eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
676 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ 🌷محل ولادت: امیدیه_خوزستان 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌷محل شهادت: حما_سوریه
*🌸خاطره ای از شهید:حسین معز غلامی 🌸* پارسال تو مراسم اعتکاف مسجد قمر بنی هاشم، با شهید بزرگوار بودم. بچه‌های نوجوان زیادی اطرافش حلقه زده بودن...شوخی میکردن، سروصدای زیادی ازشون بلند میشد. حسین آقارو صدا کردم و گفتم : "بابا یکم مراعات کنید سن خیلی از معتکفین بالاست اعصابشون نمیکشه ". با همان لبخند همیشگی گفت: "این نسل رو با این چیزا باید آورد مسجد. میبینی ک بیرون مسجد چه وضعی داره،مجبورم با شوخی کردن و برای اینکه حوصلشون سر نره و به مسجد اومدن عادت کنن یه جوری جاذبه ایجاد کنم." دیدم راست میگه تو این وانفسا باید با هر شکلی که شده بچه هارو با مسجد آشنا کرد. جای این شهید عزیز امسال خیلی خالی بود، هم اعتکاف هم شب قدر. تو تشییعش پدرش حرف قشنگی زد، گفت:بچه ام هم خوشگل بود هم خوشدل. ولی خدا بخاطر خوشدلیش بردش. 🇮🇷شادی روحش صلوات🇮🇷 🌸راوی : دوست شهید 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمانی که حسین میخواست وارد سپاه بشه مخالف بودیم ......👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ 🌷محل ولادت: امیدیه_خوزستان 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌷محل شهادت: حما_سوریه
گفتم: دارم‌ از استرس‌ می‌میرم، گفت‌: یہ ‌ذڪر بهت‌ میگم‌ هر بار گیر ڪردے ‌بگو، من ‌خیلی ‌قبولش ‌دارم: گره‌ے ‌ڪار ِ‌منم‌ همین ‌باز ڪرد گفتم: باشہ ‌داداش ‌بگو، گفت: تسبیح ‌دارے؟ گفتم: آره، گفت: بگو "الهی ‌بالرقیہ ‌سلام ‌الله ‌علیها" حتمـا ‌سہ‌ سـالہ‌‌ے‌ ارباب ‌نظر می‌ڪنہ، منتظرتم و قطع‌ ڪردم‌ چشممو بستم‌‌ شروع‌ ڪردم: الهی ‌بالرقیہ ‌سلام‌الله‌علیها الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌ نگفتم ‌ڪہ ‌‌یهو گفتن: این ‌پنج ‌نفـر آخرین ‌لیستہ، بقیہ‌اش ‌فـردا، توجہ‌ نڪردم‌ همینجور ‌ذڪر می‌گفتم ڪہ ‌یهو اسمم ‌رو خوندن، بغضم ‌ترڪید با گریہ ‌رفتم‌ سمت ‌خونہ حاضر‌شم، وقتی حسین رو دیدم ‌گفتم: درست‌شد، اشڪ ‌تو چشمش ‌حلقہ ‌زد‌ و گفت: "الهی ‌بالرقیہ‌ سلام‌ الله ‌علیها" شهید حسین‌ معز غلامی
رفاقت با شهدا
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ 🌷محل ولادت: امیدیه_خوزستان 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌷محل شهادت: حما_سوریه
رفیقاش میگن∶ +حسین آقا خیلی به ذکر ꪲیا رقیه اعتقاد داشت... گاهی میدیدم زیر لب این ذکر و میگفت:) میگفت این ذکر گره گشایی ✨میکنه شما هم بگین ـــــ شهید حسین معز غلامی 🕊
رفاقت با شهدا
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ 🌷محل ولادت: امیدیه_خوزستان 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌷محل شهادت: حما_سوریه
‍ 🍃🌹بسم رب الشهدا و صدیقین🌹🍃 ایثار حتی موقع خواب! ❤️ روز دوم اردوی تاکتیکی رزم در کویر بودیم. بعد از سپری کردن یک روز خیلی سخت و اجرای پیاده روی برد بلند، دم دمای غروب رسیدیم به نقطه پایانی پیاده روی. دستور این بود که شب رو اونجا استراحت کنیم و صبح زود دوباره به پیاده روی ادامه بدیم. بعد از صحبت های مربیان تاکتیک، قرار شد هر کدام از بچه ها با کمک سرنیزه یا بیلچه زمین رو بکنه تا شب رو داخل اون بخوابه تا هم از سرما و طوفان شن کویر نجات پیدا کنه، هم خودش رو از دید دشمن فرضی پنهان کنه. بلافاصله بعد از اتمام صحبت های مربیان همه بچه ها دست بکار شدن و یجایی برای خودشون دست و پا کردن. من که همیشه کنار شهید بودم و دوست داشتیم همیشه کنار هم باشیم بعد از اینکه زمین رو کندم توش نخوابیدم و برای خواب خودم رو رسوندم کنار شهید و بقیه بچه ها برای اینکه با هم باشیم. قرار شد تا من کنار شهید و روی سطح زمین بخوابم اما حسین قبول نکرد. ابراز ناراحتی کرد و گفت اگه من اونجا بخوابم اذیت میشم و سرما میخورم و... به اصرارش من رفتم سرجاش توی چاله ای که حسین کنده بود خوابیدم. حسین هم رفت بیرون روی سطح زمین کنار من دراز کشید و خوابید... نصف شب من از خواب پریدم و نگاهی به دور و برم انداختم . دیدم حسین خودش رو از شدت سرما جمع کرده اما خم به ابرو نیاورده و آروم خوابیده... چفیه ام رو انداختم روی بدنش تا حداقل جلوی باد رو کمی بگیره و بیشترازین سردش نشه که یهو بیدار شد. گفت: من هیچیم نمیشه، شما مراقب باش سرما نخوری، چفیه رو بنداز روی خودت... مهربانیش زبانزد همه بچه ها بود، ایثارش هم زبانزد شد. 💐به نقل از 💐 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز قبل از اینکه بره سوریه رفتیم گمرک برای خودش کوله پشتی و لباس نظامی خرید. گفتم حسین مگه اونجا بهتون نمیدن این چیزارو؟ گفت: اونجا میدن ولی من که توانایی مالی دارم خودم می خرم که وسایل اونجا رو استفاده نکنم. حدود ۲۰۰ هزار تومن از پولش رو دستکش خرید و همه رو با خودش برد تا بده به رزمنده ها حسین معز غلامی شهید مدافع حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۳/۰۱/۰۶ 🌷محل ولادت: امیدیه_خوزستان 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۰۴ 🌷محل شهادت: حما_سوریه
📖 سوریه ڪه بود پیام داد گفت : خواب عجیبی دیدم بعد از اینڪه ڪلی اصرار ڪردم خوابش رو تعریف ڪرد . گفت : خواب دیدم وضع خراب بود و هوا سرد ؛ داشتم با پوتین نماز می‌خوندم ، یڪی اومد شروع ڪرد به حرف زدن و گفت : نمازت قبول نیست و منم به شڪ افتادم ، بعد از چند دقیقه تو خواب دیدم ڪه یه خانم چادری اومد جلو و گفت : پسرم ازت قبوله خدا خیرتون بده ان‌شاءالله ، تا به خودم اومدم فهمیدم حضرت زهرا رو دیدم و از خواب پریدم . شهید مدافع حرم ... شادی روح مطهرش صلوات🌹