نعمت فقط برف و باران نیست
گاهی خدا "رفیقی" نازل میکند
زلال تر از باران...
و گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی
آنقدر معجزه میکند که
انگار خدا در زمین کنار توست
#شهید_وحید_زمانی_نیا
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@aShoohada
💌 #سیره_شهدا | #خاطرات_شهدا
آب خیلی کم بود حتی تقسیم و جیره بندی آب برای بچهها کار سختی بود .
در این هنگام ابراهیم بین اسرای عراقی چند قمقمه تقسیم کرد به هر سه اسیر زخمی یک قمقمه و هر شش اسیر سالم یک قمقمه !
بعضی از بچهها به این کار ابراهیم اعتراض کردند اما ابراهیم با صلابت گفت ما شیعه مولا امیرالمومنین هستیم و باید مثل مولا عمل کنیم
بعد بقیه قمقمه ها را بین بچهها تقسیم کرد دیگر هیچکس ناراحت و ناراضی نبود.....
شهیدابراهیم_هادی
گمنام_کمیل
سلام_بر_ابراهیم
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج مهدی هست🥰✋
*سردار بی سرِ تیپ امام موسی کاظم(ع)*🥀
*شهید مهدی میرزایی*🌹
تاریخ تولد: ۱۹ / ۶ / ۱۳۴۱
تاریخ شهادت: ۲۹ / ۷ / ۱۳۶۳
محل تولد: مشهد
محل شهادت: میمک
*🌹همرزم← شب قبل از عملیات عاشورای 3✨در منطقه میمک به من گفت: «فلانی من شهید میشوم🕊️ و دوست دارم وقتی شهید می شوم سر نداشته باشم.»🥀به شوخی به او گفتم: «اگر دوست داری سر نداشته باشی الان می گیرمت سرت رو میبریم.»🍃 همرزم← به دنبال برادر شهیدم بودم🥀 به معراج رفتم و سوال کردم، مسئول معراج گفت: یک شهیدی هست که شناسایی نشده🍂 اگر می خواهی این شهید را ببین شاید برادرت باشد.»🥀دیدم شهیدی را در پارچه پیچیدهاند🥀پارچه را باز کردم دیدم شهید سر ندارد🥀مسئول معراج گفت: فقط یک عکس همراه شهید بوده است»❗نگاه کردم عکس بچه های تخریب بود🍂 که شهید میرزایی هم بین آنها دیده میشد🍂 ناخودآگاه یاد حرفهای شهید میرزایی در چند روز قبل افتادم‼️ که دستش را نشان داد و گفت اگر من شهید شدم✨ و قابل شناسایی نبودم از آثار ترکشهای دستم مرا شناسایی کنید‼️ دست شهید را نگاه کردم، خودش بود مهدی بود🍃 آنجا بود که به مسئول معراج گفتم: «روی بدن مطهر این شهید بنویس✍🏻 سردار عزیز، مهدی میرزایی، فرمانده شجاع تیپ امام موسی کاظم(ع)✨ از لشکر پنج نصر*🕊️🕋
*سردار شهید مهدی میرزایی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_6.mp3
13.88M
#تنها مسیر
#جلسه چهارم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
#چشمکی_برای_خدا...!
🌷نیمه شبی از خواب برخواستم و نماز شب خواندم. صبح شهید رفیعی به من گفت: «اگر میخواهی با ما باشی، از خدا شهادت نخواسته باش زیر ما فعلاً کار داریم و تا جولان میخواهیم برویم، ما را که میبینی، کافی است، یک چشمک به خدا بزنیم.»
🌷مدتی بعد در عملیات خیبر حدود ده کیلومتر با الغدیر فاصله داشتیم. شهید رفیعی قدمهای بلندی برمیداشت. خودم را به او رساندم و گفتم: «یعنی ممکن است اسیر شویم؟» نگاهی به من کرد و لبخندی زد که تیری به سرش اصابت کرد و با گفتن «یا حسین» به زمین افتاد. تیر به کلاه خورد، طرف دیگرش مثل یک غنچه باز شده بود.
🌷کنارش دراز کشیدم و صورت به صورتش چسباندم. با او حرف میزدم، خون داغ سرش حباب میشد و به صورتم میپاشید. حس کردم کالک عملیات را همراه دارد. آن را درآوردم. آرم سپاه را از روی سینهاش کندم. همه مدارک خود و او را چند متر آن طرفتر با نارنجک منفجر کردم. پی.ام.پی عراقی نزدیک شد و مرا اسیر کرد اما او چشمک را زده بود.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ابوالفضل رفیعی سیج
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 شوخی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده با هواپیمای جنگنده
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada