eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
641 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 توسل به امام زمان (عج) بعد از شهادت حاج‌عماد و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفی و فاطمه- من، با جهاد زندگی می‌کردم، یک شب قبل از ماموریت سوریه، نیمه‌های شب دیدم با صدای بلند گریه می‌کند، به سرعت به اتاقش رفتم و متوجه شدم در حال نماز است، شب جمعه بود و قرار بود فردای آن روز به «قنیطره» سوریه برود، فردای آن روز ازش سوال کردم که چرا گریه می‌کردی؟ خجالت کشید و گفت: هیچی. شنبه از سوریه تلفن کرد، پرسیدم کِی برمیگردی؟ جواب داد یا یکشنبه شب و یا دوشنبه، من دوباره پرسیدم که تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد، بعد گفت: من در نمازم خطاب به امام زمان حجت بن الحسن (عج) صحبت می‌کردم، پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد، قسمش دادم که بگو، گفت: به ایشان می‌گفتم که من بنده گناهکاری هستم و ... مادر جهاد بقیه حرفها را نگفت و فقط این را گفت که تا وقتی جهاد در این دنیا بود، دل من قرص و آرام بود. جهاد مغنیه 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از جبهه که به مرخصی می‌آمد، یک روز را به جانبازان اختصاص می‌داد. می‌رفت آسایشگاه جانبازان و کارهایشان را انجام می‌داد؛ موهایشان را کوتاه می‌کرد، بدن‌شان را ماساژ می‌داد و نظافت می‌کرد. می‌گفت: «این‌ها به خاطر مملکت و جنگ این طوری شده‌اند؛ ما باید بهشان خدمت کنیم.» 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مذهبی ها عاشق‌ترند ... وقتی به خانه می‌رسید، گویی جنگ را می‌گذاشت پشت در و می آمد تو، دیگر یک رزمنده نبود یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم، اغلب اوقات که می‌رسید خانه، خسته بود و درب و داغان، چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می‌گشت، با این حال سعی می‌کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی.اش را نسبت به خانه صورت دهد، به محض ورود می‌پرسید کم و کسری چی دارید؟ مریض که نیستید؟ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می‌زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می‌کرد، ظرف می‌شست، حتی لباس‌هایش را نمی‌گذاشت من بشویم، می‌گفت لباس‌های کثیفم خیلی سنگین است نمی.توانی چنگ بزنی، گاهی فرصت شستن نداشت، زود بر می‌گشت، با این حال موقع رفتن مرا مدیون می‌کرد که دست به لباس‌ها نزنم، در کمترین فرصتی که به دست می‌آورد، ما را می‌برد گردش. محمد‌رضا دستواره 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از عارفے پرسیدند: از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه؟!! او جواب داد: اگر براے امام‌ زمانت کارے مےکنے... یه تبلیغے انجام میدهے... و خلاصه قدمے بر مےدارے... و به ظهور آن حضرت کمک میکنے... بدان که بیدارے. و اِلّا اگر مجتهد هم‌ باشے در خواب‌ غفلتی..!! 🥀🕊 @baShoohada 🕊
‏احتیاط کن توی ذهنت باشد که یکی دارد مرا می‌بیند! دست از پا خطا نکنم مھدیِ فاطمه خجالت بکشد! وقتی می‌رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیندازد! •شہیدسیدمجتبی‌علمدار• 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گلچین برترین ها 😍
4_5961016398955155063.mp3
15M
🎙 «شکست انحصار زمین و تخصیص زمین رایگان به مردم» 👤صحبت‌های استاد درباره یکی از محورهای مطالبات جبهه صبح ایران از مجلس بعدی 🗓 اسفند ۱۴۰۲ 🪴https://eitaa.com/joinchat/3093234336C811d28df6b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 این کلیپ رو ببینید و حتما تو گروه هایی که عضوید ارسال کنید🙏 شاید جوانی از جوانان این مرز و بوم این کلیپ رو دید و دیدگاهش تغییر پیدا کرد. ✍ مبادا کوتاهی کنیم و روز قیامت جوابی به امام و شهدا نداشته باشیم 😔 🇮🇷نیمه پنهان 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید بهمن دُرولی 🌱 یک روز به خانه آمد دیدم موهای سرش را تراشیده چون رابطه‌ای صمیمی با بهمن داشتم و اکثر مواقع با یکدیگر شوخی می‌کردیم به او گفتم این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟ بهمن چقدر زشت شدی. در جوابم گفت: موهایم داشت باعث غرورم می‌شد من هم مرخصشان کردم. راستش هنوز از جوابش مبهوتم... راوی: خواهر شهید 🌻 تاریخ شهادت: ۶۵/۳/۲۰ 🥀 🥀🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کوچکترین شهید دفاع مقدس... نامش حسین بود،اهل شهرستان جم،استان بوشهر"... در دوازدهمین بهار عمرش دست پدر را مے گیرد و بہ محل اعزام مے برد تا رضایت دهد براے رفتن حسین... عملیات بیت المقدس،حسین را بہ آرزویش رساند... شب عملیات بهش گفتند:حسین تو نیا... حسین گفت:من براے سقایے با شما مے آیم... حسین،تیربارچے را بہ هلاکت رساند تا گردان در محاصره را نجات دهد... رزمنده اے آب خواست... حسین آب آورد... سر حسین بالا آمد و خمپاره اے... و اینگونه بود کہ حسین،حسینے شد... "شهید حسین صافے" 🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله توکل در مسجدمقدس جمکران: خودتان را برای کنید، ان شاالله ظهور را خواهیم دید و راهمین به دست می دهند. 🍃 http://eitaa.com/joinchat/344916308C4dfccbb6ff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻فرازی از وصیت شهید مدافع حرم بر روی سنگ مزارش : سربازی رهـبری . . . سربازی امام زمان(عج) را در پی دارد این راه عشـق من بـود و عشـق جگـر می خواهد ... 🥀🕊 @baShoohada 🕊