eitaa logo
بچه های ایران 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
144 فایل
حاج قاسم :امروزه قرارگاه حسین بن علی #ایران است. جمهوری اسلامی #حرم است.🇮🇷 🔰کانال #بچه_های_ایران کانالی برای جواب به دغدغه های دوره نوجوانی و جوانی و دغدغه های فرهنگی شما حاج آقا رحیمی @modafe70 ادمین @Dokhtar_paiiiz
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_ششم وقتی لاغرمی شد ، مادرم ناراحت می شد .. ولی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📙 درمجالسی که می رفتیم و او نبود ، باز دلتنگی خودش را داشت..💔 به هرحال وقتی انسان طعم چیزی را چشیده وحلاوت ان را حس کرده باشد ، درنبودش خیلی بهش سخت می گذرد.. در زمان مرخصی اش ، می خواست جور نبودش را بکشد. سفره می انداخت ، غذامی اورد ، جمع می کرد ، ظرف می شست ، نمی گذاشت دست به سیاهو سفید بزنم... می نشست یکی یکی لباس ها را اتو می زد. مهارت خاصی دراین کار داشت و اتوکشی هیچ کس را قبول نداشت😐 همان دوران عقد یکی دو بار که دید چندبار گوشه دستم را سوزاندم ، گفت: ((اگه تو اتو نکنی بهتره!))😅 مدتی که تهران بود ، جوری برنامه ریزی می کرد که برویم دیدن خانواده یکی از همرزمانش. از بین دوستاش فقط با یکی رفیق گرمابه وگلستان بودند و رفت امد داشتیم.. می شد بعضی شب ها همان جا می خوابیدیم و وقتی هم هر دونبودند ، بازماخانم ها باهم بودیم😁 راضی نمی شدم دوباره مادر شوم .. می گفتم:((فکرشم نکن! عمرا اگه زیربار بچه و بارداری برم!)) خیلی روضه خواند . میگفت : ((الان تکلیفه آقا گفتن بچه بیارید)) ومی خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کند! بهش گفتم:((اگه خیلی دلت بچه می خواد ، می تونی دوباره ازدواج کنی!)) کارد بهش می زدی ، خونش درنمی‌آمد . می گفت:((چندسال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم؟!)) به هرچیزی دست زد که نظرم راجلب کند ، امافایده نداشت! نه اوضاع و احوال جسمی ام مناسب بود ، نه از نظر روحی امادگی اش را داشتم. سر امیر محمد پیر شدم😣 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ 🔮سلام حاج آقا چیکار کنیم داشته باشیم؟! یه لحظه موقع انجام اون کار ، از ذهنمون هم نگذره که فلانی الان چی میگه تو ذهنش. یا تو فضای مجازی برا تک تک فعالیت هامون، اخلاص داشته باشیم ؟! 🔰 🔺 سلام برای خالص شدن عمل چند تا کار باید انجام داد 1⃣ یکی کسب علم و معرفت 2⃣ یکی توجه به اینکه دل را از غیر خدا خالی کنیم و به غیر خدا توجه نکنیم (خود این کم کم کمک میکنه که توجهمون به مردم کم بشه) 3⃣ تکرار عمل کم کم همراه توجه به نکات قبلی باعث اخلاص میشه ، معمولا اول هرکاری آدم مدام نگاه و نظر توجه دیگران براش مهمه مثلا بچه که بودیم نماز میخوندیم مدام فکر میکردیم دیگران دارند نگاهمون میکنن ولی الان دیگه برامون خیلی مهم نیست 4⃣ خلوت با خدا و امام زمان و توسل به اهل بیت و حضور در جلسات دعا و روضه کم کم دل و قلب را نورانی میکنه و روی رفتار ما تاثیر میذاره موفق باشید 🌺 ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ کار جالب یه مادر 🏀 با بازی به بچه هاش یاد میده ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
مژده مژده🤩🤩 📣📣📣 یه خبر خوب 📣📣📣 ✨سلام رفیق✨ ✨در جریانی که✨ ✨مسابقه ماه رمضانِ امسال هم✨ ✨در مجموعه فطرس✨ ✨شروع شد😇✨ 🌱 مسابقه مجازی ✨✨ 🦋 🎯 هرروز میتونی تو مراحل مسابقه شرکت کنی🥇 💎 امتیاز بگیری... 🏆 برنده بشی و جایزهـ🎁 بگیری...✌️ 💢هم چنین ثبت نام تا آخر ماه رمضان فعاله😍 🎁 با کلی جوایز ویژه: 🔹۱ میلیون تومانی 🔸۵۰۰ هزار تومانی 🔹۲۵۰ هزار تومانی 🔸۱۵۰ هزار تومانی 🛍و صدها جوایز ارزشمند و متنوع دیگه برای افراد برتر 🧕 ویژه همه دختران نوجوان و جوان ➕ رابطین فطرس خلاصه که؛ منتظرتیم رفیق...هرچه زودتر اینجا کلیک کن!😉 و با ما همراه شو 👇 💠 @fotros_dokhtarane 🔔♦️ البته مسابقه توی همین کانال هم بارگزاری میشه
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮 طرح چیه ❓ 🦋 ⏯ صوت بالا👆را گوش کنید 📗 مسئله محور و قرآن 🔗 هر جزء یک موضوع 🎁 با جوایز 💰 🔹۱ میلیون تومانی 🔸۵۰۰ هزار تومانی 🔹۲۵۰ هزار تومانی 🔸۱۵۰ هزار تومانی 🔹و جوایز غیر نقدی دیگه 🧕 ویژه دختران نوجوان و جوان ➕ رابطین فطرس 🔰 مجموعه فرهنگی جهادی 🕊
🟥 مسابقه ان شاالله از فردا شروع میشه بچه ها 🟩 ادمینی هم که باید براشون جواب ها را ارسال کنید اعلام می‌کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 هم ببینید هم منتشر کنید 🧨 مردم حاضرند به ایران کنه ولی این وضع اقتصادی را تحمل نکن 🔻حتماً ببینید... ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 فعالِ مشهور آمریکایی و همسرش در اولین روز ماه رمضان، شدند🦋 🔰خارجی ها دارند مسلمان میشن یه عده تو داخل دارن اسلامو رها میکنن و ضد اسلام حرف میزنن ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 💠 شهیدی که هر روز به مادرش کمک می کند ⭕️ مصداق بارز شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند در گفتگو با مادر شهید در برنامه ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_هفتم درمجالسی که می رفتیم و او نبود ، باز دلتن
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📙 آدم می تواند زخم ها و جراحی ها را تحمل کندرچون خوب می شود ، اما زخم زبان ها را نه ..💔 زخم زبان به این زودی ها تسکین پیدا نمی کند. برای همین افتاد به ولخرجی های بیجا و الکی .. فکر می کرد با این کارها نگاهم مثبت می شود‌. وضعیت مالی اش اجازه نمی داد ، ولی می رفت کیف و کفش مارک دار و لباس های یکدست برام می خرید ، اما فایده ای نداشت.. خیلی بله قربان گو شده بود😐 می دانست که من باهیچ کدام از این ها قرار نیست تسلیم شوم.. دیدم دست بردارنیست ، فکری کردم وگفتم شرطی جلوی پایش بگذارم که نتواند عمل کند... خیلی بالا پایین کردم ، فهمیدم نمی تواند به این سادگی ها به دلیل موقعیت شغلی اش سفر خارجی برود. خیلی که پاپی شد ، گفتم:((به شرطی که من رو ببری کربلا!))☺️ شاید خودش هم باورش نمی شد محل کارش اجازه بدهند ، اما آن قدر رفت وامد که بلاخره ویزا گرفت. مدتی باهم خوش بودیم. باهم نشستیم از مفاتیح ، آداب زیارت کربلا را دراوردیم. دفعه اولم بود می رفتم کربلا😍 خودش قبلا رفته بود. آنجا خوردن گوشت را مراعات می کرد ونمی خورد. بیشتر با ماست سالادوبرنج واین ها خودش را سیر می کرد. تبرکی های سنگ حرم را خریدیم.❤️ برخلاف مکه ، نه رفتیم بازار و نه خرید .. وقت نداشتیم و حیف مان می امد برای بازار وقت بگذاریم . می گفت:((حاج منصور گفته توی کربلا خرید نکنید.اگه خواستین برین نجف!)) از طرفی هم می گفت: ((اکثر این اجناس تهران هم پیدا می شه ، چرا بارمون رو سنگین کنیم؟)) حتی مشهد هم که می رفتیم ، تنها چیزی که دوست داشت بخریم ، انگشتر و عطر بود. زرشک و زعفران هم می آمد تهران می خرید. ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_هشتم آدم می تواند زخم ها و جراحی ها را تحمل کند
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📙 همه ی هم و غمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد ، در حرم بمانیم😍 زیارت نامه بخوانیم و روضه و توسل . سیری نداشت ... زمانی که اشکی نداشت ، راه می افتاد که برویم هتل. هتل هم می آمد که تجدید قوا کند برای دوباره رفتن به حرم .. در کاروان ، رفیقی پیدا کرد لنگه خودش.. هم مداح بود هم پاسدار! مداحی و روضه کاروان را دو نفری انجام می دادند ،ولی اهل این نبود ، که با کاروان و با جمع برود .. می خواست دو نفری باهم باشیم . می گفت :« هرکی کربلا میره ، از صحن امام رضا میره!»💛 قسمت شد خادم حرم حضرت عباس علیه السلام فیش غذا به ما داد .. خیلی خوشحال بودیم ، رفتیم مهمانسرای حضرت 😍 با خواهرم رفتیم برگه جواب آزمایش را بگیریم ، جوابش مثبت بود . میدانستم چقدر منتظر است... مأموریت بود . زنگ که زدم بهش گفتم ، ذوق کرد . میخندید 😅 وسط صحبت قطع شد .. فکر کردم آنتن رفته یاشارژ گوشی اش مشکل پیدا کرده . دوباره زنگ زد ، گفت : « قطع کردم برم نماز شکر بخونم!»✨ این قدر شاد و شنگول شده بود که نصف حرف هایم را نشنید 😉 خیلی انتظارش را می کشید.. در ماموریت های عراقی و سوریه لباس نوزاد خریده بود و در حرم تبرک کرده بود به ضریح ‌‌. در زندگی مراقبم بود ، ولی در دوران بارداری بیشتر... از نه ماه ، پنج ماهش نبود و همه آن دوران را خوابیده بودم .. دست به سیاه و سفید نمی زدم . از بارداری قبل ترسیده بودم . خیلی لواشک و قرء قوروت دوست داشتم تا اسمش میامد هوس می کردم. ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 و هنگام 🔹:👇 حکم مسواک زدن و استفاده از نخ دندان در حال روزه چیه؟ ✅ 👇 مسواک زدن با خمیر دندان در حال روزه اشکال ندارد، ولی باید از فرو رفتن آب دهان جلوگیری شود و دهان را بعد از آن بشوید. همچنین استفاده روزه دار از نخ دندان که ماده فلوراید و طعم نعنا دارد اگر آب دهان را فرو نبرد، اشکال ندارد. ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
😍 رفقاتون و خبر کنید! 🏅که مسابقه شروع شد... پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس👇🤩 💎 بزن بریم 💪
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧جلسه اول 1⃣ 🔮 📚 موضوع: مبارز طلبی قرآن و دلایل خاص و ویژه بودن 🎙حاج آقا رحیمی ✅ مجموعه فرهنگی جهادی 🇮🇷 🦋@fotros_dokhtarane ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
🌱 خب خب خب! این هم از : 😇 🗂 سوالات جلسه اولِ ✨شگفت انگیزترین: 1⃣ آیه ۲۳ سوره بقره چه نکته ای را بیان میکند ؟ الف) به هدایت فراگیر قرآن ب) اگر در رسالت پیامبر شک دارید یک قرآن بیاورید ج) اگر به این قرآنی که به پیامبر نازل شده شک دارید و خیال میکنید کتاب آسمانی و ویژه ای نیست یک سوره مثل قرآن بیاورید د) گزینه ب و ج 2⃣ معجزه چیست و به چه معنی است ؟ الف) به هر کار عجیبی که انسانی انجام بدهد و تعجب دیگران را بر انگیزد ب) شخصی که ادعای پیامبری از طرف خدا دارد به اذن خدا کاری را انجام دهد که دیگران از انجام آن کار ناتوان باشند ج) کاری که پیامبر یا انسان صالحی انجام دهد که دیگران نتوانند انجام بدهند 3⃣ فرق قرآن با کتاب های آسمانی دیگر چیست؟ الف) قرآن نسخه کامل آن در دسترس است ب) قرآن تحریف نشده ج) قرآن برخلاف کتاب های دیگر معجزه ی پیامبر است د) همه موارد 4⃣ پیامبر اسلام چه راهکاری را برای تحریف نشدن قرآن به کار برده است ؟ الف) همان چیزی که به او وحی میشد را میگفتند بنویسند و بعد بررسی می کردند که همان را درست نوشته باشند ب) دستور به حفظ قرآن داد و بعد هم ختم قرآن تا اگر تحریفی اتفاق افتاد سریع در خواندن آن معلوم شود ج) وقتی تحریفی اتفاق می افتاد سریع آنرا به مردم خبر می‌دادند د) گزینه الف و ب 5⃣ چند نمونه از جنبه های اعجاز قرآن عبارتند از الف) این قرآنی که هیچ عالم باسوادی نتوانسته مثل او را بیاورد شخصی مثل پیامبر آورده که سواد خواندن و نوشتن نداشته (امی بوده ب) اعجاز علمی قرآن (مباحث علمی ای مطرح کرده که الان بشر بهش رسیده) ج) غيب گویی قرآن د)همه ی گزینه ها ✅ رفقا پاسخ سوالات امشب رو اینجا ثبت کنید☺️ 🌱بچه های براان شمالی به آیدی @Panah_khanom 🌱 بچه های براان جنوبی به آیدی @zi1385 🌱 بقیه بچه ها هم به آیدی @Ghotbii_vراستی! هر روز هم منتظر یه شگفت انگیزترین باشید!با رفقات هم که به اشتراک میذاری دیگه!ها؟👇 ⊰᯽🦋@fotros_dokhtarane ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_نهم همه ی هم و غمش این بود که تا جایی که بدنما
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📙 پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! » اما محمدحسین برایم می خرید.. داخل اتاق صدایم میزد : « بیا باهات کار دارم!» لواشک و قره قوروتها را یواشکی به من می داد و با خنده می گفت : « زن مارو! باید مثه معتادا بهش جنس برسونیم ! » 😂 نمی توانستم زیاد در هیئت ها شرکت کنم . وقتی میدید مراعات می کنم ، خوشحال می شد و برایم غذای تبرکی می آورد 🙃 برای خواندن خیلی از دعاها و چله ها کمکم می کرد . پا به پایم می آمد که دوتایی بخوانیم. بعضی را خودش تنهایی می خواند 😂 زیاد تربت به خوردم میداد. به خصوص قبل از سونوگرافی و آزمایش ها.. خودش از کربلا آورده بود و می گفت : « اصل اصله!» اسم بچه را از قبل انتخاب کرده بودیم : امیرحسین در اصل ، امیرحسین اسم بچه اولمان بود . به پیشنهاد یکی از علمای تهران ، گذاشتیم امیرمحمد . گفته بود : « اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم ، خدانظر كنه و شفا بگیره ! » می گفت : « اگه چهار تا پسر داشته باشم ، اسم هرچهارتاشون رو میذارم حسین ! »😁 با کمک مادرم ، داخل ماشین نشستم . راه افتاد . روضه گذاشت ، روضه حضرت علی اصغر.. سه تایی تادم در بیمارستان گریه کردیم برای شیرخواره امام حسین (ع)💔 زایمانم در بیمارستان خصوصی بود .. لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق . به نظرم پرسنل بیمارستان فکر می کردند الان گوشه ای می نشیند و لام تا کام حرف نمی زند.. برعکس ، روی پایش بند نبود ، هی قربان صدقه ام می رفت😂 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_شصتم پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! » ام
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📙 برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی و این قدر تقلا وجنب و‌ جوش! با گوشی فیلم می گرفت . یکی از پرستارها می گفت : « کاش میشد از این صحنه ها فیلم بگیری ، به بقیه نشون بدی تا یاد بگیرن ! »😂 قبل از اینکه بچه را بشویند ، در گوشش اذان و اقامه گفت . همان جا برایش روضه خواند ، وسط اتاق زایمان ، جلوی دکتر و پرستارها .. روضه حضرت علی اصغر .. آنجایی که لالایی می خوانند . بعدهم کام بچه را با تربت امام حسین برداشت 🙃 اصرار می کرد شب به جای همراه بماند کنارم . مدیر بخش می گفت : « شما متوجه نیستین اینجا بخش زنانه؟!» دکتر را راضی کرده بود با مادرم بماند ، اما کادر بیمارستان اجازه ندادند . تا یازده دوازده شب بالای سرم ایستاد . به زور بیرونش کردند. باز صبح زود سروکله اش پیدا شد .😂 چند بار بهش گفتم : « روز هفتم مستحبه موهای سربچه رو بتراشیم!» راضی نشد .. بهش گفتم : « نکنه چون خودت درد بی مویی کشیدی ، دلت نمیاد؟! » می گفت : « حیفم میاد!»😕 امیر حسین سیزده روزه بود که بردیمش هیئت ، تولد حضرت زینب (ع) بود و هوا هم خیلی سرد و هیئت شلوغ ، مدام به من می‌گفت : « بچه رو بمال به درودیوار هیئت!» 😁 خودش هم آمد بردش قسمت آقایان و مالیده بودش به درودیوار هیئت‌ ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا