همرزم شهید که داماد خانواده آنان نیز بود، از دور با دوربین صحنه را میدید و آنچه دیده اینچنین توصیف میکند: «نخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آنسان که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل کردند. من تا جایی که او را میدیدم، هیچ خم به ابرو نیاورد و در حالی که زنده بود ارباً اربا شد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
این مسأله باعث شد که بچههای ما قوت دیگری گرفتند و یورش بیشتری به دشمن آوردند و به عبارتی با شهادت سید جلیل ورق برگشت و ما توانستیم خودمان را به جلو بکشیم. وقتی به پیکر قطعه قطعه شده سید رسیدم، تنها کاری که از دستم برآمد، جمع کردن پیکر و قرار دادن آن در زیر یک ماشین بود.
چند روز بعد که پیکرش را خودم به عقب آوردم، هیچ علامت شناسایی دقیقی در بدن او نبود و صورتش غیرقابل شناسایی شده بود. کمی که دقت کردم بازوی او را یافتم که بر رویش نوشته بود «دوستت دارم مادر».
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
بخشی از وصیت نامه شهید موسوی بدین شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
من مات بغیر وصیه مات میته الجاهلیه
هر کس وصیت نکرده بمیرد، همانند مردم زمان جاهلیت پیش از اسلام است. اینجانب سید جلیل موسوی اسماعیلپور شماره شناسنامه ۱۹۴۲ متولد ۱۳۳۸ ساکن تهران میباشم.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
#رمان های زیبا و تاثیر گذار به قلم بسیار زیبای ✏️
#نویسنده:طاهره سادات حسینی
#در کانال رسمی ایشون رمان ها رو دنبال کنید
❤️ عشق مجازی ❤️
🧚♀عشق رنگین
❣عشق پایدار ❣
🦋 پروانه ای در دام عنکبوت 🕷
📕📗📘رمان هایی که چشمان شما رو به روی حقایق جامعه باز میکنه
#معرفی کتاب 📚
📢 #جلسات سخنرانی های ناب ناب 📣👌
#متنوع ، جذاب و شنیدنی🧚♀
#پس با ما همراه باشید 🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش کمیل هست🥰✋
*تازه دامادی از یگان صابرین*🕊️
*شهید کمیل صفری تبار*🌹
تاریخ تولد: ۹ / ۳/ ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۶ / ۱۳۹۰
محل تولد: بیشه سر.بابل
محل شهادت: ارتفاعات جاسوسان
*🌹همسرش← رفته بود مشهد از امام رضا خواسته بود دختری نصیبش کند که شرایط های همدیگر را بپذیرند🍃و بعد از عقد به پابوس امام رضا بروند💛 کمیل در جلسه خواستگاری گفت کار من بسیار سخت است🍂از ماموریت هایش گفت اینکه ممکن است گاهی نباشد🥀یا از ماموریت سالم برنگردد🥀از بزرگترین آرزوش که شهادت بود گفت🍃و من هم با خودم گفتم الان که جنگ نیست و قبول کردم 🎊چند روز بعد از عقدمان به یگان رفت🍃که به او 20 روز مرخصی دادند که باهم به پابوس امام رضا(ع) رفتیم و برایم بهترین خاطره شد💛 یک روز مشغول دیدن فیلم شهدا بود🥀من که وارد اتاق شدم فیلم را قطع کرد🍂و به من گفت کنار او بنشینم و از شهادتش صحبت کرد🕊️من گریه ام گرفت اشک هایم را پاک کرد و گفت: تو با یک پاسدار و تکاور ازدواج کردی🥀باید خودت را آماده کنی🍂بسیار دل نازک بود و تحمل اشکم را نداشت🍂 ۷ ماه بعد از عقدمان 🎊بچه های یگان صابرین با گروهک منافق پژاک درگیر میشوند💥همرزم و دوست کمیل شهید محرابی پناه تیر میخورد🥀کمیل میرود برای کمک که خمپاره ای کنار هر دو میخورد💥و هر دو آسمانی میشوند*🕊️🕋
*شهید مصطفی(کمیل)صفری تبار*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
بشارت شهادت از امام زمان(عج)
منبع :كتاب 15آيه
براي شناسايي به منطقه ي چنانه رفته بوديم.
شرايط بسيار سختي بود. نه غذا به اندازه ي كافي داشتيم و نه آب. طلبه اي با ما بود كه سختي بر او بسيار فشار مي آورد و او از اين موضوع ناراحت بود و مي گفت: «من بايد خودم را بسازم.»
يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم:
«چه شده؟ اين طور سرحال شدي!» پاسخ داد:
«ديشب وقتي استتار كرده بوديم، در خواب، صحراي وسيعي را در مقابلم ديدم و آقايي را كه صورتش مي درخشيد.»
به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مي شود؟»
فرمودند:
«پيروزي با شماست ولي اگر پيروزي واقعي را مي خواهيد، براي فرج من دعا كنيد.»
باز پرسيدم: «آقا من شهيد مي شوم؟» فرمودند:
«اگر بخواهي، بله.
تو در همين مسير شهيد مي شوي، به اين نشاني كه از سينه به بالا چيزي از بدنت باقي نمي ماند.
به برونسي بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.»
اين طلبه وصيت نامه اش را نوشت و از شهيد برونسي خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازه اش را به قم برساند.
چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست.
طلبه ي جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزي از بدنش نماند.
راوي : محمد قاسمي
کرامت شهید
خبرگزاری تسنیم
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada