قصه خواستگاری و ازدواج پیامبر اعظم و خدیجه کبری
صفحه 5 از 5
پاورقی ها
1) يا سيدي لك عندي حق البشارة زيادة على ما كان بيننا فهل لك الساعة من حاجة فتقضى قال ص حتى أستريح و أعود إليك
2) «يخطب لي بهما امرأة من قومي تقنع مني بالقليل و لا تكلفني ما لا أطيق»
3) و قد وجدت لك زوجة و هي من أهل مكة من قومك و هي أكثرهن مالا و أحسنهن جمالا و أعظمهن كمالا و أعفهن فرجا و أبسطهن يدا طاهرة مصونة تساعدك على الأمور و تقنع منك بالميسور و لا ترضى من غيرك بالكثير و هي قريبة منك في النسب يحسدك عليه جميع الملوك و العرب
4) فأطرق منها خجلا حتى عرق جبينه و أمسك عن الكلام بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج16، ص: 54.
5) يا ابنة العم أنت امرأة ذات مال و أنا فقير لا أملك إلا ما تجودين به علي و ليس مثلك من يرغب في مثلي و أنا أطلب امرأة يكون حالها كحالي و مالها كمالي و أنت ملكة لا يصلح لك إلا الملوك.
6) و الله يا محمد إن كان مالك قليلا فمالي كثير و من يسمح لك بنفسه كيف لا يسمح لك بماله و أنا و مالي و جواري و جميع ما أملك بين يديك و في حكمك لا أمنعك منه شيئا و حق الكعبة و الصفا ما كان ظني أن تبعدني عنك ثم ذرفت عبرتها.
7) «خطبها ملوك العرب و رؤساؤهم و صناديد قريش و سادات بني هاشم و ملوك اليمن و أكابر الطائف و بذلوا لها الأموال فلم ترغب في أحد منهم و رأت أنها أكبر منهم و أنت يا ابن أخي فقير لا مال لك و لا تجارة و خديجة امرأة مزاحة عليك فلا تعلل نفسك بمزاحها و لا تسمع قريشا هذا الأمر»
8) «يا ابن أخي لا تجعلنا في أفواه العرب و أنت لا تصلح لخديجة»
9) «و الله إنك لرذل الرجال ردي الأفعال و ما عسى أن يقولوا في ابن أخي و الله إنه أكثر منهم جمالا و أزيد كمالا و بما ذا تتكبر عليه خديجة لمالها أم لزيادة كمالها و جمالها فأقسم برب الكعبة لأن طلبت عليه مالا لأركبن جوادي و أطوف في الفلوات ولأدخلن على الملوك حتى أجمع له ماتطلب عليه خديجة»
10) « أصله أصيل و فرعه طويل و طرفه كحيل و خلقه جميل و فضله عميم و جوده عظيم و الله يا خديجة ما كذبت فيما قلت»
11) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج16 ؛ ص61
12) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج16 ؛ ص64
13) همان. « يا سادات العرب ألا و إن هذا أخي قد وكلني في أمرها و هي قد أمرتني أن أزوجها و أعلمتني أن لها رغبة في سيد من سادات قريش و سألتها أن تسميه لي فأبت و أحب أن تسمعوا الوكالة منه و أن تحضروا كلكم جميعا غداة غد في منزلها فما تسعكم غير دارها و كان لها دار واسعة تسع أهل مكة
14) ثم إن خديجة قالت لعمها ورقة خذ هذه الأموال و سر بها إلى محمد ص و قل له إن هذه جميعها هدية له و هي ملكه يتصرف فيها كيف شاء و قل له: ... .
15) فوقف ورقة بين زمزم و المقام و نادى بأعلى صوته يا معاشر العرب إن خديجة تشهدكم على أنها قد وهبت نفسها و مالها و عبيدها و خدمها و جميع ما ملكت يمينها و المواشي و الصداق و الهدايا لمحمد ص و جميع ما بذل لها مقبول منه و هو هدية منها إليه إجلالا له و إعظاما و رغبة فيه فكونوا عليها من الشاهدين بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج16 ؛ ص71
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈
علی بن عبدالواحد نهدی در کتاب «عمل شهر رمضان» نقل کرد که اسحاق بن عمار میگوید:
عده ای از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
آیا روزیها در شب نیمه ماه شعبان تقسیم میگردند؟
آن حضرت فرمودند:
به خدا سوگند، خیر.
این مطلب در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان واقع میشود؛
به این صورت که در شب نوزدهم دو گروه با هم برخورد میکنند،
و در شب بیست و یکم تمام امور استوار از هم جدا میشوند،
و در شب بیست و سوم هر چه را که خداوند جلّ جلاله بخواهد، به صورت سرنوشت حتمی مشخص و امضا میکند؛
و این شب، شب قدر است که خداوند درباره آن میفرماید: {بهتر از هزار ماه است. }
عرض کردم:
معنای این که فرمودید: دو گروه با هم برخورد میکنند، چیست؟
فرمودند: یعنی خداوند در آن شب، امور مختلف، اعم از تقدیم و تاخیر و اراده و سرنوشت حتمی را گرد میآورد.
عرض کردم: معنای امضا در شب بیست و سوم چیست؟
فرمودند: در شب بیست و یکم امور از هم جدا میشوند و امکان بدا (و تغییر) در آن راه دارد،
ولی در شب بیست و سوم امضا میگردد و حتمی میشود و امکان بدا (و تغییر) در آن راه ندارد.
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) قَالَ:
سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ نَاسٌ یَسْأَلُونَهُ یَقُولُونَ إِنَّ الْأَرْزَاقَ تُقْسَمُ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ،
فَقَالَ (علیهالسّلام):
لَا وَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ إِلَّا فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ،
فَإِنَّ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ
وَ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ
وَ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ یَمْضِی مَا أَرَادَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ ذَلِکَ
وَ هِیَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ الَّتِی قَالَ اللَّهُ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
قُلْتُ:
مَا مَعْنَی قَوْلِهِ یَلْتَقِی الْجَمْعَانِ؟
قَالَ:
یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهَا مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنْ تَقْدِیمِهِ وَ تَأْخِیرِهِ وَ إِرَادَتِهِ وَ قَضَائِهِ
قُلْتُ:
وَ مَا مَعْنَی یَمْضِیهِ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ؟
قَالَ:
إِنَّهُ یُفْرَقُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ،
وَ یَکُونُ لَهُ فِیهِ الْبَدَاءُ،
فَإِذَا کَانَتْ لَیْلَةُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمْضَاهُ،
فَیَکُونُ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا یَبْدُو لَهُ فِیهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی.
[📚 بحارالأنوار، ج۹۵، ص۱۴۴
https://lib.eshia.ir/71860/95/144
و فی الکافي، ج۴، ص۱۵۸
https://lib.eshia.ir/11005/4/158
و غیرهما من الجوامع الروائية و التفسیریة]
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈
💠 عملی کوتاه و پُر اثر در شب قدر
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است:
هرکس در شب قدر دو رکعت نماز بخواند:
در هر رکعت سوره فاتحه الکتاب را یک بار،
و سوره «قُل هُوَ اللَّهُ أَحَد» را هفت بار،
و وقتی نماز را به پایان برد، هفتاد بار استغفار کند،
از جای خود بر نمی خیزد مگر این که خداوند او و پدر و مادرش را میآمرزد،
و فرشتگانی را میگمارد تا سال آینده برای او اعمال نیک بنویسند،
و نیز فرشتگانی را به سوی بهشتها گسیل میدارد تا برای او درخت بکارند و قصر بسازند و جویها جاری کنند،
👌 و پیش از آن که از دنیا برود، اینها را میبیند.
🔻عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله أنّه قال:
من صلّى ركعتين في ليلة القدر، يقرأ في كلّ ركعة فاتحة الكتاب مرّة،
و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» سبع مرّات،
فإذا فرغ يستغفر سبعين مرّة،
لا يقوم من مقامه حتّى يغفر اللَّه له و لأبويه،
و بعث اللَّه ملائكة يكتبون له الحسنات إِلى سنة أخرى،
و بعث اللَّه ملائكة إِلى الجنان يغرسون له الأشجار، و يبنون له القصور، و يجرون له الأنهار،
و لا يخرج من الدّنيا حتّى يرى ذلك كلّه.
[📚 الإقبال بالأعمال الحسنة(ابنطاووس)، ج۱، ص۳۴۴
https://lib.eshia.ir/71423/1/344
و عنه فی البحار و الوسائل و المستدرک و في مفاتیحالجنان و ...]
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روایت گوشت مسموم و قصه براء بن معرور و مزاح با امیرالمومنین
تفسیر امام عسگری به نقل از امام هادی روایتی طولانی نقل می کند که در ضمن آن می فرماید:
🔸اما سخن گفتن گوشت مسموم؛ وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله از خیبر به مدینه برگشت
و خداوند پیروزی را نصیبش گرداند، زنی یهودی که در ظاهر ایمان آورده بود نزد حضرت آمد و کبابی از سردست مسموم گوسفند آورد و پیش روی حضرت گذاشت.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: این چیست؟
گفت: پدر و مادرم به فدایتان ای رسول خدا! ماجرای خروج شما به سوی خیبر مرا نگران کرد چون میدانستم آنها مردانی تنومند و قوی هستند، این گوسفندی است که پرورده خودم است، مثل فرزندم بزرگش کرده بودم، دانستم که شما کباب را بیش از همه غذاها دوست دارید و از کباب سردست را بیشتر دوست دارید، از برای خدا نذر کردم که اگر خداوند شما را سالم نگاه داشت آن را ذبح کنم و خوراکی از کباب سردستش برای شما بیاورم، الان که خداوند شما را از دست آنان سالم نگاه داشته و بر آنان پیروزتان کرده من نذرم را خدمتتان آورده ام.
با رسول خدا صلّی الله علیه و آله بَراء بن معرور و علی بن ابی طالب علیه السلام همراه بودند.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: برایم نان بیاورید. آوردند.
آن گاه براء بن معرور دست دراز کرد و لقمه ای از آن را دهانش گذاشت.
حضرت علی علیه السلام فرمود: ای براء! بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله پیش دستی نکن.
براء که مردی اعرابی بود گفت: ای علی! انگار رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل میپنداری!
فرمود: من رسول خدا صلّی الله علیه و آله را بخیل نمی پندارم بلکه ایشان را احترام و تکریم میکنم، نه من و نه تو و نه هیچ یک از خلق خدا در هیچ سخن و کار و غذا و آبی نباید بر ایشان پیش دستی کنیم. گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخیل نیست. فرمود: به این خاطر نگفتیم، بلکه این را این زن آورده که یهودی است و ما از حالش بی خبریم، اگر به امر رسول خدا صلّی الله علیه و آله بخوری این ضامن سلامتی تو از آن است، اما اگر بدون اجازه ایشان بخوری به خودت واگذارده میشوی. حضرت علی علیه السلام داشت این را میگفت و براء لقمه را میجوید که ناگاه خداوند آن سردست را به سخن درآورد و او گفت: ای رسول خدا!
مرا نخور چراکه مسموم شده ام.
آن گاه براء در آستانه مرگ افتاد و جان داد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آن زن را نزد من بیاورید.
او را آوردند.
به او فرمود: چرا این کار را کردی؟ گفت: مرا سخت تنها کردی و پدرم را و عمو و همسر و برادر و پسرم را کُشتی، من این کار را کردم و گفتم اگر او پادشاه باشد انتقامم را از او خواهم گرفت و اگر آن چنان که میگوید پیامبر باشد و وعده فتح مکه و یاری و پیروزی به او داده شده باشد، بازمی دارد و حفظش میکند و هیچ آسیبی به او نمی رسد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: راست گفتی ای زن! سپس فرمود: مرگ براء برایت دردسری ندارد، او را خداوند آزمود چون در حضور رسول خدا پیش دستی کرد، اگر به امر رسول خدا از آن خورده بود شرّ و سمّ آن گوشت از او دفع میشد.
سپس فرمود: فلانی و فلانی را برایم فراخوانید. و نام گروهی از بهترین یاران خود را بُرد از جمله سلمان و مقداد و ابوذر و عمار و صُهَیب و بلال و چندی دیگر از یارانش تا به ده نفر. حضرت علی علیه السلام نیز با آنها حضور داشت.
فرمود: بنشینید و بر این گوشت حلقه بزنید. آن گاه دست خود را بر آن سردست مسموم گذاشت و در آن دمید و فرمود: به نام خداوند شفابخش، به نام خداوند بسنده، به نام خداوند درمانگر، به نام خداوندی که با نام او هیچ چیز و هیچ دردی چه در زمین و چه در آسمان زیانی نخواهد داشت و «هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» -. بقره / ۱۳۷ - {او شنوای داناست. } سپس فرمود: با نام خداوند بخورید.
آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله خورد و آنان نیز همه خوردند تا سیر شدند و رویش آب نوشیدند. سپس دستور داد تا آن زن را حبس کنند. روز بعد نزد او رفت و فرمود: مگر آن جماعت پیش چشمت آن سم را نخوردند؟ کار خدا را در دفع شرّش از پیامبر و یارانش چگونه دیدی؟ گفت: ای رسول خدا! من تا اکنون به نبوت شما شک داشتم اما اکنون یقین کردم که شما رسول خدا هستی، شهادت میدهم که هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست، یکتاست و هیچ شریکی ندارد و تو بنده و رسول او هستی. این چنین آن زن به نیکی اسلام آورد.
ادامه در پیام بعد👇
🔴حتما ادامه پیام را ببینید🔴
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه روایت براء:
امام سجاد علیه السلام فرمود: پدرم از جدّم علیهما السلام برایم تعریف کرد که وقتی جنازه براء بن معرور را نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آوردند تا حضرت بر آن نماز بخواند، ایشان فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ عرض کردند: او به قُباء رفته تا کاری برای مسلمانی انجام دهد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله نشست و بر جنازه او نماز نخواند. عرض کردند: ای رسول خدا! چرا بر او نماز نمی خوانی؟ فرمود: خداوند عزّ و جلّ به من دستور داده تا نماز بر پیکر او را به تأخیر اندازم تا علی نزدش حاضر شود و او را به خاطر سخنانی که در حضور رسول خدا گفت حلال کند تا خداوند مرگ او از این سم را کفاره او قرار دهد.
یکی از حاضران که سخنان براء را شنیده بود عرض کرد: ای رسول خدا! او با علی شوخی کرد و این سخن را جدّی نگفت که خداوند عزّ و جلّ به خاطرش او را مؤاخذه کند. حضرت فرمود: اگر جدی گفته بود که خداوند متعال همه اعمالش را باطل میکرد و اگر به اندازه فاصله خاک تا عرش طلا و نقره هم صدقه میداد باز فایده نداشت، اما او شوخی کرد و علی هم او را حلال کرد، اما رسول خدا میخواهد هیچ کس گمان نکند علی از او خشمگین است، بنابراین او باز در حضور شما او را حلال میکند و برایش آمرزش میطلبد تا این گونه خداوند عزّ و جلّ بر قربت و رفعت او در بهشت خود بیافزاید. چیزی نگذشت که حضرت علی علیه السلام حاضر شد و روبروی جنازه او ایستاد و فرمود:
خدا رحمتت کند ای براء! تو بسیار روزه میگرفتی و نماز میخواندی و در راه رسول خدا صلّی الله علیه و آله جان دادی.
آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
اگر مرده ای از نماز رسول خدا بی نیاز میشد بی شک این رفیق شما به خاطر دعای علی بی نیاز میشد.
سپس برخاست و بر او نماز خواند و او را به خاک سپردند. وقتی حضرت بازگشت و به سوگ او نشست فرمود:
ای دوستان براء! شایسته تر است برای براء شادباش گویید و عزادار نباشید،
زیرا در حجاب الهی برای رفیقتان از آسمان دنیا تا به آسمان هفتم قبّه زده اند و تا به کرسی و تا ساق عرش در سرتاسر حجاب الهی برای روحش قبّه بر پا داشته اند،
روح او به آن جا عروج کرده و سپس آن را به باغهای بهشت برده اند و همه دربانهای بهشت به استقبالش رفته اند و همه پریان زیباروی بهشت به دیدارش رفتند و همگی به او گفته اند خوشا به حالت، خوشا به حالت ای روح براء، رسول خدا برایت منتظر علی ماند که درود و سلام خداوند بر آن دو و خاندان ارجمندشان باد، آن گاه علی برایت طلب رحمت نمود و برایت آمرزش طلبید، بدان حاملانِ عرش پروردگارمان از جانب پروردگارمان برایمان گفتند که او فرموده: ای بنده من که در راه من جان داده ای! اگر گناهانت به اندازه ریگها و خاکها و قطرههای باران و برگ درختان و موها و نگاهها و نفسها و حرکات و سکنات جانداران بود بی شک همه به خاطر دعای علی برای تو آمرزیده میشد. آن گاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
پس ای بندگان خدا خود را سزاوار دعای علی کنید و سزاوار نفرین او نشوید
که هر کس را او نفرین کند خداوند هلاکش میکند هر چند حسناتش به تعداد آفریدگان خدا باشد، همچنان که او برای هر کس دعا کند خداوند کامیابش میسازد هر چند گناهانش به تعداد آفریدگان خدا باشد.
منبع: شروع روایت در ص۳۰۷ ج۱۷ بحارالانوار
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
متن عربی روایت گوشت مسموم و براء:
وَ أَمَّا کَلَامُ الذِّرَاعِ الْمَسْمُومَةِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا رَجَعَ مِنْ خَیْبَرَ إِلَی الْمَدِینَةِ
وَ قَدْ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ جَاءَتْهُ امْرَأَةٌ مِنَ الْیَهُودِ قَدْ أَظْهَرَتِ [۱] الْإِیمَانَ وَ مَعَهَا ذِرَاعٌ مَسْمُومَةٌ مَشْوِیَّةٌ وَضَعَتْهَا بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا هَذِهِ قَالَتْ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ هَمَّنِی أَمْرُکَ فِی خُرُوجِکَ إِلَی خَیْبَرَ فَإِنِّی عَلِمْتُهُمْ رِجَالًا جَلْداً وَ هَذَا حَمَلٌ کَانَ لِی ربیبة (رَبَّیْتُهُ) أَعُدُّهُ کَالْوَلَدِ لِی وَ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَبَّ الطَّعَامِ إِلَیْکَ الشِّوَاءُ وَ أَحَبَّ الشِّوَاءِ إِلَیْکَ الذِّرَاعُ وَ نَذَرْتُ لِلَّهِ لَئِنْ سَلَّمَکَ اللَّهُ مِنْهُمْ لَأَذْبَحَنَّهُ وَ لَأُطْعِمَنَّکَ مِنْ شِوَاءَةِ ذِرَاعَیْهِ وَ الْآنَ فَقَدْ سَلَّمَکَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ أَظْفَرَکَ عَلَیْهِمْ [۲] وَ قَدْ جِئْتُکَ بِنَذْرِی [۳] وَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْبَرَاءُ بْنُ مَعْرُورٍ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ایتُونِی [۴] بِالْخُبْزِ فَأُتِیَ بِهِ فَمَدَّ الْبَرَاءُ بْنُ الْمَعْرُورِ یَدَهُ وَ أَخَذَ مِنْهُ لُقْمَةً فَوَضَعَهَا فِی فِیهِ فَقَالَ [۵] عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام یَا بَرَاءُ لَا تَتَقَدَّمْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ الْبَرَاءُ وَ کَانَ أَعْرَابِیّاً یَا عَلِیُّ کَأَنَّکَ تُبَخِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا أُبَخِّلُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَکِنِّی أُبَجِّلُهُ وَ أُوَقِّرُهُ لَیْسَ لِی وَ لَا لَکَ وَ لَا لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ یَتَقَدَّمَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ وَ لَا أَکْلٍ وَ لَا شُرْبٍ فَقَالَ الْبَرَاءُ مَا أُبَخِّلُ [۶] رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام مَا لِذَلِکَ قُلْتُ وَ لَکِنْ هَذَا جَاءَتْ بِهِ هَذِهِ وَ کَانَتْ یَهُودِیَّةً وَ لَسْنَا نَعْرِفُ حَالَهَا فَإِذَا أَکَلْتَهُ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَهُوَ الضَّامِنُ لِسَلَامَتِکَ مِنْهُ وَ إِذَا أَکَلْتَهُ بِغَیْرِ إِذْنِهِ وُکِلْتَ [۷] إِلَی نَفْسِکَ یَقُولُ عَلِیٌّ هَذَا وَ الْبَرَاءُ یَلُوکُ [۸] اللُّقْمَةَ إِذْ [۹] أَنْطَقَ اللَّهُ الذِّرَاعَ فَقَالَتْ [۱۰] یَا رَسُولَ اللَّهِ
لَا تَأْکُلْنِی فَإِنِّی مَسْمُومَةٌ وَ سَقَطَ الْبَرَاءُ فِی سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ یُرْفَعْ إِلَّا مَیِّتاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ایتُونِی بِالْمَرْأَةِ فَأُتِیَ بِهَا فَقَالَ مَا حَمَلَکِ عَلَی مَا صَنَعْتِ فَقَالَتْ وَتَرْتَنِی وَتْراً عَظِیماً [۱] قَتَلْتَ أَبِی وَ عَمِّی وَ زَوْجِی وَ أَخِی وَ ابْنِی فَفَعَلْتُ هَذَا وَ قُلْتُ إِنْ کَانَ مَلِکاً فَسَأَنْتَقِمُ مِنْهُ وَ إِنْ کَانَ نَبِیّاً کَمَا یَقُولُ وَ قَدْ وُعِدَ فَتْحَ مَکَّةَ وَ النَّصْرَ وَ الظَّفَرَ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ [۲] مِنْهُ وَ یَحْفَظُهُ وَ لَنْ یَضُرَّهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ لَقَدْ صَدَقْتِ ثُمَّ قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا یَغُرَّکِ مَوْتُ الْبَرَاءِ فَإِنَّمَا امْتَحَنَهُ اللَّهُ لِتَقَدُّمِهِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَوْ کَانَ بِأَمْرِ رَسُولِ اللَّهِ أَکَلَ مِنْهُ لَکُفِیَ شَرَّهُ وَ سَمَّهُ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ادْعُ لِی فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ ذَکَرَ قَوْماً مِنْ خِیَارِ أَصْحَابِهِ فِیهِمْ سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ عَمَّارٌ وَ صُهَیْبٌ وَ بِلَالٌ وَ قَوْمٌ مِنْ سَائِرِ الصَّحَابَةِ تَمَامُ عَشَرَةٍ وَ عَلِیٌّ علیه السلام حَاضِرٌ مَعَهُمْ
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه روایت:
فَقَالَ اقْعُدُوا وَ تَحَلَّقُوا عَلَیْهِ وَ وَضَعَ [۳] رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَدَهُ عَلَی الذِّرَاعِ الْمَسْمُومَةِ وَ نَفَثَ عَلَیْهِ وَ قَالَ [۴] بِسْمِ اللَّهِ الشَّافِی بِسْمِ اللَّهِ الْکَافِی بِسْمِ اللَّهِ الْمُعَافِی بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ ءٌ وَ لَا دَاءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ثُمَّ قَالَ کُلُوا عَلَی اسْمِ اللَّهِ فَأَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَکَلُوا حَتَّی شَبِعُوا ثُمَّ شَرِبُوا عَلَیْهِ الْمَاءَ ثُمَّ أَمَرَ بِهَا فَحُبِسَتْ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّانِی جَاءَ بِهَا [۵] فَقَالَ أَ لَیْسَ هَؤُلَاءِ أَکَلُوا ذَلِکِ السَّمَّ بِحَضْرَتِکِ فَکَیْفَ رَأَیْتِ دَفْعَ اللَّهِ عَنْ نَبِیِّهِ وَ صَحَابَتِهِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ کُنْتُ إِلَی الْآنَ فِی نُبُوَّتِکَ شَاکَّةً وَ الْآنَ قَدْ [۶] أَیْقَنْتُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّکَ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهَا.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه روایت براء:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : وَ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي ، عَنْ جَدِّي : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حُمِلَتْ إِلَيْهِ جِنَازَةُ اَلْبَرَاءِ بْنِ مَعْرُورٍ لِيُصَلِّيَ عَلَيْهِ قَالَ: أَيْنَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ قَالُوا: يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّهُ ذَهَبَ فِي حَاجَةِ رَجُلٍ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ إِلَى قُبَا . فَجَلَسَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْهِ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا لَكَ لاَ تُصَلِّي عَلَيْهِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِي أَنْ أُؤَخِّرَ اَلصَّلاَةَ عَلَيْهِ إِلَى أَنْ يَحْضُرَ [هُ] عَلِيٌّ ، فَيَجْعَلَهُ فِي حِلٍّ مِمَّا كَلَّمَهُ بِهِ بِحَضْرَةِ رَسُولِ اَللَّهِ لِيَجْعَلَ اَللَّهُ مَوْتَهُ بِهَذَا اَلسَّمِّ كَفَّارَةً لَهُ. فَقَالَ بَعْضُ مَنْ كَانَ حَضَرَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ شَاهَدَ اَلْكَلاَمَ اَلَّذِي تَكَلَّمَ بِهِ اَلْبَرَاءُ : يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّمَا كَانَ مَزْحاً مَازَحَ بِهِ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمْ يَكُنْ مِنْهُ جِدّاً فَيُؤَاخِذَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ. قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَوْ كَانَ ذَلِكَ مِنْهُ جِدّاً لَأَحْبَطَ اَللَّهُ تَعَالَى أَعْمَالَهُ كُلَّهَا، وَ لَوْ كَانَ تَصَدَّقَ بِمِلْءِ مَا بَيْنَ اَلثَّرَى إِلَى اَلْعَرْشِ ذَهَباً وَ فِضَّةً، وَ لَكِنَّهُ كَانَ مَزْحاً، وَ هُوَ فِي حِلٍّ مِنْ ذَلِكَ، إِلاَّ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ يُرِيدُ أَنْ لاَ يَعْتَقِدَ أَحَدٌ مِنْكُمْ أَنَّ عَلِيّاً وَاجِدٌ عَلَيْهِ، فَيُجَدِّدَ بِحَضْرَتِكُمْ إِحْلاَلَهُ وَ يَسْتَغْفِرَ لَهُ لِيَزِيدَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ قُرْبَةً وَ رِفْعَةً فِي جِنَانِهِ . فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ حَضَرَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، فَوَقَفَ قُبَالَةَ اَلْجِنَازَةِ وَ قَالَ: رَحِمَكَ اَللَّهُ يَا بَرَاءُ فَلَقَدْ كُنْتَ صَوَّاماً [ قَوَّاماً ] وَ لَقَدْ مِتَّ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ. وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَوْ كَانَ أَحَدٌ مِنَ اَلْمَوْتَى يَسْتَغْنِي عَنْ صَلاَةِ رَسُولِ اَللَّهِ لاَسْتَغْنَى صَاحِبُكُمْ هَذَا بِدُعَاءِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ [لَهُ] ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَ دُفِنَ. فَلَمَّا اِنْصَرَفَ وَ قَعَدَ فِي اَلْعَزَاءِ قَالَ: أَنْتُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اَلْبَرَاءِ بِالتَّهْنِئَةِ أَوْلَى مِنْكُمْ بِالتَّعْزِيَةِ لِأَنَّ صَاحِبَكُمْ عُقِدَ لَهُ فِي اَلْحُجُبِ قِبَابٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ اَلدُّنْيَا إِلَى اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَةِ، وَ بِالْحُجُبِ كُلِّهَا إِلَى اَلْكُرْسِيِّ إِلَى سَاقِ اَلْعَرْشِ لِرُوحِهِ اَلَّتِي عُرِجَ بِهَا فِيهَا، ثُمَّ ذَهَبَ بِهَا إِلَى رَوْضِ اَلْجِنَانِ، وَ تَلَقَّاهَا كُلُّ مَنْ كَانَ [فِيهَا] مِنْ خُزَّانِهَا، وَ اِطَّلَعَ عَلَيْهِ كُلُّ مَنْ كَانَ فِيهَا مِنْ حُورِ حِسَانِهَا. وَ قَالُوا بِأَجْمَعِهِمْ لَهُ طُوبَاكَ [طُوبَاكَ] يَا رُوحَ اَلْبَرَاءِ ، اِنْتَظَرَ عَلَيْكَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى تَرَحَّمَ عَلَيْكَ عَلِيٌّ وَ اِسْتَغْفَرَ لَكَ، أَمَا إِنَّ حَمَلَةَ (عَرْشِ رَبِّنَا حَدَّثُونَا) عَنْ رَبِّنَا أَنَّهُ قَالَ: يَا عَبْدِيَ اَلْمَيِّتَ فِي سَبِيلِي، وَ لَوْ كَانَ عَلَيْكَ مِنَ اَلذُّنُوبِ بِعَدَدِ اَلْحَصَى وَ اَلثَّرَى، وَ قَطْرِ اَلْمَطَرِ وَ وَرَقِ اَلشَّجَرِ، وَ عَدَدِ شُعُورِ اَلْحَيَوَانَاتِ وَ لَحَظَاتِهِمْ وَ أَنْفَاسِهِمْ وَ حَرَكَاتِهِمْ وَ سَكَنَاتِهِمْ، لَكَانَتْ مَغْفُورَةً بِدُعَاءِ عَلِيٍّ لَكَ. قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : فَتَعَرَّضُوا يَا عِبَادَ اَللَّهِ لِدُعَاءِ عَلِيٍّ لَكُمْ، وَ لاَ تَتَعَرَّضُوا لِدُعَاءِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ، فَإِنَّ مَنْ دَعَا عَلَيْهِ أَهْلَكَهُ اَللَّهُ، وَ لَوْ كَانَتْ حَسَنَاتُهُ عَدَدَ مَا خَلَقَ اَللَّهُ كَمَا أَنَّ مَنْ دَعَا لَهُ أَسْعَدَهُ [اَللَّهُ] وَ لَوْ كَانَتْ سَيِّئَاتُهُ [بِعَدَدِ] عَدَدَ مَا خَلَقَ اَللَّهُ .
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰صیحه آسمانی یکی از علائم قطعی ظهور
از مجموع روایات برداشت می شود:
«#صیحه آسمانی #جبرئیل یکی از علائم #قطعی ظهور امام زمان علیه السلام است که در #شب_جمعه #شب۲۳ ماه رمضان از آسمان شنیده می شود.
در این ندا نام امام زمان و پدر ایشان برده می شود و #مژده_ظهور ایشان داده می شود.
همچنین ندا داده خواهد شد آگاه باشید #علی_و_پیروان_او_رستگارانند.
این ندا بعد از اختلاف بنی فلان خواهد بود.
همچنین این ندا بعد از آشکار شدن صورتی در ماه و دستی در آسمان که در ماه رجب خواهد بود شنیده میشود.
پس از صیحه امام زمان در #عاشورا قیام خواهد کرد.»
ممکن است منظور از بنی فلان بنی عباس باشد که در این صورت چه بسا در زمان ظهور بدا [و تغییر] حاصل شده باشد یا روایت معنی دیگری داشته باشد که علم آن را به اهل آن وا می گذاریم.
🔸همچنین باید توجه داشت که احتمال #بداء [و تغییر] در #جزئیات این علائم نیز قابل بررسی است که باید سوالات در این موارد از عالم دین (یعنی مجتهد جامع الشرایط) پرسیده شود.
در ادامه چند روایت در این باره آورده می شود:
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰صیحه آسمانی یکی از علائم قطعی ظهور
متن عربی روایت اول:
ابن عقدة ، عن أحمد بن يوسف ، عن ابن مهران ، عن ابن البطائني عن أبيه ، ووهيب ، عن أبي بصير ، عن أبي جعفر أنه قال : إذا رأيتم نارا من المشرق شبه الهروي [٢] العظيم تطلع ثلاثة أيام أو سبعة فتوقعوا فرج آل محمد : إن شاءالله عزوجل إن الله عزيز حكيم.
ثم قال : الصيحة لا تكون إلا في شهر رمضان شهر الله وهي صيحة جبرئيل إلى هذا الخلق.
ثم قال : ينادي مناد من السماء باسم القائم فيسمع من بالمشرق ومن بالمغرب لا يبقى راقد إلا استيقظ ، ولا قائم إلا قعد ، ولا قاعد إلا قام على رجليه فزعا من ذلك الصوت ، فرحم الله من اعتبر بذلك الصوت فأجاب ، فان الصوت الاول هو صوت جبرئيل الروح الامين.
وقال : الصوت في شهر رمضان في ليلة جمعة ليلة ثلاث وعشرين فلا تشكوا في ذلك واسمعوا وأطيعوا ، وفي آخر النهار صوت إبليس اللعين ينادي ألا إن فلانا قتل مظلوما ليشكك الناس ويفتنهم ، فكم ذلك اليوم من شاك متحير قد هوى في النار ، وإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان فلا تشكوا أنه صوت جبرئيل.
وعلامة ذلك أنه ينادى باسم القائم واسم أبيه حتى تسمعه العذراء في خدرها فتحرض أباها وأخاها على الخروج.
وقال : لابد من هذين الصوتين قبل خروج القائم : صوت من السماء وهو صوت جبرئيل ، وصوت من الارض ، فهو صوت إبليس اللعين ، ينادي باسم فلان أنه قتل مظلوما يريد الفتنة ، فاتبعو! الصوت الاول وإياكم والاخير أن تفتتنوا به.
ثم قال : إذا اختلف بنو فلان فيما بينهم ، فعند ذلك [ فانتظروا ] الفرج وليس فرجكم [٢] إلا في اختلاف [ بني ] فلان ، فاذا اختلفوا فتوقعوا الصيحة في شهر رمضان بخروج القائم ، إن الله يفعل ما يشاء ، ولن يخرج القائم ولا ترون ما تحبون حتى يختلف بنوفلان فيما بينهم ، فاذا كان ذلك طمع الناس فيهم واختلفت الكلمة ، وخرج السفياني.
[روایت خلاصه شده است]
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰صیحه آسمانی از علائم قطعی ظهور
ترجمه روایت اول:
"غیبت نعمانی: ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «هر گاه دیدید آتشی مانند لباس هروی و بزرگ، سه روز یا هفت روز از مشرق طلوع کرد، به خواست خداوند عزوجل منتظر فرج و ظهور دولت آل محمد صلی الله علیه و آله باشید! زیرا خداوند بر همه چیز غالب و حکیم است. »
آنگاه فرمود: «صدای آسمانی فقط در ماه رمضان است، یعنی ماه خدا و آنهم صدای جبرئیل خطاب به این مردم است. »
سپس فرمود: «گوینده ای از آسمان نام قائم علیه السلام را میبرد، به طوری که از مشرق تا مغرب آن را میشنوند؛ هر کس خواب است بیدار میشود، هر کس ایستاده است مینشیند و هر کس که نشسته، از وحشت آن صدا برمی خیزد. خدا رحمت کند کسی را که از آن صدا عبرت میگیرد، زیرا صدای اول، صدای جبرئیل امین است. »
همچنین فرمود: «آن صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان است؛ نسبت به آن شک نکنید، آن را بشنوید و از آن پیروی کنید.
در آخر آن روز، صدای شیطان ملعون به گوش میرسد که میگوید: «آگاه باشید! فلانی (مقصود عثمان است) مظلوم کشته شده است» تا بدین وسیله مردم را به شک بیندازد و در میان آنها فتنه انگیزد. چه بسیار مردم مردد و متحیری که در آن روز به واسطه این شک، به آتش دوزخ درافتند. ولی شما اگر صدای اول را در ماه رمضان شنیدید، شک نکنید که صدای جبرئیل است. علامت آن نیز این است که اسم قائم و پدرش را میبرد، به طوری که دختران پرده نشین نیز آن را میشنوند و پدر و برادر خود را تشویق به بیرون آمدن میکنند. »
و فرمود: «قبل از قیام قائم علیه السلام این دو صدا باید اتفاق بیفتد: صدایی از آسمان که صدای جبرئیل است و صدایی از زمین که صدای ابلیس لعین است که ندا میدهد: «فلانی (یعنی عثمان) مظلوم کشته شده است» و میخواهد این گونه مردم را بفریبد. بر شما باد به پیروی از صدای نخست و مبادا فریفته صدای دوم شوید! »
و نیز فرمود: «قائم قیام نمی کند، مگر گاهی که ترس شدیدی مردم را فرا گیرد؛ زلزلههای پی در پی بیاید؛ مردم در آشوب و بلا و طاعون به سر برند؛ و شمشیر برنده میان عرب کارگر باشد. و اختلاف شدیدی در بین مردم پدید میآید؛ همه درامر دین خود متفرق و حالشان متغیر خواهند شد، تا جایی که آرزومندان از سختی آنچه از مردم سگ صفت میبینند که چگونه یکدیگر را میدرند، صبح و شام انتظار قیام او را میکشند.
آمدن او به هنگامی است که مردم از دیدن ظهور دولت آل محمد صلی الله علیه و آله مأیوس و ناامیدند! خوشا به حال کسی که او را میبیند و از یاران اوست! وای وای بر کسی که دشمنی و مخالفت میکند و از دشمنان اوست! همچنین فرمود: «قائم به امر جدید و کتاب جدید و قضای جدید که بر عرب دشوار است، قیام میکند. کار او جز جنگ و کشتن بی دینان نیست. یکنفر بی دین را در روی زمین باقی نمی گذارد و سرزنش ملامت کنندگان، او را و از تعقیب هدفش باز نمی دارد. »
اضافه فرمود: «هر وقت اولاد فلان با هم اختلاف کردند، موقع فرج است. صبر و بردباری در اختلاف اولاد فلان است. هنگامی که با هم اختلاف کردند، شما منتظر صیحه آسمانی در ماه رمضان باشید که مژده به آمدن قائم میدهد، زیرا خداوند آنچه خواهد، میکند. قائم خروج نمی کند و هنگامی که اولاد فلان با هم اختلاف پیدا کردند. وقتی چنین شد، مردم نیز چشم به دولت آنها میدوزند، از هر طرف گفتگو درمی گیرد و سفیانی خروج میکند. »
[روایت خلاصه شده است]
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔸روایت دوم درباره صیحه:
"غیبت نعمانی: داود بن سرحان می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «آن سالی که در آن صیحه آسمانی شنیده میشود، در ماه رجب پیش از آن، علامتی خواهد بود. » عرض کردم که آن علامت چیست؟ فرمود: «صورتی است که در قبر میتابد و دستی که آشکار است. »
مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْعَامُ الَّذِی فِیهِ الصَّیْحَةُ قَبْلَهُ الْآیَةُ فِی رَجَبٍ قُلْتُ وَ مَا هِیَ قَالَ وَجْهٌ یَطْلُعُ فِی الْقَمَرِ وَ یَدٌ بَارِزَةٌ [۱] .
-. غیبت نعمانی: ۲۵۲ -
----------
[۱]: ۱. هذا هو الصحیح کما فی المصدر ص ۱۳۴ و فی الأصل المطبوع: وجه یطلع فی القبر و یدانیه، و هو تصحیف و هکذا صحف فیه« محمّد بن همام» بمحمّد بن هاشم، راجع ص ۱۶۳ من طبعة الکمبانیّ.
🔸روایت دوم درباره صیحه:
غیبت نعمانی: عبداللَّه بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت میکند که فرمود: «صدای آسمانی از امور حتمی است؛ آمدن سفیانی نیز حتمی است؛ کشته شدن مردی پاکدل نیز حتمی است؛ گرفتن خورشید نیز حتمی است. » آنگاه فرمود: «وحشتی در ماه رمضان خواهد بود که هر کس به خواب رفته باشد، بیدار و آنها که بیدارند، هراسان میشوند و دختران از پرده بیرون میآیند. » -. همان -
----------
للنعمانی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْیَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ کَفٌ [۲] یَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُومِ قَالَ علیه السلام وَ فَزْعَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.
[۲]: ۲. راجع المصدر ص ۱۳۴ و فی الأصل المطبوع: کسف یطلع، و هو تصحیف.
🔸روایت سوم درباره صیحه:
غیبت نعمانی: عبداللَّه بن ابی یعفور گفت: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: «نابودی فلانی، آمدن سفیانی، کشته شدن مرد پاکدل، فرو رفتن لشکر در زمین و صدا از آسمان را به عنوان علامت در دست خود نگهدار. »عرض کردم: «صدا کدام است؟ همان گوینده است؟ » فرمود: «آری! صاحب الامر به همین صدای آسمانی شناخته میگردد.
[روایت ادامه دارد تا آنجا که راوی نقل می کند:]
عرض کردیم: «آیا پیش از آن یا بعد از آن، اتفاقی روی میدهد؟ » فرمود: «آری، صدایی است که در ماه رمضان شنیده میشود، به طوری که مردم بیدار را به وحشت میاندازد و آنها که در خوابند بیدار میشوند، و دوشیزگان از پردهها بیرون میدوند. » -. غیبت نعمانی: ۲۵۸ -
للنعمانی ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُخْتَارٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَمْسِکْ بِیَدِکَ هَلَاکَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ [.....] قُلْنَا هَلْ قَبْلَ هَذَا مِنْ شَیْ ءٍ أَوْ بَعْدَهُ فَقَالَ صَیْحَةٌ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تُفْزِعُ الْیَقْظَانَ وَ تُوقِظُ النَّائِمَ وَ تُخْرِجُ الْفَتَاةَ مِنْ خِدْرِهَا.
🔸روایت چهارم درباره صیحه
روایت شده است که امام صادق علیه السلام فرمود در شب ۲۳ قائم به نام ندا داده خواهد شد و در روز عاشورا روزی که حسین بن علی به شهادت رسید قیلم خواهد کرد.
الفضل ، عن محمد بن علي الكوفي ، عن وهيب بن حفص ، عن أبي بصير قال : قال أبوعبدالله : إن القائم صلوات الله عليه ينادى باسمه ليلة ثلاث وعشرين ويقوم يوم عاشورا يوم قتل فيه الحسين بن علي .
بحار ج52ص390
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔸روایت پنجم درباره صیحه:
روایت شده است امام صادق علیه السلام فرمودند: اختلاف بنی عباس از حتمیات است و نداء از حتمیات است و خروج قائم نیز از محتومات است.
گفتم: نداء چگونه است؟
فرمود:
در اول روز ندا داده می شود آگاه باشید علی و پیروان او رستگارانند و در آخر روز ندایی خواهد آمد: آگاه باشید عثمان و پیروان او رستگارانند.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنَ الْمَحْتُومِ قُلْتُ وَ كَيْفَ النِّدَاءُ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَوَّلَ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عَلِيّاً وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ قَالَ وَ يُنَادِي مُنَادٍ فِي آخِرِ النَّهَارِ أَلَا إِنَّ عُثْمَانَ وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ
کافی ج8ص310
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰 امیر جهاد با نفس
✏️ رهبر انقلاب: از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود. ۱۳۷۸/۲/۱۹
🌷 سالروز شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔰شکایت بردن زینب کبری به حمزه سید الشهدا در کنار قتلگاه
در برخی منابع مانند لهوف، مناقب و بحار پس از گزارش بیرون ریختن بانوان حرم از خیام آورده اند بانوان حرم از ظالمین با سوگند درخواست کردند که آنان را از کنار قتلگاه عبور دهند:
🔸ترجمه نقل بحار که تفاوت اندکی با نقل لهوف دارد چنین است:
«راوی میگوید: به خدا قسم زینب دختر علی علیه السّلام را دیدم که برای حسین ناله و ندبه میکرد و با صدایی حزین و قلبی اندوهناک فریاد میزد: ای جد بزرگوار! صلوات پادشاه آسمان بر تو باد! این حسین تو میباشد که آغشته به خونها است؛ اعضایش قطعه قطعه شده است، و دختران تو اسیر شده اند. شکایت ما به خدا و محمّد مصطفی و علی مرتضی و حمزه سید الشهداء است.
🔸متن لهوف:
و قلن: بحقّ اللّه إلّا ما مررتم بنا على مصرع الحسين عليه السّلام. فلمّا نظر النّسوة إلى القتلى صحن، و ضربن وجوههنّ.
قال: فو اللّه لا أنسى زينب بنت عليّ عليه السّلام تندب الحسين عليه السّلام، و تنادي بصوت حزين و قلب كئيب: يا محمّداه! [فی روایة البحار: وامحمداه] صلّى عليك ملائكة السّماء [فی البحار: ملیک السماء]، هذا حسين مرمّل بالدّماء، [و فی روایة ابن شهر آشوب: صریع بکربلاء] مقطّع الأعضاء [و فی روایة ابن شهر آشوب: مجزوز الراس من القفا] و بناتك سبايا، إلى اللّه المشتكى، و إلى محمّد المصطفى، و إلى عليّ المرتضى، و إلى فاطمة الزّهراء، و إلى حمزة سيّد الشّهداء، يا محمّداه! هذا حسين بالعراء، تسفي عليه الصّبا، قتيل أولاد البغايا، وا حزناه! وا كرباه! اليوم مات جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، يا أصحاب محمّداه! هؤلاء ذرّيّة المصطفى، يساقون سوق السّبايا.
و في رواية: يا محمّداه! بناتك سبايا و ذرّيّتك مقتّلة، تسفي عليهم ريح الصّبا، و هذا حسين محزور الرّأس من القفا، مسلوب العمامة و الرّداء، بأبي من أضحى عسكره في يوم الاثنين نهبا، بأبي من فسطاطه مقطّع العرى [فی نقل ابن شهر آشوب مقطع بالعرا] ، بأبي من لا غائب فيرتجى [فی نقل ابن شهر آشوب: لا هو غائب فیرجی ولا مریض فیداوی]، و لا جريحفيداوى، بأبي من نفسي له الفداء، بأبي المهموم حتّى قضى، بأبي العطشان حتّى مضى، بأبي من شيبته تقطر بالدّماء، بأبي من جدّه محمّد المصطفى، بأبي من جدّه رسول إله السّماء، بأبي من هو سبط نبيّ الهدى، بأبي محمّد المصطفى، بأبي خديجة الكبرى، بأبي عليّ المرتضى عليه السّلام، بأبي فاطمة الزّهراء سيّدة النّساء، بأبي من ردّت له الشّمس [حتّى] صلّى. [و فی روایة ابن شهر آشوب: أنا الفداء لمن شیبته تقطر بالدماء]
قال الرّاوي: فأبكت و اللّه كلّ عدوّ و صديق. [و فی نقل طبقات ابن سعد: فما بقی صدیق و لا عدو إلا اکب باکیاً] ثمّ إنّ سكينة اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه السّلام فاجتمعت عدّة من الأعراب حتّى جرّوها عنه.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰عهد شهادت امیرالمومنین با حمزه سیدالشهدا
امیر مومنان در ضمن روایتی فرمود:
همه حاضرانی که اکنون میبینی و غایبان از اصحاب محمّد صَلی الله علیهِ و آله میدانند که مرگ در نظر من آب گورایی در روزی بسیار گرم برای یک شخص بسیار تشنه است و من به همراه عمویم حمزه، برادرم جعفر و عموزادهام عبیده با خدای عزّوجل و رسول او بر سر کاری پیمان بسته بودیم، که به آن وفا کردیم. اما آنان بر من پیشی گرفتند و من به خواست خدای عزّوجل از کاروان آنها عقب ماندم و خداوند به همین خاطرآیه: «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضیَ نحَْبَهُ وَ مِنهُْم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلا» -. اجزاب / ۲۳ - {از میان مؤمنان مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند} را درباره ما: حمزه، جعفر، عبیده و من نازل فرمود و ای برادر یهود، به خدا سوگند آنکه در انتظار است منم و هرگز عقیده خود را تبدیل نکردهام و هیچ چیز مانع نشد که من در مقابل پسرعفّان سکوت کنم و مرا وادار به خویشتن داری نکرد مگر شناختی که از اخلاق وی داشتم و وی را آزموده بودم که این اخلاق دست از او بر نخواهد داشت تا اینکه دوردستان را به قتل و خلع او فرا خواهد خواند چه رسد به نزدیکان و این کار در حالی اتفاق خواهد افتاد که من گوشه ای اختیار نموده و صبر پیشه کرده بودم تا اینکه آن اتفاق افتاد بی آنکه من درباره او یک کلمه آری یا نه گفته باشم. آن گاه آن قوم نزد من آمدند و خدا میداند که من از قبول خلافت کراهت داشتم چون میدانستم آنان در طمع جمع مال و خوش گذرانی بر روی زمین هستند و نیز آگاه بودند که اینها را نزد من نخواهند یافت و ترک عادت کردن بسیار سخت است و چون نزد من به خواسته خود نرسیدند، به بهانه جویی روی آوردند. سپس رو به یاران خود نموده و فرمود: آیا چنین نبود؟ عرض کردند: بلی یا امیرالمؤمنین!
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روح مطهر حمزه به بالین امیرالمومنین در هنگام شهادت
وقالَ: #هذا_رَسولُ_اللّهِ صلى الله عليه و آله وعَمّي حَمزَةُ و أخي جَعفَرُ و أصحابُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وكُلُّهُم يَقولونَ: #عَجِّل_قُدومَكَ_عَلَينا فَإِنّا إلَيكَ مُشتاقونَ، ثُمَأدارَ عَينَيهِ في أهلِ بَيتِهِ كُلِّهِم
و قالَ: #أستَودِعُكُم_اللّهُ_جَميعاً
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
اساس دعوت اسلام در امر به معروف و نهی از منکر با گفتار و رفتار نرم است که فرمود: «قولا له قولا لینا»
اما آیا برخورد با گنهکار صرفا در گفتار نرم و قول لیّن خلاصه می شود یا اینکه «در مواردی» وظیفه آمر به معروف و ناهی از منکر در «برخورد تلخ با گنهکار» است؟
پاسخ به این سوال را در اینجا ببینید:
https://eitaa.com/azsharhebinahayat/157
🔰برخورد تلخ با گنهکار!
صفحه ۱
🔸مقدمه
در زمانه ای هستیم که اگر مومن در قبال یک گنهکار با تلخی و درشتی برخورد کند رسانه ها از همه سو او را مورد سرزنش قرار می دهند و دستورات تربیتی این رسانه ها صرفا به توصیه به نرمش و عطوفت خلاصه می شود. اما آیا دستورات دینی به همین خلاصه می شود یا گاهی اوقات نیاز به تلخی و درشتی و سخنان گزنده است؟
درباره مراتب امر به معروف بحث های فقهی مبسوطی در دوره های اخیر صورت گرفته است. از آنچه گفته شده است اجمالا برداشت می شود که پس از مرتبه اول که همان عدم رضایت قلبی نسبت به گناه است باید با ابراز این کراهت با چهره و غیر آن و بعد از آن برخورد زبانی و احیانا با برخورد فیزیکی جلوی ارتکاب گناه را گرفت.
در چگونگی این مراتب و ترتیب و جزئیات آن بحث هایی شده است اما آنچه در بحث های فقهی غالبا مسلم انگاشته شده است این است که در امر به معروف باید از روش هایی که کمترین مفسده را دارد شروع کرد.
سخن اصلی این نوشته این جاست که آنچه بر طالب این مباحث روشن است این است که در مواردی از امر به معروف دستور به «برخورد تلخ و گزنده با فاعل منکر» داده شده است.
به عبارت دیگر فارغ از اینکه مسلم بدانیم که برخورد با گنهکار باید از مراتب آسان تر شروع شود باید دانست که امر به معروف به اینجا ختم نمی شود بلکه در مواردی آمر به معروف باید درشتی و تلخی نشان دهد که این البته مطلبی کاملا طبیعی و عقلایی است. یعنی در تمام نظام های دنیا برای برقراری قانون گاهی تلخی و درشتی می کنند.
تاکید بلیغ می شود که این نوشته درپی بحث فقهی کامل و تبیین چگونگی مراتب امر به معروف نیست بلکه صرفا در پی اثبات لزوم برخورد تلخ در «پاره ای از موارد» است نه «همه موارد» که تبیین دقیق آن نیازمند بحث اجتهادی و جمع بین روایات است.
برای رعایت اختصار در این باره به روایاتی اشاره می شود و پس از آن متن روایات آورده می شود.
🔸نکته اول: روایاتی درباره برخورد تلخ با گنهکار:
مرحوم شیخ حر عاملی بابی در وسائل دارند به نام «باب وجوب ترک ارتباط با گنهکار و دست اندازی به هر راه ممکن برای از بین بردن آن» (۱) که در ذیل آن روایاتی نقل شده است:
۱. در روایتی حضرت دستور به «قطع ارتباط با گنهکار»(۲) می دهند.
۲. در روایت دیگر می فرماید «چرا گنهکار را اذیت نمی کنید تا گناه را ترک کند؟»(۳)
۳. در جای دیگر نقل می کند که علت ملعون بودن بنی اسرائیل این بود که آنان «در چهره اهل معصیت لبخند می زدند و با آنان انس می گرفتند.»(۴)
۴. در روایت دیگر دستور می دهد به گنهکار بگویید که «آهای! یا از ما جدا شو و کناره بگیر! یا دست از گناهت بردار!»(۵)
۵. طبعا اندازه درشتی و تلخی با گنهکار بسته به بزرگی گناه دارد چنانکه درباره اهل شک و بدعت فرموده اند:« از آنان ابراز برائت کنید» و حتی دستور به «سب» و «بدگویی» از آنان داده شده است تا مردم از آنان پیروی نکنند.(۶)
۶. مرحوم صاحب وسائل باب دیگری باز کرده اند به نام «باب وجوب آشکار کردن کراهت از گناه و وجوب روی گرداندن از گنهکار» (۷)
در این باب روایتی دارد که امیر المومنین نقل می فرماید که رسول خدا به ما دستور دادند «که با اهل معاصی با چهره عبوس برخورد کنیم»(۸)
همچنین حضرت امیر در روایت دیگری این برخورد با چهره عبوس با گنهکار را کمترین مرتبه نهی از منکر دانسته اند.(۹)
۷. در روایت دیگری امام صادق (ع) کلامی به این مضمون می فرمایند که علت دستور به عذاب یکی از اهل عبادت این بود که «او هرگز به خاطر خدا و خشم از گناه چهره درهم نکشید.» (۱۰)
🔸نکته دوم: روایات دستور به نهی از منکر و تغییر گناه
خواننده گرامی به این نکته مهم توجه بفرماید که روایات بخش گذشته بخشی از روایات است که خصوصا به نکته مورد بحث توجه داده اند و الا دستورات دیگری نیز هست که به اصطلاح علم «اصول فقه» با «عموم» یا «اطلاق» خود شامل وجوب برخوردهای تلخ با گنهکار می شوند.
دو دسته مهم این ادله در ذیل می آید:
۱. ادله ای که به طور مطلق دستور به نهی از منکر داده اند و فقیهان بزرگ فرموده اند که مقصود از «نهی از منکر» صرفا «دستور زبانی» نیست بلکه به معنای «جلوگیری» از گناه است (۱۱) و این دستور به جلوگیری با اطلاق خود شامل برخورد تلخ با گنهکار نیز می شود.
۲. دسته دوم روایاتی است که با واژه «تغییر» وارد شده اند. یعنی دستور داده اند که کسی که شاهد گناه است وظیفه دارد گناه را تغییر دهد یعنی از آن جلوگیری کند. (۱۲)
این دستور هم راهکارهایی دارد و مسلما «یکی» از آن راهکارها برخورد تلخ با گناهکار است.
آنچه گفته شد دستوراتی است که دلالت آن برای تکلیف به عموم مومنین واضح است.
ادامه در پیام بعد
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه نوشته بالا
صفحه ۲
روایات دیگری نیز وجود دارد که در آن دستور به جلوگیری قهری از گناه وجود دارد با تعبیری مانند «نهی از منکر با دست [کنایه از قدرت]» (۱۳) یا دستور به «جهاد» در مقابل گناه (۱۴) و ... که طبق فتوای رهبر انقلاب این دستورات (مربوط به برخورد فیزیکی) در زمان برقراری حکومت اسلامی به عهده حکومت اسلامی است.
البته پرواضح است که تمام آنچه گفته شد مشروط به این است که در پی این برخورد ها مفسده بزرگتری حاصل نشود.
کسی که به چشم انصاف در سیره اولیاء خدا پژوهش کند مواردی را می یابد که اولیاء خدا نیز گاهی با تلخی و محکمی نهی از منکر می کردند این حتی مخصوص به گناه نیز نمی شد بلکه گاهی به جهت تربیت مخاطب در موارد دیگر نیز با جدیت و درشتی سخن می گفتند. اما نگاه سطحی و شبه اسلام رحمانی نضج گرفته در نزد برخی باعث شده است که به تعبیر اهالی رشته خبرنگاری «دروازه بانی خبر» صورت گیرد و صرف برخورد های نرم اولیا شنیده شود اما سخنی از برخوردهای تلخ با خطاکار به میان نیاید.
🔸نکته سوم: فتوای رهبر انقلاب درباره سب
در پایگاه رهبر معظم انقلاب یکی از موارد استثناء از حرمت دشنام، دشنام به کسی دانسته شده است که آشکارا گناه می کند و فرموده اند: «اهانت و دشنام دادن متجاهر به فسق، در همان فسقی که به آن تجاهر میکند؛ به شرطی که به قصد نهی از منکر باشد؛ یعنی دشنام میدهد تا به این وسیله او را از آن منکر باز دارد.»
در عین حال در همان نکته تصریح شده است که اگر این دشنام اثر عکس بگذارد یعنی باعث مظلوم نمایی گنهکار شود «حرام» خواهد بود.(۱۵)
🔸نکته چهارم: تاثیر چگونگی گناه در چگونگی برخورد آمر به معروف
در اینجا آنچه بسیار قابل تامل است توجه به مراتب اهل گناه است:
گناه حالت های مختلفی دارد:
کسی که یک بار گناهی را انجام می دهد با کسی که اصرار می کند، کسی که در خفا گناه می کند یا آشکارا، کسی که به علت غلبه انگیزه های شهوانی و غضبی گناه می کند و کسی که به جهت مخالفت با خدا و ولی خدا و حکومت اسلامی و هم جهت با تبلیغات دشمن گناه می کند اینان با یکدیگر متفاوت اند.
🔸نکته پنجم: تاثیر شرایط آمر به معروف در چگونگی برخورد
همچنین تفاوت می کند که آمر به معروف در چه جایگاهی باشد آیا مراتب آسان را گذرانده است یا خیر؟ به عنوان مثال دستور به قول لین در خطاب به حضرت موسی (علیه السلام) که مربوط به مراحل شروع دعوت است نمی تواند در تعارض با دستورات یاد شده در بالا باشد. زیرا گاهی آمر مرتبه قول لین را گذرانده است و این مرتبه اثر لازم را نگذاشته است.
باز تفاوت می کند که در همان وهله اول آمر به معروف ببیند آیا برخورد نرم اثرگذار است یا خیر؟ اگر فرضا تشخیص دهد برخورد نرم اثر گذار نیست آیا باز مکلف به شروع از مرتبه آسان است؟ و قس علی هذا ... .
در نتیجه در بحث روز جامعه ما یعنی «گناه کشف حجاب» باید توجه کرد که کشف حجاب کننده چه بسا «اصرار برگناه» دارد، این گناه یک «گناه علنی» است و چه بسا در «برخی» موارد «جهت گیری بر خلاف خدا و حکومت اسلام» و «همراهی با جریان رسانه ای دشمن» است، و این تفاوت ها چه بسا موجب تفاوت برخورد آمر و ناهی شود.
پس در مواجهه با آمر به معروف باید دید آیا آمر به معروف در چه مرتبه ای تلخی و تندی نشان داده است و آیا در آن مورد اصلا برخورد نرم اثری می داشته است یا خیر؟
🔶نکته ششم: محبت به گنهکار یا دشمنی با او؟
نکته دیگری که قابل بررسی است بحث محبت یا بغض گنهکار است که روایات مختلفی در این باب وارد شده است.
🔹روایات لزوم محبت به گناهکار شیعه
برخی روایات تصریح به لزوم محبت به شیعه فاسق دارند که «دوستدار اهل بیت را دوست بدار حتی اگر فاسق و اهل فحشاء باشد»(۱۶) و همچنین فرموده اند: اختلاف درجات ایمان در بین شما نباید موجب ابراز برائت شما از یکدیگر باشد پس «از یکدیگر برائت مجویید»(۱۷)
🔹روایات دستوردهنده به بغض گنهکار
از طرف دیگر دستور به لزوم عدم محبت به گناهکار داده اند و فرموده اند:«هرکه گنهکار را دوست بدارد خود گنهکار است و هر که بنده مطیع خدا را دوست بدارد خود مطیع خدا است.»(۱۸)
همچنین فرموده اند: «به قلب خود رجوع کن که اگر اهل گناه را دوست می دارد در تو خیری نیست.»(۱۹)
مرحوم صاحب وسائل بابی در وسائل بازکرده است به نام «باب وجوب دوست داشتن بنده مطیع و بغض گنهکار»(۲۰)
ادامه در پیام بعد👇
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
منابع:
۱ وسائل الشيعة ؛ ج16 ؛ ص144 بَابُ وُجُوبِ هَجْرِ فَاعِلِ الْمُنْكَرِ وَ التَّوَصُّلِ إِلَى إِزَالَتِهِ بِكُلِّ وَجْهٍ مُمْكِن
۲ الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج8 ؛ ص162 سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: لَقِيَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي طَرِيقِ الْمَدِينَةِ فَقَالَ مَنْ ذَا أَ حَارِثٌ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَمَا لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَى عُلَمَائِكُمْ ثُمَّ مَضَى فَأَتَيْتُهُ فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَيْهِ فَدَخَلْتُ فَقُلْتُ لَقِيتَنِي فَقُلْتَ لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَى عُلَمَائِكُمْ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ أَمْرٌ عَظِيمٌ فَقَالَ نَعَمْ مَا يَمْنَعُكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمْ مَا تَكْرَهُونَ وَ مَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا بِهِ الْأَذَى أَنْ تَأْتُوهُ فَتُؤَنِّبُوهُ وَ تُعَذِّلُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِيغاً فَقُلْتُ [لَهُ] جُعِلْتُ فِدَاكَ إِذاً لَا يُطِيعُونَّا وَ لَا يَقْبَلُونَ مِنَّا فَقَالَ اهْجُرُوهُمْ وَ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَهُم
۳ وسائل الشيعة ؛ ج16 ؛ ص145 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع لِقَوْمٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِنَّهُ قَدْ حَقَّ لِي أَنْ آخُذَ الْبَرِيءَ مِنْكُمْ بِالسَّقِيمِ وَ كَيْفَ لَا يَحِقُّ لِي ذَلِكَ وَ أَنْتُمْ يَبْلُغُكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمُ الْقَبِيحُ فَلَا تُنْكِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَا تَهْجُرُونَهُ وَ لَا تُؤْذُونَهُ حَتَّى يَتْرُكَ. وَ رَوَاهُ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ أَيْضاً مُرْسَلًا
۴. تفسير العياشي ؛ ج1 ؛ ص335 عن محمد بن الهيثم التميمي عن أبي عبد الله ع في قوله: «كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ- لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ» قال: أما إنهم لم يكونوا يدخلون مداخلهم- و لا يجلسون مجالسهم- و لكن كانوا إذا لقوهم ضحكوا في وجوههم و آنسوا بهم
۵. وسائل الشيعة ؛ ج16 ؛ ص145 وَ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِالْإِسْنَادِ الْآتِي «6» عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ شَيْءٌ تَمَشَّيْتُمْ إِلَيْهِ فَقُلْتُمْ يَا هَذَا إِمَّا أَنْ تَعْتَزِلَنَا وَ تَجْتَنِبَنَا وَ إِمَّا أَنْ تَكُفَّ عَنْ هَذَا فَإِنْ فَعَلَ وَ إِلَّا فَاجْتَنِبُوهُ.
۶. الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص375 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ.
۷.وسائل الشيعة - ط الإسلامية نویسنده : الشيخ حرّ العاملي جلد : 11 صفحه : 413
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه پاورقی پیام قبلی
۸. همان، وجوب اظهار الكراهة للمنكر، والاعراض عن فاعله
[1] محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: أمرنا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم أن نلقى أهل المعاصي بوجوه مكفهرة. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب إلا أنه قال: قال أمير المؤمنين عليه السلام: أدنى الانكار أن تلقى أهل المعاصي بوجوه مكفهرة.
۹. همان
۱۰. وعن محمد بن يحيى، عن الحسين، عن علي بن مهزيار، عن النضر بن سويد، عن درست، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: إن الله بعث ملكين إلى أهل مدينةليقلباها " على أهلها " فلما انتهيا إلى المدينة فوجدا فيها رجلا يدعو ويتضرع " إلى أن قال: " فعاد أحدهما إلى الله، فقال: يا رب إني انتهيت إلى المدينة فوجدت عبدك فلانا يدعوك ويتضرع إليك فقال: امض لما أمرتك به، فان ذا رجل لم يتمعر وجهه غيظا لي قط.
۱۱. جواهر الکلام ج ۲۱، ص۳۵۸، الأمر بالمعروف هو الحمل على فعل المعروف ، والنهي عن المنكر هو المنع منه
۱۲. العوالي 431 وقال النبي صلى الله عليه وآله من رأى منكم منكرا فليغيره بيده فان لم يستطع فبلسانه فان لم يستطع فبقلبه ليس وراء ذلك شئ من الايمان وفي رواية ان ذلك أضعف الايمان
۱۳. همان
۱۴. جامع احادیث الشیعه، سید حسین بروجردی، ج۱۴، ص۳۸۶،
فجاهدوهم بأبدانكم وابغضوهم بقلوبكم غير طالبين سلطانا ولا باغين مالا ولا مريدين بظلم ظفرا حتى يفيئوا إلى أمر الله ويمضوا على طاعته
۱۵. این فتوا در پایان این نوشته آمده است.
۱۶. الأمالي (للطوسي) ؛ النص ؛ ص405 عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ مِيثَمٍ التَّمَّارِ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنِّي وَجَدْتُ فِي كُتُبِ أَبِي أَنَّ عَلِيّاً (عَلَيْهِ السَّلَامُ) قَالَ لِأَبِي مِيثَمٍ: أَحْبِبْ حَبِيبَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً زَانِياً، وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاما.
۱۷. وسائل الشيعة ؛ ج16 ؛ ص163 وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الصَّبَّاحِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَنْتُمْ وَ الْبَرَاءَةَ يَبْرَأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ بَعْضُهُمْ أَفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَكْثَرُ صَلَاةً مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضُهُمْ أَنْفَذُ بَصَرا مِنْ بَعْضٍ وَ هِيَ الدَّرَجَات.
۱۸. عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص235 حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ نُعَيْمٍ الشَّاذَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمَدَانِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ مَنْ أَحَبَ عَاصِياً فَهُوَ عَاصٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُطِيعاً فَهُوَ مُطِيعٌ وَ مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ عَادِلًا فَهُوَ ظَالِم.
۱۹. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِذَا كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.
۲۰. وسائل الشيعة ؛ ج16 ؛ ص183 بَابُ وُجُوبِ حُبِّ الْمُطِيعِ وَ بُغْضِ الْعَاصِي وَ تَحْرِيمِ الْعَكْسِ
ادامه در پیام بعدی👇
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
ادامه پیام گذشته:
نقل فتوای کامل رهبر انقلاب درباره سب:
آنچه در زیر میآید، درس "شانزدهم" از جلد دوم «رسالهی آموزشی» احکام و مسائل شرعی است که مطابق با فتاوای حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی تهیه، تنظیم و منتشر شده است.
سب مؤمن
تعریف: سب در جایی است که کسی را به امر قبیحی بنامند که در آن اهانتی وجود دارد، یا او را بدان خطاب کنند یا عمل زشتی را به او نسبت دهند؛ مثل بعضی فحاشیها که در آنها قصد نسبت دادن عمل زشت به صورت جدی نیست تا مصداق قذف باشد، اما کسی را به عمل یا صفتِ قبیحی منسوب میکنند؛ مثلا به کسی نسبت بخل یا خساست میدهند. یا او را به پستی منتسب کرده و مثلا "گدازاده" مینامند، یا او را به نام حیوانی صدا میکنند، یا در صورتیکه به نقص جسمانی مبتلا باشد، به شکل زشتی بیان کنند؛ مثلا او با به نام کور یا چلاق صدا میزنند. چنانچه این تعبیرات در عرف، شتم و تحقیر محسوب شود، سب و دشنام است.
نسبی بودن امور قبیحه
قبح امری نسبی است؛ یعنی در شرایط مختلف متفاوت است؛ مثلا در عرف ما گفتن سگ، دشنام بزرگی است. اما نسبت به کسانیکه سگ را با خودشان به حمام میبرند و میشویند و با آنان همخواب و همسفره میشوند، ممکن است سب نباشد.
حرمت سب و دشنام
سب و دشنام مؤمن، خواه شیعه و خواه غیرشیعه، حرام است. اما سب کافر در صورتیکه ظلم به او باشد، حرام است و اگر ظلم محسوب نشود، مکروه است. مگر در جایی که لازم باشد کفار را هجو کنند.
موارد استثناء از حکم حرمت
۱. بدعتگذار ؛ چه بدعتگذار در اصول باشد و چه در فروع:
الف) در صورتیکه دشنام به این افراد، سبب منزوی شدن آنها شود، بهگونهای که نتوانند در ایمان مؤمنان اثر بگذارند، دشنام و سب آنها واجب است.
ب) اگر در جایی سب این افراد اثر عکس گذارد، این سب حرام است؛ مانند اینکه به بدعتگذاری دشنام دهند و او در مقابل، منشِ مظلومانه به خود بگیرد و باعث شود عدهای بگویند که این دشنام از بی منطقی است.
۲. دشنامی که مسبوب(۴) به عنوان جواب و از باب تقاص به ساب(۵) میدهد؛ به شرطی که همان دشنام یا مثل آن دشنام داده شود، نه بیشتر یا غلیظتر.
۳. اهانت و دشنام دادن متجاهر به فسق، در همان فسقی که به آن تجاهر میکند؛ به شرطی که به قصد نهی از منکر باشد؛ یعنی دشنام میدهد تا به این وسیله او را از آن منکر باز دارد.
نکته
در حرمت دشنام، حضور مخاطب شرط است؛ چه مخاطب همان فرد مسبوب باشد و چه غیر او. بنابراین اگر انسان در خلوت که مخاطبی ندارد، دشنامی به دیگری بدهد، حرام نیست.
حرمت معامله
امروزه یکی از کارهای اساسی در جنگهای روانی دنیا، اکتساب به سب است؛ مثلا روزنامهنگاری را برای فحاشی به جناحی اجیر میکنند یا به شاعری پول میدهند که دیگری را هجو کند. از آنجا که سب مومن حرام است، معاملهای هم که بر این اساس است نیز حرام و باطل است.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
8⃣روایت چهار نکته ای از امام صادق علیه السلام
1⃣🔰روایتی زیبا از امام صادق علیه السلام
🔸تعجب امام صادق علیه السلام از چهار نفر
"خصال، امالی صدوق: امام صادق علیه السلام فرمود: در شگفتم از کسی که از چهار چیز میترسد، چگونه به چهار چیز نگراید؛
۱. شگفتم از آنکه بترسد چگونه نمی گرود به گفته حق که فرمود: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیل {بس است ما را خدا و چه خوب وکیلی است} که شنیدم خدای عز و جل به دنبالش فرمود: فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوء {با نعمت خدا و فضل او بازگشتند و بد ندیدند. } -. [۱] آل عمران / ۱۷۳ -
۲. و در شگفتم برای آنکه اندوهگین است چگونه نگراید به فرموده خدا لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین {نیست معبود حقی جز تو منزهی به راستی من از ستمکارانم} که شنیدم خدای عز و جل دنبالش فرماید: وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِین {نجاتش دادیم از غم و همچنین مؤمنان را نجات دهیم. } -. انبیاء / ۸۷ -
۳. در شگفتم از آنکه به او مکر و حیله زده میشود، چرا نگراید به گفته حق أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِباد {کار خود را به خدا واگذارم زیرا خدا به بندگان بینا است} زیرا شنیدم خدای عز و جل دنبالش میفرماید: فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا {خدا او را از کردارهای بد آنچه نیرنگ زدند، نگه داشت. } -. غافر / ۴۴ -
۴. در شگفتم از کسی که دنیا و زیورش را میخواهد، چرا نگراید به گفته او ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه {آنچه که خدا خواهد هست، نیست توانی جز به خدا} زیرا شنیدم خدای عز و جل دنبالش فرماید: إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً- فَعَسی رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِک {اینکه ببینی من از تو کمتر مال و فرزند دارم امید هست که پروردگارم بهتر از باغت به من بدهد} -. کهف / ۳۹ - و «عسی» در آیه معنای مثبت دارد. -. امالی صدوق: ۵ -
متن حدیث:
مسرور ، عن ابن عامر ، عن عمه ، عن ابن أبي عمير قال : حدثني جماعة عن مشايخنا منهم أبان بن عثمان وهشام بن سالم ومحمد بن حمران ، عن الصادق عليه السلام قال:
عجبت لمن فزع من أربع كيف لا يفزع إلى أربع :
۱. عجبت لمن خاف كيف لا يفزع إلى قوله : « حسبنا الله ونعم الوكيل »
فاني سمعت الله عزوجل يقول بعقبها : « فانقلبوا بنعمة من الله وفضل لم يمسسهم سوء »
۲. وعجبت لمن اغتم كيف لا يفزع إلى قوله : « لا إله إلا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين »
فاني سمعت الله عزوجل يقول بعقبها : « فنجيناه من الغم وكذلك ننجي المؤمنين »
۳. وعجبت لمن مكربه كيف لا يفزع إلى قوله : « افوض امري إلى الله إن الله بصير بالعباد »
فاني سمعت الله عزوجل يقول بعقبها : « فوقاه الله سيئات مامكروا »
۴. وعجبت لمن أراد الدنيا وزينتها كيف لا يفزع إلى قوله : « ما شاء الله لا قوة إلا بالله » فاني سمعت الله عزوجل يقول بعقبها : « إن ترن أنا أقل منك مالا وولدا فعسى ربي أن يؤتين خيرا من جنتك » وعسى موجبة .
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat