اخلاق شگفت انگیز 🌹شهید بابایی🌹
🔹شهید ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ ، ﺑﺎﻏﺒﺎﻥِ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﺴﺖ ﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﺴﺖ ﻧﯿﺴﺖ ، ﮔﺮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ...
ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﭘﺮﯾﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻔﺖ؟
ﺑﻌﺪﺗﺮ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯿﭙﺮﺳﯿﺪ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ بیشتر ﮐﺘﻤﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﻣﯿﮕﻔﺖ : " ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻋﺰﯾﺰ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻮ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺰﻧﯽ ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﯿﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮ "...
♦️ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ( ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ :
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﮏ ﭘﺎﺩﺍﺷﺶ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺣﺴﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪﻩﮐﺎﺭ ﺑﺪ ﺳﺮﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﺪ ﺁﻣﺮﺯﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada ✨
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش رضا هست🥰✋
*شهیدی که شاهد ترور کودک و همسر باردارش بود*🥀
*شهید سید رضا بطحایی*🌹
*شهیدسیدمحمدعلی بطحایی*
*شهیده بتول مطهری*
*🌹حجت الاسلام سید رضا بطحایی در خرداد ماه 1393 به اتفاق خانواده اش🍃 برای زیارت حرم مطهر امامین عسکریین در سامرا بودند💚 که با حمله تروریست های داعش در جاده برگشت از سامرا به کمین نیروهای داعش افتادند🥀این شهید بزرگوار ، هنگام دستگیری🥀 ملبس به لباس روحانیت🥀و در حال مکالمه تلفنی با دوستانش در نجف اشرف بوده است📞 که تروریست های داعش تلفن را از وی گرفته🥀و دستگیری آنان را اعلام میکنند🥀روحانی شهید سید رضا بطحایی، اولین و تنها خانواده ایرانی هستند🥀 که پیکرشان به دست داعشیهای جلاد در شهر بلده عراق قطعهقطعه شد🖤🥀 تروریستهای داعش ابتدا فرزند خردسال🥀 و همسرش را که باردار بود🥀در مقابل دیدگان ایشان مظلومانه شهید کردند🕊️ و سپس خودش را هم به شهادت رساندند🕊️ خودروی آنها بر اثر اصابت گلوله خمپاره💥 مچاله شده و کاملاً سوخته بود💥 پیکرهای خانواده شهید بطحایی متلاشی شده و مفقود گردید🥀و باقیمانده پیکرهای مطهر🍂 در قبرستان وادی السلام نجف💚 مقابل آرامگاه شهید ذوالفقاری به خاک سپرده شد*🕊️🕋
*روحانی*
*شهید سید رضا بطحائی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
#شهادت_با_زبان_روزه
🌹یک شب قبل از شهادتش،
در قرارگاه کربلا سخنرانی داشت.
گفت که فردا سالروز جنگ « بدر» است و از مقام و منزلت #شهدای این جنگ یاد کرد،
شهدایی که در رکاب پیامبر به #شهادت رسیدند.
بعد دعا کرد و گفت:
خوشا بحال رزمندگانی که فردا در جبهه های جنگ به #شهادت می رسند، خداوند ان شاالله ما را شامل این لطف خود بگرداند.
روزبعد خداوند دعایش را مستجاب کرد و درظهرجمعه، هفدهم ماه مبارک رمضان و سالروز جنگ بدر( 17 رمضان سال 64) در جبهۀ جنوب به شهادت رسید.
روحانی شهید حجت الاسلام والمسلمین #حاج_عباس_شیرازی🌷🌷
#به_یاد_شهیدان_تشنه_لب
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٢۸۹۲
#عاقبت_سردردم_خوب_شد.
🌷در عملیات طریقالقدس، راننده آمبولانس بودم. در حد فاصل سوسنگرد و کرخه نور مستقر بودیم. عملیات هم شروع شده بود. مقداری از بچهها در درگیری با دشمن مجروح شده بودند. از منطقه بیسیم زدند و برای انتقال مجروحان در خواست کمک کردند. من به اتفاق ۱۵ نفر از بچههای بسیجی ماشینها را روشن کردیم و به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم.
🌷وقتی به منطقه رسیدیم، دیدم تعدادی مجروح روی زمین افتاده اند. حال بعضیهایشان خیلی وخیم بود. با دیدن مجروحان سریع دست به کار شدیم و آنها را برای انتقال به پشت جبهه، سوار ماشینها کردیم. البته همهی ماشینهایی که به منطقه آمده بودند آمبولانس نبودند؛ چرا که در زمان بنیصدر خائن ما از همه لحاظ در تنگنا و مضیقه بودیم. برای همین بچههایی را که مجروحیت آنها بدتر بود، در آمبولانس گذاشتیم و آنهایی را که زخم سطحیتری داشتند، توسط وانت جابجا کردیم.
🌷آتش دشمن خیلی سنگین بود. از آسمان و زمین گلوله میبارید و مجال هر کاری را از آدم می گرفت. در آن شرایط رعبآور من به اتفاق یکی از برادران، دو نفر از مجروحان را پشت وانت گذاشتیم. تا به اورژانس برسانیم. در آن شرایط من با خدایم صحبت میکردم و از او میخواستم که خدایا من که لیاقت شهادت را ندارم، خودت کاری کن تا بتوانم زودتر این مجروحان را به عقب برگردانم.
🌷بیماری سردرد داشتم که حدود یک سال و نیم آزارم میداد و امانم را بریده بود. همان شب از خدا خواستم که بیماریام را از من دور کند تا بهتر بتوانم به رزمندگانش خدمت کنم. وقتی مجروحان را به اورژانس منتقل کردم متوجه شدم که سر دردم خوب شد....
راوی: رزمنده دلاور علی عرب
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
*نوجوانی که دو بار شهید شد*🕊️
*شهید مهدی رحیمی*🌹
تاریخ تولد: ۵ / ۸ / ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۲ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: فریدونکنار
محل شهادت: خرمشهر
*🌹او 17 ساله بود كه به جبهه رفت🍂 و دو بار شهيد شد!🕊️ يكبار بر اثر موج انفجار💥 پرت شده بود🥀و پلاک شناسايیاش واردجگرش شد🥀همه میگفتند شهيد شده🕊️ وقتی ديدند هنوز نفس دارد او را به بيمارستان میبرند🏥 بعد از سه ماه مرخص شد🍃 پسرم را در تاريكی نگهداری میكرديم🥀چون چشمهايش آسيب ديده بود🥀و نبايد زياد در روشنایی قرار میگرفت🥀مهدی نمیتوانست حرف بزند حرفهايش را مینوشت🥀يک چشمش هم نابينا شده بود🥀بعدها مهدی تعريف میكرد كه وقتی موج انفجار مجروحم کرد💥 من را به سردخانه بردند🥀صداهای اطرافم را متوجه بودم💫 اما نمیتوانستم كاری انجام دهم🥀حرف هم نمیتوانستم بزنم🥀گفتم خدايا خودت نشانهای بفرست تا ببينند زنده هستم🍃پزشكان وقتی ديدند پلاستيكی كه در آن بودم بخار كرده✨ با فرياد گفتند شهيد زنده شد🕊️ و برخی از ترس میدويدند🍂 مهدی بعد از آن ماجرا دو سال زنده بود☘️ اما باز هم به جبهه رفت🕊️همرزم← مهدی چون مجروح بود نمیتوانست داخل آب برود🥀دشمن بمب خوشهای اطراف کانال انداخت💥 که ترکش آن به قسمت سالم صورتش اصابت میکند🥀و شهید میشود*🕊️🕋
*شهید مهدی رحیمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
❌ در یڪے از بهترین دانشگاه دنیا تحصیل ڪرده بود ...
❌ در رفاه ڪامل بود ، پول ، شغل مناسب ،ماشین ، خونه ، زندگے ، ولے یه دفه همشو ول ڪردو گفت صدای_ڪمڪ_خواستن_امام_حسین(ع) رو شنیده....
❌ مرخصے بدون.حقوق گرفتو به هر زحمتے بود خودشو رسوند به عراق و با التماس خودش را به عضویت یڪے از گردان هاے عراقے درآورد ،
و ظهرعاشورا در نزدیڪے سامرا به شهادت رسید و شهیدظهرعاشورا لقب گرفت🥀
💢 شهیدظهرعاشورا وحید نومے گلزار
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
tafsir_yasin_1.mp3
16.31M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه اول
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*آخرین تماس*📞
*شهید محمد کامران*🌹
تاریخ تولد: ۹ / ۲ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۰ / ۱۳۹۴
محل تولد: دسجرد / اصفهان
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← محمد بر سر مسائل فقهی خصوصاً خمس خیلی حساس بود🍁 حتی در مراسمات عزاداری امام حسین(ع) هم از غذای هر مجلسی استفاده نمیکرد🍲 مگر با اطمینان از وضعیت خمسی بانی آن🍲میگفت «اگر مردم میدانستند با دادن خمس چقدر مالشان برکت پیدا میکند با شوق خمس میدادند🍃او سر کارش ساعتی را کنارش میگذاشت و مدت زمان چای خوردن☕ و دستشویی رفتنهایش را حساب میکرد🍃و از اضافه کاریهایش کم میکرد🍂تا حقی از بیتالمال به گردنش نماند.🌷سفر آخر حالش فرق میکرد🍂تماس میگرفت و میگفت «برایم دعا کن📞 دیگر اینجا ماندن برایم سنگین شده🥀شاکی میشدم🥀میگفتم حداقل طوری حرف بزن آرامش بگیرم🥀میگفت «نه خانم. ایندفعه فرق دارد🕊️محمد حرف میزد📞و من ته دلم خالی میشد🥀3 شب قبل از شهادتش آخرین تماس ما باهم بود📞گفت نمیتوانم تماس بگیرم📞 فقط دعایم کن🥀این دفعه با همیشه فرق دارد🕊️ فقط گریه میکردم🥀گفت «تو رو خدا گریه نکن دوست ندارم آخرین بار صدای گریههات رو بشنوم..🥀سه روز گذشت و از محمد بی خبر بودم🥀او قبل از اذان ظهر📿 بر اثر اصابت ترکش خمپاره💥به شهادت رسیده بود*🕊️🕋
*شهید محمد کامران*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاران_چه_غریبانه_رفتندازاین_خانه....
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#تنها_یک_برش_از_مقاومت....
🌷دشمن مشغول پیشروی شده بود. با متلاشی شدن گردان ۱۶۵ به فرماندهی سرهنگ «کاشانی» – که تسلیم عراقیها شد- دژها نیز در معرض سقوط قرار گرفتند و تاب مقاومت نیاوردند. بچه ها در گروه های پنج – شش نفری میان دژها تقسیم شدند و با چنگ و دندان به حفاظت آنها پرداختند. با رسیدن لشکر زرهی دشمن، دژها به ترتیب سقوط کردند، دژ اول ، دژ دوم و دژ سوم.... در دژ مرکزی، ژاندارمها سرسختانه مقاومت میکردند. اما تلاش آنها مشت زدن به هوا بود!
🌷دیگر عراقیها به دروازه شهر رسیده بودند، یعنی به ده کیلومتری جاده اهواز – خرمشهر و پشت انبارهای عمومی و سیلبند. با بحرانیتر شدن اوضاع، از خیر مناطق مرزی گذشتیم و خود را به پشت سیل بند رساندیم، در حالی که تانک های دشمن مثل ریگ و بدون هیچ سنگر و مقری در خیابان پخش بودند، ما در حسرت دو قبضه توپ ۱۰۶ میسوختیم. از نظر تجهیزات، ما در برابر سیل تانک ها و نفربرهای دشمن هیچ نداشتیم. سه ”آرپی جی” ، چهار ”ژ۳” و یک ”ام- یک” ! با اینها قادر به انجام چه کاری بودیم و چقدر میتوانستیم دوام بیاوریم؟!
🌷با اجازه فرمانده سپاه و به منظور مقابله با تهاجم ناگهانی و سریع بعثیها، با هفت نفر از بچهها در پشت سیلبند سنگر گرفتیم. سه شبانه روز تحرکات دشمن را زیر نظر داشتیم، بی آنکه فکر کنیم هشت نفر در مقابل یک گردان زرهی چه کار میتوانند بکنند! هر چند این فکرها هم دردی را دوا نمیکرد، چرا که نیرویی در کار نبود.
🌷صبح چهارمین روز، ساعت چهار صبح بود که تانکهای دشمن حرکت کردند و با آرایش هلالی شکل مشغول پیشروی شدند. با سه قبضه آر.پی.جیمان، هر یک دقیقه، گلوله شلیک میکردیم، اما فایده ای نداشت. یک طرف هلال را عقب میزدیم، طرف دیگر پیشروی میکرد. دیگر خسته شده بودیم. ناگهان متوجه عدهای شدیم که کمی دورتر از ما، مشغول تیراندازی به طرف عراقی ها بودند.
🌷به سرعت خودمان را به آنها رساندیم. هشت نفر بودند. وجود آنها قوت قلبی برای ما شد و با کمک هم موفق شدیم نصف هلال را عقب بزنیم. همکاری بچهها با هم، خیلی امیدوار کننده و موفقیت آمیز بود. هر تانکی را که میزدیم، با خوشحالی و داد و فریاد بالا و پایین میپریدیم و یکدیگر را میبوسیدیم. اما فکر کمبود نیرو و مهمات ما را راحت نمیگذاشت. مگر چقدر میتوانستیم مقاومت کنیم....؟
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
tafsir_yasin_2.mp3
15.55M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه دوم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
هدایت شده از نایت کویین
ebadat_va_tafrih_1.mp3
10.94M
#چگونه با عبادت تفریح کنیم 😊
#استاد علیرضا پناهیان
#جلسه اول
💫💫💫💫💫
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
🎁@bluebloom_madehand 🎁