eitaa logo
بچه های ایران 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
144 فایل
حاج قاسم :امروزه قرارگاه حسین بن علی #ایران است. جمهوری اسلامی #حرم است.🇮🇷 🔰کانال #بچه_های_ایران کانالی برای جواب به دغدغه های دوره نوجوانی و جوانی و دغدغه های فرهنگی شما حاج آقا رحیمی @modafe70 ادمین @Dokhtar_paiiiz
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 (یادمان عملیات خیبر) 🦋 راهیان نور دانشجویی 📆 ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
🇮🇷 ایشونم حاج رحیم صارمی 🥷 یکی از رزمنده های تُرکِ عملیات خیبر میگن بدل حضرت امام خمینی(ره)😁 ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
💚❤️ امام صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه آن را توی جیب خودم دارم: "هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود. و شما پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و می‌شنوید." ✖️ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم، برای تحمّل تهمت و افتراء و دروغ، چون ما اگر تحمّل نکنیم، باید میدان را خالی کنیم... ❤️ حاج 🇮🇷 ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗 روایت حضرت آقا از پدرشون آیت الله سید جواد حسینی خامنه ای 📚 چشمشون که کم سو شد ما براشون میخوندیم ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
🔻اخبار امیدآفرین ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞📍 اتفاقا باید انتقاداتشون و مطالباتشون بیشتر باشه 🎙حجت‌الاسلام والمسلمین راجی ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📕 #قصه_دلبری #قسمت_چهاردهم با آدمی که تا دیروز مثل کارد و پنیر بودیم ، حا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📗 (( دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!))✨ نفسم بند اومده بود، قلبم تندتند می زد وسرم داغ شده بود.. توی دلم حال عجیبی داشتم. حالا فهمیدم الکی نبود که یک دفعه نظرم عوض شد.😔 انگار دست امام (ع)بود و دل من☺️ ازنوزده سالگی اش گفت که قصد ازدواج داشته و دنبال گزینه مناسب بوده. دقیقا جمله اش این بود;((راست کار نبودن،گیر وگور داشتن!))😬 گفتم:((ازکجا معلوم من به دردتون بخورم؟)) خندید و گفت:((توی این سالا شما رو خوب شناختم!))😁 یکی از چیزهایی که خیلی نظرش را جلب کرده بود، کتاب هایی بود که دیده و شنیده بود می خوانم. همان کتاب های پالتویی روایت فتح، خاطرات همسران شهدا. می گفت:((خـوشم میاد شما این کتابارو نخوندین بلکه خوردین!))😂 فهمیدم خودش هم دستی برآتش دارد. می گفت:((وقتی این کتابارو می خوندم، واقعا به حال اونا غبطه می خوردم که اگه پنج سال ده سال یا حتی یه لحظه باهم زندگی کردن، واقعا زندگی کردن! اینا خیلی کم دیده می شه، نایابه!))☺️ من هم وقتی آن ها را می خواندم، به همین رسیده بودم که اگر الان سختی می کشند، ولی حلاوتی را که آنها چشیده اند، خیلی ها نچشیده اند🙃 این جمله راهم ضمیمه اش کرد که: ((اگه همین امشب جنگ بشه، منم می رم ..مثل وهب! )) ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📗 #قصه_دلبری #قسمت_پانزدهم (( دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!))✨
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📒 می خواستم کم نیاورم، گفتم:((خب منم میام!))😁 منـبـر کاملی رفت مثل آخوندها، از دانشگاه و مسائل جامعه گرفته تا اهداف زندگی اش .. از خواستگاری هایش گفت واینکه کجاها رفته و هرکدام را چه کسی معرفی کرده، حتی چیزهایی که به آن ها گفته بود گفتم:((من نیازی نمی بینم اینا رو بشنویم!))😐 می گفت:((اتفاقا باید بدونین تا بتونین خوب تصمیم بگیرین!))☺️ گفت:((ازوقتی شما به دلم نشستین، به خاطر اصرار خانواده بقیه خواستگاریا رو صوری می رفتم. می رفتم تا بهونه ای پیدا کنم یا بهونه ای بدم دست طرف!))😅 می خندیدکه:((چون اکثر دخترا از ریش بلند خوششون نمیاد، این شکلی می رفتم. اگه کسی هم پیدا می شد که خوشش میومد و می پرسید که آیا ریشاتون رو درست و مرتب می کنین، می گفتم نه من همین ریختی می چرخم!))😂 یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم. مادرم در زد و چای و میوه آورد وگفت:((حرفتون که تموم شد،کارتون دارم!)) ازبس دل شوره داشتم، دست و دلم به هیچ چیز نمی رفت. یک ریزحرف می زد لابه لایش میوه پوست می کند و می خورد.. گاهی با خنده به من تعارف می کرد:((خونه خودتونه، بفرمایین!))😁😂 زیاد سوال می پرسید. بعضی هایش سخت بود، بعضی هم خنده دار خاطرم هست که پرسید:((نظرشمادرباره حضرت آقا چیه؟))🤔 گفتم:((ایشون رو قبول دارم و هرچی بگن اطاعت می کنم!)) گیرداد که((چقدر قبولشون دارید؟))🤔 در آن لحظه مضطرب بودم وچیزی به ذهنم نمی رسید .. ✨ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 📡 هم اکنون نائب الزیاره تون هستیم ❤️ اگه نت خط داد پخش زنده میریم اگه نشد صوتش را براتون میفرسم ان شاالله
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📒 #قصه_دلبری #قسمت_شانزدهم می خواستم کم نیاورم، گفتم:((خب منم میام!))😁 من
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📒 گفتم:((خیلی!)) خودم را راحت کردم و گفتم:(( که نمی توانم بگویم چقدر)) زیرکی به خرج داد و گفت:((اگه اقا به شما بگوید مرا بکشید ، میکشید؟!))😁 گفتم:((اگه آقا بگن ، بله میکشمتون ..)) نتوانست جلوی خنده اش بگیرد😂 او که انگار از اول بله را شنیده، شروع کرد درباره آینده شغلی اش حرف زد. گفت دوست دارد برود در تشکیلات سپاه، فقط هم سپاه قدس روی گزینه های بعدی فکر کرده بود: طلبگی یا معلمی.🙃 هنوز دانشجوبود. خندید وگفت که از دار دنیا فقط یک موتور تریل دارد که آن را هم پلیس از رفیقش گرفته وفعلا توقیف شده است پررو پررو گفت:((اسم بچه هامونم انتخاب کردم: امیرحسین،امیرعباس،زینب،زهرا.))😬 انگارکتری آبجوش ریختند روی سرم .. کسی نبود بهش بگوید:((هنوز نه به باره نه به داره!))😐 یکی یکی درجیب های کتش دست می کرد. یاد چراغ جادو افتادم. هرچه بیرون می آورد،تمامی نداشت. باهمان هدیه ها جادویم کرد: تکه ای از کفن شهید گمنام که خودش تفحص کرده بود، پلاک شهید، مهر و تسبیح تربت با کلی خرت و پرت هایی که از لبنان و سوریه خریده بود.😍 مطمئن شده بود که جوابم مثبت است.تیر خلاص را زد.صدایش را پایین ترآورد وگفت:((دوتا نامه نوشتم براتون :یکی توی حرم امام رضا(ع)،یکی هم، کنار شهدای گمنام بهشت زهرا!))😊 ✨ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚