#پرسش_و_پاسخ
#بپرس_و_بدون
⁉️ #سوال_شما 📝
با سلام
معذرت می خوام سوالی داشتم
عبادت ۱۰ جزء دارد
۹ جزء آن تلاش برای کسب روزی حلال
۱جزء دیگر آن چیه ؟! عبادت میشه !
✅ #جواب ✍
🔸 سلام
بله تعبیری که به کار رفته برای فهم بیشتره
منظور اینه عبادت را فقط نماز و روزه و اینا حساب نکنید
اگه مثلا عبادت را به ۱۰ قسمت تقسیم کنیم
۹ قسمتش کسب روزی حلاله
بقیه اش عبادت های دیگه
به این معنی که کسب روزی حلال را هم عبادت بدونید و دست کم ندونید و بدونید قسمت عمده عبادت های ما کسب روزی حلاله
و اینکه چقدر روزی حلال میتونه تاثیر گذار باشه
یعنی هستند کسانی که به نماز و روزه و ... اهمیت میدند و روش حساسند ولی حواسشون به در آمد حلال نیست و روی این موضوع حساس نیستند
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
#سبک_زندگی 🖼
💅 در این آرایشگاه زنانه رضایت خدا اولویت دارد! 💇♀
🔹آرایشگرند اما نه دست به کاشت مژه میبرند، نه برای مشتری ناخن میکارند و نه تتوزدن را قبول میکنند. دور خدمات نامتعارف مغایر با احکام اسلام را خط کشیدهاند و قید سودهای هنگفت آن را زدهاند تا رضایت خدا را در اولویت بگذارند.
🔹آرایشگران گروه «صیانه» در تهران، مشهد، قم، اصفهان و یزد برداشتن کاشت ناخن را بهصورت رایگان انجام میدهند. اعضای صیانه تلاش کردهاند مشتریان کاشت ناخن را از احکام شرعی کاشت ناخن و خطری که برای سلامتیشان دارد آگاه کنند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
حس تنهایی.m4a
5.36M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه
💠 سر دو راهی #گناهوثواب به حب #شهادت فکر کن به نگاه امام زمانت فکر کن ببین میتونی ازگناه بگذری؟! ازگناه که گذشتی از جونت هم میگذری...
#شهید_محمود_رضا_بیضایی 🇮🇷
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
مداحی آنلاین - نماهنگ نقطهی پرگار - کریمی.mp3
8.66M
ضربان دل حسین حسن
ضربان دل حسن حسین
شه بی صحن و حرم حسن
شه بی غسل و کفن حسین
#شهادت_امام_حسن(ع)🏴
#محمود_کریمی🎙
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
بچه های ایران 🇮🇷
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوهجده سقوط شهرک های اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود...
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدونوزده
از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم میکوبید..
و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد
_مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟😁
و محکم روی پا مصطفی کوبید
_این تا وقتی زن نداره خیلی بی کلّه میزنه به خط! 😁زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط میکنه کار دست خودش و ما نمیده!😜
کمکم داشتم باور میکردم..
همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند..☺️🙈
که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید
_من میخوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!😊😄
بیش از یک سال در یک خانه..
از داریا تا دمشق با مصطفی بودم،.. بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرم حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم..
و باز امشب دست و پای دلم میلرزید...
دلم میخواست از زبان خودش حرفی بگوید..
و او همه احساسش در #نگاهش👀❤️ بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو میکرد...
ابوالفضل کار خودش را کرده بود..
که از جا بلند شد و خنده اش را پشت بهانه ای پنهان کرد
_من میرم یه سر تا مقرّ و برمیگردم.😊
و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید😧 و انگار میخواست فرار کند که خودش داوطلب شد
_منم میام!🤭😧
از اینهمه دستپاچگی،...
مادرش خندید😄 و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانکاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد
_داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا میخوای بیای؟😉😁
از صراحت شوخ ابوالفضل این بار من هم به خنده افتادم.. 😅🙈
و خنده بی صدایم مقاومت مصطفی را شکست..
که بی هیچ حرفی سر جایش نشست و میدیدم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚