eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان اصفهان 4⃣2⃣ ازدواج 🍃در میان رزمندگان همه از عشق و علاقه ی آقا مصطفی به حضرت زهرا سلام الله علیها با خبر بودند. همه می دانستند که او تحمل شنیدن روضه حضرت زهرا را ندارد. همیشه قبل از شروع نماز با ادب رو به قبله می ایستاد و به مادر سادات سلام می داد. خانواده و دوستان اصرار داشتند مصطفی زودتر ازدواج کند. اما او بخاطر شرایط جنگ قبول نمی کرد. اما امام گفته بود با همسران شهدا ازدواج کنید. موضوع را با دوستانش در جریان گذاشت. شرط مصطفی این بود که با همسر شهید ازدواج کند. شرط دیگرش برای ازدواج سید بودن همسرش بود. می خواست به حضرت زهرا سلام الله علیها محرم شود. 🍃علتش هم خوابی بود که در همان ایام پیش آمد. حضرت زهرا وارد منزل شدند. دو کوزه گل زیبا در دست ایشان بود. کوزه ها سبز بود. یکی از آنها را به مادر دادند. بعد هم به مصطفی و علی فرمودند: بیایید در آغوش من! بعد از تعریف کردن خواب، مصطفی در حالی که اشک می ریخت گفت: من و تو حتما به مادرمان حضرت زهرا محرم می شویم. بعد ادامه داد: اینکه یک دسته گل را به مادر دادند یعنی تو می مانی و من نه! من دیگه مال این دنیا نیستم! 🍃محافظ و راننده مصطفی، دختر عمویش را که هم همسر شهید بود و هم از سادات بود معرفی کرده بود. قرار شد برنامه خواستگاری هماهنگ شود. آن شب مصطفی نمی خوابید. همین طور گریه می کرد. حالت عجیبی داشت. مشغول نماز و تهجد بود. بعد هم گفت می دانم وقتش شده، من شهید می شوم. گفتم: پس زن گرفتنت برا چیه؟ مکثی کرد و گفت: خانمم از ساداته. می خوام به حضرت زهرا سلام الله علیها محرم بشم. شاید به من توجه کنند. دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋ *طعمــ شهادت با زبان روزه در شب قدر*🌙 *شهید محمد مهدی فریدونی*🌹 تاریخ تولد: ۳۰ / ۶ / ۱۳۶۶ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۳ / ۱۳۹۷ محل تولد: فارس،فسا محل شهادت: سوریه *🌹پدرش← محمد کارشناس ارشد زبان انگلیسی بود✨ هیچ وقت از کا‌رهای خوبش به ما نگفته بود🌷بعد از شهادتش فهمیدیم او به خانواده‌ای که دو فرزند معلول داشته‌اند کمک میکرده💐 ما تمام حساب‌های محمدمهدی را پس از شهادتش چک کردیم💰و طبق محاسبات ما باید حدود ۱۰۰ میلیون تومان که از محصولات باغمان🌳 به حسابش ریخته‌بودیم، در حسابش بعنوان پس انداز می‌داشت🍃 اما تنها یک تا ۲ میلیون در حسابش مانده بود‼️ بعدها متوجه شدیم به خیریه‌ای کمک کرده🌙و برای دختران بی‌بضاعت جهیزیه خریده است💐همرزم ← ساعت ۹ شب بود که دیگر هرچه بی‌سیم زدیم جوابی را دریافت نکردیم🥀دو تا سه تن از بچه‌های فاطمیون داوطلبانه به جلو رفتند🍂 و بعد بی‌سیم زدند و از ما خواستند که به آنجا برویم📞 وقتی به آنجا رسیدیم پیکر محمد و دوستش🥀به همراه جسد شش داعشی را آنجا دیدیم که داعشی‌ها توسط محمد با سلاح کمری به هلاکت رسیده بودند💥 که این اتفاق قابل توجهی است و کار هر کسی نیست💫 او مصادف با اولین شب قدر🏴 با دهان روزه🌙 در اثر اصابت خمپاره تکفیری ها💥🥀شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋 *شهید محمد مهدی فریدونی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
دارید یک قاب عکس خانوادگی با جمع خانواده داشته باشید .🏞 هم میتونید با ارسال عکس یا توصیف شخصیت عزیزانتون مثل تصویر خانواده محترم روی بنر # برای خوتون یادگار داشته باشید 🎑 بر ماگ قاشقی ، دیوار کوب ،کلید آویز و مگنت آهن ربایی هم داریم 🛍 فال روزانه حافظ . انرژی مثبت و انگیزشی هم داریم 😍 حتما یک سر به چنلمون بزن قول میدم پشیمون نشی ☺ 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچہ محــل بودیم . حالا هم توی خیبـــر شده بودیم همرزم. صبح عملیـــات دیدمش؛ شده بود خــــــــون، دوتا دستاش قطــــع شده بود... همہ بدنش پر بود از تیــــر و ترکش. وصیـــت نامہ اش توی جیبش بود. همون اول وصیت نامہ نوشـــــتہ بود؛ "خدایا دوسـت دارم همون طور کہ اسمم رو گذاشتند ابوالفـــــضل، مثل حضرت ابوالفضل 'ع' شهــــــید شم" دوتا دستاش قطــــــع شده بود... شفیعے یادش با صلوات 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمدرضا هست🥰✋ *طلوع و غروب در ۱۹ رمضان*🕊️ *شهید محمد رضا فروتن*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۲ تاریخ شهادت: ۳۰ / ۵ / ۱۳۶۰ محل تولد: قلعه چغا،اسدآباد،همدان محل شهادت: عراق،قله شنام *🌹 گرمای شدید و سوزان☀️ و نبرد با دشمن💥 تشنگی شدید و ضعف و بی‌حالی🥀از جمله شرایط سختی بود که وجود داشت🥀در آن عملیات (عملیات شنام) بسیاری از رزمندگان در حالی که روزه دار🌙 و لب‌هایشان خشکیده بود🍂 به عشق اباعبدالله الحسین(ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند🕊️ مادرش← آن شب خواب عجیبى دیدم که دلهره‌ی خواب بیدارم کرد🍂دست و پاهایم مى‌لرزید نزدیک سحر بود🌙 سفره را آماده🍛 و بعد حاج آقا را بیدار کردم🍃 سر سفره پرسیدم حاج آقا! محمد چند سالش است؟ حاج آقا خندید و گفت: امروز 19 رمضان محمد 18 ساله مى‌شود🎊 نمیدانم چه شد که یک باره تنم شروع کرد به لرزیدن🥀لرزشى که تا دو روز بعد از شنیدن خبر شهادت محمد و دوستانش ادامه داشت🥀در مسجد برایشان مراسم گرفته بودند🌙براى محمدی که پیکر نداشت🥀آخر براى یک مادر خیلى سخت است🥀که جوان چون دسته گلش رابه جبهه بفرستد🍂 اما از آن قامت حتى تکه‌اى گوشت واستخوان هم نیاید🥀 محمد‌رضا در ۱۹ رمضان متولد شد🎊 و در ۱۹ رمضان به شهادت رسید🕊️ و پیکرش هرگز به وطن بازنگشت*🕊️🕋 *جاویدالاثر* *شهید محمد رضا فروتن* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منطقه عملیاتی رمضان محاصره شده بودیم ۱۵ نفری می شدیم تشنگی فشار آورده بود همه بی حال و خسته خوابمون برد بیدار شدیم ، شهید فایده گفت: بچه ها من خواب حضرت زهرا سلام الله علیها رو دیدم حضرت با دست خودشون به من آب دادند و قمقمه ی شهیدی رو پر از آب کردند ... سریع رفتم سراغ قمقمه ی یکی از بچه ها که شهید شده بود 🌷دست زدیم ، پر از آب خنک بود انگار همین الان توش یخ انداخته بودند همه ی بچه ها از اون آب سیراب شدند از اون آب شیرین و گوارا... ✨از مهریه ی حضرت زهرا سلام الله علیها... 📚راوی: غلامعلی ابراهیمی منبع: کتاب افلاکیان، صفحه ۲۸۴ 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5996850887358680692.mp3
26.3M
🔊 سخنرانی استاد رائفی‌پور 🔖 «معجزه نیَّت» - جلسه سوم 🗓 ۴ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ (شب ۲۳ ماه مبارک رمضان) - مشهد مقدس 🎧 کیفیت 48kbps 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ای از شهید حامد جوانی، که ارادت زیاد به حضرت ابوالفضل داشت🌷 بسم رب الشهدا...🌷 عاشقی رایج نبود, عباس آن را باب ڪرد او دو دستش را ڪنار علقمه نذر سر ارباب ڪرد یا ابوالفضل العباس!!! 🔻هرگاه حامد به  مراسمی یا هیئتی می رفت، می گفت ای ڪاش روضه ی حضرت عباس(ع) بخوانند. پدر شهید جوانی با اشاره به علاقه ویژه فرزند شهید خود به حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، گفت: حامد در روز عاشورا مسئولیت شستن دیگ‌ها و ظرف‌های احسان عزاداران حسینی را به‌عهده می‌گرفت و وقتی هم هیئتی‌ها می‌گفتند «آقا حامد شما یک افسر هستی و بهتر است این کار‌ها را به دیگران بسپاری»، در جواب می‌گفت: «این‌جا جایی است که اگر سردار هم که باشی، باید شکسته شوی تا بزرگ شوی». ارادت عجیبی به حضرت عباس(ع) داشت. در این حدیث شڪ نڪنید ڪه می فرماید :هرڪس به هرآنچه دل بسته روز قیامت با همان محشور میشود. حامد نیز موقع شهادت شبیه حضرت ابالفضل (ع) شده بود... هم چشمانش را داده بود هم دستانش را؛ اگر به تمام اعضای بدن قمر منیر بنی هاشم تیر زده بودند بدن حامد نیز سر تا پا ترڪش بود. 🔻حامد در راه و مرام حضرت عباس(ع) بود، مثل ایشان شهید شد و قطعا با خود ایشان نیز محشور میشود. ڪسانیڪه در بیمارستان حامد را دیده بودند، هرڪس حالش را میپرسید به آنها می گفتند به مقتل حضرت ابالفضل مراجعه کنید . حامد دوست داشت مثل حضرت عباس (ع)شهید شود و از قبل نحوه ی شهادتش را نقاشی کرده بود . یادش با صلوات 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان اصفهان 5⃣2⃣ مراسم عقد و عروسی 🍃بعد از شهادت شوهر اولم قصد ازدواج مجدد نداشتم. آقا مصطفی را هم اول جواب رد دادم. اما ایشان گفته بود می خواهم داماد حضرت زهرا سلام الله علیها شوم. می دانستم آقا مصطفی کسی نیست که در شهر بماند و جبهه نرود. اما اینکه گفته بود من سه روز بعد از عروسی جبهه می روم خیلی عجیب بود. 🍃مقدمات کار فراهم شد و برای مراسم صیغه عقد راهی جماران شدیم. حضرت امام قرار بود صیغه عقد ما را جاری کند. صیغه عقد که تمام شد. مصطفی خیره شده بود به حضرت امام. بعد هم گفت: آقا ما را نصیحت کنید. امام هم فرمودند: «از خدا می خواهم به شما صبر بدهد.» 🍃مادر برای عروسی مصطفی کت و شلوار شیک سرمه ای خریده بود. اما مصطفی می گفت می خوام با لباسی که در جبهه بودم در مراسم عروسی شرکت کنم. مصطفی کت و شلوار را داد برای یکی از دوستانش که دو روز دیگر عروسی داشت. مادر خیلی ناراحت شد. مادر خیلی محکم گفت: که من کت و شلوار را برای عروسی تو سفارش دادم و باید همان روز بپوشی. مصطفی مجبور شد همان شب به سراغ دوستش برود و کت و شلوار خودش را برای یک روز قرض بگیرد. 🍃در سالروز مراسم ازدواج حضرت محمد (ص) و حضرت خدیجه (س) مراسم ازدواج مصطفی برگزار شد. در مراسم همه شاد بودند. تنها چیزی در مراسم ندیدیم معصیت بود. آن شب برای همه به یاد ماندنی بود. اما عجیب تر از همه صحبتی بود که آخر شب انجام شد! مصطفی رفت پشت میکروفن و گفت: خدا نعمت های زیادی به من عطا کرده که به خیلی از مردم نداده. اما این افتخار دامادی حضرت زهرا سلام الله علیها بزرگترین افتخار زندگی من است. 🍃فکر نکنید من با ازدواج به دنیا چسبیده ام. این وظیفه من بود. حضور در جبهه هم وظیفه دیگر من است. من سه روز دیگر عازم جبهه هستم و بدانید که این بار .... اشک از چشمان مصطفی جاری شد. دهان همه از تعجب باز ماند. مهمان ها بساط شوخی و خنده را پیش کشیدند و جو عوض شد. مراسم که تمام شد همان شب کت و شلوار را درآورد و برای دوستش فرستاد. ا دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان اصفهان 6⃣2⃣ کارت عروسی 🍃یک کارت عروسی هم به نیابت از حضرت زهرا برد انداخت داخل ضریح حضرت معصومه. و گفت از همه معصومین بخصوص حضرت زهرا دعوت کردم تا در مراسم ما شرکت کنند! روز بعد از عروسی گفت خواب عجیبی دیدم! در عالم رویا دیدم مجلس عروسی ما برقرار شده. جلوی در ایستادم. چندین بانوی مجلله که بسیار نورانی بودند وارد مجلس عروسی شدند. فهمیدم دعوت ما را جواب داده اند. با خوشحالی به استقبال آنها رفتم. با احترام گفتم: خانم شما به مجلس ما آمده اید!؟ مادر سادات هم با خوش رویی گفتند: مجلس شما نیاییم کجا برویم؟! دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋ *شهادتی همانند مولا علی(ع) در شب ۲۱ رمضان*🕊️ *شهید محمد محبی*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۵۰ تاریخ شهادت: ۱۸ / ۲ / ۱۳۶۷ محل تولد:زرین‌دشت،حاجی‌آباد،فارس محل شهادت: شلمچه *🌹‌همرزم← محمد در سال 65 در عملیات کربلای 5 تیر به رانش اصابت میکند🥀دوستانش تعریف میکردند که محمد با پای زخمی🥀عقب عقب بطرف نیروهای خودی می‌ آمد💫 به او گفتیم محمد چرا عقب عقب میروی🍂در جواب به آنها گفته بود🍃در حالت زخمی هم دوست ندارم پشتم به دشمن باشد💫 همرزم← آخرین عملیات محمد، آن روز نزدیک غروب بود🌙که دیدیم به یکباره صدای تیربار به صدا در آمد💥وقتی بیرون آمدیم محمد پشت تیربار بود💥 بعد از چند دقیقه دیدیم که صدای تیربار محمد، قطع شد🥀همرزم← در موقع شهادت محمد آن زمان نگهبان بودم🍂 به محمد اطلاع میدهند که 5 نفر از دشمن از خاکریز آمده اند به سمت ما🍂و در حال بریدن سیم های خاردار و پاکسازی مین ها هستند✖️ محمد هم بلافاصله با تیربار به سراغ آنها میرود💥 و در آن واحد سه نفر از سربازان بعثی را به هلاکت میرساند💥 ولی به خاطر اینکه کلاه آهنی نداشت🥀سرش را که بالا میگیرد خودش هم آماج گلوله قناصه دشمن قرار میگیرد💥 او در شب ۲۱ ماه رمضان🌙همانند حضرت علی علیه السلام با فرق سر خونین🥀به دیدار حق شتافت*🕊️🕋 *شهید محمد محبی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5990213277395715427.mp3
6.5M
و دوستی با شهدا به روایت: حجت الاسلام و المسلمین پناهیان و حاج حسین یڪتا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 http://eitaa.com/joinchat/3469017138C966326f2fc 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*پنجم ماه سالروز شهادت محمدرضا تورجی زاده. شعری که شهید تورجی زاده با خواندنش پشت بیسیم، شهید را بیهوش کرد...* تورجی زاده که یکی از محبان واقعی و عجیب حضرت زهرا(س) بود،در همه کارها و مشکلاتش به حضرت زهرا(س) توسل میکرد،این دفعه هم با این شعر هم حاج حسین خرازی را بیهوش کرد* 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada