سلام دوستان
مهمون امشب مون حاج مهدی هست🥰✋
*پیڪری که بازنگشتــ*🕊️
*شهید مهدی عسگری*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۵ / ۱۳۵۸
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۳ / ۱۳۹۵
محل تولد: استان البرز،بوئین زهرا
محل شهادت: سوریه
*همرزم←📞 پشت بیسیم به ما گفت که دوتا تیر خورده است🥀 و خونریزی شدیدی دارد🩸ما احساس کردیم سومین تیر را خورد🥀چون سه بار یا حسین گفت و دیگر صدایی از مهدی نشنیدیم🥀مادرش← تمام سخنرانی های آقا را گوش میداد💫و وقتی آقا گفت هر کسی از پاسدارها میتواند برود🕊️او تصمیم به سوریه رفتن گرفت🕊️ او علاوه بر سی روز ماه مبارک رمضان🌙ده روز هم بعد از عید فطر روزه میگرفت🌙 یک روز مهدی گفت من نمیخواهم قبر داشته باشم🥀چون حضرت فاطمه(س) قبر ندارد🥀و از این بابت خجالت میکشم🍂 و اگر روزی شهید شدم ناراحت نباشید که نیامدم🍂من در کنار حضرت زینب سلام الله هستم🌙همواره آقا مهدی میگفت: دعا کن پیکرم باز نگردد🥀چون اجر زیادی دارد💫همرزم ←اولین گلوله به پایش خورد🥀گلوله بعدی به دستش خورد🥀که یکی از دوستان زخم گلوله را با همان چفیه خودش بست🩸و تیر سوم به قلب مهدی برخورد کرد🥀و در ماه رمضان به شهادت رسید🕊️ پیکر او توسط تکفیریهای جبهه النصره از منطقه خارج شد🥀و تا این لحظه خبری از جسم پاکش نیست🥀در نهایت او به آرزویش رسید*🕊️🕋
*مفقودالاثر*
*شهید مهدی عسگری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_مصطفی_ردانی_پور
سن شهادت: 25 سال
اهل شهرستان اصفهان
#قسمت 3⃣1⃣
ترور
🍃منافقین در روزهای خرداد سال 1360 اعلام جنگ خیابانی کردند. در آن زمان آنها دستشان به خون 12000 هزار انسان بی گناه آلوده شد. بسیاری از افراد بدلیل داشتن چهره حزب اللهی مورد هجوم منافقین قرار گرفتند. آنها مصطفی را شناسایی کرده بودند تا ترور کنند.
🍃مصطفی برای سخنرانی به دانشگاه دعوت شده بود. مصطفی با موتور آمده بود. طبق معمول می خواست با موتور برگردد. اما بچه های سپاه مانع شدند. گفتند ماشین آماده است، صلاح نیست شما با موتور بروید. مصطفی موتور را به یکی از دوستان داد و سوار ماشین شد.
🍃وقتی به خانه آمد هنوز دوستش نرسیده بود. عصر بود که خبر رسید راننده موتور مصطفی مورد حمله ی منافقین قرار گرفته! تیم ترور منافقین، موتور مصطفی را شناسایی کرده بودند. بعد از مراسم موتور را تعقیب کردند و در یکی از خیابان ها راننده را به رگبار بستند. خدا را شکر راننده زنده ماند و فقط مجروح شده بود. اما بعد از آن از طرف سپاه برای آقا مصطفی محافظ قرار دادند.
#ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_مصطفی_ردانی_پور
سن شهادت: 25 سال
اهل شهرستان اصفهان
#قسمت 4⃣1⃣
ترور
🍃ظهر در گرماگرم نبرد چند خبرنگار خارجی به مواضع ما آمدند. آنها می خواستند شکست محاصره ی آبادان را ببینند. صدام گفته بود: اگر بخواهند به آبادان بروند باید از من اجازه بگیرند اما حالا! درخواست آنها مصاحبه با فرمانده، منطقه بود. با آنها جلوتر آمدم.
🍃کمی دنبال مصطفی گشتم. یکدفعه او را دیدم. مصطفی در حال آر پی جی زدن بود! رو به خبرنگارها، مصطفی را نشان دادم و گفتم: همون که لباس سپاه پوشیده و آر پی جی
می زنه فرمانده عملیات هست. برید کنار تانک سوخته و باهاش مصاحبه کنید. خبرنگار انگلیسی سرش را به نشانه تعجب تکان داد. بعد مکثی کرد و گفت: همه چیز این جبهه عجیب است. فرماندهان شما هم عجیب هستند.
#ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
💍 #ازدواج_به_سبک_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #علیرضا_نوری
💞همسر شهید نقل میکند: من همیشه میگویم ازدواجمان از دو توسل شروع شد. ماجرای این توسلکردن برای خودمان خیلی جالب بود. شهید نوری همیشه میگفت من شما را از حضرت زهرا سلاماللهعلیها گرفتم.
✨آقاعلیرضا تعریف میکرد یک روز که به مشهد رفته بود، در حرم امام رضا علیهالسلام نذر میکند ۴۰ زیارت عاشورا به حضرت زهرا هدیه بدهد تا خدا یک همسر خوب نصیبش بکند. ایشان ۴۰شب پشت سر هم این زیارت عاشورا را میخواند و دقیقاً در آخرین شبی که زیارت عاشورا را میخواند، فردایش شوهرخالهاش مرا به ایشان معرفی میکند.
💞آن زمان خودم در کنگره شهدا کار میکردم و یک هفتهای میشد که به شهدا متوسل شده بودم و میخواستم یکی مثل خودشان نصیبم کنند. نتیجه توسلهایمان این شد که در اسفند سال۱۳۸۸ شهید نوری به خواستگاری من آمد و با هم آشنا شدیم و بعد از آشناییهای اولیه، مراسم خواستگاری کاملاً سنتی برگزار شد. ۱۱خرداد سال۱۳۸۶ عقد و مهر همان سال نیز عروسی کردیم.
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🔰 واخفض جناحک للمومنین
اکثرا در ماه مبارک رمضان ماموریت بودند و همیشه با بچههای خط افطار می کردند و همان غذایی که آنها می خوردند را میل می کردند.
گاها افطار خود را به رزمندهها می دادند و فقط نان و ماست می خوردند...
رمز رمضان، مجموعه لوح از سیره معنوی سپهبد #قاسم سلیمانی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada