eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ به نام خدای شهید سلام و صبح به خیر ⭕️ شهید مظلوم آیت الله بهشتی: 🔴 تلخی برخورد صادقانه را بر شیرینی برخورد منافقانه ترجیح می دهم. 🌺 در سالروز شهادت شهدای هفتم تیر ، یاد آن راست قامتان جاودانه تاریخ را گرامی می داریم و به روح ملکوتی شان درود می فرستیم.🌺 ▫️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ▫️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ☘️ وعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند)؛ —------------------ 👈 قرآن کریم؛ سوره فرقان ، آیه ۶۳
صبح شنبه21 فروردین 1378، وقتی كه او فرازهای آخر دعای عهد را زمزمه می‌ كرد ، مقابل خانه ‌اش منافقی در لباس خدمتگزار در كمین او نشسته بود. در سازمان آن ‌ها سرلشگر علی صیاد ‌شیرازی لابد به خاطر جانبازی ‌هایش در راه دفاع از استقلال ایران به اعدام محكوم شده بود! اكنون رهبران سازمان مُصر بودند مأموریت نا تمام فروردین 61 را تمام كنند. سرانجام لحظه ی موعود فرا رسید. ساعت 6:45 در باز شد و ماشین تیمسار بیرون آمد. او منتظر ماند تا فرزندش مهدی در پاركینگ را ببندد و به او برسد . معمولاً سر راهش او را هم به مدرسه می‌ رساند ... 🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
ادامه ی ماجرا را پلیس چنین گزارش داد: «... مهاجم ناشناس در پوشش كارگر رفتگر به محض خروج امیر صیاد ‌شیرازی از منزل و در حال سوار شدن به اتومبیل خود ، به وی نزدیک شد. تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد ، منتظر ماند تا او خواسته ‌اش را بیان كند. مرد مهاجم پاكت نامه‌ ای را به دست تیمسار صیاد ‌شیرازی داد تا آن را بخواند. تیمسار در حال بازكردن پاكت بود كه ناگهان مرد ناشناس با سلاح خودكاری كه پنهان كرده بود وی را هدف چند گلوله از ناحیه ی سر ، سینه و شكم قرار داد و از محل حادثه گریخت . براساس اظهارات شاهدان ، مهاجم فراری پس از تیراندازی به طرف خودروی پیكان كه در فاصله ی چند متری منزل تیمسار صیاد‌ شیرازی توقف كرده بود ، دوید و به كمک همدست خود از محل گریخت... پیكر غرق به خون تیمسار صیاد ‌شیرازی ابتدا به بیمارستان فرهنگیان و سپس به بیمارستان 505 ارتش منتقل شد اما سر انجام براثر شدت جراحت به شهادت رسید...» راهش پر رهرو باد ... 🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احمد مشــــــلب شهید پولدار لبنانی بزرگوار 🌹 درباره دنیــــــای فانــــی 🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
32.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدمحمودرضابیضایی😍 _ شرمنده _ایم 😔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @takhooda 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
♥️🌷 در میان گلزار بهشت دزفول، تنها یک قبر وجود دارد که بی نام، ساده و همسطح زمین است و آن مزار عارف وارسته فرمانده 🌷 است. بهمن دُرولی همان دانشجوی ـ دانشگاه علم و صنعت ـ شهیدی است که وصیت کرد:  قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسد: 🌟«پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی»🌟 خواب های عجیبی می‌دید. که همه را هم یادداشت می‌کرد: شب سوم شعبان 1406 هجری قمری برابر با 8/1/1365 - تهران، شهید حسین غیاثی را در خواب دیدم که گفت: «زود بیا که منتظرت هستیم و جایت نیز مشخص و معین شده است». پس از این خواب بهمن به دزفول می‌آید و از آنجا به جبهه اعزام می‌شود. درست در روز 20/3/1365 آسمانی می‌شود.🍃🕊 🌷 🤍✨ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش جلیل هست🥰✋ *شهید غواصی که با دستان بسته او را زنده زنده خاک کردند*🥀 *شهید سید جلیل میری ورَکی*🌹 تاریخ تولد: ۶ / ۱ / ۱۳۳۸ تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: قزوین/ ویکان(ورک) مزار: کرج محل شهادت: ام الرصاص 🌹همسرش← درعمليات كربلاي 4 زماني كه در حال تيراندازی به دشمنان بود، مجروح ميشود🥀دوستانش بالای سرش ميروند و پيشانی‌اش را ميبندند، دشمنان آنها را مورد حمله قرار ميدهند💥آنها از منطقه فاصله ميگيرند و دشمنان بالای سر شهدا و رزمندگان ميرسند🥀دوستانش از دور همه اتفاقات را ميديدند اما كاری از دستشان بر نمی‌آمده.🥀 *آن ها به مجروحان تير خلاصی ميزدند و دستان و پاهای غواصان و خط‌شكنان زنده‌ را می‌بستند و آنها را در گورهایی دسته ‌جمعي مدفون میكردند*🥀🖤 سيدجليل هم تيربارچي بود و هم غواص🤿 *دستان او را هم بسته و زنده به گور كرده بودند*🥀🖤 در زمان خبر شهادت سید جلیل *دخترم زهرا دو روزش بود🌸 که به سختی او را بزرگ کردم*🥀بعد از *۲۹ سال چشم انتظاری*🥀پيكرش از روی كارت پايان خدمت سربازی‌اش شناسايی شد و ريسمانی هم كه دستانش را با آن بسته بودند به ما تحويل دادند🥀 *تكه‌هايی از استخوانش با جورابی كه در استخوان پايش مانده بود و جمجمه‌ای كه ديگر چيزی از آن نمانده بود* 🥀🖤در نهایت او زنده و با دستان بسته به شهادت رسید🕊️🕋 *شهید سید جلیل میری ورَکی* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هديه به تمامي عاشقان و رفيقان شهدا🌹🌿 🎙دنیا قفس شده جهانم تاریکه .. دوست شهید من صدامو داری که ...؟ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
‍ ‍ ولادت: 1335/11/17 شهادت : 1362/12/17 محل شهادت: جزیره مجنون، عملیات خیبر مزار: گلزار شهدای رفسنجان قطعه 1 آقا حمید قصه ی ما جوون بود و با کله ای پر از باد، لات های محله کلی ازش حساب می بردند. خلاصه بزن بهادری بود برای خودش یـه روز مادر این آقا حمید، ایشون رو از خونه بیرون انداخت و گفت: برو دیگه پسر من نیستی، خستـه شدم از بس جواب کاراتـو دادم... همه همسایه هـا هم از دستش کلافـه شده بودند، تا اینکه برادرش شد وحمید تحت تاثیر پیکر برادر... روزی از روزها یـک راننده ی کامیون بهش میگه حمید تو نمیخوای آدم شی؟ بیا با من بریم .... حمید میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این سابقه... راننده به حمید میگه تو بیا و ناراحت نباش... سیدحمید مـا مدتی بعد برمیگرده رفسنجان، اولین جا هم میره پیش دوستاش کـه سر کوچه بودن، میگه بچه ها من دارم میرم جبهه! شماها هم بیائید؛ میگه بچه ها خاک بر سر من و شماها، پاشیم بریم ناموسمون در خطره... اومد خونه از مادر حلالیت طلبید و خداحافظی کرد و رفت... به جبهه کـه رسید کفشاشو داد به یکی و دیگه تو جبهه کسی اونو با کفش ندید می گفت: اینجا جاییه که خون شهدامون ریخته شده، حرمت داره و معروف شد به سید پا برهنه... اونقدر موند تا آخر با دوتایی سوار موتور هدف قرار گرفتن و رفتن پیش سیدالشهداء... (عملیات خیبر سال 62) منبع: کتاب پابرهنه در وادی مقدس 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@saraieahlebeit @razechafie‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋ *شهید گمنامی که در محله خودش به خاک سپرده شد*🕊️ *شهید سید علی اکبر حسینی*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۹ /۱۳۳۹ تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: نیشابور / دررود محل شهادت: جزیره مجنون 🌹سرهنگ← پس از مراسم *تشییع و تدفین پیکر مطهر دو شهید گمنام در شهر دررود*🌷 چندین بار دختر شهید حسینی خواب عجیبی برایمان تعریف میکرد💫 *و اصرار داشت که یکی از این دو شهید گمنام، پدر ایشان است*🌷با این حال ما به خانواده شهید میگفتیم *که دیدن یک خواب نمیتواند سند محکمی برای اثبات این فرضیه باشد که پیکر یکی از آن دو شهید گمنام متعلق به پدر ایشان باشد.*💫 اما بر اساس احتمالات، پذیرش این فرضیه *که شهید گمنامی پس از حدود 30 سال مفقودی، بیاید و در همان شهر، منطقه و محله خود به خاک سپرده شود؛ سخت به نظر می‌آمد*🌷با این حال پس از اصرار خانواده تقاضای آزمایشهای تعیین هویت «دی.ان.ای» انجام شد💫بعد از آزمایش سرانجام و در نهایت شگفتی اطلاع دادند که: *«انتصاب نمونه پیکر به شماره 5001 به شهید بزرگوار سیدعلی اکبر حسینی با کد بنیاد ... تأیید می‌گردد.*🕊️شهید در عملیات بدر *به علت متلاشی شدن پیکرش مفقود شده بود🥀🖤و پس از ۳۱ سال به وطن بازگشت🌷و در محله خودش به خاک سپرده شد*🕊️ او طبق خواب دخترش *به طرز عجیبی پیکرش شناسایی شد*🕊️🕋 *شهید سید علی اکبر حسینی* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق ღღ 🕊 ღღ... ❣چند روایت زیبا از ازدواج شهید چمران و غاده💞 مصطفی قدم به قدم غاده رو به سمت اسلام برد. 🚶🚶 و بعد ازدواج کردند.👰👱 ازدواجی که با مشکلات عجیبی همراه بود.😅 تقریبا همه مخالف بودند و می گفتند:دیوونه شدی غاده؟😳 این مرد ( چمران) بیست سال از تو بزرگتره. ایرانی است.😳🙄 همه اش توی جنگه . پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره...😒😥 روزی که مصطفی رفت خواستگاری ،  مادر غاده بهش گفت: 🙄 شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟😧😠 این دختر صبح که از خواب بیدار میشه 😴 وقتی میره مسواک بزنه🚽تا برگرده عده ای تختش رو مرتب کرده اند،🛏 لیوان شیرش رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش رو آماده کرده اند. 🍶☕️🍮😋 شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی.😒 شما نمی تونی براش مستخدم بیاری..😠 مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد 😌 و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم،😔 اما قول میدم 🖐 تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه اش رو روی سینی بیارم دم تختش... 😉😍😅 غاده میگه: مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود. 😍💕 وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟  می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم💓☺️ مهریه ام یک جلد کلام الله مجید بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. 😉 اولین دختری بودم که در صور چنین مهریه ای داشت. 😳 برای مردم و خانواده ام عجیب بود .🤔 دو ماه بعد از ازدواج دوستش گفت: غاده!😐  تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی.🙄 این بلنده ، این کوتاه است ...🙄  پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره ...😳 غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی...😥 دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره.... 😳 غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن.😃😅😂 مصطفی گفت: چرا می خندی؟ 😳 غاده گفت: مصطفی!😄 تو کچلی؟ نمی دونستم ...😂😂 وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت:  مصطفی!تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید...🤔🙄 غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم...😍😉  داستان زندگی زیبای شهید چمران رو در کتاب نیمه پنهان ماه " شهید چمران" بخونین 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا