِی ربیبة (رَبَّیْتُهُ) أَعُدُّهُ کَالْوَلَدِ لِی وَ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَبَّ الطَّعَامِ إِلَیْکَ الشِّوَاءُ وَ أَحَبَّ الشِّوَاءِ إِلَیْکَ الذِّرَاعُ وَ نَذَرْتُ لِلَّهِ لَئِنْ سَلَّمَکَ اللَّهُ مِنْهُمْ لَأَذْبَحَنَّهُ وَ لَأُطْعِمَنَّکَ مِنْ شِوَاءَةِ ذِرَاعَیْهِ وَ الْآنَ فَقَدْ سَلَّمَکَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ أَظْفَرَکَ عَلَیْهِمْ [۲] وَ قَدْ جِئْتُکَ بِنَذْرِی [۳] وَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْبَرَاءُ بْنُ مَعْرُورٍ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ایتُونِی [۴] بِالْخُبْزِ فَأُتِیَ بِهِ فَمَدَّ الْبَرَاءُ بْنُ الْمَعْرُورِ یَدَهُ وَ أَخَذَ مِنْهُ لُقْمَةً فَوَضَعَهَا فِی فِیهِ فَقَالَ [۵] عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا بَرَاءُ لَا تَتَقَدَّمْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ الْبَرَاءُ وَ کَانَ أَعْرَابِیّاً یَا عَلِیُّ کَأَنَّکَ تُبَخِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا أُبَخِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَکِنِّی أُبَجِّلُهُ وَ أُوَقِّرُهُ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ لَا لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ یَتَقَدَّمَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ وَ لَا أَکْلٍ وَ لَا شُرْبٍ فَقَالَ الْبَرَاءُ مَا أُبَخِّلُ [۶] رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا لِذَلِکَ قُلْتُ وَ لَکِنْ هَذَا جَاءَتْ بِهِ هَذِهِ وَ کَانَتْ یَهُودِیَّةً وَ لَسْنَا نَعْرِفُ حَالَهَا فَإِذَا أَکَلْتَهُ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَهُوَ الضَّامِنُ لِسَلَامَتِکَ مِنْهُ وَ إِذَا أَکَلْتَهُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ وُکِلْتَ [۷] إِلَی نَفْسِکَ یَقُولُ عَلِیٌّ هَذَا وَ الْبَرَاءُ یَلُوکُ [۸] اللُّقْمَةَ إِذْ [۹] أَنْطَقَ اللَّهُ الذِّرَاعَ فَقَالَتْ [۱۰] یَا رَسُولَ اللَّهِ لَا تَأْکُلْنِی فَإِنِّی مَسْمُومَةٌ وَ سَقَطَ الْبَرَاءُ فِی سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُرْفَعْ إِلَّا مَیِّتاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ایتُونِی بِالْمَرْأَةِ فَأُتِیَ بِهَا فَقَالَ مَا حَمَلَکِ عَلَی مَا صَنَعْتِ فَقَالَتْ وَتَرْتَنِی وَتْراً عَظِیماً [۱] قَتَلْتَ أَبِی وَ عَمِّی وَ زَوْجِی وَ أَخِی وَ ابْنِی فَفَعَلْتُ هَذَا وَ قُلْتُ إِنْ کَانَ مَلِکاً فَسَأَنْتَقِمُ مِنْهُ وَ إِنْ کَانَ نَبِیّاً کَمَا یَقُولُ وَ قَدْ وُعِدَ فَتْحَ مَکَّةَ وَ النَّصْرَ وَ الظَّفَرَ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ [۲] مِنْهُ وَ یَحْفَظُهُ وَ لَنْ یَضُرَّهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ لَقَدْ صَدَقْتِ ثُمَّ قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا یَغُرَّکِ مَوْتُ الْبَرَاءِ فَإِنَّمَا امْتَحَنَهُ اللَّهُ لِتَقَدُّمِهِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَوْ کَانَ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ أَکَلَ مِنْهُ لَکُفِیَ شَرَّهُ وَ سَمَّهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ادْعُ لِی فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ ذَکَرَ قَوْماً مِنْ خِیَارِ أَصْحَابِهِ فِیهِمْ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ عَمَّارٌ وَ صُهَیْبٌ وَ بِلَالٌ وَ قَوْمٌ مِنْ سَائِرِ الصَّحَابَةِ تَمَامُ عَشَرَةٍ وَ عَلِیٌّ علیه السلام حَاضِرٌ مَعَهُمْ کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه روایت: فَقَالَ اقْعُدُوا وَ تَحَلَّقُوا عَلَیْهِ وَ وَضَعَ [۳] رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَدَهُ عَلَی الذِّرَاعِ الْمَسْمُومَةِ وَ نَفَثَ عَلَیْهِ وَ قَالَ [۴] بِسْمِ اللَّهِ الشَّافِی بِسْمِ اللَّهِ الْکَافِی بِسْمِ اللَّهِ الْمُعَافِی بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ ءٌ وَ لَا دَاءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ثُمَّ قَالَ کُلُوا عَلَی اسْمِ اللَّهِ فَأَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَکَلُوا حَتَّی شَبِعُوا ثُمَّ شَرِبُوا عَلَیْهِ الْمَاءَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَحُبِسَتْ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی جَاءَ بِهَا [۵] فَقَالَ أَ لَیْسَ هَؤُلَاءِ أَکَلُوا ذَلِکِ السَّمَّ بِحَضْرَتِکِ فَکَیْفَ رَأَیْتِ دَفْعَ اللَّهِ عَنْ نَبِیِّهِ وَ صَحَابَتِهِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ کُنْتُ إِلَی الْآنَ فِی نُبُوَّتِکَ شَاکَّةً وَ الْآنَ قَدْ [۶] أَیْقَنْتُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّکَ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهَا. کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه روایت براء: قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي ، عَنْ جَدِّي : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حُمِلَتْ إِلَيْهِ جِنَازَةُ اَلْبَرَاءِ بْنِ مَعْرُورٍ لِيُصَلِّيَ عَلَيْهِ قَالَ: أَيْنَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالُوا: يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّهُ ذَهَبَ فِي حَاجَةِ رَجُلٍ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ إِلَى قُبَا . فَجَلَسَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْهِ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا لَكَ لاَ تُصَلِّي عَلَيْهِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُؤَخِّرَ اَلصَّلاَةَ عَلَيْهِ إِلَى أَنْ يَحْضُرَ [هُ] عَلِيٌّ ، فَيَجْعَلَهُ فِي حِلٍّ مِمَّا كَلَّمَهُ بِهِ بِحَضْرَةِ رَسُولِ اَللَّهِ لِيَجْعَلَ اَللَّهُ مَوْتَهُ بِهَذَا اَلسَّمِّ كَفَّارَةً لَهُ. فَقَالَ بَعْضُ مَنْ كَانَ حَضَرَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ شَاهَدَ اَلْكَلاَمَ اَلَّذِي تَكَلَّمَ بِهِ اَلْبَرَاءُ : يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّمَا كَانَ مَزْحاً مَازَحَ بِهِ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمْ يَكُنْ مِنْهُ جِدّاً فَيُؤَاخِذَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ. قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَوْ كَانَ ذَلِكَ مِنْهُ جِدّاً لَأَحْبَطَ اَللَّهُ تَعَالَى أَعْمَالَهُ كُلَّهَا، وَ لَوْ كَانَ تَصَدَّقَ بِمِلْءِ مَا بَيْنَ اَلثَّرَى إِلَى اَلْعَرْشِ ذَهَباً وَ فِضَّةً، وَ لَكِنَّهُ كَانَ مَزْحاً، وَ هُوَ فِي حِلٍّ مِنْ ذَلِكَ، إِلاَّ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ يُرِيدُ أَنْ لاَ يَعْتَقِدَ أَحَدٌ مِنْكُمْ أَنَّ عَلِيّاً وَاجِدٌ عَلَيْهِ، فَيُجَدِّدَ بِحَضْرَتِكُمْ إِحْلاَلَهُ وَ يَسْتَغْفِرَ لَهُ لِيَزِيدَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ قُرْبَةً وَ رِفْعَةً فِي جِنَانِهِ . فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ حَضَرَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، فَوَقَفَ قُبَالَةَ اَلْجِنَازَةِ وَ قَالَ: رَحِمَكَ اَللَّهُ يَا بَرَاءُ فَلَقَدْ كُنْتَ صَوَّاماً [ قَوَّاماً ] وَ لَقَدْ مِتَّ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ. وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَوْ كَانَ أَحَدٌ مِنَ اَلْمَوْتَى يَسْتَغْنِي عَنْ صَلاَةِ رَسُولِ اَللَّهِ لاَسْتَغْنَى صَاحِبُكُمْ هَذَا بِدُعَاءِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ [لَهُ] ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَ دُفِنَ. فَلَمَّا اِنْصَرَفَ وَ قَعَدَ فِي اَلْعَزَاءِ قَالَ: أَنْتُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اَلْبَرَاءِ بِالتَّهْنِئَةِ أَوْلَى مِنْكُمْ بِالتَّعْزِيَةِ لِأَنَّ صَاحِبَكُمْ عُقِدَ لَهُ فِي اَلْحُجُبِ قِبَابٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ اَلدُّنْيَا إِلَى اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَةِ، وَ بِالْحُجُبِ كُلِّهَا إِلَى اَلْكُرْسِيِّ إِلَى سَاقِ اَلْعَرْشِ لِرُوحِهِ اَلَّتِي عُرِجَ بِهَا فِيهَا، ثُمَّ ذَهَبَ بِهَا إِلَى رَوْضِ اَلْجِنَانِ، وَ تَلَقَّاهَا كُلُّ مَنْ كَانَ [فِيهَا] مِنْ خُزَّانِهَا، وَ اِطَّلَعَ عَلَيْهِ كُلُّ مَنْ كَانَ فِيهَا مِنْ حُورِ حِسَانِهَا. وَ قَالُوا بِأَجْمَعِهِمْ لَهُ طُوبَاكَ [طُوبَاكَ] يَا رُوحَ اَلْبَرَاءِ ، اِنْتَظَرَ عَلَيْكَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى تَرَحَّمَ عَلَيْكَ عَلِيٌّ وَ اِسْتَغْفَرَ لَكَ، أَمَا إِنَّ حَمَلَةَ (عَرْشِ رَبِّنَا حَدَّثُونَا) عَنْ رَبِّنَا أَنَّهُ قَالَ: يَا عَبْدِيَ اَلْمَيِّتَ فِي سَبِيلِي، وَ لَوْ كَانَ عَلَيْكَ مِنَ اَلذُّنُوبِ بِعَدَدِ اَلْحَصَى وَ اَلثَّرَى، وَ قَطْرِ اَلْمَطَرِ وَ وَرَقِ اَلشَّجَرِ، وَ عَدَدِ شُعُورِ اَلْحَيَوَانَاتِ وَ لَحَظَاتِهِمْ وَ أَنْفَاسِهِمْ وَ حَرَكَاتِهِمْ وَ سَكَنَاتِهِمْ، لَكَانَتْ مَغْفُورَةً بِدُعَاءِ عَلِيٍّ لَكَ. قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : فَتَعَرَّضُوا يَا عِبَادَ اَللَّهِ لِدُعَاءِ عَلِيٍّ لَكُمْ، وَ لاَ تَتَعَرَّضُوا لِدُعَاءِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ، فَإِنَّ مَنْ دَعَا عَلَيْهِ أَهْلَكَهُ اَللَّهُ، وَ لَوْ كَانَتْ حَسَنَاتُهُ عَدَدَ مَا خَلَقَ اَللَّهُ كَمَا أَنَّ مَنْ دَعَا لَهُ أَسْعَدَهُ [اَللَّهُ] وَ لَوْ كَانَتْ سَيِّئَاتُهُ [بِعَدَدِ] عَدَدَ مَا خَلَقَ اَللَّهُ . کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰صیحه آسمانی یکی از علائم قطعی ظهور از مجموع روایات برداشت می شود: « آسمانی یکی از علائم ظهور امام زمان علیه السلام است که در ماه رمضان از آسمان شنیده می شود. در این ندا نام امام زمان و پدر ایشان برده می شود و ایشان داده می شود. همچنین ندا داده خواهد شد آگاه باشید . این ندا بعد از اختلاف بنی فلان خواهد بود. همچنین این ندا بعد از آشکار شدن صورتی در ماه و دستی در آسمان که در ماه رجب خواهد بود شنیده می‌شود. پس از صیحه امام زمان در قیام خواهد کرد.» ممکن است منظور از بنی فلان بنی عباس باشد که در این صورت چه بسا در زمان ظهور بدا [و تغییر] حاصل شده باشد یا روایت معنی دیگری داشته باشد که علم آن را به اهل آن وا می گذاریم. 🔸همچنین باید توجه داشت که احتمال [و تغییر] در این علائم نیز قابل بررسی است که باید سوالات در این موارد از عالم دین (یعنی مجتهد جامع الشرایط) پرسیده شود. در ادامه چند روایت در این باره آورده می شود: کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰صیحه آسمانی یکی از علائم قطعی ظهور متن عربی روایت اول: ابن عقدة ، عن أحمد بن يوسف ، عن ابن مهران ، عن ابن البطائني عن أبيه ، ووهيب ، عن أبي بصير ، عن أبي جعفر  أنه قال : إذا رأيتم نارا من المشرق شبه الهروي [٢] العظيم تطلع ثلاثة أيام أو سبعة فتوقعوا فرج آل محمد : إن شاءالله عزوجل إن الله عزيز حكيم. ثم قال : الصيحة لا تكون إلا في شهر رمضان شهر الله وهي صيحة جبرئيل إلى هذا الخلق. ثم قال : ينادي مناد من السماء باسم القائم  فيسمع من بالمشرق ومن بالمغرب لا يبقى راقد إلا استيقظ ، ولا قائم إلا قعد ، ولا قاعد إلا قام على رجليه فزعا من ذلك الصوت ، فرحم الله من اعتبر بذلك الصوت فأجاب ، فان الصوت الاول هو صوت جبرئيل الروح الامين. وقال : الصوت في شهر رمضان في ليلة جمعة ليلة ثلاث وعشرين فلا تشكوا في ذلك واسمعوا وأطيعوا ، وفي آخر النهار صوت إبليس اللعين ينادي ألا إن فلانا قتل مظلوما ليشكك الناس ويفتنهم ، فكم ذلك اليوم من شاك متحير قد هوى في النار ، وإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان فلا تشكوا أنه صوت جبرئيل. وعلامة ذلك أنه ينادى باسم القائم واسم أبيه حتى تسمعه العذراء في خدرها فتحرض أباها وأخاها على الخروج. وقال : لابد من هذين الصوتين قبل خروج القائم  : صوت من السماء وهو صوت جبرئيل ، وصوت من الارض ، فهو صوت إبليس اللعين ، ينادي باسم فلان أنه قتل مظلوما يريد الفتنة ، فاتبعو! الصوت الاول وإياكم والاخير أن تفتتنوا به. ثم قال  : إذا اختلف بنو فلان فيما بينهم ، فعند ذلك [ فانتظروا ] الفرج وليس فرجكم [٢] إلا في اختلاف [ بني ] فلان ، فاذا اختلفوا فتوقعوا الصيحة في شهر رمضان بخروج القائم ، إن الله يفعل ما يشاء ، ولن يخرج القائم ولا ترون ما تحبون حتى يختلف بنوفلان فيما بينهم ، فاذا كان ذلك طمع الناس فيهم واختلفت الكلمة ، وخرج السفياني. [روایت خلاصه شده است] کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰صیحه آسمانی از علائم قطعی ظهور ترجمه روایت اول: "غیبت نعمانی: ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «هر گاه دیدید آتشی مانند لباس هروی و بزرگ، سه روز یا هفت روز از مشرق طلوع کرد، به خواست خداوند عزوجل منتظر فرج و ظهور دولت آل محمد صلی الله علیه و آله باشید! زیرا خداوند بر همه چیز غالب و حکیم است. » آنگاه فرمود: «صدای آسمانی فقط در ماه رمضان است، یعنی ماه خدا و آنهم صدای جبرئیل خطاب به این مردم است. » سپس فرمود: «گوینده ای از آسمان نام قائم علیه السلام را می‌برد، به طوری که از مشرق تا مغرب آن را می‌شنوند؛ هر کس خواب است بیدار می‌شود، هر کس ایستاده است می‌نشیند و هر کس که نشسته، از وحشت آن صدا برمی خیزد. خدا رحمت کند کسی را که از آن صدا عبرت می‌گیرد، زیرا صدای اول، صدای جبرئیل امین است. » همچنین فرمود: «آن صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان است؛ نسبت به آن شک نکنید، آن را بشنوید و از آن پیروی کنید. در آخر آن روز، صدای شیطان ملعون به گوش می‌رسد که می‌گوید: «آگاه باشید! فلانی (مقصود عثمان است) مظلوم کشته شده است» تا بدین وسیله مردم را به شک بیندازد و در میان آنها فتنه انگیزد. چه بسیار مردم مردد و متحیری که در آن روز به واسطه این شک، به آتش دوزخ درافتند. ولی شما اگر صدای اول را در ماه رمضان شنیدید، شک نکنید که صدای جبرئیل است. علامت آن نیز این است که اسم قائم و پدرش را می‌برد، به طوری که دختران پرده نشین نیز آن را می‌شنوند و پدر و برادر خود را تشویق به بیرون آمدن می‌کنند. » و فرمود: «قبل از قیام قائم علیه السلام این دو صدا باید اتفاق بیفتد: صدایی از آسمان که صدای جبرئیل است و صدایی از زمین که صدای ابلیس لعین است که ندا می‌دهد: «فلانی (یعنی عثمان) مظلوم کشته شده است» و می‌خواهد این گونه مردم را بفریبد. بر شما باد به پیروی از صدای نخست و مبادا فریفته صدای دوم شوید! » و نیز فرمود: «قائم قیام نمی کند، مگر گاهی که ترس شدیدی مردم را فرا گیرد؛ زلزله‌های پی در پی بیاید؛ مردم در آشوب و بلا و طاعون به سر برند؛ و شمشیر برنده میان عرب کارگر باشد. و اختلاف شدیدی در بین مردم پدید می‌آید؛ همه درامر دین خود متفرق و حالشان متغیر خواهند شد، تا جایی که آرزومندان از سختی آنچه از مردم سگ صفت می‌بینند که چگونه یکدیگر را می‌درند، صبح و شام انتظار قیام او را می‌کشند. آمدن او به هنگامی است که مردم از دیدن ظهور دولت آل محمد صلی الله علیه و آله مأیوس و ناامیدند! خوشا به حال کسی که او را می‌بیند و از یاران اوست! وای وای بر کسی که دشمنی و مخالفت می‌کند و از دشمنان اوست! همچنین فرمود: «قائم به امر جدید و کتاب جدید و قضای جدید که بر عرب دشوار است، قیام می‌کند. کار او جز جنگ و کشتن بی دینان نیست. یکنفر بی دین را در روی زمین باقی نمی گذارد و سرزنش ملامت کنندگان، او را و از تعقیب هدفش باز نمی دارد. » اضافه فرمود: «هر وقت اولاد فلان با هم اختلاف کردند، موقع فرج است. صبر و بردباری در اختلاف اولاد فلان است. هنگامی که با هم اختلاف کردند، شما منتظر صیحه آسمانی در ماه رمضان باشید که مژده به آمدن قائم می‌دهد، زیرا خداوند آنچه خواهد، می‌کند. قائم خروج نمی کند و هنگامی که اولاد فلان با هم اختلاف پیدا کردند. وقتی چنین شد، مردم نیز چشم به دولت آنها می‌دوزند، از هر طرف گفتگو درمی گیرد و سفیانی خروج می‌کند. » [روایت خلاصه شده است] کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔸روایت دوم درباره صیحه: "غیبت نعمانی: داود بن سرحان می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «آن سالی که در آن صیحه آسمانی شنیده می‌شود، در ماه رجب پیش از آن، علامتی خواهد بود. » عرض کردم که آن علامت چیست؟ فرمود: «صورتی است که در قبر می‌تابد و دستی که آشکار است. » مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْعَامُ الَّذِی فِیهِ الصَّیْحَةُ قَبْلَهُ الْآیَةُ فِی رَجَبٍ قُلْتُ وَ مَا هِیَ قَالَ وَجْهٌ یَطْلُعُ فِی الْقَمَرِ وَ یَدٌ بَارِزَةٌ [۱] . -. غیبت نعمانی: ۲۵۲ - ---------- [۱]: ۱. هذا هو الصحیح کما فی المصدر ص ۱۳۴ و فی الأصل المطبوع: وجه یطلع فی القبر و یدانیه، و هو تصحیف و هکذا صحف فیه« محمّد بن همام» بمحمّد بن هاشم، راجع ص ۱۶۳ من طبعة الکمبانیّ. 🔸روایت دوم درباره صیحه: غیبت نعمانی: عبداللَّه بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود: «صدای آسمانی از امور حتمی است؛ آمدن سفیانی نیز حتمی است؛ کشته شدن مردی پاکدل نیز حتمی است؛ گرفتن خورشید نیز حتمی است. » آنگاه فرمود: «وحشتی در ماه رمضان خواهد بود که هر کس به خواب رفته باشد، بیدار و آنها که بیدارند، هراسان می‌شوند و دختران از پرده بیرون می‌آیند. » -. همان - ---------- للنعمانی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْیَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ کَفٌ [۲] یَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ علیه السلام وَ فَزْعَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا. [۲]: ۲. راجع المصدر ص ۱۳۴ و فی الأصل المطبوع: کسف یطلع، و هو تصحیف. 🔸روایت سوم درباره صیحه: غیبت نعمانی: عبداللَّه بن ابی یعفور گفت: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: «نابودی فلانی، آمدن سفیانی، کشته شدن مرد پاکدل، فرو رفتن لشکر در زمین و صدا از آسمان را به عنوان علامت در دست خود نگهدار. »عرض کردم: «صدا کدام است؟ همان گوینده است؟ » فرمود: «آری! صاحب الامر به همین صدای آسمانی شناخته می‌گردد. [روایت ادامه دارد تا آنجا که راوی نقل می کند:] عرض کردیم: «آیا پیش از آن یا بعد از آن، اتفاقی روی می‌دهد؟ » فرمود: «آری، صدایی است که در ماه رمضان شنیده می‌شود، به طوری که مردم بیدار را به وحشت می‌اندازد و آنها که در خوابند بیدار می‌شوند، و دوشیزگان از پرده‌ها بیرون می‌دوند. » -. غیبت نعمانی: ۲۵۸ - للنعمانی ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُخْتَارٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَمْسِکْ بِیَدِکَ هَلَاکَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ [.....] قُلْنَا هَلْ قَبْلَ هَذَا مِنْ شَیْ ءٍ أَوْ بَعْدَهُ فَقَالَ صَیْحَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا. 🔸روایت چهارم درباره صیحه روایت شده است که امام صادق علیه السلام فرمود در شب ۲۳ قائم به نام ندا داده خواهد شد و در روز عاشورا روزی که حسین بن علی به شهادت رسید قیلم خواهد کرد. الفضل ، عن محمد بن علي الكوفي ، عن وهيب بن حفص ، عن أبي بصير قال : قال أبوعبدالله  : إن القائم صلوات الله عليه ينادى باسمه ليلة ثلاث وعشرين ويقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه الحسين بن علي . بحار ج52ص390 کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔸روایت پنجم درباره صیحه: روایت شده است امام صادق علیه السلام فرمودند: اختلاف بنی عباس از حتمیات است و نداء از حتمیات است و خروج قائم نیز از محتومات است. گفتم: نداء چگونه است؟ فرمود: در اول روز ندا داده می شود آگاه باشید علی و پیروان او رستگارانند و در آخر روز ندایی خواهد آمد: آگاه باشید عثمان و پیروان او رستگارانند. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‌ اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ قُلْتُ وَ كَيْفَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ قَالَ وَ يُنَادِي مُنَادٍ فِي آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ‌ کافی ج8ص310 کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰 امیر جهاد با نفس ✏️ رهبر انقلاب: از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود. ۱۳۷۸/۲/۱۹ 🌷 سالروز شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی 💻 Farsi.Khamenei.ir
درباره حضرت حمزه سلام الله علیه
🔰شکایت بردن زینب کبری به حمزه سید الشهدا در کنار قتلگاه در برخی منابع مانند لهوف، مناقب و بحار پس از گزارش بیرون ریختن بانوان حرم از خیام آورده اند بانوان حرم از ظالمین با سوگند درخواست کردند که آنان را از کنار قتلگاه عبور دهند: 🔸ترجمه نقل بحار که تفاوت اندکی با نقل لهوف دارد چنین است: «راوی می‌گوید: به خدا قسم زینب دختر علی علیه السّلام را دیدم که برای حسین ناله و ندبه می‌کرد و با صدایی حزین و قلبی اندوهناک فریاد می‌زد: ای جد بزرگوار! صلوات پادشاه آسمان بر تو باد! این حسین تو می‌باشد که آغشته به خون‌ها است؛ اعضایش قطعه قطعه شده است، و دختران تو اسیر شده اند. شکایت ما به خدا و محمّد مصطفی و علی مرتضی و حمزه سید الشهداء است. 🔸متن لهوف: و قلن: بحقّ اللّه إلّا ما مررتم بنا على مصرع الحسين عليه السّلام. فلمّا نظر النّسوة إلى القتلى صحن، و ضربن وجوههنّ. قال: فو اللّه لا أنسى زينب بنت عليّ عليه السّلام‏ تندب الحسين عليه السّلام، و تنادي بصوت حزين و قلب كئيب: يا محمّداه! [فی روایة البحار: وامحمداه] صلّى عليك ملائكة السّماء [فی البحار: ملیک السماء]، هذا حسين مرمّل بالدّماء، [و فی روایة ابن شهر آشوب: صریع بکربلاء] مقطّع الأعضاء [و فی روایة ابن شهر آشوب: مجزوز الراس من القفا] و بناتك سبايا، إلى اللّه المشتكى، و إلى محمّد المصطفى، و إلى عليّ المرتضى، و إلى فاطمة الزّهراء، و إلى حمزة سيّد الشّهداء، يا محمّداه! هذا حسين بالعراء، تسفي عليه الصّبا، قتيل أولاد البغايا، وا حزناه! وا كرباه! اليوم مات جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، يا أصحاب محمّداه! هؤلاء ذرّيّة المصطفى، يساقون سوق‏ السّبايا. و في رواية: يا محمّداه! بناتك سبايا و ذرّيّتك مقتّلة، تسفي عليهم ريح الصّبا، و هذا حسين محزور الرّأس من القفا، مسلوب العمامة و الرّداء، بأبي من أضحى عسكره في يوم الاثنين نهبا، بأبي من فسطاطه مقطّع العرى [فی نقل ابن شهر آشوب مقطع بالعرا] ، بأبي من لا غائب فيرتجى [فی نقل ابن شهر آشوب: لا هو غائب فیرجی ولا مریض فیداوی]، و لا جريح‏فيداوى، بأبي من نفسي له الفداء، بأبي المهموم حتّى قضى، بأبي العطشان حتّى مضى، بأبي من شيبته تقطر بالدّماء، بأبي من جدّه محمّد المصطفى، بأبي من جدّه‏ رسول إله السّماء، بأبي من هو سبط نبيّ الهدى، بأبي محمّد المصطفى، بأبي خديجة الكبرى، بأبي عليّ المرتضى عليه السّلام، بأبي فاطمة الزّهراء سيّدة النّساء، بأبي من ردّت له‏ الشّمس [حتّى‏] صلّى. [و فی روایة ابن شهر آشوب: أنا الفداء لمن شیبته تقطر بالدماء] قال الرّاوي: فأبكت و اللّه كلّ عدوّ و صديق. [و فی نقل طبقات ابن سعد: فما بقی صدیق و لا عدو إلا اکب باکیاً] ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه السّلام فاجتمعت‏ عدّة من الأعراب حتّى جرّوها عنه. کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰عهد شهادت امیرالمومنین با حمزه سیدالشهدا امیر مومنان در ضمن روایتی فرمود: همه حاضرانی که اکنون می‌بینی و غایبان از اصحاب محمّد صَلی الله علیهِ و آله می‌دانند که مرگ در نظر من آب گورایی در روزی بسیار گرم برای یک شخص بسیار تشنه است و من به همراه عمویم حمزه، برادرم جعفر و عموزاده‌ام عبیده با خدای عزّوجل و رسول او بر سر کاری پیمان بسته بودیم، که به آن وفا کردیم. اما آنان بر من پیشی گرفتند و من به خواست خدای عزّوجل از کاروان آن‌ها عقب ماندم و خداوند به همین خاطرآیه: «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضیَ نحَْبَهُ وَ مِنهُْم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلا» -. اجزاب / ۲۳ - {از میان مؤمنان مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند} را درباره ما: حمزه، جعفر، عبیده و من نازل فرمود و ای برادر یهود، به خدا سوگند آنکه در انتظار است منم و هرگز عقیده خود را تبدیل نکرده‌ام و هیچ چیز مانع نشد که من در مقابل پسرعفّان سکوت کنم و مرا وادار به خویشتن داری نکرد مگر شناختی که از اخلاق وی داشتم و وی را آزموده بودم که این اخلاق دست از او بر نخواهد داشت تا اینکه دوردستان را به قتل و خلع او فرا خواهد خواند چه رسد به نزدیکان و این کار در حالی اتفاق خواهد افتاد که من گوشه ای اختیار نموده و صبر پیشه کرده بودم تا اینکه آن اتفاق افتاد بی آنکه من درباره او یک کلمه آری یا نه گفته باشم. آن گاه آن قوم نزد من آمدند و خدا می‌داند که من از قبول خلافت کراهت داشتم چون می‌دانستم آنان در طمع جمع مال و خوش گذرانی بر روی زمین هستند و نیز آگاه بودند که این‌ها را نزد من نخواهند یافت و ترک عادت کردن بسیار سخت است و چون نزد من به خواسته خود نرسیدند، به بهانه جویی روی آوردند. سپس رو به یاران خود نموده و فرمود: آیا چنین نبود؟ عرض کردند: بلی یا امیرالمؤمنین! کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روح مطهر حمزه به بالین امیرالمومنین در هنگام شهادت وقالَ: صلى الله عليه و آله وعَمّي حَمزَةُ و أخي جَعفَرُ و أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وكُلُّهُم يَقولونَ: فَإِنّا إلَيكَ مُشتاقونَ، ثُمَ‏أدارَ عَينَيهِ في أهلِ بَيتِهِ كُلِّهِم و قالَ: کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
اساس دعوت اسلام در امر به معروف و نهی از منکر با گفتار و رفتار نرم است که فرمود: «قولا له قولا لینا» اما آیا برخورد با گنهکار صرفا در گفتار نرم و قول لیّن خلاصه می شود یا اینکه «در مواردی» وظیفه آمر به معروف و ناهی از منکر در «برخورد تلخ با گنهکار» است؟ پاسخ به این سوال را در اینجا ببینید: https://eitaa.com/azsharhebinahayat/157