« اگر شبی زير اين آسمان در آغوشم به خواب بروى به كنايه از شب خواهم پرسيد كه
ماهِ در آغوش او زيباست يا ماهِ در آغوش من؟ »
برای من و تو همین بس است
که برای همیشه رازی میمانی
که مرا میدَرد
و گفته نمیشود.
هركس در زندگی گمشدهاى داره.
بعضی گمشدهها اونقدر غبارِ زمان روشون تلنبار شده كه روزگار٫ آدم رو براى زيستن بدون اون مجاب میكنه.
رفته رفته ماهيت اون گمشده فراموش میشه فقط گاهی غمى ناشناخته از منشا نامعلومى شعلهور میشه٫ نمیدونى دقيقا چیه اما نقطهى عميقى از قلبت رو لمس مىكنه.