مادر شهید میگوید:
درد فراق و دوری احمد برایم رنجآور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم میافزود؛ تا اینکه شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم .
آن خانم علت بیتابی را جویا شد و خطاب به من گفت:
فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد .
از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت .
🌷شهید احمد مکیان🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
خاطره ای از شهید از زبان یکی از دوستانش:
یکی از دوستان شهید میگوید که وقتی نماز جماعت تمام شد و همه رفتند محمدرضا سر گذاشت به سجده و مدتی همان جور ماند.
خشکش زده بود هرچه صبر کردند او سر از سجده بر نداشت یکی از بچه ها گفت:خیال کردیم مرده.
وقتی بلند شد صورتش غرق اشک بود از اشک او فرش مسجد خیس شده بود.
پیرمردی جلو آمد و پرسید:بابا.چیزی گم کرده ای؟
پاسخ شنید:نه.
پرسید چیزی می خواهی پدرت برایت نخریده؟
سری تکان داد که نه.
پرسید: پس چرا اینجور گریه می کنی؟
گفت:پدر جان: روی نیاز ما به خداست اگر من در سجده مرادم را نگیرم پس کی بگیرم؟
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
گفتوگو با مادر شهیدی که در قبر خندید:
لحظهای که محمدرضا را کنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز کردند همه آمدند و از شهید خداحافظی گرفتند، من یک مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از این که پیکر شهید را وارد خاک کنند یک زیارت عاشورا بخوانم. گوشهای دورتر از قبر نشستم و مشغول زیارت عاشورا بودم که شهید را بلند کردند و در قبر گذاشتند. همین که من رسیدم به «السلام علیک یا اباعبدالله» یک دفعه شنیدم که پدرش با صدای بلند میگوید مادرش را بگویید بیاید. ابتدا تصور کردم بخاطر آخرین لحظه دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا میزنند، که من گفتم رویش را بپوشانید که یک دفعه پدر شهید و تمام جمعیت یک صدا فریاد زدند «شهید دارد میخندد» ولی آن لحظه بنده باور نکردم، گفتم شاید احساساتی شدهاند. آخر مگر میشود جسدی که پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشک که ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاک، زنجیر را پاره کنیم بخندد. در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم که میگفت:
«روزی که تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ کاری بکن ای بشر که روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان.»
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
دلنوشته همسر شهید:
سربندش رو بسته بود،
اومد در حالی كه قاب عكست رو بغل كرده بود، گفتم مواظب باش الان ميوفته روی پاهات خيلی سنگينه .
عزيزم چكار به قاب عكس بابا داری
گفت ميخوام با ، بابا سجادم سلفی بگيرم .
حرفی برای گفتن نداشتم
قاب عكست رو گذاشت كنار ديوار و نشست كنارت و عكس دو نفری كه ميخواست رو گرفت .
گفت مامان عجب عكسی شد
ببين انگار بابا سجاد منو بغل كرده
انگار نشستم روی پاهاش .
🌷شهید سيد سجاد حسينی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_5791680351168366383.mp3
3.84M
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
مداحی آنلاین - شکسه بال و پر شدم - میرداماد.mp3
7M
🔳 #شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
🌴شکسه بال و پر شدم از اثر زهر جفا
🌴این دم آخری شدم روضه خون کرببلا
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #زمینه
👌بسیار زیبا
🍃
🥀🍃 @takhooda 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
مداحی آنلاین - باقرم باغ رسالتده امامتده گلم - علیرضا اسفندیاری.mp3
7.21M
🔳 #شهادت_امام_محمد_باقر(ع)
🌴باقرم ...
🌴باغ رسالتده امامتده گلم
🎤 #علیرضا_اسفندیاری
⏯ #روضه #ترکی 😭
👌بسیار دلنشین
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @takhooda 🕊
شهید علیرضا طالم سه شنبه
تاریخ تولد ۱۳۴۶/۲/۲
تاریخ شهادت ۱۳۶۷/۵/۹
محل شهادت جفیر
از طرف همسر شهید به بهانه ی سی و دومین سالگردش.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
در حال حرکت به سمت سوریه موقع اذان مغرب و عشا به هم رزمانش گفته بود که به راننده بگن بایسته؛
بعد راننده ی اتوبوس گفت الان جایی برا نماز خوندن پیدا نمیشه و نیم ساعت بعد به مقصد میرسیم و شهید شالیکار در جواب به آنها گفت من یکسال مراقبت کردم نماز اول وقتم را از دست ندهم شما باعث شدین که من نماز اول وقتمو از دست دادم
و خیلی ناراحت و نگران بود و سرش را به شیشه ی اتوبوس خم کرد و اشک از چشم هایش جاری شد از اینکه نماز اول وقت رو بعد از یک سال از دست داده بود و این خاطره ی شهید شالیکار خیلی جالب و تأثیرگذار بود
رسول اكرم(ص): أَوَّلُ الْوَقْتِ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ آخِرُهُ عَفْوُ اللَّه
نماز در اول وقت خشنودى خداوند و پايان وقت عفو خداوند است.
شهید محمد شالیکار 🦋
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🦋 #ثواب_یهویی 🦋
رقم آخر شارژ گوشيت چنده؟
واسه اون شهید بزرگوار ۱۰ شاخه گل صلوات بفرست...🍃
0=شهیدقاسم سلیمانی🌿
1=شهید محسن حججی🌸
2=شهید احمد مشلب🌈
3=شهید بابک نوری🍂
4=شهید حمید سیاهکالی مرادی🌻
5=شهید جهاد مُغنیه🌨
6=شهید هادی ذوالفقاری🌹
7=شهید هادی طارمی📿
8=شهید عباس دانشگر🎀
9=شهید ابراهیم هادی🌙
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش خلیل هست🥰✋
*شهید دهه هفتادی که پیکرش سوزانده شد*🥀
*شهید خلیل تختی نژاد*🌹
تاریخ تولد: ۱۰ / ۵ / ۱۳۷۲
تاریخ شهادت: ۱۴ /۳ / ۱۳۹۷
محل تولد: بندر عباس
محل شهادت: سوریه
🌹پدرش← یک بار خلیل را سوار موتور کرده بودم و از سمت فلکه برق رد میشدیم🏍️ خلیل آن زمان حدود کلاس دوم یا سوم ابتدایی بود📝 و شعری در بالای سردر بانک سپه در فلکه برق زده بودند با عنوان *«خلیل آسا خمینی بت شکن شد زعزمش اهرمن دور از وطن شد»*🌷 هر دوی ما که این بیت شعر را دیدیم وخواندیم به دلمان نشست💞، خلیل این شعر را بسیار در خانه تکرار میکرد *که بعد از آن موقع، من ومادرش نیز در منزل خلیل را «خلیل آسا» صدا میزدیم*💫 او به صورت داوطلبانه راهی سوریه شد خلیل در شب 19 رمضان جهت انهدام یکی از توپخانه های سنگین داعش💥 به همراه سه تن از همرزمان سوری خود بصورت داوطلبانه عازم منطقه نبرد میشوند💥 که در حین پیشروی *با کمین سنگین و آتش شدید دشمن مواجه شده*🥀 و به دلیل *اصابت مستقیم گلوله توپ ضد هوایی*🖤 به درجه رفیع شهادت نائل آمد🕊️ پیکر مطهرش همراه با سه تن از همرزمان سوری اش توسط داعش های پلید سوزانده میشود🥀🔥خلیل چون حضرت ابراهیم خلیل بود✨ *که به قربانگاه دشمن رفت، اما تنش آتش گرفت🥀و همچون پروانه سوخت*🕊️🕋
*شهید خلیل تختی نژاد*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#زندگی_به_رنگ_شهدا
ظرف غذایش که دستنخورده میماند، وحشت میکردیم . مطمئن میشدیم حتماً گروهانی در یک گوشهی خطِ لشکر غذا نخورده .
اینطوری اعتراض میکرد به کارمان .
تا آن گروهان را پیدا نمیکردیم و بهشان غذا نمیدادیم ، لب به غذایش نمیزد .
گاهی چهلوهشت ساعت غذا نمیخورد تا یقین کند همه غذا خوردهاند .
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🌚✨
✨
#خاطــره🎞
من زمان زیادے با آقامحمد زندگے نکردم ولے در این زمان کم نیز همواره شاهد علاقہ شدید ایشان بہ حضرت زهرا(س) بودم و البتہ نتیجہ شدت ارادت ایشان این بود کہ پیکر شهید محرابے نیز مشابہ خانوم فاطمہ زهرا(س) مضروب شد بہ طورے کہ همرزمان مےگفتند : ایشان از ناحیہ پهلو مورد اصابت گلولہ (یا ترکش) قرار گرفتند و این همان چیزی بود کہ همواره شهید آرزویش را داشت!
یک مورد دیگر از عمق ارادت این شهید بہ حضرت فاطمہ(س) این بود کہ قبل از تشییع و تدفین پیکر آقا محمد جمعے از دوستان و همکاران ایشان کنار پیکرشهید در سردخانہ حاضر شدند و بہ نیت شهید زیارت عاشورایے را قرائت نمودند.سپس بخاطر علاقہ بسیار آقا محمد بہ حضرت زهرا (س) قرار شد چند دقیقہ اے هم روضہ حضرت زهرا(س) را بخوانند کہ در اواخر آن روضہ یکے از دوستان آقا محمد از شهید خواست کہ یک نشونہ اے را از رضایت خود در مورد این روضہ نشان بدهند و بعد از این کہ تابوت شهید را کنار زدند دیدند کہ از چشم راست شهید محمد محرابے پناه اشک جارے شده است.
❥|#شهید_محرابے_پناه|
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊