eitaa logo
از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
209 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
4 فایل
احادیث اهل بیت، آیات قرآن، کلمات علما و اشعار همچنین ببینید: کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub متن روضه اهل بیت آرشیو روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰روایت کامل الزیارات درباره فطرس ▫️ترجمه ذهنی تهرانی از روایت کامل الزیارات: امام صادق عليه السّلام فرمودند: هنگامى كه حسين بن على عليهما السّلام متولّد شدند حق تعالى به جبرئيل امر فرمود كه در ضمن هزار فرشته ديگر به زمين فرود آيد و از طرف خدا و خودش به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تهنيت بگويد. حضرت فرمودند: محل فرود آمدن جبرئيل جزيره‏اى بود در ميان دريائى و در آن جزيره فرشته‏اى مى‏زيست بنام فطرس‏ كه از جمله عرش محسوب مى‏شد و حق تعالى او را بر انجام كارى مبعوث نمود و چون وى در بجا آوردن آن سستى نمود بالش شكسته شد و او در آن جزيره افتاد و مدت ششصد سال خداوند را عبادت مى‏كرد تا حضرت حسين بن على عليهما السّلام متولد شدند به هر صورت فطرس‏ به‏ جبرئيل عرضه داشت: اراده كجا دارى؟ جبرئيل فرمود: خداوند متعال بر حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نعمتى عنايت فرموده و من را براى گفتن تهنيت از جانب خودش و خودم به نزد آن جناب فرستاده اكنون محضر مبارك آن حضرت مى‏روم. فطرس عرضه داشت: اى جبرئيل من را با خودت ببر شايد حضرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى من دعاء فرمايد. حضرت فرمودند: جبرئيل فطرس را با خود برد و هنگامى كه به مكان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد فطرس را بيرون گذارد و خودش محضر مبارك آن جناب مشرّف گرديد و از ناحيه خدا و خود به حضرتش تهنيت گفت و سپس حال فطرس را گزارش داد. حضرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: اى جبرئيل او را داخل كن. جبرئيل او را داخل نمود و وى حال خود را براى آن جناب بازگو نمود. پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم برايش دعاء نموده و فرمودند: بال شكسته خودت را به اين مولود بكش و به جاى خودت برگردد. حضرت فرمودند: فطرس بال شكسته‏اش را به حضرت امام حسين عليه السّلام كشيد و سالم شد و به هوا پرواز كرد و گفت: اى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم: اين حتمى است كه امّت شما عنقريب اين مولود را خواهند كشت و در مقابل حقّى كه اين مولود بر من دارد ملتزم هستم هر زائرى كه او را زيارت كند، زيارتش را به آن حضرت رسانده و هر سلام‏كننده‏اى كه به حضرتش سلام كند، سلامش را به محضرش ابلاغ نموده و هر كسى كه به جنابش تهنيت گويد آن را به حضورش عرضه نمايم اين بگفت و به آسمان پرواز كرد. ▫️متن عربی کامل الزیارات: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ الرَّزَّازُ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي خَالِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ سَعْدَانَ الْحَنَّاطُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمِيثَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع لَمَّا وُلِدَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِيلَ ع أَنْ يَهْبِطَ فِي أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَيُهَنِّئَ رَسُولَ اللَّهِ ص مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ جَبْرَئِيلَ ع قَالَ وَ كَانَ مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ ع عَلَى جَزِيرَةٍ فِي الْبَحْرِ فِيهَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ فُطْرُسُ‏ كَانَ مِنَ الْحَمَلَةِ فَبُعِثَ فِي شَيْ‏ءٍ فَأَبْطَأَ فِيهِ فَكُسِرَ جَنَاحُهُ وَ أُلْقِيَ فِي تِلْكَ الْجَزِيرَةِ يَعْبُدُ اللَّهَ فِيهَا سِتَّمِائَةِ عَامٍ حَتَّى وُلِدَ الْحُسَيْنُ ع فَقَالَ الْمَلَكُ لِجَبْرَئِيلَ ع أَيْنَ تُرِيدُ- قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْعَمَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص بِنِعْمَةٍ فَبُعِثْتُ أُهَنِّئُهُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّي فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ احْمِلْنِي مَعَكَ لَعَلَّ مُحَمَّداً ص يَدْعُو اللَّهَ لِي قَالَ فَحَمَلَهُ فَلَمَّا دَخَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ هَنَّأَهُ مِنَ اللَّهِ وَ هَنَّأَهُ مِنْهُ وَ أَخْبَرَهُ بِحَالِ فُطْرُسَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ أَدْخِلْهُ فَلَمَّا أَدْخَلَهُ أَخْبَرَ فُطْرُسُ‏ النَّبِيَّ ص بِحَالِهِ فَدَعَا لَهُ النَّبِيُّ ص وَ قَالَ لَهُ تَمَسَّحْ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَ عُدْ إِلَى مَكَانِكَ قَالَ فَتَمَسَّحَ فُطْرُسُ‏ بِالْحُسَيْنِ ع وَ ارْتَفَعَ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَا إِنَّ أُمَّتَكَ سَتَقْتُلُهُ- وَ لَهُ عَلَيَّ مُكَافَاةُ أَنْ لَا يَزُورَهُ زَائِرٌ إِلَّا بَلَّغْتُهُ عَنْهُ وَ لَا يُسَلِّمَ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا بَلَّغْتُهُ سَلَامَهُ وَ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهِ مُصَلٍّ إِلَّا بَلَّغْتُهُ عَلَيْهِ صَلَاتَهُ قَالَ ثُمَّ ارْتَفَعَ. کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰اضافه نقل روایت اثبات الوصیه و بشارة المصطفی درباره فطرس 🔸 اضافه نقل اثبات الوصیه : «پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله بفطرس توجهى كرد و او را دستور داد كه پروبال خود را ببدن امام حسين عليه السّلام بسايد! همين‏كه فطرس پروبال خود را به بدن امام حسين سائيد خداى رؤف او را بحالت اوّليه خود برگردانيد. وقتى كه فطرس حركت كرد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود: خدا شفاعت مرا درباره تو قبول كرد، تو دائما بزمين كربلا موكل باش و تا روز قيامت هر كسى كه بزيارت قبر حسين عليه السّلام مى‏آيد بمن خبر بده. راوى گويد: آن ملك است كه بآزادشده حسين عليه السّلام ناميده شده‏ است.» 🔸اضافه نقل بشارة المصطفی: «فطرس ملک موکل و گماشته به قبر امام حسین علیه السلام) است پس هر که بر حسین علیه السلام ترحم کند یا ولایت پدرش امیرالمومنین را بپذیرد یا با شمشیر و زبان او را یاری کند این فرشته به نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می رود و عرضه می دارد ای نفس زکیه و پاک! فلانی در فلان سرزمین ولایت حسین و پدرش علیهماالسلام را دارد و او را با زبان و قلب و شمشیر یاری می کند پس فرشته ای که موکل و گماشته بر صلوات بر پیامبر است به فطرس می گوید: از طرف پیامبر به او این پیام را بده که اگر در این حال از دنیا بروی در بهشت رفیق و همراه پیامبر خواهی بود.» در اثبات الهداة آمده است که این روایت را اکثر محدثین در کتب خویش آورده اند. 🔸متن عربی اثبات الوصیة: در اثبات الوصیه این روایت با این اضافه نقل شده است: «فمسح فطرس جناحه على الحسين عليه السّلام فردّه الله الى حالته الاولى. فلما نهض قال له النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: فان اللّه قد شفعني فيك، فالزم أرض كربلاء، فأخبرني بكلّ من يأتي الحسين زائرا الى يوم القيامة. قال: فذلك الملك يسمّى عتيق الحسين عليه السّلام.» (اثبات الوصیه ص164) متن بشارة المصطفی: در بشارة المصطفی اضافه نقل به این صورت آمده است: «فَذَلِكَ الْمَلَكُ مُوَكَّلٌ‏ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَإِذَا تَرَحَّمَ عَبْدٌ عَلَى الْحُسَيْنِ أَوْ تَوَلَّى أَبَاهُ أَوْ نَصَرَهُ بِسَيْفٍ وَ لِسَانِهِ انْطَلَقَ ذَلِكَ الْمَلَكُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَيَقُولُ أَيُّهَا النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ بِبِلَادِ كَذَا وَ كَذَا يَتَوَلَّى الْحُسَيْنَ وَ يَتَوَلَّى أَبَاهُ وَ نَصَرَهُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ سَيْفِهِ قَالَ فَيُجِيبُهُ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِالصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ أَنْ بَلِّغْهُ عَنْ مُحَمَّدٍ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنْ مِتَّ عَلَى هَذَا فَأَنْتَ رَفِيقُهُ فِي الْجَنَّة.» (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ؛ ج‏2 ؛ ص219) (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏4 ؛ ص45أقول: قد روى حديث فطرس‏ أكثر المحدثين في كتبهم.) کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰کلام آیت الله سعادت پرور درباره ماجرای فطرس در کتاب نور هدایت نوشته آیت الله سعادت پرور آمده است: «اشاره به جريان فطرسِ‏ ملك و ضروت توسل به سيدالشهداء- عليه‏السّلام- درباره‏ى جمله اخير: «وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ ...»، گمان مى‏شود ذكر اين بخش براى توجّه دادن خوانندگان دعاست تا خواسته‏ها و حوايج خويش را از طريق توسّل به سيّدالشهداء و مزارش تقاضا نمايند. امّا اين كه موضوع فطرس چه بوده؟ قطعاً نمى‏توان گفت خطايى از وى صادر شده و يا چيزى را در مقامى كه قرار داشته فراموش نموده و مورد طرد الهى واقع شده، آن حضرت- عليه‏السّلام- را شفيع براى خود نزد خداوند قرار دهد؛ زيرا درباره‏ى ملايكه در قرآن شريف مى‏خوانيم: - لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‏ از آن چه خدا به آنان دستور داده، سرپيچى نمى‏كنند و آن چه را كه مأمورند، انجام مى‏دهند. - وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ* وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ* وَ إِنَّا لَنَحْنُ‏ الْمُسَبِّحُونَ‏ و هيچ يك از ما [فرشتگان‏] نيست؛ مگر [اين كه‏] براى او [مقام و] مرتبه‏اى معيّن است و در حقيقت ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بسته‏ايم و ماييم كه خود تسبيح گويانيم. شايد بيان دعا به عظمت حسين بن على- عليهماالسّلام- نظر داشته باشد كه فطرس ملك بايد افتخار گهواره جنبانى او را داشته باشد و امام- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- بخواهد با اين بيان بفرمايد: شما اى شيعه حسين- عليه‏السّلام-! اگر درك حضور ديدار او را همچون فطرس نداشتيد، به مزار او برويد، اميد آن كه در زمان پسرش مهدى- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- پس از رجعت او، زيارتش نصيبتان گردد. از اين رو فرموده شده: «وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ»، واللَّه واوليائه يعلم حقيقة المعنى.» 🔴کتاب نورهدایت نوشته آیت الله سعادت پرور را می توانید از همراه نور تهیه کنید: نور هدايت http://hamrahnoor.ir/book/14941 🔹اگر می خواهید به عنوان یک «سخنران» و حتی یک «ذاکر فاضل و اهل مطالعه» کلمات اهل بیت در ادعیه را درست به مخاطب عرضه کنید می توانید با مطالعه دقیق این کتاب نگاهی بهتر به مجموعه ادعیه پیدا کنید. البته مولف عالم و اهل معنی این کتاب تمام کلمات را شرح نفرموده اند اما سر رشته های خوبی در فهم کلمات به دست خواننده داده می شود رزقنا الله و ایاکم! کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روایت حکیمه خاتون عمه امام عسگری علیه السلام از حضور در هنگام ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🟢 سخن گفتن و شهادتین و صلوات فرستادن امام زمان در هنگام‌ تولد 🟢قرائت آیه «و نرید أن نمن ...» توسط امام زمان در روز هفتم ولادت "کمال الدین: حکیمه خاتون، دختر امام محمد تقی علیه السلام می‌گوید: «امام حسن عسکری علیه السّلام مرا خواست و فرمود: «ای عمه! امشب نیمه شعبان است، نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده، کسی را به وجود می‌آورد که حجت او در روی زمین خواهد بود. » عرض کردم: «مادر این نوزاد مبارک کیست؟ » فرمود: «نرجس. » گفتم: «فدایت گردم! به خدا قسم اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست.» فرمود: «همین است که می‌گویم.» وقتی به خانه آن حضرت در آمدم، سلام کرده نشستم. نرجس خاتون آمد، کفش از پایم درآورد و به من گفت: «ای بانوی من! روزت را چگونه شب کردی؟ » گفتم: «بانوی من و خاندان ما تویی! » گفت: «نه! من کجا و این مقام بزرگ کجا؟ » گفتم: «دختر جان! امشب خداوند پسری به تو موهبت می‌کند که سرور دو جهان خواهد بود. » چون این سخن را شنید، با کمال حجب و حیا نشست. سپس وقتی نماز شام را گذاردم، افطار کردم و خوابیدم. سحرگاه برای ادای نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم که نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست! پس از تعقیب نماز دوباره به پهلو خوابیدم، اما چند لحظه بعد با اضطراب بیدار شدم و دیدم که نرجس خوابیده است. سپس نرجس بلند شد، نماز خواند و دوباره خوابید. اندک اندک داشتم درباره وعده امام تردید می‌کردم که ناگهان حضرت از جایی که تشریف داشتند، با صدای بلند مرا صدا زده و فرمود: «ای عمه! عجله مکن که وقت نزدیک است! » چون صدای امام را شنیدم شروع به خواندن سوره «الم سجده» و «یس» کردم. در همین موقع نرجس با حال مضطرب از خواب برخاست. من به وی نزدیک شدم و گفتم: «نام خدا بر تو مستولی باد! » سپس از او پرسیدم: «آیا چیزی احساس می‌کنی؟ » گفت: «آری ای عمه! » گفتم: «ناراحت مباش و دل قوی بدار. این همان مژده ای است که به تو دادم. » سپس سستی خواب مرا فرا گرفت و او در همین حین فرزندش را به دنیا آورد. اندکی بعد وقتی احساس کردم که کودک متولد شده، برخاستم. هنگامی که لباس را از روی او برداشتم، دیدم که با اعضای هفتگانه، روی زمین خدا را سجده می‌کند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم و دیدم که بر عکس نوزادان دیگر، از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است! در این هنگام امام حسن عسکری علیه السّلام صدا زد: «عمه جان! فرزندم را نزد من بیاور! » چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم، امام دستش را زیر ران‌ها و پشت بچه قرار داد، پاهای او را به سینه مبارک چسباند، زبانش را در دهان او گردانید، دستش را بر چشم و گوش و بندهای او کشید و فرمود: «فرزندم! با من حرف بزن! » آن مولود مسعود زبان گشود و گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللَّهِ. » آنگاه بر امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السّلام درود فرستاد تا اینکه بعد از بردن نام پدرش، متوقف و سپس ساکت شد. امام فرمود: «عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بر گردان. » چون او را نزد مادرش بردم، به او سلام کرد و مادر نیز جواب سلامش را داد. سپس او را پیش امام حسن عسکری علیه السّلام برگرداندم. حضرت فرمود: «ای عمه! روز هفتم ولادتش نیز نزد ما بیا. » صبح روز نیمه شعبان که به خدمت امام رسیدم، سلام کردم و روپوش از روی کودک برداشتم تا او را نوازشی کنم، ولی بچه را ندیدم! عرض کردم: «فدایت گردم! بچه چه شد؟ » فرمود: «عمه جان! او را به کسی سپردم که مادر موسی علیه السّلام فرزند خود را به او سپرد!. » چون روز هفتم به حضور امام شرفیاب شدم، فرمود: «عمه جان! فرزندم را بیاور. » او را در قنداقه پیچیده و نزد حضرت بردم. امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش کرد و زبان مبارکش را آنچنان در دهان او نهاد که گویی شیر یا عسل به او می‌خوراند. سپس فرمود: «ای فرزند، با من سخن بگو! » گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ. » آنگاه بر پیغمبر خاتم صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السّلام و یک یک ائمه تا پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ »، {و اراده کردیم که منت بنهیم بر آنان که در زمین زبون گشتند و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و آنها را در زمین جای دهیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنان نشان دهیم آنچه را که آنها از آن می‌ترسیدند}. کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahaya
🔸متن عربی روایت ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ک، [إکمال الدین] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ عَنْ مُوسَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَتْنِی حَکِیمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام قَالَتْ: بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فَقَالَ یَا عَمَّةِ اجْعَلِی إِفْطَارَکِ اللَّیْلَةَ عِنْدَنَا فَإِنَّهَا لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیُظْهِرُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ الْحُجَّةَ وَ هُوَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أُمُّهُ قَالَ لِی نَرْجِسُ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ مَا بِهَا أَثَرٌ فَقَالَ هُوَ مَا أَقُولُ لَکِ قَالَتْ فَجِئْتُ فَلَمَّا سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ جَاءَتْ تَنْزِعُ خُفِّی وَ قَالَتْ لِی یَا سَیِّدَتِی کَیْفَ أَمْسَیْتِ فَقُلْتُ بَلْ أَنْتِ سَیِّدَتِی وَ سَیِّدَةُ أَهْلِی قَالَتْ فَأَنْکَرَتْ قَوْلِی وَ قَالَتْ مَا هَذَا یَا عَمَّةِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهَا یَا بُنَیَّةِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَهَبُ لَکِ فِی لَیْلَتِکِ هَذِهِ غُلَاماً سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَتْ فَجَلَسَتْ وَ اسْتَحْیَتْ فَلَمَّا أَنْ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَفْطَرْتُ وَ أَخَذْتُ مَضْجَعِی فَرَقَدْتُ فَلَمَّا أَنْ کَانَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ قُمْتُ إِلَی الصَّلَاةِ فَفَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی وَ هِیَ نَائِمَةٌ لَیْسَ بِهَا حَادِثٌ ثُمَّ جَلَسْتُ مُعَقِّبَةً ثُمَّ اضْطَجَعْتُ ثُمَّ انْتَبَهْتُ فَزِعَةً وَ هِیَ رَاقِدَةٌ ثُمَّ قَامَتْ فَصَلَّتْ قَالَتْ حَکِیمَةُ فَدَخَلَتْنِی الشُّکُوکُ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مِنَ الْمَجْلِسِ فَقَالَ لَا تَعْجَلِی یَا عَمَّةِ فَإِنَّ الْأَمْرَ قَدْ قَرُبَ قَالَتْ فَقَرَأْتُ الم السَّجْدَةَ وَ یس فَبَیْنَمَا أَنَا کَذَلِکَ إِذَا انْتَبَهَتْ فَزِعَةً فَوَثَبْتُ إِلَیْهَا فَقُلْتُ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْکِ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا تُحِسِّینَ شَیْئاً قَالَتْ نَعَمْ یَا عَمَّةِ فَقُلْتُ لَهَا اجْمَعِی نَفْسَکِ وَ اجْمَعِی قَلْبَکِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَکِ قَالَتْ حَکِیمَةُ ثُمَّ أَخَذَتْنِی فَتْرَةٌ وَ أَخَذَتْهَا فِطْرَةٌ [۱] فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَیِّدِی علیه السلام فَکَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ علیه السلام سَاجِداً یَتَلَقَّی الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَضَمَمْتُهُ إِلَیَّ فَإِذَا أَنَا بِهِ نَظِیفٌ مُنَظَّفٌ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی یَا عَمَّةِ فَجِئْتُ بِهِ إِلَیْهِ فَوَضَعَ یَدَیْهِ تَحْتَ أَلْیَتَیْهِ وَ ظَهْرِهِ وَ وَضَعَ قَدَمَیْهِ عَلَی صَدْرِهِ ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ وَ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَی عَیْنَیْهِ وَ سَمْعِهِ وَ مَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ صَلَّی عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ إِلَی أَنْ وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ ثُمَّ أَحْجَمَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام یَا عَمَّةِ اذْهَبِی بِهِ إِلَی أُمِّهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهَا وَ ائْتِینِی بِهِ فَذَهَبْتُ بِهِ فَسَلَّمَ عَلَیْهَا وَ رَدَدْتُهُ وَ وَضَعْتُهُ فِی الْمَجْلِسِ ثُمَّ قَالَ یَا عَمَّةِ إِذَا کَانَ یَوْمُ السَّابِعِ فَأْتِینَا قَالَتْ حَکِیمَةُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَکَشَفْتُ السِّتْرَ لِأَفْتَقِدَ سَیِّدِی علیه السلام فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا فُعِلَ سَیِّدِی فَقَالَ یَا عَمَّةِ اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِی اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَی علیه السلام قَالَتْ حَکِیمَةُ فَلَمَّا کَانَ فِی الْیَوْمِ السَّابِعِ جِئْتُ وَ سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی فَجِئْتُ بِسَیِّدِی فِی الْخِرْقَةِ فَفَعَلَ بِهِ کَفَعْلَتِهِ الْأُولَی ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ کَأَنَّهُ یُغَذِّیهِ لَبَناً أَوْ عَسَلًا ادامه در صفحه بعد👇 کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahaya
ادامه روایت بالا ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ علیه السلام أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ ثَنَّی بِالصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ حَتَّی وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ علیه السلام ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ ---------- [۱]: ۱. المراد بالفترة سکون المفاصل و هدوؤها قبل غلبة النوم و المراد بالفطرة انشقاق البطن بالمولود و طلوعه منه.
🔰نگاهی به قدیمی ترین اشعار فارسی درباره مهدویت و ظهور منجی عالم شاعران پارسی از دیرباز به نعت و منقبت امامان معصوم می پرداخته اند. در این میان برخی از اشعار ایشان درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به جای مانده است که به برخی از آنها اشاره می شود: 🔸از قدیمی ترین اشعار به زبان فارسی شعر اسدی طوسی (م ۴۶۵) در «گرشاسب نامه» است. گفته اند وی پس از فردوسی بزرگترین حماسه سرای ملی ادب فارسی است. فرازی از شعر او چنین است: ازین پس پیمبر نباشد دگر به آخر زمان مهدی آید به در بگیرد خط و نامهٔ کردگار کند راز پیغمبران آشکار ز کوچک جهان راز دین بزرگ گشاید خورد آب با میش گرگ بدارد جهان بر یکی دین پاک برآرد ز دجال و خیلش هلاک همان آب گویند کآید پدید دَرِ توبه را گم بباشد کلید رسد ز آسمان هر پیمبر فراز شوند از پس مهدی اندر نماز سوی خاور آید پدید آفتاب هم آتش کند جوش طوفان چو آب از آن پس شگفت دگرگونه گون بس افتد جهاندار داند که چون تو آنچ از پیمبر رسیدت به گوش به فرمان بجای آر آنرا بکوش 🔸شعر قوامی رازی ( م قرن ششم) ز بعد علی یازده سیدند به میدان دین در؛ ز عصمت سوار همه پاک و معصوم و نص از خدای پیمبر وقار و فرشته شعار ز جد و پدر یافته علم دین نه از روزگار و نه ز آموزگار یکی مانده زیشان نهان در جهان جهانی ازو مانده در انتظار اگر گوئیم غیبت آن امام چرا مصلحت دید جبار بار جهانی پر از لشکر ظلم و جور ستمکار و ناپاک و بی زینهار شب و روز در غارت یکدگر نهاده دو دیده نهان و جهار گرابلیس بدفعل ظاهر شود بود سیدالقوم این روزگار نه نیکو بود یوسف خوبروی به چنگال گرگان زنهار خوار به دین وقت مهدی نیاید برون به شب شمس کی تابد از کوهسار چو آید به سر مدت مصلحت نشنید ز باران رحمت غبار برون آید از کنج عیار دین جهان را ز عدلش بگردد عیار ز کعبه ندا در دهد جبرئیل که باطل نهان گشت و حق آشکار 🔸شعر عطار نیشابوری (م ۶۲۷) صد هزاران اولیاء رو برزمین از خدا خواهند مهدی را یقین یا الهی مهدیی از غیب آر تا جهان عدل گردد آشکار مهدی و هادی و تاج انبیاء بهترین خلق و برج اولیا ای ولای تو معین آمده بر دل و بر جان روشن آمده ای تو ختم اولیا اندر جهان در همه جانها نهان چون جان جان ای تو هم پیدا و پنهان آمده بنده عطّارت ثنا خوان آمده 🔸شعر نجم الدین محمود شبستری (م ۷۲۰) چو تو در معرفت چون طفل مهدی چه دانی قدر علم و فضل مهدی به علم عیسوی کن چشم روشن که تا باشد که بتوانیش دیدن که گر در جهل خود دایم نشینی چو مهدی پیشت آید هم نبینی نبی را گرچه قومٌ ینظرون بود خطاب از جهلشان لایبصرون بود کسی کو چشم معنی و بیان دید یقین او روی پیغمبر عیان دید چو عمر از جهل پایان کرده باشی ز جهل از عهد مهدی مرده باشی برو از علم مهدی نسبتی گیر جوانمردی کن و بشنو ازین پیر که تا مهدی تو را مکشوف گردد چو در آخرزمان معروف گردد   رجوع کنید به دانشنامه شعر مهدوی ج ۱ کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahaya
💠بسم الله الرحمن الرحیم ✅ هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 🔹 اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: 🔸 ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران کن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 1⃣ زیاد دعا کن. 2⃣زیاد استغفار کن. 3⃣زیاد قرآن تلاوت کن. 4⃣از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. 5⃣هر امانتی که به گردنت هست ادا کن. 6⃣تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن! 7⃣هر گناهی که به آن مبتلا هستی؛ از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 9⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: 🔸اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز... المعظم 📚 ( عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ / بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳ ) 📌عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ [اباصلت] قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِي آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لِي يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَكْثَرُهُ وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ فَتَدَارَكْ فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ تَقْصِيرَكَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ وَ عَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا يَعْنِيكَ وَ تَرْكِ مَا لَا يَعْنِيكَ وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ لِيُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِي عُنُقِكَ إِلَّا أَدَّيْتَهَا وَ لَا فِي قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَكِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِيَتِكَ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً وَ أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُعْتِقُ فِي هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان. به نقل ازکانال استاد ایوبی کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahaya
ناهیان از منکرِ مظلوم؛ آماج ملامت‌ها! مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی اگر کسی در نهی از منکر شهید شد، به این حدّ اکتفا نکنید که در قطعۀ شهدا دفن بشوند. نه! شهدای دیگر، همان تابلوی روی مزارشان کافی است؛ اما شهید نهی از منکر، یک چهارطاقی و بقعه‌ای مخصوص خودش می‌خواهد. اگر کسی به خاطر امر معروف شهید بشود، باید یک امتیازی بر سایر شهدا داشته باشد. چرا؟ چون شهدا، همراه یک جمع می‌رفتند و حرکتشان در کنار یک جریانِ هماهنگ با آنها بود. رودخانۀ شهادت می‌رفت و اینها هم توی آن به پیش برده می‌شدند. اما شهید امر به معروف، هرچه به اطراف نگاه می‌کند، جریان خلاف او است. روزنامه را نگاه می‌کند، در و دیوار را نگاه می‌کند، این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند، می‌بیند که جریان بر خلاف اوست. حتی در خانه‌اش هم ملامتش می‌کنند. به او می‌گویند: تندرویی! به او می‌گویند: خشک‌مغزی. به او می‌گویند بی‌کلّه. به او می‌گویند: این آدم‌های معقول و مؤدب را ببین که یواش از کنار قضیه رد می‌شوند که انگار نه انگار! به امام صادق علیه‌السلام گفتند ما اگر امر به معروف کنیم، برایمان دردسر می‌شود! فرمودند: پس معلوم شد این نمازها را هم که می‌خواندید، به این خاطر بود که هیچ خطری برایتان نداشت! اگر آن هم خطر پیدا کند، نماز را هم نمی‌خوانید! یعنی: به این خاطر نمازتان را ترک نمی‌کنید که فحش در آن نیست! نمی‌زنندتان! امام صادق علیه‌السلام می‌گوید: تو امر به معروف نمی‌کنی چون مشکل دارد، چون دردسر دارد؛ اما نماز می‌خوانی چون بی‌دردسر است. از این جهت، خدا می‌گوید: نماز تو را هم قبول ندارم. تنها نماز ناهی از منکر را قبول دارم. به‌نقل از تمثیلات آیت‌الله حائری شیرازی ‎━━━━━━━━━━━━━━ ‎«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid
🔰در آخر الزمان گروهى هستند كه ... امر به معروف و نهى از منكر را واجب نمى‌دانند مگر در صورتى كه از ضررى در امان باشند، براى خودشان رخصت و بهانه مى‌جويند.** 🔴ای علمای قم!! 🔴ای مسولین فرهنگی و غیر فرهنگی!! 🔴ای فعالین رسانه ای و خصوصا شخصیت هایی که اگر کوچکترین ایرادی در کار یک متدین اعم از روحانی و مداح و قاری قرآن و ... ببینید گوش عالم را کر می کنید!! 🔸لابد مطلع هستید که یک استاد مظلوم حوزه و حافظ کل قرآن در شهر مقدس قم از طرف دو زن وقیح رکیک ترین فحش ها را شنیده و با اینکه او با حجب و حیای کامل هیچ پاسخی نداده است جری تر شده اند و عبا و عمامه از سر او انداخته اند و به او سیلی زده اند و او بدون اینکه به جایی شکایت کند عمامه را دوباره بر سر گذاشته و به خانه برگشته است. حال که از شبکه های معاند تلویزیونی و مجازی تا مردگان متحرک سیاسی و منادیان عمامه به سر اسلام آمریکایی و دشمنان قسم خورده روحانیت اصیل به میدان آمده اند و بدون کوچکترین تردیدی صرفا به استاد مظلوم توهین می کنند و جای جلاد و شهید را عوض می کنند، شما کجای این ماجرا هستید؟ فرض کنید یکی از این عربده کشی ها و فحش های رکیک یا ضرب و شتم ها کار این استاد مظلوم بود ... ! پی نوشت: ۱. درود بر آنان که از مظلوم حمایت می کنند و خواهند کرد انشاالله. ۲. کسانی که وسط بازی می کنند و برای حفظ از خطر های احتمالی هر دو طرف را محکوم می کنند بلکه استاد مظلوم را به خشونت نکرده متهم می کنند را تنها می توان به خدای متعال حواله داد که إن الله یدافع عن الذین آمنوا ... . **منبع : کافی و تهذیب: عن جابر: يَكُونُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ قَوْمٌ يُتَّبَعُ فِيهِمْ قَوْمٌ مُرَاءُونَ يَتَقَرَّءُونَ وَ يَتَنَسَّكُونَ حُدَثَاءُ سُفَهَاءُ لاَ يُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لاَ نَهْياً عَنْ مُنْكَرٍ إِلاَّ إِذَا أَمِنُوا اَلضَّرَرَ يَطْلُبُونَ لِأَنْفُسِهِمُ اَلرُّخَصَ وَ اَلْمَعَاذِيرَ. با منبع یا بدون منبع نشر دهید🌹
🔵هر شب رمضان یک فضیلت از امام علی ع 🟡امام علی ع بزرگترین محافظ محیط زیست و درختکاری های آن حضرت ♦️ بزرگترین فعال محیط زیست در تاریخ اسلام، مولا امیرمؤمنان علی ع بوده است. بر اساس برخی از نقل‌های تاریخی امیرمؤمنان امام علی (ع). 100 هزار هسته خرما را کاشت در حالی که خودش حتی یک خرما از نخل‌های آن را تناول نکرد. و همگی آن را برای فقرا و مستمندان و یتیمان وقف فرمود 🔹بر اساس نقلی دیگر، امیرمؤمنان امام علی (ع) در اطراف مدینه چاه‌ها، قنات‌ها، چشمه‌سارها و باغ‌های فراوان و متعدد را احیا، احداث و وقف کرد که بعضی از این چاه ها به نام « بئر علی » هم اکنون هم باقی است ▪️متاسفانه این فضلیت مولا علی ع کمتر مطرح و گفته میشود آن سرور بزرگوار در زمان خود از این جهت که به محیط زیست عنایت داشته در ممتازی ایستاده اند ▪️با صلوات بمحضر مبارکش نشر دهید
➖ امیرالمومنین "ع" و کاشت درخت 🛑 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ "ع "قَالَ: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ "ع"کَانَ یَخْرُجُ وَ مَعَهُ أَحْمَالُ النَّوَی فَیُقَالُ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا هَذَا مَعَکَ فَیَقُولُ نَخْلٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَیَغْرِسُهُ فَمَا یُغَادَرُ مِنْهُ وَاحِدَةٌ. 🔹از امام صادق" ع " فرمود : امیرالمؤمنین ع بیرون می‌ رفت و همراهش بارهایی از هسته [خرما] بود. به او گفته می‌شد : ای ابا الحسن ! باری که همراه داری چیست؟ فرمود : اگر خدا بخواهد نخل است. آن را کاشت و هسته ای از آن فرو نماند. ▪️الکافی ج ۵ ص ۷۴
از «با» همه تفسیر مثل های تو تا «سین» قرآن همه وصف تو چه «طه» و چه «طس» با «سین» تو «هفت سین» ما تامین شد! یا «صاد» و یا «قاف» و یا «صادق» و «یا سین» در پرتو رمضان «علی» سال نو شما «محمدی» باد! کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahaya
گوشه ی از فضائل و مصائب حضرت خدیجه.pdf
383.7K
🔰گوشه ای از فضائل و مصائب حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) در این نوشته عناوین ذیل را بیابید: 🔸خدیجه از برترین زنان بهشتی 🔸شرایط مالی خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر 🔸فرمان دوری از خدیجه قبل از ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔸کناره گیری زنان قریش از خدیجه و تنهایی ایشان در هنگام سختی های بارداری کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
24. قصه خواستگاری و ازدواج خدیجه و پیامبر.pdf
233.5K
✍️قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و حضرت خدیجه در این روایت بسیار طولانی که در کتاب بحارالانوار نقل شده است ماجرای ازدواج این دو نور مقدس به تفصیل بیان شده است که به جهت رعایت اختصار قسمت هایی از آن جدا و ترجمه شد و در پاورقی بخش هایی از متن عربی نیز وارد شد. امید که با مطالعه این داستان نورانی اشک شوق از چشمان محبان حضرت خدیجه و پیامبر جاری شود. برای مشاهده متن مذکور می توانید به این آدرس و پیام های بعد نیز مراجعه کنید: داستان ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر اعظم (صلوات الله علیهما) کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub قصه خواستگاری و ازدواج حضرت و اعظم (صلوات الله علیهما) صفحه 1 از 5 علامه مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار روایتی را درباره ماجرای خواستگاری و ازدواج خدیجه کبری با پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نقل می فرمایند. در متن پیش رو فرازهایی از این روایت طولانی همراه با ترجمه آن آورده شده است. پس از بازگشت از سفر تجاری پیامبر با اموال خدیجه با سود سرشاری که از این سفر برگردانده بودند و در جریان استقبال شترهای فراوانی به پای پیامبر به امر خدیجه قربانی شد که ماجرایی مفصل دارد و خدیجه این سود سرشار بدون نقص را به پدر نیز نشان داد و غلام خود میسره و همسر و فرزندانش را در راه خدا آزاد کرد. در این هنگام خدیجه به پیامبر عرضه داشت: «ای آقای من! بیش از آنچه قرارداشتیم برای تو نزد من حق بشارت [سود فراوان] است اکنون چه حاجتی داری تا انجام دهم؟ حضرت فرمود: قدری استراحت می کنم سپس به نزد تو بر می گردم [تا خواسته ام را بیان کنم]» پیامبر به نزد ابوطالب برگشت و ماجرا را بیان کرد ابوطالب عرضه داشت می خواهم با این اموال تو را به ازدواج در بیاورم و بعد از آن از مرگ باکی ندارم. پیامبر فردا به نزد خدیجه برگشت خدیجه عرضه داشت:« با این اموال چه خواهی کرد؟»حضرت فرمود: « عموی من قصد دارد دختری از قومم را به از دواج من دربیاورد.» خدیجه تبسم کرد و عرضه داشت:« ای آقای من! آیا خوشنود می شوی زنی را که در قلب من نیکو است برای تو خواستگاری کنم؟» « فتبسمت خديجة و قالت يا سيدي أ ما ترضى‏ أني أخطب لك امرأة تحسن بقلبي‏» پیغمبر فرمود: آری. خدیجه عرضه داشت: «همسری برای تو می شناسم که از اهل مکه است و از بستگان تو است و بیش از همه مال دارد و از همه زیباتر است و از همه با کمال تر و پاک تر و گشاده دست تر است پاک و مصون است و تو را در امورت یاری می کند و به اندازه توان تو در زندگی قانع است ولی از غیر تو به زیاد هم راضی نیست و ...» پیغمبر فرمود او را نام ببر. عرضه داشت: آن زن کنیز تو خدیجه است. «هي مملوكتك خديجة» پیامبر شرمگین شد به طوری که پیشانی مطهرش عرق کرد و از سخن خودداری کرد.‏ سپس فرمود: «ای دختر عمو تو زنی ثروتمند هستی و من آنچنان فقیر هستم که جز آنچه اکنون با این سفر به من می بخشی از خود چیزی ندارم و زنی مانند تو به مردی مانند من رو نمی کند و من زنی می خواهم که احوال و اموال او مانند من باشد در حالی که تو ملکه ای هستی که جز ملوک برای تو مناسب نیستند. » ادامه در صفحه بعد کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری و ازدواج خدیجه و پیامبر صفحه 2 از 5 اینجا بود که خدیجه عرضه داشت: « ای محمد قسم به خدا! اگر تو اموال کمی داری من ثروت زیادی دارم و آنکه خود را به تو می بخشد چگونه از مال خود برای تو نگذرد من و دارایی ها و کنیزان و تمام املاک من در اختیار تو و تحت فرمان تو هستیم ... » و سپس گریست . پیامبر بعد از اصرار شدید خدیجه نزد عموها برگشت و از آنها درخواست کرد که خدیجه را برای ایشان از پدرش خواستگاری کنند. همه از این کلام تعجب کردند ابوطالب این حامی همیشگی و دلسوز محمد (صلی الله علیه و آله) فرمود: «پادشاهان عرب ، روسای قریش ، سروران بنی هاشم ، پادشاهان یمن و بزرگان طائف از خدیجه خواستگاری کرده اند و اموال فرائان برای او بخشیده اند اما او به هیچکدام رغبتی نشان نداده است و تو ای پس برادرم! فقیر هستی و نه مالی داری و تجارتی، خدیجه زنی بذله گو است خود را با مزاح او به دردسر نیانداز ...» ابو لهب نیز که جز ثروت چیزی برایش ارزش نداشت گفت :«پسر برادرم ما را سر زبان عرب نیانداز! تو شایسته خدیجه نیستی!» عباس به شدت با او برخورد کرد و گفت:«تو مردی بی ارزش و بد رفتاری هستی! درباره پسر برادرم چه می خواهند بگویند؟! او از همه زیباتر و با کمال تر است. چگونه ممکن است خدیجه در برابر او تکبر کند؟ به خاطر مالش؟ [اگر چنین است] قسم به پروردگار کعبه اگر خدیجه از او مالی طلب کند بر اسب خویش سوار خواهم شد و در بیابان ها می گردم و بر پادشاهان وارد می شوم تا مالی را که خدیجه بخواهد جمع کنم.» اینجا بود که صفیه عمه پیامبر نزد خدیجه رفت تا انگیزه محکم خدیجه را ببیند خدیجه نیز واقعیت را به صفیه گفت و عرضه داشت :«من می دانم که موید از جانب پرودگار آسمان مورد تایید و یاری است)» «إني قد علمت أنه مؤيد من رب السماء» صفیه تبسمی کرد و فرمود:«به خدا تو در محبت به محبوبت معذوری! قسم به خدا که چشمم مانند نور پیشانی او را مشاهده نکرده است.» «و الله إنك لمعذورة فيمن أحببت و الله ما شاهدت عيني مثل نور جبينه‏» صفیه برخواست که برود خدیجه مهلت خواست سپس یک لباس زیبا برای صفیه آورد او را در آغوش گرفت و فرمود:«ای صفیه! تو را قسم به خدا می دهم که مرا در رسیدن به محمد یاری رسانی!» «يا صفية بالله عليك إلا ما أَعَنتِيني على وصال محمد» همه از خبر صفیه خوشحال شدند غیر از ابو لهب که حسادت کرد. عموهای پیامبر برای خواستگاری رفتند اما خویلد قبول نکرد و عموها با ناراحتی برگشتند. ادامه در صفحه بعد کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری خدیجه و پیامبر صفحه 3 از 5 خدیجه از این خبر بسیار ناراحت شد و با عمویش ورقه دیدار کرد و بعد ازاین که ورقه حیای خدیجه از درخواست خود را دید فهمید که او راضی به ازدواج با پیامبر است عرض کرد:«خیلی ها می خواستند با تو ازدواج کنند مانند فلانی و ... ولی تو هیچکدام را قبول نکردی» خدیجه گفت:« عموجان عیوب آنها را برای من بشمار.» ورقه عیوب آنها را شمرد. خدیجه گفت:« لَعَنَ الله من ذَکَرت اکنون عیوب محمد را به من بگو.» ورقه شروع به تعریف از پیامبر کرد از جمله گفت :«نسب او ریشه دار و خوی او زیبا و فضل او همه گیر و بخشندگی او بزرگ است. قسم به خدا که دروغ نگفتم» خدیجه گفت: عموجان خوبی او را گفتی حالا بدی او را بگو. ورقه دوباره زبان به تعریف پیامبر گشود، فرازی از آن سخنان چنین است:«ای خدیجه صورت او چنان ماه و پیشانی او درخشنده و سخن او گواراتر از مشک و شیرین تر از شکر است و هنگامی که قدم می زند مانند ماه شب چارده و بارانی است که از آسمان می آید» «يا خديجة وجهه أقمر و جبينه أزهر و طرفه أحور و لفظه أعذب‏ من المسك الأذفر و أحلى من السكر و إذا مشى كأنه البدر إذا بدر و الوبل إذا أمطر » چند بار سخنانی چنین بین این و رد و بدل شد. ورقه گفت: اگر من پیامبر را امشب به ازدواج تو در بیاورم به من چه چیزی عطا می کنی؟ فرمود:«ای عمو! آیا من چیزی جدا از تو دارم؟ یا اموال من از تو مخفی است؟ این ذخائر من در برابر تو است و منزل من از آن تو!» «يا عم و هل لي شي‏ء دونك أم يخفى عليك و هذه ذخائري بين يديك و منزلي لك» ‏ ورقة که با مقامات معنوی پیامبر آشنا بود گفت:« ای خدیجه من از تو چیزی از مال بی ارزش دنیا نمی خواهم بلکه فقط شفاعت نزد محمد در روز قیامت را خواستارم!» «يا خديجة لست أريد شيئا من حطام الدنيا و إنما أريد أن تشفعي لي عند محمد ص يوم القيامة.» ورقه با خویلد سخن گفت. خویلد گفت:«برادرم! من درباره محمد حرفی ندارم اما از دو چیز می ترسم یکی اینکه عرب با من بد سخن بگوید زیرا من بزرگان و سروران آنان را رد کردم اکنون چگونه او را به ازدواج مردی فقیر درآورم؟ دوم اینکه نگرانم خدیجه او را نمی خواهد.» پس از سخنان ورقه، خویلد ورقه را به وکالت خود برگزید ورقه به جمع قریش در کنار کعبه وارد شد و پرسید: ای جماعت! خدیجه را چگونه میشناسید؟ کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری خدیجه و پیامبر صفحه 4 از 5 همه گفتند:«به به! تو کسی را یادآوری کردی که دارای شرافتی کامل و نسبی بلند و فکری پاک است! زنی که در عرب و عجم همتایی ندارد!» «بخ بخ لقد ذكرت و الله الشرف الأوفى و النسب الأعلى و الرأي الأزكى و من لا يوجد لها نظير في نساء العرب و العجم» ورقه گفت: «آیا می پسندید که او بدون شوهر باشد؟» گفتند: « این امری لازم نیست بلکه او خواستگاران زیادی داشته و نپذیرفته است‏.» ورقه گفت:«ای سروران عرب! برادرم مرا وکیل خدیجه قرار داده است و او نیز به من فرمان داده است که او را به ازدواج در آورم با کسی از سادات بنی هاشم که او می پسندد و به من معرفی کرده است. می خواهم فردا همه در خانه خدیجه گرد هم آیید تا فردا وکالت او را به من از خودش بشنوید.» همچنین حضرت خدیجه به ورقه فرمود تمام اموال را به نزد محمد ببر و بگو تمام این اموال هدیه من به تواست و هر چه خواستی با آن انجام بده. و به محمد بگو همه را به تو بخشیدم: «إن مالي و عبيدي و جميع ما أملك و ما هو تحت يدي فقد وهبته لمحمد ص إجلالا و إعظاما له» سپس ورقه بین زمزم و مقام ایستاد و با بلندترین صدا فریاد بر آورد: «ای معشر عرب خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و مال و بندگان و خدمتکاران و جمیع آنچه در دست دارد و حیوانات و مهریه و هدایا را به محمد (صلی لله علیه و آله) بخشید.» کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و خدیجه کبری صفحه 5 از 5 پاورقی ها 1) يا سيدي لك عندي حق البشارة زيادة على ما كان بيننا فهل لك الساعة من حاجة فتقضى قال ص حتى أستريح و أعود إليك 2) «يخطب لي بهما امرأة من قومي تقنع مني بالقليل و لا تكلفني ما لا أطيق» 3) و قد وجدت لك زوجة و هي من أهل مكة من قومك و هي أكثرهن مالا و أحسنهن جمالا و أعظمهن كمالا و أعفهن فرجا و أبسطهن يدا طاهرة مصونة تساعدك على الأمور و تقنع منك بالميسور و لا ترضى من غيرك بالكثير و هي قريبة منك في النسب‏ يحسدك عليه جميع الملوك و العرب 4) فأطرق منها خجلا حتى عرق جبينه و أمسك عن الكلام بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏16، ص: 54. 5) يا ابنة العم أنت امرأة ذات مال و أنا فقير لا أملك إلا ما تجودين به علي و ليس مثلك من يرغب في مثلي‏ و أنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي و مالها كمالي‏ و أنت ملكة لا يصلح لك إلا الملوك. 6) و الله يا محمد إن كان مالك قليلا فمالي كثير و من يسمح‏ لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله و أنا و مالي و جواري‏ و جميع ما أملك بين يديك و في حكمك لا أمنعك منه شيئا و حق الكعبة و الصفا ما كان ظني أن تبعدني عنك ثم ذرفت‏ عبرتها. 7) «خطبها ملوك العرب و رؤساؤهم و صناديد قريش و سادات بني هاشم و ملوك اليمن و أكابر الطائف و بذلوا لها الأموال فلم ترغب في أحد منهم و رأت أنها أكبر منهم و أنت يا ابن أخي فقير لا مال لك و لا تجارة و خديجة امرأة مزاحة عليك فلا تعلل نفسك بمزاحها و لا تسمع قريشا هذا الأمر» 8) «يا ابن أخي لا تجعلنا في أفواه العرب و أنت لا تصلح لخديجة» 9) «و الله إنك لرذل الرجال ردي الأفعال و ما عسى أن يقولوا في ابن أخي و الله إنه أكثر منهم جمالا و أزيد كمالا و بما ذا تتكبر عليه خديجة لمالها أم لزيادة كمالها و جمالها فأقسم برب الكعبة لأن طلبت عليه مالا لأركبن جوادي و أطوف في الفلوات ولأدخلن‏ على الملوك حتى أجمع له ماتطلب عليه‏ خديجة» 10) « أصله أصيل و فرعه طويل‏ و طرفه كحيل و خلقه جميل و فضله عميم و جوده عظيم و الله يا خديجة ما كذبت فيما قلت» 11) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص61 12) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص64 13) همان. « يا سادات العرب ألا و إن هذا أخي قد وكلني في أمرها و هي قد أمرتني أن أزوجها و أعلمتني أن لها رغبة في سيد من سادات قريش و سألتها أن تسميه لي فأبت و أحب أن تسمعوا الوكالة منه و أن تحضروا كلكم جميعا غداة غد في منزلها فما تسعكم غير دارها و كان لها دار واسعة تسع أهل مكة 14) ثم إن خديجة قالت لعمها ورقة خذ هذه الأموال و سر بها إلى محمد ص و قل له إن هذه جميعها هدية له و هي ملكه يتصرف فيها كيف شاء و قل له: ... . 15) فوقف ورقة بين زمزم و المقام و نادى بأعلى صوته يا معاشر العرب إن خديجة تشهدكم على أنها قد وهبت نفسها و مالها و عبيدها و خدمها و جميع ما ملكت يمينها و المواشي و الصداق و الهدايا لمحمد ص و جميع ما بذل لها مقبول منه و هو هدية منها إليه إجلالا له و إعظاما و رغبة فيه فكونوا عليها من الشاهدين‏ بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏16 ؛ ص71 کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈ علی بن عبدالواحد نهدی در کتاب «عمل شهر رمضان» نقل کرد که اسحاق بن عمار می‌گوید: عده ای از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا روزی‌ها در شب نیمه ماه شعبان تقسیم می‌گردند؟ آن حضرت فرمودند: به خدا سوگند، خیر. این مطلب در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان واقع می‌شود؛ به این صورت که در شب نوزدهم دو گروه با هم برخورد می‌کنند، و در شب بیست و یکم تمام امور استوار از هم جدا می‌شوند، و در شب بیست و سوم هر چه را که خداوند جلّ جلاله بخواهد، به صورت سرنوشت حتمی مشخص و امضا می‌کند؛ و این شب، شب قدر است که خداوند درباره آن می‌فرماید: {بهتر از هزار ماه است. } عرض کردم: معنای این که فرمودید: دو گروه با هم برخورد می‌کنند، چیست؟ فرمودند: یعنی خداوند در آن شب، امور مختلف، اعم از تقدیم و تاخیر و اراده و سرنوشت حتمی را گرد می‌آورد. عرض کردم: معنای امضا در شب بیست و سوم چیست؟ فرمودند: در شب بیست و یکم امور از هم جدا می‌شوند و امکان بدا (و تغییر) در آن راه دارد، ولی در شب بیست و سوم امضا می‌گردد و حتمی می‌شود و امکان بدا (و تغییر) در آن راه ندارد. عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ نَاسٌ یَسْأَلُونَهُ یَقُولُونَ إِنَّ الْأَرْزَاقَ تُقْسَمُ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، فَقَالَ (علیه‌السّلام): لَا وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ إِلَّا فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ، فَإِنَّ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ وَ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ وَ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ یَمْضِی مَا أَرَادَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ذَلِکَ وَ هِیَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ قُلْتُ: مَا مَعْنَی قَوْلِهِ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ؟ قَالَ: یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهَا مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنْ تَقْدِیمِهِ وَ تَأْخِیرِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ قَضَائِهِ قُلْتُ: وَ مَا مَعْنَی یَمْضِیهِ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ؟ قَالَ: إِنَّهُ یُفْرَقُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ، وَ یَکُونُ لَهُ فِیهِ الْبَدَاءُ، فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمْضَاهُ، فَیَکُونُ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا یَبْدُو لَهُ فِیهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی. [📚 بحارالأنوار، ج۹۵، ص۱۴۴ https://lib.eshia.ir/71860/95/144 و فی الکافي، ج۴، ص۱۵۸ https://lib.eshia.ir/11005/4/158 و غیرهما من الجوامع الروائية و التفسیریة] کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈ 💠 عملی کوتاه و پُر اثر در شب قدر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است: هرکس در شب قدر دو رکعت نماز بخواند: در هر رکعت سوره فاتحه الکتاب را یک بار، و سوره «قُل هُوَ اللَّهُ أَحَد» را هفت بار، و وقتی نماز را به پایان برد، هفتاد بار استغفار کند، از جای خود بر نمی خیزد مگر این که خداوند او و پدر و مادرش را می‌آمرزد، و فرشتگانی را می‌گمارد تا سال آینده برای او اعمال نیک بنویسند، و نیز فرشتگانی را به سوی بهشت‌ها گسیل می‌دارد تا برای او درخت بکارند و قصر بسازند و جوی‌ها جاری کنند، 👌 و پیش از آن که از دنیا برود، این‌ها را می‌بیند. 🔻عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله أنّه قال: من صلّى ركعتين في ليلة القدر، يقرأ في كلّ ركعة فاتحة الكتاب مرّة، و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» سبع مرّات، فإذا فرغ يستغفر سبعين مرّة، لا يقوم‌ من مقامه حتّى يغفر اللَّه له و لأبويه، و بعث‌ اللَّه ملائكة يكتبون له الحسنات إِلى سنة أخرى، و بعث‌ اللَّه ملائكة إِلى الجنان يغرسون له الأشجار، و يبنون له القصور، و يجرون له الأنهار، و لا يخرج‌ من الدّنيا حتّى يرى ذلك كلّه‌. [📚 الإقبال بالأعمال الحسنة(ابن‌طاووس)، ج۱، ص۳۴۴ https://lib.eshia.ir/71423/1/344 و عنه فی البحار و الوسائل و المستدرک و في مفاتیح‌الجنان و ...] کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روایت گوشت مسموم و قصه براء بن معرور و مزاح با امیرالمومنین تفسیر امام عسگری به نقل از امام هادی روایتی طولانی نقل می کند که در ضمن آن می فرماید: 🔸اما سخن گفتن گوشت مسموم؛ وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله از خیبر به مدینه برگشت و خداوند پیروزی را نصیبش گرداند، زنی یهودی که در ظاهر ایمان آورده بود نزد حضرت آمد و کبابی از سردست مسموم گوسفند آورد و پیش روی حضرت گذاشت. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: این چیست؟ گفت: پدر و مادرم به فدایتان ای رسول خدا! ماجرای خروج شما به سوی خیبر مرا نگران کرد چون می‌دانستم آن‌ها مردانی تنومند و قوی هستند، این گوسفندی است که پرورده خودم است، مثل فرزندم بزرگش کرده بودم، دانستم که شما کباب را بیش از همه غذاها دوست دارید و از کباب سردست را بیشتر دوست دارید، از برای خدا نذر کردم که اگر خداوند شما را سالم نگاه داشت آن را ذبح کنم و خوراکی از کباب سردستش برای شما بیاورم، الان که خداوند شما را از دست آنان سالم نگاه داشته و بر آنان پیروزتان کرده من نذرم را خدمتتان آورده ام. با رسول خدا صلّی الله علیه و آله بَراء بن معرور و علی بن ابی طالب علیه السلام همراه بودند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: برایم نان بیاورید. آوردند. آن گاه براء بن معرور دست دراز کرد و لقمه ای از آن را دهانش گذاشت. حضرت علی علیه السلام فرمود: ای براء! بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله پیش دستی نکن. براء که مردی اعرابی بود گفت: ای علی! انگار رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل می‌پنداری! فرمود: من رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل نمی پندارم بلکه ایشان را احترام و تکریم می‌کنم، نه من و نه تو و نه هیچ یک از خلق خدا در هیچ سخن و کار و غذا و آبی نباید بر ایشان پیش دستی کنیم. گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخیل نیست. فرمود: به این خاطر نگفتیم، بلکه این را این زن آورده که یهودی است و ما از حالش بی خبریم، اگر به امر رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخوری این ضامن سلامتی تو از آن است، اما اگر بدون اجازه ایشان بخوری به خودت واگذارده می‌شوی. حضرت علی علیه السلام داشت این را می‌گفت و براء لقمه را می‌جوید که ناگاه خداوند آن سردست را به سخن درآورد و او گفت: ای رسول خدا! مرا نخور چراکه مسموم شده ام. آن گاه براء در آستانه مرگ افتاد و جان داد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آن زن را نزد من بیاورید. او را آوردند. به او فرمود: چرا این کار را کردی؟ گفت: مرا سخت تنها کردی و پدرم را و عمو و همسر و برادر و پسرم را کُشتی، من این کار را کردم و گفتم اگر او پادشاه باشد انتقامم را از او خواهم گرفت و اگر آن چنان که می‌گوید پیامبر باشد و وعده فتح مکه و یاری و پیروزی به او داده شده باشد، بازمی دارد و حفظش می‌کند و هیچ آسیبی به او نمی رسد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی ای زن! سپس فرمود: مرگ براء برایت دردسری ندارد، او را خداوند آزمود چون در حضور رسول خدا پیش دستی کرد، اگر به امر رسول خدا از آن خورده بود شرّ و سمّ آن گوشت از او دفع می‌شد. سپس فرمود: فلانی و فلانی را برایم فراخوانید. و نام گروهی از بهترین یاران خود را بُرد از جمله سلمان و مقداد و ابوذر و عمار و صُهَیب و بلال و چندی دیگر از یارانش تا به ده نفر. حضرت علی علیه السلام نیز با آن‌ها حضور داشت. فرمود: بنشینید و بر این گوشت حلقه بزنید. آن گاه دست خود را بر آن سردست مسموم گذاشت و در آن دمید و فرمود: به نام خداوند شفابخش، به نام خداوند بسنده، به نام خداوند درمانگر، به نام خداوندی که با نام او هیچ چیز و هیچ دردی چه در زمین و چه در آسمان زیانی نخواهد داشت و «هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» -. بقره / ۱۳۷ - {او شنوای داناست. } سپس فرمود: با نام خداوند بخورید. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله خورد و آنان نیز همه خوردند تا سیر شدند و رویش آب نوشیدند. سپس دستور داد تا آن زن را حبس کنند. روز بعد نزد او رفت و فرمود: مگر آن جماعت پیش چشمت آن سم را نخوردند؟ کار خدا را در دفع شرّش از پیامبر و یارانش چگونه دیدی؟ گفت: ای رسول خدا! من تا اکنون به نبوت شما شک داشتم اما اکنون یقین کردم که شما رسول خدا هستی، شهادت می‌دهم که هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست، یکتاست و هیچ شریکی ندارد و تو بنده و رسول او هستی. این چنین آن زن به نیکی اسلام آورد. ادامه در پیام بعد👇 🔴حتما ادامه پیام را ببینید🔴 کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه روایت براء: امام سجاد علیه السلام فرمود: پدرم از جدّم علیهما السلام برایم تعریف کرد که وقتی جنازه براء بن معرور را نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آوردند تا حضرت بر آن نماز بخواند، ایشان فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ عرض کردند: او به قُباء رفته تا کاری برای مسلمانی انجام دهد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله نشست و بر جنازه او نماز نخواند. عرض کردند: ای رسول خدا! چرا بر او نماز نمی خوانی؟ فرمود: خداوند عزّ و جلّ به من دستور داده تا نماز بر پیکر او را به تأخیر اندازم تا علی نزدش حاضر شود و او را به خاطر سخنانی که در حضور رسول خدا گفت حلال کند تا خداوند مرگ او از این سم را کفاره او قرار دهد. یکی از حاضران که سخنان براء را شنیده بود عرض کرد: ای رسول خدا! او با علی شوخی کرد و این سخن را جدّی نگفت که خداوند عزّ و جلّ به خاطرش او را مؤاخذه کند. حضرت فرمود: اگر جدی گفته بود که خداوند متعال همه اعمالش را باطل می‌کرد و اگر به اندازه فاصله خاک تا عرش طلا و نقره هم صدقه می‌داد باز فایده نداشت، اما او شوخی کرد و علی هم او را حلال کرد، اما رسول خدا می‌خواهد هیچ کس گمان نکند علی از او خشمگین است، بنابراین او باز در حضور شما او را حلال می‌کند و برایش آمرزش می‌طلبد تا این گونه خداوند عزّ و جلّ بر قربت و رفعت او در بهشت خود بیافزاید. چیزی نگذشت که حضرت علی علیه السلام حاضر شد و روبروی جنازه او ایستاد و فرمود: خدا رحمتت کند ای براء! تو بسیار روزه می‌گرفتی و نماز می‌خواندی و در راه رسول خدا صلّی الله علیه و آله جان دادی. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: اگر مرده ای از نماز رسول خدا بی نیاز می‌شد بی شک این رفیق شما به خاطر دعای علی بی نیاز می‌شد. سپس برخاست و بر او نماز خواند و او را به خاک سپردند. وقتی حضرت بازگشت و به سوگ او نشست فرمود: ای دوستان براء! شایسته تر است برای براء شادباش گویید و عزادار نباشید، زیرا در حجاب الهی برای رفیقتان از آسمان دنیا تا به آسمان هفتم قبّه زده اند و تا به کرسی و تا ساق عرش در سرتاسر حجاب الهی برای روحش قبّه بر پا داشته اند، روح او به آن جا عروج کرده و سپس آن را به باغ‌های بهشت برده اند و همه دربان‌های بهشت به استقبالش رفته اند و همه پریان زیباروی بهشت به دیدارش رفتند و همگی به او گفته اند خوشا به حالت، خوشا به حالت ای روح براء، رسول خدا برایت منتظر علی ماند که درود و سلام خداوند بر آن دو و خاندان ارجمندشان باد، آن گاه علی برایت طلب رحمت نمود و برایت آمرزش طلبید، بدان حاملانِ عرش پروردگارمان از جانب پروردگارمان برایمان گفتند که او فرموده: ای بنده من که در راه من جان داده ای! اگر گناهانت به اندازه ریگ‌ها و خاک‌ها و قطره‌های باران و برگ درختان و موها و نگاه‌ها و نفس‌ها و حرکات و سکنات جانداران بود بی شک همه به خاطر دعای علی برای تو آمرزیده می‌شد. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: پس ای بندگان خدا خود را سزاوار دعای علی کنید و سزاوار نفرین او نشوید که هر کس را او نفرین کند خداوند هلاکش می‌کند هر چند حسناتش به تعداد آفریدگان خدا باشد، همچنان که او برای هر کس دعا کند خداوند کامیابش می‌سازد هر چند گناهانش به تعداد آفریدگان خدا باشد. منبع: شروع روایت در ص۳۰۷ ج۱۷ بحارالانوار کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat
متن عربی روایت گوشت مسموم و براء: وَ أَمَّا کَلَامُ الذِّرَاعِ الْمَسْمُومَةِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا رَجَعَ مِنْ خَیْبَرَ إِلَی الْمَدِینَةِ وَ قَدْ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ جَاءَتْهُ امْرَأَةٌ مِنَ الْیَهُودِ قَدْ أَظْهَرَتِ [۱] الْإِیمَانَ وَ مَعَهَا ذِرَاعٌ مَسْمُومَةٌ مَشْوِیَّةٌ وَضَعَتْهَا بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا هَذِهِ قَالَتْ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ هَمَّنِی أَمْرُکَ فِی خُرُوجِکَ إِلَی خَیْبَرَ فَإِنِّی عَلِمْتُهُمْ رِجَالًا جَلْداً وَ هَذَا حَمَلٌ کَانَ لِی ربیبة (رَبَّیْتُهُ) أَعُدُّهُ کَالْوَلَدِ لِی وَ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَبَّ الطَّعَامِ إِلَیْکَ الشِّوَاءُ وَ أَحَبَّ الشِّوَاءِ إِلَیْکَ الذِّرَاعُ وَ نَذَرْتُ لِلَّهِ لَئِنْ سَلَّمَکَ اللَّهُ مِنْهُمْ لَأَذْبَحَنَّهُ وَ لَأُطْعِمَنَّکَ مِنْ شِوَاءَةِ ذِرَاعَیْهِ وَ الْآنَ فَقَدْ سَلَّمَکَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ أَظْفَرَکَ عَلَیْهِمْ [۲] وَ قَدْ جِئْتُکَ بِنَذْرِی [۳] وَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْبَرَاءُ بْنُ مَعْرُورٍ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ایتُونِی [۴] بِالْخُبْزِ فَأُتِیَ بِهِ فَمَدَّ الْبَرَاءُ بْنُ الْمَعْرُورِ یَدَهُ وَ أَخَذَ مِنْهُ لُقْمَةً فَوَضَعَهَا فِی فِیهِ فَقَالَ [۵] عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا بَرَاءُ لَا تَتَقَدَّمْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ الْبَرَاءُ وَ کَانَ أَعْرَابِیّاً یَا عَلِیُّ کَأَنَّکَ تُبَخِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا أُبَخِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَکِنِّی أُبَجِّلُهُ وَ أُوَقِّرُهُ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ لَا لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ یَتَقَدَّمَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ وَ لَا أَکْلٍ وَ لَا شُرْبٍ فَقَالَ الْبَرَاءُ مَا أُبَخِّلُ [۶] رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا لِذَلِکَ قُلْتُ وَ لَکِنْ هَذَا جَاءَتْ بِهِ هَذِهِ وَ کَانَتْ یَهُودِیَّةً وَ لَسْنَا نَعْرِفُ حَالَهَا فَإِذَا أَکَلْتَهُ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَهُوَ الضَّامِنُ لِسَلَامَتِکَ مِنْهُ وَ إِذَا أَکَلْتَهُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ وُکِلْتَ [۷] إِلَی نَفْسِکَ یَقُولُ عَلِیٌّ هَذَا وَ الْبَرَاءُ یَلُوکُ [۸] اللُّقْمَةَ إِذْ [۹] أَنْطَقَ اللَّهُ الذِّرَاعَ فَقَالَتْ [۱۰] یَا رَسُولَ اللَّهِ لَا تَأْکُلْنِی فَإِنِّی مَسْمُومَةٌ وَ سَقَطَ الْبَرَاءُ فِی سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُرْفَعْ إِلَّا مَیِّتاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ایتُونِی بِالْمَرْأَةِ فَأُتِیَ بِهَا فَقَالَ مَا حَمَلَکِ عَلَی مَا صَنَعْتِ فَقَالَتْ وَتَرْتَنِی وَتْراً عَظِیماً [۱] قَتَلْتَ أَبِی وَ عَمِّی وَ زَوْجِی وَ أَخِی وَ ابْنِی فَفَعَلْتُ هَذَا وَ قُلْتُ إِنْ کَانَ مَلِکاً فَسَأَنْتَقِمُ مِنْهُ وَ إِنْ کَانَ نَبِیّاً کَمَا یَقُولُ وَ قَدْ وُعِدَ فَتْحَ مَکَّةَ وَ النَّصْرَ وَ الظَّفَرَ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ [۲] مِنْهُ وَ یَحْفَظُهُ وَ لَنْ یَضُرَّهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ لَقَدْ صَدَقْتِ ثُمَّ قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا یَغُرَّکِ مَوْتُ الْبَرَاءِ فَإِنَّمَا امْتَحَنَهُ اللَّهُ لِتَقَدُّمِهِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَوْ کَانَ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ أَکَلَ مِنْهُ لَکُفِیَ شَرَّهُ وَ سَمَّهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ادْعُ لِی فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ ذَکَرَ قَوْماً مِنْ خِیَارِ أَصْحَابِهِ فِیهِمْ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ عَمَّارٌ وَ صُهَیْبٌ وَ بِلَالٌ وَ قَوْمٌ مِنْ سَائِرِ الصَّحَابَةِ تَمَامُ عَشَرَةٍ وَ عَلِیٌّ علیه السلام حَاضِرٌ مَعَهُمْ کانال «از شرح بی نهایت» https://eitaa.com/azsharhebinahayat