💟حاج احمد متوسلیان
حاج احمد متوسلیان در مریوان و پاوه،هر عملیاتی که انجام داد با خون دل بود...
او بنی صدر را تهدید کرد که تو در خواب هم مریوان را نمیبینی😡😠😤
بنی صدر هم گفت: تو در حدی نیستی که با من صحبت کنی...
و کار به جایی رسید که بنی صدر گفت با هلی کوپتر🚁 وارد مریوان میشود.
حاج احمد گفته بود و به نیروها آماده باش داده بود که هلی کوپتر بنی صدر را بزنید و حتی به او فرصت پیاده شدن ندهید.😏
حاج احمد، شناخت کاملی نسبت به بنیصدر داشت که #منافق ملعونی است،بنی صدر جرئت آمدن به مریوان را پیدا نکرد😏😎 اما حاج احمد را تحریم نیرویی و تسلیحاتی کرد🙄😒 و حاج احمد با کمترین و ضعیفترین امکانات در پاوه و مریوان عملیات میکرد😑 تا جایی که ضد انقلاب گفته بود:«ما از دست بچههای حاج احمد عاصی شدهایم😩😫.»
#شیر_در_زنجیر
#فرمانده_مقتدر
#بصیر
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
jameyekabireh_aali_10.mp3
13.45M
*سلام دوستان*
*مهمون امروزمون داداش علی اکبر هست*🥰✋
*شهیدی که سرِ بی تنش سخن میگفت*🕊️
*شهید علی اکبر دهقان*🌹
🌹 *همرزم← در پی انفجار های پیاپی دشمن، شهید علی اکبر دهقان از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت🥀 در همان لحظه همرزمانش که می خواستند به سرعت از منطقه دور شوند متوجه می شوند🥀 در حالیکه بدن این بزرگوار بدون سر می دود، سرش چند دقیقه ای یا حسین گویان روی زمین می غلتید🖤 تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودند دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتند...🥀 همه داشتند گریه میکردند🥀به پیشنهاد یکی از رزمنده ها کوله پشتی اش را باز کردند و وصیت نامه ی این بزرگوار را گشودند📃← ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع ) با لب تشنه شهیدشده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم🥀خدایاشنیده ام که سر امام حسین (ع ) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم ازپشت بریده بشه🥀…خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع ) بالای نیزه قرآن خونده🥀 من که مثل امام اسرار قرآن رو نمی دونم که بتونم با اون انس بگیرم و بتونم بعد مرگم قرآن بخونم، ولی به امام حسین (ع ) خیلی عشق دارم💚دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یاحسین یاحسین باشه🥀…عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است / داشتن سر نه عجب، داشتن سر عجب است.*🥀🕊️🕋
*شهید علی اکبر دهقان*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos*🖤💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ادای احترام عروس و داماد عراقی به پاس رشادتهای شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش رسول هست🥰✋
*شهیدی که چشمان رنگیاش را کسی ندید*✨
*شهید رسول پور مراد*🌹
تاریخ تولد: ۲۶ / ۱۲ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۲۰ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: تاکستان / قزوین
محل شهادت: سوریه
🌹خواهرش← *در رشته مهندسی الکترونیک فارغ التحصیل شد🍃چند ماهی بود که با دخترعمه ۱۹ ساله ام عقد کرده🎊و قرار بود بعد از بازگشت از سوریه مراسم عروسی نیز برگزار شود🎊 که آسمانی شد🕊️ نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نشد📿 و همیشه در طول شبانه روز با وضو بود📿صبح های جمعه ندای یا صاحب الزمان(عج) در دعای ندبهاش بلند بود💚 و هیچ وقت آن را ترک نمیکرد*🍃به ما چیزی در خصوص کارهایش نمی گفت *اما چند روز قبل از رفتنش به زیارت امام رضا(ع) رفت💛 و بعد هم از همه حلالیت طلبید🍂و گفت: برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه می رود*💛 به محرم و نامحرم بسیار اهمیت می داد🌷 *و به دختران و بانوان فامیل و دوست توصیه می کرد در معرض نگاه و دید نامحرم قرار نگیریم*🌷میگفت اگر من هم نبودم دعای ندبه را ترک نکنید و باشکوه آن را برگزار کنید🍃 *او از بس سر به زیر بود و به محرم و نامحرم توجه میکرد چشمان رنگیاش را کسی ندید💚 او از تک تیراندازهای ماهر سپاه بود🍃 با تخصص و هوش بالایی که داشت می درخشید🍂عاقبت او با اصابت تیر مستقیم💥 شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋
*شهید رسول پور مراد*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
#استقبال_عشایر_از_خلبان_حقشناس
🌷عملیات خیبر به گونهای بود که با استانداردهای پروازی همخوانی نداشت و در هیچ کجای دنیا خلبانان زبده جهانی هرگز کارهایی را که هوانیروز در آن عملیات انجام داد، انجام نداده است و در هیچ کتابی حتی به صورت حکایت و داستان و افسانه چنین حرکتهایی بازگویی نشده است.
🌷ما در این عملیات شبانه روز پرواز میکردیم و در مدت سه روز توانستیم یگانهای زیادی از نیروهای خودی را «هلی برن» (جا به جا) کنیم. فداکاری و ایثار سربازان امام زمان (ع) در این عملیات همیشه خواهد ماند و اگر صدها کتاب در اینباره نوشته شود باز هم کم است. به غیر از نیروهای مسلح که درگیر جنگ بودند مردم غیرنظامی نیز با ما همدل بودند، چرا که کمکهای مردمی در تمام جبههها جلوهگر بود و به غیر از آن هر جا هر کسی کمکی میتوانست بکند انجام میداد.
🌷در این عملیات بود که در حین یک پرواز، من دچار نقص فنی شده و مجبور شدم در نزدیکی چادرهای عشایر فرود بیایم بلافاصله عشایر به طرف بالگرد ما آمده و وقتی فهمیدند ما نیروهای ایرانی هستیم شروع به پذیرایی از ما کردند و هر چه دوغ و ماست و کره و نان محلی داشتند برای ما آوردند و به گرمی از ما استقبال کردند.
🌷ما تا آمدن بالگرد ۲۰۶ که تیم فنی را میآورد ساعتی مهمان آن عشایر بودیم. وقتی بالگرد تعمیر و آماده پرواز شد با تمام وجود از عشایر تشکر کردیم و در حالیکه از شوق، اشک در چشمانمان حلقه زده بود به آنها گفتیم که: «شما با این پذیرایی خود خستگی چند روزه عملیات خیبر را از تن ما زدودید.»
راوی: سرهنگ خلبان علیرضا حقشناس
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#قلبی_که_آتش_گرفت...!!
🌷در بخش اعصاب بیمارستان قائم مشهد بستری بودم. برادر مجروحی به نام کاظم رضایی به علت ناراحتی اعصاب در بخش ما بستری بود. میگفت: در عملیات خیبر مجروح شده است. ایشان فقط گردنش حرکت میکرد و بقیه اعضای بدنش تکان نمیخورد.
🌷بعد از دوازده روز بستری بودن در بیمارستان، تعدادی از اعضای خانوادهاش به ملاقاتش آمدند. وقتی مدت ملاقات به پایان رسید و اعضای خانوادهاش از کنارش رفتند. شروع کرد به گریه کردن. همین طور که گریه می کرد امام زمان (عج) و امام رضا (ع) را صدا میزد و اشک میریخت.
🌷من که با دیدن گریههایش تعجب کرده بودم پیشش رفتم و گفتم: کاظم جان چه شدهاست؟ چرا گریه میکنی؟ تو که در این مدت از همه ساکتتر بودی، چرا امشب ناراحت هستی؟ شما که باید به خاطر آمدن خانوادهات خوشحال باشی خدا را شکر کن. هر چه تلاش کردم تا او را آرام کنم نتوانستم.
🌷برای اینکه ببینم موضوع از چه قرار است، علت ناراحتیاش را جویا شدم. چیزی نمیگفت و همین طور گریه میکرد. وقتی اصرار زیاد مرا دید گفت: محمد جان نمیدانم امروز ملاقات کنندههای مرا دیدی یا نه؟ گفتم: دیدم. گفت: امروز همسرم تنها فرزندم ـ فاطمه را به همراه خودش به ملاقاتم آورد، وقتی دخترم را دیدم خیلی خوشحال شدم و خون دیگری توی رگهایم جاری شد.
🌷....من دخترم را خیلی دوست دارم همیشه وقتی فاطمه را میدیدم، او را بغل میکردم و میبوسیدم اما امروز که بچهام را کنارم روی تخت گذاشتند. هر چه تلاش کردم تا او را در آغوش بگیرم و ببوسم، دستهایم حرکت نکرد و آخر نتوانستم بعد از مدتها جدایی از فرزندم او را در آغوش بگیرم و ببوسم و این امر باعث شد که قلبم آتش بگیرد.
راوی: رزمنده دلاور محمد حاجیلری
❌❌ آقایان مسئول! شما چقدر تو آتیش زدن قلب کاظمهای وطن دخیل هستین ؟؟!!!
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
❤️ آرامش دلم تنها خداست ❤️
#دوست داری به خدا نزدیک بشے؟
ما داریم تمرین میکنیم
برای نزدیک شدن به خدا
#پس یک یاعلی بگو بزن رو لینک
👇👇👇👇
↶
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مجید هست🥰✋
*صبحِ آخرین روز*🕊️
*شهید مجید شهریاری*🌹
تاریخ تولد: ۱۶/ ۹ / ۱۳۴۵
محل تولد: زنجان
تاریخ شهادت: ۸ / ۹ / ۱۳۸۹
محل شهادت: تهران
🌹 *قصه ترور «مجید شهریاری»🎥 در یک سریال "صبح آخرین روز" ساخته شده است🍃* همسرش← صبحی با دکتر از منزل بیرون رفتیم🚘 *به علت آلودگی هوا🌫️ و زوج و فرد شدن خودروها، دکتر نمی توانست خودرو بیاورد☘️ با خودروی من رفتیم*🍂 به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت *کلاس دانشگاه او ساعت 10 صبح است🕙 و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه نباشد*🥀آقا مجید شروع به گوش کردنِ *تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی کرد💚 حدود ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم🍃 که یک موتوری نزدیک ماشین شد🏍️ در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون*💥 کمربند آقا مجید باز نمیشد🥀 *راننده سریع پیاده شد🍂من رفتم درِ سمت دکتر را باز کنم🍂که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد*💥 حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس میکردم💥 *خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمی توانستم حرکت کنم🥀و فقط می گفتم مجید من.🥀از حرکت راننده که توی سر خودش میزد🥀فهمیدم مجیدم شهید شده.🕊️دانشمند فرزانه💫 و استاد فیزیک هستهای دانشگاه شهید بهشتی💚 در یک عملیات تروریستی🥀💥 به درجه رفیع شهادت نائل شد*🕊️🕋
*شهید دکتر مجید شهریاری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
کومله ، میخواست کاری کنه که سرهنگ از مهاباد بره . واسه همین نوازادش رو دزدیدند و سر از تنش جدا کردند !
بعد ، پیکر نوزاد رو همراه با نامه ای فرستادند در خونه اش !
سرهنگ تا پیکر بی سر نوزادش رو دید با چشمانی اشکبار گفت :
خدایا قربانی (اصغرم ) را قبول کن !
بعد ، صداشو صاف کرد و گفت ؛
ضد انقلاب بداند ، یک قدم هم عقب نشینی نخواهم کرد !
برگرفته از :کتاب ، "سرداران بی سر" صفحه ۲۵
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 ،@ baShoohada 🕊
امیر خیلییی بامعـــــرفت بود..
جلوی درب مسجد ایستاده بودیم، یه چرخی هم که بارش میوه ی طالبی بود جلو مسجد داشت میفروخت، یه آقایی که داشت سوا میکرد یه طالبی از دستش افتاد و له شد.
بدون اینکه فروشنده ببینه گذاشت رو چرخ و بقیه رو خرید و رفت، امیر که این صحنه رو دید رفت جلو همون طالبی له شده رو خرید، اون طالبی رو خرید بدون اینکه فروشنده متوجه بشه.
شهیدیکه هر روز صبح پای مادرش را میبوسید...
🔸 شهید مدافع حرم امیر لطفی
🔹تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۲
برای شهدا تبلیغ کنیم:
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊