eitaa logo
بچه های ایران 🇮🇷
1.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
147 فایل
حاج قاسم :امروزه قرارگاه حسین بن علی #ایران است. جمهوری اسلامی #حرم است.🇮🇷 🔰کانال #بچه_های_ایران کانالی برای جواب به دغدغه های دوره نوجوانی و جوانی و دغدغه های فرهنگی شما حاج آقا رحیمی @modafe70 ادمین @Reyhan_838
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_چهارم امیر حسین سه ماه و نیمه بود که از سوریه بر
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📙 بعد از تشیع دوستانش می آمد می گفت : «فلانی شهید شده بچه‌ ی سه ماهه اش رو گذاشتند روی تابوتش .. تو نزار روی تابوت ، بذار روی سینه م! » حتی گاهی نمایش تشییع جنازه خودش را هم بازی می کردیم. وسط هال دراز به دراز می خوابید که مثلا شهید شده و می خندید😂 بعد هم می گفت : « محکم باش!» و سفارش می کرد چه کارهایی انجام دهم . گوش به حرف هایش نمی دادم و الکی گریه زاری می کردم ، تا دیگر از این شیرین کاری ها نکند😐 رسول خلیلی و حاج اسماعیل حیدری را خیلی دوست داشت .. وقتی شهید شده بودند ، تا چند وقت عکس و تیزر و بنرو اینها را برایشان طراحی می کرد . برای بچه های محل کارش که شهید شده بودند ، نماهنگهای قشنگی می ساخت . تا نصفه شب می نشست پای این کارها 😔 عکس های خودش را هم ، همان هایی که دوست داشت بعد در تشییع جنازه و یادواره هایش استفاده شود ، روی یک فایل در کامپیوترش جدا کرده بود .💔 یکی سرش پایین است با شال سبزو عینک ، یکی هم نیمرخ . اذیتش می کردم می گفتم : « پوستر خودت رو هم طراحی کن دیگه!» در کنار همه کارهای هنری اش ، خوش خط هم بود ..😍 ثلث و نستعلیق و شکسته را قشنگ می نوشت . . این خوش خطی در دوران دانشجویی و در اردوها بیشتر نمود پیدا می کرد : پارچه جلوی اتوبوس ، روی درهای ورودی و دیوارهای مسجد و حسینیه ها مینوشت:« میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم ، منم گدای فاطمه » وقتی از شهادت صحبت می کرد ، هرچند شوخی و مسخره بازی بود ، ولی گاهی اشکم را در می آمد گاهی برای اینکه لجم را در آورد ، صدایم می زد : « همسر شهید محمد خانی!😭 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_پنجم بعد از تشیع دوستانش می آمد می گفت : «فلانی ش
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 📙 من هم حسابی می افتادم روی دنده لج که از خر شیطان پیاده شود . . همه چیز را تعطیل می کردم ❌ مثلا وقتی میرفتیم بیرون ، به خاطر این حرفش می نشستم سرجایم و تکان نمی خوردم 😂 حسابی از خجالتش در آمدم تا دیگر از زبانش افتاد که بگوید : « همسر شهید محمد خانی ! » روزی از طرف محل کارش خانواده ها را دعوت کردند برای جشن . ناسازگاری ام گل کرد که « این چه جشنی بود ؟ این همه نشستیم که همسران شهید بیان روی صحنه و یه پتو از شما هدیه بگیرن ؟ این شد شوهر برای این زن ؟ اون الان محتاج پتوی شما بود ؟ آهنگ سلام آخر خواجه امیری رو گذاشتن و اشک مردم در اومد که چی ؟ همه چی عادی شد ؟ »😒 باید میرفتیم روی جایگاه وهديه می گرفتیم که من نرفتم . فردایش داده بودند به خودش آورد خانه . گفت : « چرا نرفتی بگیری ؟ » آتش گرفتم.. با غیظ گفتم : « ملت رو مثل نونوایی صف کرده بودن که برن یکی یکی کارت هدیه بگیرن! برم جلوبگم من همسر فلانی ام و جلوی اسمت رو امضا کنم ؟ محتاج چندرغاز پولشون نبودم! » 😏 گمان کردم قانع شد که دیگر من را نبرد سرکارش ... حتی گفت : « اگه شهید هم شدم ، نرو! » 😅 همیشه عجله داشت برای رفتن . اما نمیدانم چرا این دفعه ، این قدر با اطمینان رفتار می کرد . .🚶‍♂ رفتیم پلیس ۱۰+ تا پاسپورت امیرحسین را بگیریم ، بعدهم کافی شاپ .. می گفتم : « تو چرا این قدر بی خیالی ؟ مگه بعدازظهر پرواز نداری ؟ » بیرون که آمدیم ، رفت برایم کیک بزرگی خرید . گفتم : « برای چی ؟ » گفت : تولدته! » اما تولدم نبود 😐 ولی بعد رفتیم خانه مادرم دور هم خوردیم . ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 7⃣ 🔮 📚 موضوع: چرا و در دین های قبلی حلال بود و در اسلام حرام شد ؟🧐 چرا هر چیزی که داره را کرده؟😩😡 🎙حاج آقا رحیمی ⏰ ۱۰ دقیقه و ۴۲ ثانیه با دور تند گوش بدید ✅ مجموعه فرهنگی جهادی 🇮🇷 @fotros_dokhtarane
🌱 خب خب خب! این هم از : 😇 🗂 سوالات جلسه هفتمِ ✨شگفت انگیزترین✨: 1⃣ چرا شراب در اسلام حرام اعلام شده در صورتی که انبیای قبلی آنرا حرام نکرده بودند؟ الف) اسلام دین کاملی است ، هرآنچه که سعادت بشر در آن است در این دین می آید ب)‌ انبیای قبلی شراب بر خودشان حرام بود ولی به مردم دستور نمی‌دادند چون مسائل مهمتری داشتند، حرمت شراب در دین کامل یعنی اسلام اتفاق افتاد که مردم آماده تر شدند ج) در اسلام هم به تدریج شراب را حرام کردند د) همه موارد 2⃣ چرا شراب با اینکه لذت دارد حرام شده است؟ الف) جدای از ضررهای جسمی و روحی ای که دارد ، چون عقلی که ملاک انسانیت ، انسان را از بین می برد ب) هرچیزی که عقل را کلا از بین ببرد یا ضعیف کند هیچ دینی از آن استقبال نمی‌کند ج) چون مستی انسان را از زندگی غافل می‌کند د) گزینه الف و ب 3⃣ اگر شراب حرام است چرا قرآن میگوید به اهل بهشت شراب می‌دهیم الف) شراب در بهشت حرام نیست ب) شراب بهشت فرق می‌کند ج) شراب به معنی نوشیدنی است نه این شراب مست کننده ،این شراب مست کننده در تعبیر قرآن خمر و مسکِر(مست کننده)است لذا شراب بهشتی یعنی نوشیدنی های بهشتی 4⃣ شراب بخاطر اینکه مست کننده است حرام است ، آیا اگر کسی به مقداری بخورد که مست نشود آیا اشکالی دارد؟ الف) شراب از نجاسات است و خوردن نجاسات حرام است ، و شیطان کم کم نفوذ می‌کند و این کم را تبدیل به زیاد میکند ب) اشکالی ندارد ج) تا وقتی کم باشد اشکال ندارد ✅ رفقا پاسخ سوالات امشب رو اینجا ثبت کنید☺️ 🌱بچه های براان شمالی به آیدی @Panah_khanom 🌱 بچه های براان جنوبی به آیدی @zi1385 🌱 بقیه بچه ها هم به آیدی @Ghotbii_vراستی! هر روز هم منتظر یه شگفت انگیزترین باشید! ✨بارُفقات هم که به اشتراک میذاری دیگه!آره؟👇 ⊰᯽🦋@fotros_dokhtarane
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴مفید و مختصر❗️ 🔹مقایسه‌ای از پیشرفت با در قرون وسطی ✍عالیه سادات ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 آزادی زن در غرب اینگونه است 🎞 این قسمت: زندگی دردناک لیدی گاگا ، اون بانوی موسیقی خانم مدونا هم وضعیتش بهتر از این نیست ✍عالیه سادات ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #رمان📙 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_ششم من هم حسابی می افتادم روی دنده لج که از خر شی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 از زیر آینه قرآن ردش کردم . خداحافظی کرد ، رفت کلید آسانسور را زد ، برگشت و خیلی قربان صدقه ام رفت : هم من ، هم امیرحسین . چشمش به من بود که رفت داخل آسانسور . برایش پیامک فرستادم : « لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ... ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین»😍 ۴۵ روزش پرشد ، نیامد 😣 بعد از شصت هفتاد روز زنگ زد که « با پدرم بیا توی منطقه که زودتر بیام پیشتون!» قرار بود حداکثر تا یک هفته همه کارهایش را راست و ریس کند و خودش را برساند ، بعد هم باهم برگردیم ایران . بابچه جمع و جور کردن و مسافرت خیلی سخت بود از طرفی هم دیگر تحمل دوری اش را نداشتم😭 با خودم گفتم : « اگه برم ، زودتر از منطقه دل می کنه! » از پیام هایش می فهمیدم خیلی سرش شلوغ شده ، چون دیر به دیر به تلگرام وصل می شد ، وقتی هم وصل می شد ، بددموقع بود و عجله ای😢 زنگهایش خیلی کمتر و تلگرافی شده بود . . اعتراض کردم که: «این چه وضعیه برام درست کردی ؟ » نوشت : « دارم یه نفری بار پنج نفر رو می کشم!» اهل قهر و دعواهم نبودیم ، یعنی از اول قرار گذاشت . در جلسه خواستگاری به من گفت : « توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم ، نهایت نیم ساعت! » بحث های پیش پا افتاده را جدی نمی گرفتیم . قهرهایمان هم خنده دار بود . سر اینکه امشب برویم مجلس حاج محمود کریمی یا حاج منصور ارضی؟😁 خیلی که پافشاری می کرد ، من قهر می کردم😂 می افتاد به لودگی و مسخره بازی😐 خیلی وقت ها کاری می کرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم . می گفت :« آشتی ، آشتی !» و سروته قضیه را به هم می آورد . اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو میری ها بود ، می رفت جلوی ساعت می نشست ، دستش را می گذاشت زیر چانه اش ومیگفت : « وقت گرفتم از همین الان شروع شد» باید تا نیم ساعت دیگر آشتی میکردم وگرنه میگفت :«قول دادی باید پاشم وایسی»😁 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
بچه های ایران 🇮🇷
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_هفتم از زیر آینه قرآن ردش کردم . خداحافظی کرد ، رفت کلی
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 از آن آدم هایی نبود که خیلی اسم امام زمان (عج)را بیاورد ، ولی در مأموریت آخر قشنگ می نوشت : « واقعا اینجا حضور دارن! همون طور که امام حسین (ع) شب عاشورا دستشون رو گرفتن و جایگاه یارانشون رو نشون دادن ، اینجاهم واقعا همون جور .. اینجا تازه میتونی حضورشون رو پررنگ تر حس کنی! » 😢 در کل ۲۹ روزی که در منطقه بودم ، سه بار زنگ زد . آنجا اینترنت نداشتم ، ارتباط تلگرامی مان هم قطع شد ، خیلی محترمانه و مؤدبانه صحبت می کرد و مشخص بود کسی پهلویش ایستاده که راحت نبود.. هیچ وقت این قدر مؤدب ندیده بودمش😔 گاهی که دلم تنگ می شد ، دوباره به پیام هایش نگاه می کردم.. می دیدم آن موقع به من همه چیز را گفته ، ولی گیرایی من ضعیف بوده و فهوای کلامش را نگرفته ام . . از این واضح تر نمی توانست بنویسد : _قبل از اینکه من شهید بشم ، خدا به تو صبر و تحمل میده ! _مطمئنم تو و امیرحسین سپرده شدین دست یکی دیگه !😇 سفرم افتاده بود در ایام محرم . خیلی سخت گذشت 😢 از طرفی بلاتکلیف بودم که چرا این قدر امروز و فردا می کند .. از طرفی هم هیچ کدام از مراسم آنجا به دلم نمی چسبید.. سال های قبل با محمد حسین ، محرم و صفر سرمان را می گرفتی هیئت بود ، تهمان را می گرفتی هیئت 😭 عربی نمی فهمیدم ، دست وپاشکسته فرازهای معروف مقتل را متوجه می شدم.. افسوس می خوردم چرا تهران نماندم . ولی دلم را صابون می زدم برای ایام اربعین .. فکر می کردم هر چه اینجا به ظاهر کمتر گذرم می افتد به هیئت و روضه ، به جایش در مسیر نجف تا کربلا جبران می شود و یادم میرود 😍 ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ____♡_بچه های🇮🇷ایران_♡____ 🆔کانال @b_iran 💚 🤍❤️ ❤🤍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا